به گزارش مشرق، روزنامه «وطن امروز» در یادداشتی به قلم «علیاکبر عباسی» نوشت:
میگوید: «در دولت بعدی نخواهم ماند. امکان ندارد». خسته است؛ صورتش نسبت به 3 سال و نیم پیش که تازه آمده بود، شکسته شده و موهایش سفیدتر. گفتوگو تمام شده و او دم در ایستاده تا عکاس، عکسهایش را بگیرد؛ میپرسم: چرا؟ بهدلیل چندصدایی میان مردان اقتصادی کابینه؟ میخندد و میگوید: «صدا؟ من که صدایم اصلا درنمیآید». باز هم اصرار میکنم و سر درددلش باز میشود: «بمانم که چه؟ میروم دانشگاه درسم را میدهم، انتقادم را میکنم، کارهای پژوهشیام را پیش میگیرم، حقوقم هم بیشتر است، فحش هم کمتر میخورم». بودن در رأس هرم مردان اقتصادی دولت، برایش اغواگر نیست؛ آنقدر اذیت شده که عطای وزارت را به لقایش بخشیده است و میخواهد برود.
اینها، مقدمه یک روزنامه حامی دولت در مصاحبه با علی طیبنیا، وزیر اقتصاد دولت یازدهم است. مقدمهای که بیشتر بیانگر درددلهای جناب وزیر از دوران مسؤولیتش بر وزارت اقتصاد و ابراز خستگی و بیانگیزی برای ادامه مسیر است، اگرچه قرار نبوده رسانهای شود و وزارت اقتصاد هم بهخاطر انتشارش، آن روزنامه را مورد انتقاد قرار داده است اما این در واقع سخنان همان ژنرالی است که با نسبتی بسیار بالا و کمنظیر از مجلس رأی اعتماد گرفت و در ابتدای دولت یازدهم با تعریف و تمجیدهایی کمسابقه توسط رسانههای حامی دولت از او به عنوان وزیر اقتصاد رونمایی شد. این سخنان همان وزیری است که در جریان رأی اعتماد از مجلس بیشترین رأی موافق به یک وزیر در جمهوری اسلامی را به نام خود ثبت کرد.
این سخنان البته به نوعی هم رونمایی مرد اول اقتصادی دولت از کارنامه 4 ساله دولتی است که رئیس آن با وعده بهبود اوضاع اقتصادی کشور و با هجمههای گسترده به وضعیت اقتصادی دولت گذشته توانست از مردم رأی بگیرد.
این بیانگیزگی اما فقط در درددلهای طیبنیا با خبرنگار روزنامه حامی منحصر نمیشود، چرا که اظهارات برخی از دیگر اعضا و اطرافیان دولت هم بیانگر همین مساله است. قاضیزادههاشمی، وزیر بهداشت نیز ابتدای امسال طی مصاحبهای گفته بود: «به همه سیاسیون بگویید بعد از این دوره هم خیالشان راحت باشد، این آخرین حضور من در این عرصه است. به آقای رئیسجمهور هم گفتهام که اگر چه لیاقت نداشتهام ولی فقط همین دوره را در خدمتشان هستم». همین مواضع وزرای بهداشت و اقتصاد بود که موجب شد محمدباقر نوبخت در واکنش به آن بگوید: «شاید خسته شده باشند؛ صلاح کار خویش را وزرا دانند».
هرچند ممکن است چنین سخنانی با اهداف و انگیزههای متفاوتی بیان شود، اما از این نوع موضعگیریها یک واقعیت مسلم بهخوبی قابل دریافت است و آن هم بیانگیزگی دولتیها از ادامه کار است. «بیانگیزگی»ای که البته معلوم نیست در نهایت در مصاف با «شیرینی ماندن در قدرت»، به چه سرنوشتی دچار شود!
اما به نظر میرسد وقوع برخی رخدادها و نمایان شدن بیش از پیش واقعیتها، شرایطی را به وجود آورده که دولتمردان را به چنین جایی رسانده است. اصلیترین عامل این مساله به «شکست ایده دولت در اداره کشور» مربوط میشود. در حالی که مذاکره با آمریکا و- به قول خودشان- تعامل با دنیا گفتمان اصلی دولت در اداره کشور بود و آنها به قدری به این رویکرد اعتماد داشتند که آشکارا همه تخم مرغهای خود را در سبد مذاکرات چیدند، حالا ناکارآیی این ایده خود را نشان داده و عملا دولت یازدهم را ناکام گذاشته است.
شکست برجام که با تمدید قانون آیسا- آن هم در زمان دولت همان پسرک مؤدب و باهوش- نهایی شد و همچنین ریاستجمهوری دور از انتظار دونالد ترامپ، رخدادهایی هستند که دولت یازدهم را بشدت شوکه کردهاند و موجب شده تا برخی دولتیها حالا با صراحت از بیانگیزگیهای خود سخن بگویند.
افزون بر این، عدم توانایی در حلوفصل مشکلات اقتصادی و معیشتی، وجود فسادهای اقتصادی و اداری و حقوقهای نجومی، حاشیهسازیهای برخی اطرافیان رئیسجمهور برای وی و دولت و... از عوامل دیگری است که در بیانگیزگی این روزهای دولتمردان نقشآفرین هستند.
این مشکلات تا حدی بر دولت یازدهم مستولی شده که حتی برخی از حامیان آن هم از بیانش ناگزیرند. به عنوان مثال چندی قبل صادق زیباکلام در همین رابطه گفته بود: «دولت آقای روحانی خسرالدنیا والآخره شده است؛ دولت در زمینه مسائلی که مردم متوجه آن بشوند و با گوشت، پوست و استخوان خود آن را لمس کنند همچون کاهش رکود یا بیکاری عملا کاری نکرد و در زمینه جذب سرمایهگذاری خارجی که موجب رونق در کشور شود نیز موفق نبود. روحانی در حالی دائما از اقتصاد صحبت میکند که خیلی کارنامه موفقی در این حوزه نداشته». همچنین محمدرضا تاجیک- که بارها نارضایتی خود از حمایت بیچون و چرای اصلاحطلبان از روحانی را مورد تأکید قرار داده- چند هفته قبل در مصاحبه با روزنامه آرمان گفته بود: «دولت آقای روحانی در زمینه اقتصادی عملکرد قابل قبولی نداشته و به همین دلیل مردم با فقر فزاینده مواجه شدهاند و زندگی آنها به سختی میگذرد. از سوی دیگر برخی شعارهای مهم آقای روحانی که به مسائل داخلی مربوط میشد تاکنون محقق نشده و بیشتر تمرکز دولت روی مسائل سیاست خارجی و برجام قرار گرفت. دولت تدبیر و امید تلاش کرد افکار عمومی را از طریق برجام به خود معطوف کند. این در حالی است که مردم بیش از آنکه برجام را به صورت تئوریک و فیلسوفانه فهم و درک کنند به صورت انضمامی تاثیر برجام را بر زندگی معیشتی خود فهم و درک میکنند. حتی اگر مفروض بگیریم که برجام مواهب زیادی برای جامعه امروز ایران داشت بدون شک موفق نشده در زندگی روزمره مردم جامعه تاثیرگذار باشد. به همین دلیل نوعی واخوردگی و واگرایی در سطحی از مردم نسبت به دولت به وجود آمده است».
با این همه، جای بسی تأسف است که بعد از 4 سال حاکمیت بر دولت و برخورداری از اختیارات گسترده و امکانات انبوه و با وجود همکاری مثالزدنی همه ارکان نظام با دولت در عرصههای خارجی و داخلی، آقایان اینگونه سخن میگویند. حضرات احتمالا فراموش کردهاند چه وعدههایی به مردم دادند و در ابتدای روی کار آمدن چگونه خود را ناجی ملت معرفی کردند. اما امروز بهگونهای سخن میگویند، کأنه این مردم هستند که باید از آنها به خاطر این وضعیت عذخواهی کنند!
امروز بعد از 4 سال روحانی فهمیده است که با صرفا انتقاد و هجمههای گسترده، مشکلات حل نمیشود و مشکلات را همت بلند و ید کاری نیاز است و آنچه در قامت روحانی نیست اتفاقا همینهاست!