داستان فیلم «کارگر ساده نیازمندیم» به دو بخش از اجتماع میپردازد که در آن قشر ضعیف جامعه در مقابل طبقه مرفه قرار میگیرند. کمی درباره این دوبخش در فیلم توضیح دهید.
در داستان فیلم به زندگی مدرن شهرنشینی و سودای قشر کارگر و بچههای شهرستان و روستا پرداختهایم. درواقع «کارگر ساده نیازمندیم» دربرگیرنده تم مهاجرت است. این افراد از طریق آمدن به شهر، سودای دستیابی به آمالشان را در سر دارند. در این میان عدهای با مسیر مشخص و حسابشده به مهاجرت تن دادهاند و سختیها را پشتسر میگذارند و در نهایت به هدف مورد نظر خود میرسند اما تعدادی دیگر از مسیر منحرف شده و چهبسا دچار معضلات جبرانناپذیر میشوند. این فیلم به مقایسه قشر کارگر با طبقه مرفه میپردازد. اساسا زندگی شهرنشینی در جامعه ما تنها بر وفق مراد کسانی است که نیاز مالی ندارند. در حقیقت این پول است که حرف اول را میزند. در این فیلم، در قالب قصهای جذاب و دیدنی، به داستان همیشه آشنای تقابل دو قشر ضعیف و مرفه پرداختهایم. داستان فیلم بهگونهای است که چندین کاراکتر را درگیر ماجرا میکند و به حضور کاراکترهای مختلف در هر دو قشر اشاره دارد. در شعار فیلم نیز تصور معروف خرید همه چیز با پول کاملا نمایان است.
کدام سیمرغها را حق «کارگر ساده نیازمندیم» میدانید؟
هرچند که روی جشنواره فجر نمیتوان حساب باز کرد ولی اگر به کسب سیمرغ برسیم اتفاق خرسندی خواهد بود. قطعا دریافت جایزه سبب خشنودیام میشود و همچنین در ایجاد انگیزه مضاعف موثر است. زمان اکران فیلم «زندگی جای دیگریست» و... گمانهزنیها بر این بود که استحقاق کاندیداشدن در چند رشته را خواهند داشت که متاسفانه در کمال حیرت و تعجب این اتفاق نیفتاد. از نظر خودم فیلم «زندگی جای دیگریست» یکی از بهترین آثار من به حساب میآمد که متاسفانه به قدر انتظارم مورد استقبال قرار نگرفت و در حقیقت مهجور واقع شد. البته معتقدم در برابر پایمالشدن حق نباید سکوت کرد با این حال در برخی از موارد همچون جشنواره فجر امکان استیفای حق به نظر امکانناپذیر میآید. در این عرصه بهتر این است که با انگیزه عمل کنیم و از ادامه بازنمانیم. هرگاه در جایی حقی از من پایمال شد از سینما کنارهگیری نکردم و باز هم هدفی را تعیین و برای دستیابی به آن کوشیدهام.
یقینا در ذهن شما نقاطی از فیلم «کارگر ساده نیازمندیم» باید بیشتر مورد توجه مخاطب قرار بگیرد. از این بخشهای فیلم بگویید.
نوعی یکدستی و یکرنگی در این فیلم پنهان است که از طریق تفکر به این وضعیت دست یافتیم. مجموعهای از عواملی همچون انتخاب بازیگران، طراحی صحنه و لباس و همچنین صداگذاری بهطور هماهنگ در این امر دخیل بودند. یکی از مواردی که بهیقین نهتنها در فجر بلکه در دید صاحبنظران مورد توجه قرار خواهد گرفت، بازی درخور و شایسته بازیگران است. تمام این افراد بازی متفاوتی داشتند. لهجه، فض و موقعیتی که در آن حضور داشتند به امر بازی کمک قابل توجهی کرد. در حقیقت این اثر، فیلمی نیست که بازیگر تنها به گفتن دیالوگ اکتفا کند البته شاید این تفاوت گاهی تنها در لهجه آشکارشده باشد ولی درست و بهاندازه در نظر گرفته شده است. اعتقادم بر این است که غیر از بازیها، طراحی لباس و صحنه و همچنین کارگردانی نیز مورد توجه قرار خواهد گرفت. البته بخشی از درستی این کار به انتخابهای درخور کارگردان بازمیگردد اما در حقیقت گروه مناسبی در این فیلم داشتهایم.
برخی از کارگردانان بر این باورند که وقتی در آرای مردمی فیلم کمدی، اجتماعی، انیمیشن و... در کنار هم در یک جشنواره مورد داوری قرار میگیرند حتی اگر درستی آرا نیز در نظر گرفته شود باز هم این فیلمها در کنار هم قابل قیاس نیستند. نظر شما در این خصوص چیست؟
احترام به تماشاگر تحسینبرانگیز است. فستیوالی که تمام بخشهای آن توسط هفت داور مورد قضاوت قرار میگیرد و درنهایت در خصوص دریافت جایزه صحنه، بازیگری و... تصمیمگیری میکنند، نظارت تماشاگران و رای آنها بهعنوان کسانی که این فیلمها برای آنها ساخته میشود، امری شایسته است. معمولا جایزه مردم به فیلمی تعلق میگیرد که برای مردم ساخته شده است. شاید این سیمرغ ارزش هنری چندانی نداشته باشد اما در جایگاه خود مهم و ارزشمند محسوب میشود. البته همواره دریافت جایزه مردمی بهمعنای موفقیت فیلم در زمان اکران نیست؛ چه بسا فیلمهایی که جایزه مردمی را گرفتهاند اما در اکران سال بعد موفقیت قابلتوجهی نداشته است. بهطور مثال فیلم «ایستاده در غبار» که سال گذشته موفق شد جایزه مردمی را دریافت کند، حدودا دو الی سهمیلیارد تومان فروش داشت. «بارکد» نیز حدود ۱۱میلیارد تومان فروش داشت که نسبتا خوب بهنظر میرسید اما در این میان فیلم «من سالوادور نیستم»، که حتی در بخش مسابقه نبود، به فروشی بیشتر از آنها دست یافت. از همینرو، شاید دریافت این جایزه خیلی قطعی و تعیینکننده نباشد ولی در حقیقت احترام به تماشاگر را بهدنبال دارد. با این حال به سایر سیمرغها ارتباط خاصی ندارد.
گروه بازیگری این فیلم از افرادی همچون آتیلا پسیانی، یکتا ناصر، سیامک صفری، مهران احمدی، بهرام افشاری و سیروس همتی تشکیل میشود که در صحنه تئاتر بسیار دیده شدهاند. اعتقاد بر این است که در چند سال اخیر در جشنواره به بازیگران تئاتری که وارد عرصه سینما شدهاند، توجه خاص شده است و این فیلم هم چیدمانی از بازیگران مطرح و موفق تئاتر را دارید دورنگاه شما در مورد توجه داوران به بخش بازیگران این اثر چگونه است ؟
اتفاقا سیمرغ بازیگر تنها سیمرغی است که در جشنواره کمتر مورد اجحاف قرار میگیرد و در حقیقت همیشه قابل پیشبینی بوده است. بهیاد دارم در جشنواره سال قبل تیزر فیلم «کفشهایم کو؟» را دیدم و همان ابتدا جنس بازی هوشمندانه رضا کیانیان مورد توجه قرار گرفت و پس از آن، شاهد کاندیداشدن او در بخش بازیگری بودیم. بازیگری موردی است که دیده میشود و برای مخاطب جایزه بازیگری از اهمیت ویژهای برخوردار است. مخاطب عام پس از پایان جشنواره بیشتر منتظر انتخاب بهترین بازیگر است تا اینکه مقوله کارگردان خوب را پیگیری کند. جایزه بازیگری بسیار قابل پیشبینیتر بهنظر میرسد. بازیگران تئاتر با پیشینهای که دارند در صحنه سینما نیز بسیار موفق عمل میکنند بنابراین اجحاف قابل بیانی در این مورد حس نمیکنم. حمید آذرنگ از بازیگران تئاتری است که از زمانیکه به سینما پا گذاشته است بارها جزو کاندیداهای کسب سیمرغ جشنواره بوده است، در این عرصه میتوان از موفقیتهای هنگامه قاضیانی، محسن تنابنده، شبنم مقدمی و دیگر عزیزان تئاتری در فضای سینما هم نام برد. خوشبختانه نسل جدید به این مهم رسیدهاند که آغاز کار با تئاتر بسیار موثر واقع میشود.
پیش از این در فیلمها و بهخصوص تلویزیون شاهد واگذاری نقشهای دمدستی به بازیگران تئاتر بودهایم اما در «کارگر ساده نیازمندیم» این اتفاق نیفتاده است. توانایی تئاتری بازیگران برای خلق شخصیتهایی که قرار بر نزدیکی ایشان به جامعه ما بوده است تا چه اندازه در انتخاب شما تاثیر گذارده است؟
ابتدا اذعان میکنم که در باب تلویزیون و اهدای نقش به بازیگران تئاتر باید سطحیشدن تلویزیون را مورد توجه قرار داد، برای ساخت سریال، تعداد زیادی در شورا به تصمیمگیری میپردازند و در حقیقت سریال در عوض کارگردان به شورا تعلق دارد. در حقیقت بعد از تلویزیون و نمایش خانگی توجه شورا سوی سینما نیز سرازیر شده است. اکثر فیلمهایی که پشت درهای بسته جشنواره باقی ماندهاند، در زمینه کیفیت با مشکل مواجه نیستند بلکه مشکل به ممیزی بازمیگردد.
اما درباره بحث بازیگران، باید توجه داشته باشیم که اساسا اگر از سوپراستارها در فیلم استفاده نشود، آن فیلم اجتماعی است، بر اساس گیشه ساخته نشده است و هدف دیگری را در بر میگیرد. وقتی تهیهکننده برای چنین فیلمی سرمایهگذاری میکند، قطعا هزینه کمتری را در نظر میگیرد زیرا اگر در این فیلم سوپراستار نیز شرکت میکرد باز هم اتفاق ویژهای در فروش نمیافتاد. کما اینکه محمدرضا گلزار در «خشکسالی و دروغ» بازی میکند و فروش سهمیلیاردی دارد و در مقابل بازی او در «سلام بمبئی» فروش بیش از ۱۶میلیاردی را تجربه میکند. در حقیقت گلزار با آن فیلمنامه و بازیگران در یک فیلم تجاری منطبق است ولی در کار هنری همچون «خشکسالی و دروغ» به نویسندگی محمد یعقوبی که بارها تئاتر آن نیز کار شده است تنها به مرز فروش سه میلیاردی میرسد. اساسا برخی از کارها سقف فروش خاصی دارند و این نوع فیلمنامهها با بیان مبحث جدیتر از حوصله مخاطب عام خارج هستند. خواست مخاطب عام سرگرمی است نه فرورفتن و فکر در مورد نتیجه فیلم. با این حال معتقدم این دو نوع فیلم، به یک میزان ضرورت حضور در سینما را دارند. بههمین سبب در فیلم «کارگر ساده نیازمندیم» سراغ بازیگر تئاتر رفتم چرا که صاحب تفکر هستند و زوایا و لایههای پنهان یک نقش را مییابند. اگر بر فرض مثال بازیگر تئاتر را در فیلم «من سالوادور نیستم» داشته باشیم، نه او لذتی از بازی میبرد و نه اتفاق ویژهای برای آن فیلم میافتد. این فیلم نیازمند شخصیتی همچون رضا عطاران است.
«کارگر ساده نیازمندیم» از دیدگاه شما برای چه جنس مخاطبی مورد توجه بیشتر است؟
در حقیقت اتفاق خوبی که بعد از جشنواره رخ خواهد داد مخاطب را به تماشای فیلم جذب میکند. اساسا این فیلم فقط برای مخاطب عام ساخته نشده است و نیازمند تفکر و تعمق است. رویای فروش ۱۰میلیاردی را نیز نمیتوان در سر پروراند که احتمالا در شرایط مناسب به فروش سه میلیاردی میرسد. بر این باورم که در نمایش خانگی نیز مخاطب به سهولت این فیلم را برای تماشا خریداری کند. این فیلم کشش لازم را بهعنوان یک فیلم سینمایی دارد. حرفهایی در این داستان نهفته است که در نهایت مخاطب را به تفکر وامیدارد. البته فیلمی نیست که باعث خنده تماشاگر بشود. در واقع برشی از زندگی افراد است و تقابل قشر ضعیف و مرفه را آشکار میسازد و نمایشی از معضلات و دغدغههایی است که با قرار گرفتن این افراد در کنار هم برنده و بازنده تعیین میشود. فیلم و پردازش آن بسیار جدی است و قطعا مورد استقبال مسئولان نیز واقع میشود. اتفاقاتی که اختلاف طبقاتی در جامعه رقم میزند برای مخاطب خوشایند نخواهد بود. درحقیقت فیلم «کارگر ساده نیازمندیم» تنها محتاج عدهای عاشق و واله سینما بود. پدرام کریمی حدود دوسال در خصوص ساخت این فیلم صبر کرد و بعد از اینکه تمام جوانب را سنجید به ساختن فیلم، رضایت داد. حدود یک ماه با همکاری هم، او بهعنوان نویسنده و من بهعنوان کارگردان بهصورت مستقیم و متمرکز کار میکردیم و فیلمنامهای شد که مورد استقبال سرمایهگذار قرار گرفت. او از پیش میدانست که به خاطر فضای سخت حاکم بر فیلم بهتر است با منوچهر هادی کار کند.
از نظر شما، چه زمانی برای اکران فیلم مناسب است؟