این خانوادهها روز شنبه (18 دیماه 95) عریضهای با موضوع درخواست تشکیل یک کمیته حقیقتیاب برای تحقیق درباره فاجعه منا را خطاب به کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل منتشر کردند و امیدوارند بتوانند یک میلیون امضا برای این عریضه جمعآوری کنند تا سازمان ملل مجاب شود به این موضوع وارد شود. امید است این عریضه نه تنها در داخل ایران بلکه در فضای بینالمللی توجه درخور خود را جلب نماید تا همه مسلمانان و حتی غیرمسلمانها این عریضه را امضا کنند. مشارکت مردم و رسانهها در این زمینه نیز حائز اهمیت و قابلتقدیر است.
*** مخاطبین محترم برای امضای این عریضه میتوانند از اینجا اقدام نمایند. توضیحات تکمیلی درباره نحوه امضای عریضه در انتهای همین مصاحبه آمده است.
خبرنگار سرویس جهان مشرق در خصوص مشکلاتی که خانوادههای شهدای منا با آنها مواجه هستند، با خانم «خدیجه میرمرتضوی» همسر شهید «سید حسین میرمرتضوی» و نماینده خانوادههای شهدای منا گفتوگو کرده است. خانم میرمرتضوی که از نزدیک با مشکلات این خانوادهها آشناست، ضمن تأکید بر اینکه خانوادهها به هیچ عنوان نمیخواهند این مسئله ابعاد سیاسی پیدا کند، تنها هدف تلاشهایشان را احقاق حق شهدا و خانوادههایشان میداند. آنچه در ادامه میآید متن مصاحبه مشرق با خانم میرمرتضوی است.
لطفاً توضیح بدهید که برای احقاق حق شهدای منا و خانوادههای آنها چه اقدامات تا کنون انجام دادهاید و پیگیریهایتان تا الآن به کجا رسیده است.
تا مدتی بعد از حادثه منا که همه ما در یک شوک روانی بودیم. ما که خودمان آن حادثه را دیده بودیم، واقعاً حال طبیعی نداشتیم. در بحبوحه آن حادثه، رئیس کاروان ما که به محل اسکان برگشت، فقط یک جمله توانست بگوید: «از کشته، پشته ساختند.» این حرف هنوز هم گاهی مثل چکش به مغز ما میخورَد.
مشکل بزرگتر، برای فرزندان ما به وجود آمد. اینها بَنر و پارچه تبریک آماده کرده بودند. لحظهشماری میکردند که پدران و مادرانشان از سفر برگردند. در این شرایط میدیدند که اسم پدران و مادرانشان در تلویزیون زیرنویس میشود که اینها شهید شدهاند. شما تصور کنید چه حالی به آنها دست میدهد.
پسر کوچک خود من 27 سالش است. همسایههایمان میگویند شبی که خبر فوت پدرش را از تلویزیون دریافت کرده، در خیابانها گم شده است. تا ساعت 12 شب نتوانسته بودند او را پیدا کنند. چراغهای خانه روشن بودند؛ درهای خانه باز بودند؛ اما هر چه میگشتیم «امین» را پیدا نمیکردیم. نمیدانیم آن شب کجا رفته بود. هنوز هم نتوانسته خودش را پیدا کند. وقتی یک جوان 27 ساله اینگونه میشود، شما ببینید یک کودک چند ساله چه بلایی به سرش میآید.
از این شوک که خارج شدیم، تازه فهمیدیم که چه اتفاقی افتاده است. کمکم و با زحمت، از طریق مراسمها و ملاقات در مزار شهدای بهشت زهرا و راههای دیگر، توانستیم دیگر خانوادههای شهدا را بشناسیم. بعدها میان گروههای مختلفی که تشکیل شده بود، تبادل نظر برقرار شد و همینطور چندنفر، چندنفر دور هم جمع شدیم، تا الآن که گروه ما فقط در خراسان حدود 130، 140 نفر عضو دارد. بعداً به این نتیجه رسیدیم که از میان خودمان چند نفر را به عنوان نماینده انتخاب و کارها را از این طریق پیگیری کنیم.
در این راه با خانم دکتر «حسینی» هم آشنا شدیم. ایشان دختر حجتالاسلام «سید حسین حسینی» ارزیاب روحانیون بعثه مقام معظم رهبری هستند که در فاجعه منا به شهادت رسیدند. خانم حسینی مسئولیت نوشتن نامه به نهادهای مختلف را به عهده گرفتند و به بیت رهبری، وزارت خارجه، سازمان حج و زیارت و برخی نهادهای دیگر نامه فرستادیم.
اولین درخواستی که داشتیم، ملاقات با رهبری بودیم. اولین هدفمان هم این بود که قربانیان حادثه منا، «شهید» شناخته شوند، چون تا آن زمان از لفظ «جانباخته» برای شهدای منا استفاده میشد و این عبارت واقعاً خانوادهها را رنج میداد. خدا را شکر، توانستیم قرار ملاقات با رهبری را تنظیم کنیم و لفظ «شهید» هم به دستور ایشان به قربانیان اطلاق شد.
بعدها با مسئولین وزارت خارجه از جمله با آقایان «حسن قشقاوی» [معاون کنسولی، امور مجلس و ایرانیان وزارت خارجه]، «حبیبالله ملکوتیفر» [معاون مدیر کل امور مجلس و قوانین وزارت خارجه و دبیر کمیته پیگیری فاجعه منا] و «ناصر حمیدی زارع» [مدیر کل امور مجلس و قوانین وزارت خارجه] و مسئولین سازمان حج و زیارت از جمله آقایان «سعید اوحدی» [رئیس سازمان حج و زیارت] و بعدها «حمید محمدی» که به جای آقای اوحدی ریاست سازمان حج و زیارت را به عهده گرفت، با همه اینها جلسه گذاشتیم. ضمن اینکه در سطح مشهد و خراسان هم موضوع را پیگیری کردیم.
با این همه، زمانی عمق فاجعه را درک کردیم که پیگیر رفع مشکلات خانوادهها شدیم. از یک طرف میدیدیم که خانوادههای این شهدا با چه سختی و مشقتی دارند زندگی را میگذرانند؛ و از طرف دیگر وقتی برای حل مشکلات این افراد مراجعه میکردیم، مسئولین به ما میگفتند کسی که به سفر حج واجب رفته، مستطیع بوده و خانوادهاش نمیتواند مشکل داشته باشد.
این چه استدلالی است؟ من خودم خانمی را میشناسم که به من میگوید شوهرش راننده وانتی بوده که متعلق به کس دیگری بوده است. این فرد آنقدر به سفر حج علاقه داشته که از برادر خود پول قرض میکند و به این سفر میرود. خوب است بدانید، خانواده این آقا هنوز 30 میلیون تومان از پول بیمهشان را دریافت نکردهاند. این خانواده نیاز به کمک ندارد؟! خانوادهها را که بررسی کردیم، دیدیم چهبسا پس از گذشت یک سال و نیم، اینها الآن دردهایی بزرگتر از درد از دست دادن عزیزانشان را داشته باشند.
برای بررسی و حل و فصل همین مشکلات تلاش کردیم یک کمپین و سازمان غیردولتی راه بیندازیم که البته هنوز با تشکیل و ثبت آن موافقت نشده است. الآن هم درصدد هستیم تا بتوانیم از طریق سازمانهای بینالمللی، عربستان را محکوم کنیم. آرمان ما الآن این است که عربستان در مجامع بینالمللی محکوم شود و بپذیرد که فاجعه منا اگر عمدی نبوده، نتیجه قصور دولت سعودی بوده است.
قطعاً علاوه بر خود مردم و افرادی مانند شما که پیگیر این مسئله هستند، دولت ایران هم باید به این مسئله بپردازد. وزارت خارجه تا چه اندازه این موضوع را پیگیری کرده است؟
خیلی پیگیری کردهاند؛ نامههای زیادی در سطح بینالمللی نوشتهاند؛ به دنبال پیدا کردن وکیلهای خوب بینالمللی هستند. مشکل این است که عربستان عضو هیچ کنوانسیون بینالمللیای نیست تا وکیل شما بتواند موضوع را از طریق آن کنوانسیون پیگیری کند. باید درون خود عربستان این شکایت صورت بگیرد و الآن دنبال آن هستند که بتوانند با یک وکیل خوب عربستانی به توافق برسند تا بلکه از این طریق بشود کاری کرد.
الآن هم خود عربستان به خاطر جنگهایی که دارد میکند، از نظر بودجهای مشکل دارد؛ والا در مورد حادثه سقوط جرثقیل تا جاهای خیلی خوبی پیشرفت کرده بودیم و قرار بود دیه قربانیان را قبل از برگزاری حج پرداخت کنند، اما باز هم عقبگرد کردند و این کار را انجام ندادند. اما مشکل ما در حال حاضر با عربستان نیست.
بزرگترین مشکل ما، دریافت خسارت از بیمه در خود ایران است. حجاج، همه بیمه بودهاند، اما در توافق سازمان حج و زیارت و بیمه، کف تعهدات بیمه در نظر گرفته شده بود و این را به حجاج هم اعلام نکرده بودند. یکی از بحثهای ما با سازمان حج و زیارت همین بود. میگفتیم چرا اینقدر تعهدات بیمه درباره حجگزارها کم بوده است؟ میگویند میخواستیم هزینه حجاج کم بشود. اما به چه قیمتی؟ وقتی یک نفر 10 میلیون تومان برای ثبتنام پول داده، آن 40، 50 هزار تومان مابقی را هم پرداخت میکند.
به ما میگویند چون عربستان غرامت پرداخت میکند، ما بیمه را کم گرفتهایم تا در حد پرداخت مخارج اولیه خانواده فردی باشد که ممکن است در عربستان فوت کند. به نظر من اینها اصلاً استدلالهای قابلقبولی نیستند. هر کس باید به وظیفه خودش عمل کند. عربستان باید غرامت پرداخت کند و سازمان حج و زیارت ایران هم باید زائران را بیمه درستی میکرد. الآن هم وظیفه دولت ایران در قبال خانوادههای قربانیان، تمامشده نیست، اما متأسفانه فعلاً دست ما از همه جا کوتاه است و حرفمان به جایی نرسیده است.
در مورد فاجعه منا، یک بعد ماجرا مربوط به پیگیری برای محکوم کردن عربستان در مجامع بینالمللی است، اما یک بعد دیگر، صرفاً داخلی است و به رسیدگی دولت به قربانیان و خانوادههای آنها میشود. در این بعد دوم قاعدتاً نباید مشکلی یا محدودیتی وجود داشته باشد و نباید منتظر یک تحول بینالمللی باشیم تا به این خانوادهها رسیدگی کنیم. شما از این بعد داخلی ماجرا چهقدر رضایت دارید؟
خانوادهها الآن خیلی مشکلات دارند. در درجه اول مشکلات روانی دارند، اما مشکلات مالی هم واقعاً زیاد است. شاید باورش سخت باشد، اما تقریباً همه فرزندان قربانیان دچار نوعی عارضه روحی و روانی شدهاند. پسر دوم خودم، چهار ماه تمام بعد از شناسایی پیکر پدرش، تب میکرد. خود پسرم دندانپزشک متخصص است، اما نمیدانست دلیل این تبها چیست. بعدها فهمیدیم دلیل تبها استرسی بوده که به او دست داده است. دخترم هم بعد از این اتفاق، ناراحتی قلبی پیدا کرد.
فرزندان قربانیان دیگر هم همینطور. اگر شما بین این 475 خانواده بگردید، خواهید دید که هیچ خانوادهای نیست که در درجه اول درگیر مشکلات روانی نباشد. از این تعداد، شاید بتوانم بگویم 400 خانواده هم هستند که با مشکلات مالی دست و پنجه نرم میکنند. بسیاری از این خانوادهها یکباره دچار معضل شدهاند. قبلاً پدر خانواده شغل و درآمد داشته است، اما الآن فرزندان او یا نمیتوانند به این سرعت جای او را پر کنند و یا اصلاً در سنی نیستند که کار کنند.
خیلی از این خانوادهها بچههای 4، 5 ساله دارند. این خانوادهها علاوه بر نیازهای روحی و روانی نیاز به حمایت مالی هم دارند. در نظر داشته باشید، خدماتی که بنیاد شهید به ما ارائه میدهد، خدمات فرهنگی است؛ مثلاً سهمیه کنکور و دانشگاه رایگان. ما به بنیاد شهید میگفتیم شما نان این بچهها را بدهید که اینها بزرگ بشوند و به سن دانشگاه برسند، بعداً به فکر این باشید که رایگان دانشگاه بروند یا شهریه پرداخت کنند.
یا مثلاً معافیت سربازی؛ مگر چند نفر از این خانوادهها هستند که میخواهند از این معافیت استفاده کنند. یکی از مشکلات ما الآن این است که باید تبعیض کنونی میان شهدای منا و سایر شهدا را برداریم. طبق قانون بنیاد شهید، افرادی که رهبری واژه شهید را به آنها اطلاق کنند، باید تحت پوشش بنیاد قرار بگیرند. رهبری هم در دیدار با ما، مؤکداً قربانیان فاجعه منا را «شهید» اطلاق کردند. وقتی ایشان از واژه شهید استفاده کردهاند، من نمیدانم این مقاومتها چرا صورت میگیرد! یک عهده هنوز هم از واژه شهید استفاده نمیکنند، و خدمات هم که ناقص ارائه میشود.
یکی از تعهدات بنیاد شهید در قبال خانوادههای شهدا پرداخت هزینهای ماهیانه است. آیا این هزینه به شما تعلق نمیگیرد؟
نه تنها ماهیانه، بلکه هیچگونه خدمات مالی به ما ارائه نمیشود. در صورتی که وقتی رهبری واژه شهید را درباره فردی استفاده میکنند، بنیاد شهید باید همه خدمات را مانند شهدای دیگر به خانواده آن فرد ارائه کند. با این حال، به ما صرفاً خدمات فرهنگی میدهند. مثلاً خدمات ورزشی، نیمبها؛ خب این چه دردی از خانوادهها دوا میکند؟ تازه همین هم در جاهای خاص ارائه میشود.
برای ما بلیت قطار نیمبهاست. بلیت هواپیما، شرکتهای «آسمان» و «ایرانایر» نیمبها بودند که آن را هم حذف کرده بودند. ما خودمان به سازمان حج و زیارت مراجعه کردیم و گفتیم اگر خدمات کامل را ارائه نمیکنید، حداقل همین خدماتی که به ما میدهید را قطع نکنید. یکی از مزایا، تغییر وضعیت شغلی فرزندان شهدای منا از پیمانی یا قراردادی به رسمی بود. فرزندان خانوادهها به دنبال این مسئله رفتند، اما یکدفعه دیواری جلوی آنها سبز شد؛ هیچکدام نتوانستند از این مزیت استفاده کنند.
حتی رهبری فرموده بودند هر جا که خانواده این شهدا زندگی میکنند، بخشی از محله به نام شهیدشان بشود. حتی همین را هم انجام نمیدهند. من یک خانواده را در ساری میشناسم که هشت ماه پیش محله زندگیشان را به نام شهیدشان کرده بودند. الآن میخواهند تابلوی آن را بردارند. نمیدانم چرا بعضیها تا این اندازه با ما نامهربان هستند. برخی میان خودمان میگویند: «ما برادر ناتنی هستیم.» واقعاً با ما مانند برادر و خواهر ناتنی رفتار میکنند.
یک تناقضی به نظر میرسد اینجا وجود دارد. از یک طرف مردم ماجرای حقوقهای نجومی را میشنوند که یک نفر فقط در یک ماه چندصد میلیون تومان حقوق میگرفته و یا مبالغ چند هزار میلیاردی فقط درباره یک اختلاس در پروندههای اقتصادی مطرح میشود؛ اما از طرف دیگر، وقتی یک بحران ملی مانند فاجعه منا رخ میدهد، یک نوع خاستید وجود دارد که به چند خانواده که واقعاً نیاز به حمایت مالی دارند، هیچ کمکی نمیشود.
میتوانند درباره اتفاقاتی که ابعاد ملی یا بینالمللی دارد، استثنا قائل شوند. ضمن اینکه میان خانوادهها هم میتوان تمایز قائل شد. به عنوان مثال، نه من و نه فرزندانم هیچ نیاز مالیای نداریم. اما آیا آن خانمی که خانهاش اجارهای بوده و الآن چون نتوانسته اجارهاش را بدهد، صاحبخانهاش دارد او را بیرون میکند، او هم نیازی ندارد؟ خب میشود میان خانواده من و خانواده آن خانم تفاوت قائل شد.
بدترین کاری که الآن میکنند این است که هرچند ماه یک بار اعلام میکنند که غرامت خانوادههای شهدای منا پرداخت شده است. هر کس ما را میبیند میگوید «خوب شد دیگر! پولدار شدید! عربستان یک میلیارد به شما پول داد!» نمیدانیم چگونه باید ثابت کنیم که هیچکس غرامتی به ما نداده است.
همان مختصری هم که [از پول بیمه] به ما دادند، خرج کفن و دفن و مراسم شد، چون مراسمهای شهدای منا مراسمهای عادیای نبود. در هر مراسمی که برای هر کدام از این شهدا برگزار میشد شاید چند هزار نفر شرکت میکردند. اینها همه خرج دارد. آن 55 میلیون تومانی که بیمه به خانوادهها داد، آن هم نه همه خانوادهها، بخش عمدهای از آن خرج مراسم شد.
همان هزینهای هم که بیمه ایران میداد، شما نمیدانید چهقدر ما را اذیت کردند؛ گریه خانوادهها را درآوردند. من چند روز پیش با یکی از خانمها صحبت میکردم، میگفت هنوز هم 30 میلیون تومان باقیمانده را به من ندادهاند. این خانم شوهرش وقتی شهید شد 36 سالش بود. الآن این خانم دو دختر کوچک دارد که آنها را پیش پدر و مادرش گذاشته است، چون نمیتواند هزینه نگهداری از آنها را تأمین کند.
کل پرداختی بیمه 55 تومان بود. 25 میلیون تومان قبل از آمدن ما به ایران داده بودند که برای مراسمها و غیره استفاده کنیم. 30 میلیون تومان هم قرار شد بعداً به خانوادهها بدهند که این مبلغ هنوز به برخی از خانوادهها داده نشده است.
خوب است بدانید، از همین 30 میلیون تومان هم یک مقدار را اول برای هزینه آمبولانس و حمل جسد با هواپیما و اینها کم کرده بودند. ما پیگیری کردیم و به سازمان حج و زیارت شکایت کردیم که «مگر ما بلیت برگشت نداشتیم؟ پس چرا باید هزینه حمل جسد را بدهیم؟» تا بالأخره موفق شدیم این هزینه را پس بگیریم و کاری کنیم از بقیه هم کم نکنند.
آیا خانوادههای قربانیان واقعاً باید این همه دوندگی کنند؟ نه تنها یک اتفاقی افتاده که جبرانناپذیر است، بلکه دیگران هم دارند مقابل خانوادهها سنگاندازی میکنند.
واقعاً این حادثه با پول جبرانناپذیر است. نوزادی که در شکم مادرش بوده و پدرش را در این حادثه از دست داده، چگونه میشود این ضایعه را برای او جبران کرد؟ جبران عاطفی این مسئله غیرممکن است. اما حداقل کاری که میشود کرد این است که به مادر این کودک کمک کنند تا بتواند او را بزرگ کند و آینده او را بسازد.
فرزندی که هم پدر و هم مادر خود را در این حادثه از دست داده، چگونه میشود یک زندگی معمولی برای او ساخت؟ در دیدار با رهبری، یک خانم مُسنی از نیشابور آمده بود؛ دستهایش را به من نشان داد. من نتوانستم جلوی اشکهایم را بگیرم. این خانم به خاطر آنکه بعد از حادثه منا دیگر کسی را نداشت، رفته بود و گندمهای مردم را درو کرده بود تا بتواند پولی به دست بیاورد. دستهایش بریدهبریده شده بودند. میگفت یکی از پسرهایم عقبماندگی ذهنی دارد و پسر دیگرم هم در تهران شاگرد نانواست.
این افراد رسیدگی میخواهند، اما این رسیدگی را چه کسی باید بکند؟ خود ما باید رسیدگی کنیم؟ البته خانم دکتر حسینی یک خیریهای را برای شهدای منا تشکیل دادهاند و اعضای این خیریه تا حالا خیلی کمک کردهاند، از دادن جهیزیه و خرجی و وام تا هماهنگی با پزشکان دیگر برای تسهیل روند درمان خانوادهها. اما اینها همه مُسکن و موقتی است. باید کاری انجام شود که رسیدگی دائم به خانوادهها وجود داشته باشد.
مخاطبین محترم برای امضای عریضه «درخواست تشکیل کمیته حقیقتیاب بینالمللی فجایع حج 94» پس از مراجعه به این آدرس، مطابق تصویر زیر عمل نمایند.