رئیس مرکز تحقیقات مجمع تشخیص مصلحت نظام با بیان اینکه آریایی بودن فضل نیست، اما ایرانی بودن فضل است گفت: محمدرضا پهلوی لقب آریامهر بر خود نهاد و بخش بزرگی از اقوام ایرانی و بخش بزرگی از تاریخ فرهنگ و تمدن ایران و اسلام نادیده گرفته شد.

به گزارش مشرق، علی اکبر ولایتی، رئیس مرکز تحقیقات مجمع تشخیص مصلحت نظام در برنامه مستند ایران که از شبکه سوم سیما به روی آنتن می‌رود، در پاسخ به سؤالی در خصوص اطلاق نام ایران به سرزمین قوم آریایی و این‌که آیا استعمال واژه‌های ساختگی‌ای چون «آریامهر» به معنی پادشاه آریایی‌ها درست است یا خیر و از کجا و چطور رایج شد؟ گفت: در کشور ما، ایران، هیچ‌کدام از این اقوام، در هیچ دوره‌ای، خود را از پیکرۀ اصلی سرزمین ایران جدا نمی‌دانستند. این‌یکی از الطاف الهی بی‌نظیر به مردم ایران است که تقریباً در هیچ جای عالم نظیر و مشابهی ندارد هرچند که در قرن بیستم، بالاخره تلقینات استعمارگران تا حدودی نتیجه داد و بی‌توجهی دولت پهلوی به چـندگانگی‌ قـومی‌ ایـران به‌تدریج به‌ نارضایتی‌های قومی و مذهبی افزود و آن را در‌ مسیری‌ جدید‌ قرارداد. در دوران جنگ جهانی دوم، رضاشاه برای نزدیک کردن ایرانیان به نازی‌ها که از دید او، برندگان جنگ جهانی محسوب می‌شدند، نظریۀ نادرست و بی‌پایۀ وحدت نژادی ایرانیان و ژرمن‌ها را مطرح کرد. وی درازای جلب دوستی آلمان‌ها، وحدت قومی و نژادی ایرانیان را که از فارس‌ها، عرب‌ها، کردها، لرها، آذری‌ها، بلوچ‌ها و سیستانی‌ها، گیلک‌ها و ... تشکیل‌شده بودند از دست داد.

ولایتی با اشاره به مواضع نظریه‌پردازان نژادی در قرون 18 و 19 م در اروپا افزود: در نوشته‌های همۀ مورخان دنیای قدیم ازجمله هـردوت، به‌هیچ‌وجه‌ اشاره‌ای‌ به‌ مقام‌ و منزلت خاص و انحصاری قوم آریایی در پیدایش علم و فرهنگ و هـنر در مـیان نـیست و سخنی نیز در این مورد گفته‌ نمی‌شود که این قوم احتمالاً از‌ دیگر اقوام‌ قدیمی‌تر بوده است. نکته‌ای هم دربـارۀ مشخصات‌ جسمانی آنان ذکر نشده است تا بتوان به استناد آن، این قوم را چه به لحاظ جـسمانی و چـه از جـهت فرهنگی و فکری قوم «برتر» و «برگزیده» دانست.

رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک به دیدگاه اسلام در مردود دانستن نظریات نژادی اشاره کرد و افزود: ازنظر دین مبین اسلام هم نظریات نژادی مطرود است. آن دیدگاه نژادپرستانه را مقایسه کنید با دیدگاه اسلام که می‌گوید: «إنَّ اکرمکم عندالله اتقیکم». در نزد خداوند، بلال حبشی به سبب تقوایش، بر بسیاری دیگر امتیاز دارد. گاهی یک عده – به‌اصطلاح - روشنفکر چیزی را اختراع می‌کنند که بعدها حقیقت محض فرض می‌شود و نمی‌شود آن را از ذهن مردم زدود و اگر کسی هم بگوید این حرف از کجا آمده، مردم تعجب می‌کنند و حاضر به باور حقیقت مطلب نیستند؛ شبیه آنچه در آیات قرآن کریم به آن‌ها اشاره‌شده که مردم قدیم خود اصنامی را می‌ساختند و بعد شروع به پرستش آن‌ها می‌کردند. بدون آن‌که به واقعیت خارجی توجهی داشته باشند و کار خود را همچون حضرت ابراهیم – علی نبینا و علیه‌السلام- موردبررسی و بازبینی عقلی قرار دهند.

ولایتی به روند تولید اندیشۀ نژاد آریایی ایرانی‌ها اشاره کرد و گفت: نخستین بار، دانشمندی به نام کِلوکِر واژۀ آریا را وارد مباحث نژادشناسی، مردم‌شناسی و زبان‌شناسی کرد و بعدازآن هم فردریش شْلِه‌گِل[1] کوشید با این‌که هیچ دلیلی برای آریایی دانستن ژرمن‌ها در دست نبود، با دلایل بیهوده و بعضاً مسخره‌ای خویشاوندی ژرمن‌ها و ایرانیان را ثابت کنند. مهم‌ترین دلیل وی برای آریایی دانستن آلمانی‌ها این بود که کلمۀ Ehre به معنای شرافت در زبان آلمانی شبیه واژۀ Ari و Arie است. اگر شله‌گل به خود زحمت می‌داد یا اگر در پی اثبات اهداف ناسیونالیستی خود نبود می‌توانست در بسیاری از زبان‌های دیگر و در سرزمین‌های دیگر نیز برای کلمۀ َAri موارد مشابه یا نزدیک بامعنای دیگر پیدا کند؛ چنان‌که ایرلند هم می‌تواند با دیدگاه کوته‌فکرانه به معنای سرزمین آریایی‌ها معنی شود !!!! در ایران، نخستین بار، میرزا فتحعلی آخوندزاده، جلال‌الدین میرزا پسر فتحعلی شاه، و میرزا آقاخان کرمانی نظریه‌های نژادپرستی ناسیونالیستی ایرانی را مطرح کردند. میرزا آقاخان در کتاب «نامۀ باستان» به‌وضوح شعر و ادب عرفانی اسلام را در می‌کند و آن را مایۀ شیوع فسق و فجور و رواج فحشا و منکر می‌شمارد.

ولایتی تأکید کرد: فتحعلی آخوندزاده و میرزا آقاخان کرمانی و همۀ کسانی که مؤسس نژادگرایی در ایران بودند، کارشان این بود که نژادپرستی را با لامذهبی درآمیزند و بافکر احیای یک گذشتۀ موهوم دور (نه کل تاریخ فرهنگ و تمدنی ایرانیان) بی‌دینی صریح و نژادپرستی زمخت و نتراشیده را تبلیغ کنند.

اشاره به اقدامات دوران پهلوی به‌ویژه در دوران محمدرضا شاه که دیگر این نظریۀ نژادی در سراسر جهان، نخ‌نما و پوسیده‌ای شده بود برای تأکید بر نژاد برتر بودن آریایی‌ها هم بخش دیگر مباحث ارائه‌شده ولایتی بود که افزود: محمد رضاشاه لقب آریامهر بر خود نهاد و بخش بزرگی از اقوام ایرانی و بخش بزرگی از تاریخ فرهنگ و تمدن ایران و اسلام نادیده گرفته شد. این در حالی بود که افتخار پادشاهان باستانی ایران نظیر داریوش در سطور نخست همۀ کتیبه‌هایشان این بود که پادشاه مردمانی با نژادهای مختلف‌اند که در مرزهای ایران زندگی می‌کنند: «منم خشایارشا شاهِ بزرگ، شاه شاهان، شاه سرزمینی مختلف‌القبایل، شاه در این سرزمین بزرگ و وسیع» نه شاه یا مهر آریایی‌ها.

رئیس کمیته فرهنگ و تمدن اسلام و ایران شورای عالی انقلاب فرهنگی سه شاخصۀ مهم نادیده‌گرفتن 1400 سال فرهنگ و تمدن اسلامی و تخطئۀ این تاریخ پربار و پرثمر، گزینش فقط دو دورۀ هخامنشی و ساسانی از میان تاریخ ایرانیان پیش از اسلام و محدود ساختن مفهوم ایرانی به «نژاد آریایی» را سه شاخصه اصلی دیدگاه پهلوی دانست و افزود: از لطایف روزگار است که همین سه مورد، پاشنۀ آشیل دولت پهلوی شد، چیزی که در کنار دیگر عوامل مهم و زمینه‌ساز، به واکنش به‌حق و جمعی ایرانیان در احیای فرهنگ و تمدن اصیل ایران اسلامی و سقوط دولت پهلوی انجامید.

ولایتی افزود: آریایی‌ها بر اساس همان نظریۀ نژادی، از حدود 3000 سال پیش به این سرزمین آمدند، اما سابقۀ تمدنی ایرانیان بیش از 10000 سال است. آن اقوام باهوش و پیشرفته که خوزیان، مردمان شهر سوخته، مردمان تمدن آرِت در کُنارْصَندَل جیرفت، مردمان تمدن‌های سیَلک کاشان و ... در زمرۀ آن بودند، حتماً و قطعاً بسیار دانا، بهره‌مند از فضایل انسانی و توانایی جسمی بودند که بخش اعظم مردمان ایران امروز، از نسل آنان هستند و باید به این تبار مستند و علمی خود افتخار کنند

وی تصریح کرد: نکته مهم‌ آن‌که آریایی بودن فضل نیست، اما ایرانی بودن فضل است؛ زیرا آریایی بودن افتخار به خون و نژاد است و تفاوتی با فخر جهالت عربی پیش از اسلام ندارد، اما ایرانی بودن افتخار به فرهنگ و تمدن اسلام و ایران است که هیچ ارتباطی به خون و نژاد ندارد، بلکه افتخار به حرمت‌های انسانی، مهربانی‌ها، علم دوستی‌ها و ارزش‌های پاک بشری است.