کد خبر 685857
تاریخ انتشار: ۱۳ بهمن ۱۳۹۵ - ۰۴:۳۳

اگر هیلاری کلینتون نیز به قدرت می‌رسید، تداوم سیاست مهار، محدودسازی و تحریم اقتصادی ایران شاید با شدت بیشتری ادامه پیدا می‌کرد.

به گزارش مشرق، روزنامه «جام‌جم» در یادداشتی نوشت:

نشانه‌های موجود در رفتار سیاست خارجی ترامپ نشان می‌دهد که ایران به‌عنوان یکی از سوژه‌های تهدید در تفکر رهبران سیاسی آمریکا باقی مانده و ترامپ بر ضرورت کاهش قدرت منطقه‌ای ایران تأکید دارد. گرچه ریشه‌های قدرت‌یابی منطقه‌ای ایران مربوط به سال‌های 2001 به‌بعد یعنی دوران ریاست جمهوری جورج بوش بوده است، اما ترامپ تلاش دارد تا قدرت‌یابی و نقش منطقه‌ای ایران را مربوط به دوران باراک اوباما بداند. ترامپ بر این اعتقاد است که اگر ایران نقش قدرت منطقه‌ای را ایفا کند، در آن شرایط متحدان ایالات متحده با دشواری‌های امنیتی روبه‌رو خواهند شد.

بیان چنین مفاهیمی در مقابله با سیاست منطقه‌ای و ساختار سیاسی ایران بیانگر آن است که بسیاری از کاندیداهای محافظه‌کار و پوپولیست آمریکایی تلاش دارند تا مقابله با ایران را در چارچوب سیاست‌های هیجانی در جهت جذب افکار عمومی سازماندهی کنند. کشورهای عربی به‌عنوان پایگاهی برای قدرت منطقه‌ای آمریکا محسوب می‌شوند اما ترامپ نگرش خوش‌بینانه‌ای نسبت به گروه‌هایی که با ایدئولوژی و آرمان‌های تکفیری آخرالزمانی زمینه ظهور داعش را به‌وجود آوردند، هماهنگی چندانی نخواهد داشت.

رویکرد هویت‌گرای ترامپ می‌تواند علیه بنیادگرایی تکفیری و سیاست‌های منطقه‌ای عربستان سازماندهی شود. هرچند که نمی‌توان ترامپ را به‌عنوان گزینه مطلوبی برای سیاست‌های منطقه‌ای ایران دانست، اما نگرش هویت‌گرا و ادبیات محافظه‌کارانه ترامپ در مرکز منافع ملی آمریکا معطوف به مقابله مؤثر با گروه‌های تکفیری و مورد حمایت عربستان در محیط منطقه‌ای خاورمیانه بوده است. بیان چنین رویکردی به‌مفهوم آن است که تضادهای عربستان و ترامپ در سال‌های آینده افزایش خواهد یافت.

بنیادگرایی در اندیشه گروه‌های محافظه‌کار سیاست خارجی آمریکا به‌عنوان محور اصلی بحران محسوب می‌شود. ترامپ برای این‌که بتواند موقعیت خود را در ادبیات امنیتی آمریکا تثبیت کند، فراتر از نقش گروه‌های محافظه‌کار منطقه‌ای همانند شورای همکاری خلیج‌فارس و عربستان به رفتار امنیتی مبادرت خواهد کرد. حمایت باراک اوباما از نقش سیاسی و امنیتی عربستان، چالش‌های جدیدی را برای آن کشور ایجاد کرده است. ترامپ تلاش دارد تا چنین چالش‌هایی را بازسازی کند. در چنین فرآیندی، امکان همکاری آمریکا با سوژه‌های امنیتی ایران در حوزه غرب آسیا افزایش می‌یابد. چنین روندی به مفهوم تغییر در انگاره تهدید ایران در تفکر سیاسی و سیاست خارجی آمریکا محسوب نمی‌شود. در نهایت می‌توان به این موضوع اشاره کرد که در تفکر ترامپ و تیم امنیت ملی آمریکا در دوران جدید، ایران به عنوان تهدید امنیتی ملی تلقی شده و می‌تواند بخشی از چالش‌های سیاست خارجی و منطقه‌ای آمریکا محسوب شود.

نگرش آمریکا در مقابله با ایران ماهیت ساختاری دارد. واقعیت آن است که آمریکا محدودیت‌های راهبردی خود علیه ایران را در دوران ترامپ ادامه خواهد داد. تمامی نشانه‌های ساختاری در رفتار آمریکا مبتنی بر مقابله با سیاست‌های منطقه‌ای و قابلیت‌های راهبردی ایران خواهد بود. به همین دلیل است که ترامپ از سیاست تداوم تحریم ایران در ارتباط با قابلیت‌های راهبردی بویژه موضوع سیاست موشکی ایران بهره می‌گیرد. چنین فرآیندی در آمریکا ماهیت ساختاری داشته و اگر هیلاری کلینتون نیز به قدرت می‌رسید، تداوم سیاست مهار، محدودسازی و تحریم اقتصادی ایران شاید با شدت بیشتری ادامه پیدا می‌کرد.

برخی از مجموعه‌های خبری به این موضوع اشاره دارند که پرونده ایران از وزارت امورخارجه آمریکا به شورای امنیت ملی منتقل می‌شود. شاید بتوان صرفا به این موضوع اشاره داشت که پرونده هسته‌ای به حوزه استفان بنون مشاور راهبردی دونالد ترامپ واگذار شود. طبیعی است که در این شرایط نیز تیلرسون از موقعیت ویژه‌ای در برنامه‌ریزی راهبردی برخوردار خواهد بود. واقعیت آن است که تیم سیاست خارجی دونالد ترامپ به عنوان رئیس‌جمهور آمریکا، بسیاری از الگوها و روندهای سیاست خارجی اوباما را ادامه خواهد داد. مهم‌ترین موضوع سیاست خارجی تیلرسون را می‌توان چگونگی برخورد در ارتباط با سیاست تحریم ایران در آینده دانست.

ابراهیم متقی

استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران