پیروزی هنوز ناتمام است
حضرت امام در بدو ورود به ایران با تشکر از ملت قهرمان و خانواده های شهدا و ایثارگران و همه ی طبقات کشور از روحانی و دانشجو و بازرگان و کسبه و کارمند و کارگر و...[3] به همه ی ملت گوشزد می کند که هرچند قدم های خوبی در راستای نابودی حکومت پهلوی برداشته شده است اما هنوز مبارزه ادامه دارد و مردم باید تا انتها در صحنه بمانند و خیابان ها را خالی نکنند. دلیل این تاکید امام بر ادامه ی حضور مردمی آن است که بعضی درصدد شبهه افکنی هستند که شاه بماند و سلطنت بکند اما حکومت نکند و قصد دارند با این شعار، بین مردم تفرقه افکنی کرده و آنها را متفرق کنند. اما امام مقتدارنه می ایستد و می فرماید:
«این کارها و این چیزهایی که اخیراً واقع میشود و دست و پا میزنند .... رژیم سلطنتی را حفظ کنند، این مطلب را باید بدانند که گذشته است مطلب؛ و اینطور مسائلی که شما پیش میآورید دست و پایی بیش نیست و اگر تسلیم ملت نشوید، ملت شما را به جای خودش مینشاند.»[4]
وحدت کلمه، رمز پیروزی ملت ایران
با بررسی دقیق بیانات حضرت امام در طول این ده روز متوجه می شویم که ایشان بیشترین تاکیدشان بر حفظ وحدت کلمه و دوری از تفرقه و انشعاب ملت است. ایشان اساسا رمز پیروزی انقلاب اسلامی را در اتحاد کلمه همه ی آحاد ملت و همه ی طبقات از پیر و جوان و کوچک و بزرگ و به ویژه اتحاد دانشگاهی و حوزوی می دانند:
«من بزرگترین پیروزی را آشتی بین دانشگاه و مدارس علمی [حوزههای علمی] میدانم. اگر ما هیچ پیروزی پیدا نکرده بودیم الّا همین معنا که بین دانشگاه و طبقه روحانی نزدیک کردیم و تفاهم حاصل شد و این دست خیانتی که سالهای طولانی جدایی انداخته بود بین این دو طبقه قطع شد و بحمد اللَّه، هم روحانی فهمید که دانشگاهی آنچه اجانب گفتهاند نبود و هم طبقه جوان و دانشگاهی فهمیدند که روحانی آنطور که برای اینها توصیف کرده بودند نبود. آنها میخواستند که ملت را از هم جدا کنند و تمام هستی ملت را ببرند، و خود ملت [را] باز به هم ریزند .... شما ملت ایران ثابت کردید که با وحدت کلمه، یدِ اجانب، دست آنها را قطع کردید؛ دست این شاه ظالم، دست این محمدرضای ظالم را که میخواست تمام هستی ما را به باد فنا بدهد قطع کردید.»[5]
غیرقانونی بودن سلطنت، دولت و مجلس
حضرت امام اساس سلطنت را غیرعقلانی[6]، غیرقانونی و غیرملی و خلاف حقوق بشر[7] خواندند. زیرا حکومت رضاشاه با زورسرنیزه و کودتا بر سرکار آمد و مجلس موسسان بر خلاف قانون اساسی، حکومت پهلوی را به رسمیت شمارد و محمدرضا نیز توسط انگلیس روی کار آمد و با کودتای 28مرداد توانست حکومتش را با زور ارتش و ساواک بر مردم ادامه دهد. اما امام به انتقاد از اساس سلطنت اکتفا نمی کرد و دولتها و مجالسی که در دوران پهلوی شکل گرفته اند را نیز غیرقانونی و نامشروع می دانست:
«حالا میآییم سراغ دولتهایی که ناشی شده از سلطنت محمدرضا و مجلسهایی که ما داریم. در تمام طول مشروطیت- الّا بعض از زمانها آن هم نسبت به بعض از وکلا- مردم دخالت نداشتند در تعیین وکلا! شما الآن اطلاع دارید که در این مجلسی که حالا هست- چه مجلس شورا و چه مجلس سنا- و شما ملت ایران هستید، شما ملتی هستید که در تهران سکنی دارید، من از شما مردم تهران سؤال میکنم که آیا این وکلایی که در مجلس هستند- چه در مجلس سنا و چه در مجلس شورا- شما اطلاع داشتید که اینها را خودتان تعیین کنید؟ اکثر این مردم میشناسند این افرادی را که به عنوان وکیل مجلس سنا یا مجلس شورا در مجلس هستند یا این هم با زور تعیین شده بدون اطلاع مردم؟ مجلسی که بدون اطلاع مردم است و بدون رضایت مردم است، این مجلس مجلسِ غیرقانونی است.....اما دولتی که ناشی میشود از یک شاهی که خودش و پدرش غیرقانونی است، خودش علاوه بر او غیرقانونی است، وکلایی که تعیین کرده است غیرقانونی است، دولتی که از همچو مجلسی و همچو سلطانی انشا بشود، این دولت غیرقانونی است.»[8]
خسارتهای ناشی از حکومت پهلوی
حضرت امام در طول این 10روز بنای خود را بر روشن گری عمومی و بصیرت بخشی به مردم قرار دادند که از این طریق ملت با چشم باز و نه از سر احساسات به مبارزه با رژیم طاغوت بپردازند. در این راستا ایشان در سخنرانی های مختلف خود و به فراخور مخاطب، گوشه هایی از خسارت های شاه مخلوع را به ملت یادآوری می کردند. ایشان در جمع صادرکنندگان خشکبار به آسیب های اصلاحات ارضی که منجر به ازبین رفتن کشاورزی کشور و وابستگی بی حدوحصر به اجانب بود اشاره کرده و اقتصاد شاه را اقتصادی وابسته و متکی به غرب دانستند که با فروش نفت فراوان، ایران را بازار خرید اسلحه و ادوات نظامی می کرد و به جای سرمایه گذاری در داخل کشور به پرکردن انبارهای تسلیحات نظامی خود می اندیشید.[9]
فساد دربار شاه از فسادهای اخلاقی گرفته تا فسادهای مالی موضوع دیگری است که امام امت، مردم را نسبت به آن آگاه می کند[10] و حکومت پهلوی را مسبب ترویج فساد و بی بند و باری در بین جوانان معرفی می کند که این امر موجب بی اخلاقی و دورشدن آنان از فضای تحصیل علم و معنویت نیز شده است:
«این آدم به واسطه نوکری که داشته، مراکز فحشا درست کرده. تلویزیونش مرکز فحشاست، رادیوش- بسیاریاش- فحشاست. مراکزی که اجازه دادند برای اینکه باز باشد، مراکز فحشاست. اینها دست به دست هم دادند. در تهران مرکز مشروب فروشی بیشتر از کتاب فروشی است، مراکز فساد دیگر الی ماشاء اللَّه است. برای چه؟ سینمای ما مرکز فحشاست. ما با سینما مخالف نیستیم، ما با مرکز فحشا مخالفیم. ما با رادیو مخالف نیستیم، ما با فحشا مخالفیم. ما با تلویزیون مخالف نیستیم، ما با آن چیزی که در خدمت اجانب برای عقب نگه داشتن جوانان ما و از دست دادن نیروی انسانی ماست، با آن مخالف هستیم. ما کیْ مخالفت کردیم با تجدد؟ با مراتب تجدد؟ .... سینما یکی از مظاهر تمدن است که باید در خدمت این مردم، در خدمت تربیت این مردم باشد؛ و شما میدانید که جوانهای ما را اینها به تباهی کشیدهاند.» [11]
نحوه مواجهه امام با ارتش
سیاست امام در برخورد با ارتشیان سیاست جذب حداکثری و دفع حداقلی است. طبیعتا تعداد محدودی از ارتشیان که در مدارج عالی رتبه بوده و در به شهادت رساندن فرزندان ملت نقش کلیدی و محوری داشته اند، قابل بخشش نیستند اما اغلب ارتشیان که خود را قطره ای از اقیانوس بی کران ملت به حساب آورده و از بند حکومت پهلوی خود را آزاد کرده و به ملت پیوسته باشند، نه تنها بخشیده که مورد احترام و تقدیر امام امت نیز خواهند بود. در این راستا امام به ارتشیانی که به جریان انقلابیون بپیوندند اطمینان خاطر می دهد که توبه آنها پذیرفته و از جانب ملت مورد احترام و عزت تمام خواهند بود.[12] ایشان در مواجهه با ارتشیان بر ایجاد ارتش مستقل و به دور از وابستگی به اجانب تاکید دارد و از ارتشیان می خواهد که برای تحقق این هدف با جریان مردمی همراهی کرده و از بندطاغوت و اربابان خارجی آنان، خود را آزاد سازند:
«این منطق ماست. ما فریاد میکنیم که استقلال میخواهیم، استقلال ارتشی میخواهیم، ارتش ما استقلال ندارد؛ ما فریادمان این است. ما داریم میگوییم آقا میخواهیم شما حاکم خودتان باشید، مستقل باشید »[13]
تاسیس دولت موقت، گام عملیاتی برای تحقق انقلاب اسلامی
تشکیل دولت موقت دومین گام عملیاتی و رسمی امام بعد از تشکیل شورای انقلاب به شمار می رود تا به همگان ثابت شود که امام تنها اهل شعار و حرف نیست بلکه در راستای تحقق اهدافش هرکاری را که لازم باشد انجام می دهد. اگر امام سلطنت را به رسمیت نمی شناسد فقط شعار نمی دهد بلکه شورای انقلاب تشکیل می دهد و اگر حکومت بختیار را غیر قانونی و نامشروع می داند، خود حکومتی مشروع و مردمی را بر سر کار می گذارد. لذا ایشان در تاریخ 15بهمن با انتخاب مهندس بازرگان به ریاست دولت موقت آب پاکی را روی دست همه ی کسانی که اندک امیدی به ادامه حکومت پهلوی داشتند، ریخت و دولت موقت را دولتی مشروع و قانونی و متکی به آرای مردم معرفی کرد و از ملت خواست تا با حضور خود در خیابان ها حمایت خود را از دولت موقت بیان دارند.[14]
نکته ی مهم و قابل توجه آن است که حضرت امام در بینات مکرر خود بعد از تشکیل دولت موقت، حکومت بازرگان را به این دلیل مشروع و واجبالاتباع می دانند که از طرف خود ایشان به عنوان حاکم شرع نصب گردیده و به پشتوانه ی مردمی نیز مستظهر است. یعنی این تفکر که اساس حکومت اسلامی با مشروعیت دینی و مقبولیت مردمی حاصل می شود، از همان ابتدا توسط امام مورد تاکید قرار گرفت تا همگان بدانند که اگر حکومتی بخواهد اسلامی باشد باید دوشرط مشروعیت الهی و مقبولیت مردمی را دارا باشد که اولی توسط امام معصوم یا نایب ایشان(فقهای جامع الشرایط) و دومی توسط رای و نظر مردم حاصل می شود.
ایشان در تبیین قسمت اول یعنی مشروعیت الهی دولت موقت می فرمایند: «من باید یک تنبه دیگری هم بدهم و آن اینکه من که ایشان را حاکم کردم، یک نفر آدمی هستم که به واسطه ولایتی که از طرف شارع مقدس دارم، ایشان را قرار دادم.»[15]و در تشریح قسمت دوم یعنی مقبولیت مردمی نیز حضور مردم و حمایت از این دولت را لازم و موجب کارآمدی و بسته شدن دهان یاوهگویان می دانند، لذا از مردم می خواهند که با حضور در خیابان ها، موافقت خود را با دولت موقت منصوب امام ابراز دارند.[16]
خنثی کردن تفرقه افکنیها
حضرت امام با فراست و تیزبینی تمام در میانه ی همه ی این اتفاقات، فریب هایی را که توسط برخی برای تشتت صفوف به هم پیوسته ملت و تفرقه افکنی در میان مردم القا می شد، درمی یافت و در اسرع وقت در صدد پاسخگویی و رفع شبهه از آن بر می آمد. یکی از این فریب ها، بحث توبه شاه بود. میگفتند که اگر شاه توبه کند، باید توبه او پذیرفته شده و به وی حق سلطنت دوباره بدهیم تا جبران مافات کند که این حرف از دل نظریه ی«شاه باید سلطنت کند نه حکومت» در می آمد. امام مقتدرانه در مقابل این حرف غلط ایستادگی کرده و فرمودند:
« گاهی گفته میشود .... به اینکه خوب شاه میآید توبه میکند و توبه هم کرد؛ خوب دیگر چه میگویید؟ خدا که توبه را قبول میکند، شماها چه میگویید دیگر؟! این را من کراراً عرض کردم که اولًا توبه شرایطی دارد که تا آن شرایط تحقق پیدا نکند، خدای تبارک و تعالی قبول نمیکند. آنچه بیشرطْ خدای تبارک و تعالی قبول میکند آن چیزهایی است که مربوط به حقوق اللَّه است .... و اما حقوق ناس- حقوق ناس را، توبهاش را تا این حق رد نشود قبول نمیکند. شما بفرمایید که حالا این شخص که آمده توبه کرده- فرضاً عرض میکنم- این راضی است به اینکه بیاید اموالی را که از مردم برده پس بدهد و کارهایی که از قبیل چپاول هست، اینها را جبران بکند؟
.... فرض کنید ..... آن اموال شخصی را میدهد و جبران میکند، خوب این ده سال حبسی که کرده و این قدرت انسانی را تلف کرده کی جبران میکند؟ کی میتواند جبران کند این ده سال حبس، پنج سال حبس این علما، این دانشمندان، این رجال سیاسی که اینها را به هدر داده است؟ ... اینها دیگر جبران نمیخواهد! اگر یک کسی را هدر دادند همه زندگیاش را، اینها را جبران کی میکند؟ این همه جراحت که بر اشخاص، بر قلوب مؤمنین، بر قلوب پیرزنها، پیرمردها، جوانها وارد کرده است، اینها را کی جبران میکند؟ یک نفر آدم یک شخص را اگر کشت، این قصاصش به این است که این یک نفر را در مقابل او بکشند؛ اگر یک نفر آدم هزاران آدم را کشت، حالا ما چطور آن را جبران بکنیم؟ اینکه هزاران نفر از بهترین اولاد این وطن را، بهترین اولاد این اسلام را در این حبسها کشته- پاهایشان را اره کردند! ....حالا ما فرض کنیم که یک جان دارد این و ما یک جان را در مقابل یک جان گرفتیم، باقیاش چه؟ ما چطور از یک آدمی توبه قبول بکنیم، و بگوییم که این سلطان باشد و حکومت نکند! همان سلطنت بکند! ... همه میدانیم که این [توبه] بیش از اینکه یک نیرنگی هست، نیست چیز دیگری. این نیرنگ برای این بود که ما را بازی بدهد و ما راضی بشویم به اینکه این آقا سلطان باشد و حکومت نکند تا این انقلاب بخوابد! .... این نقشه است.»[17]
اجنبی ها تنها حامیان حکومت پهلوی و دولت بختیار
امام با طرح این سوال که چرا حکومتی که نه شرعی و قانونی است و نه مردم آن را قبول دارند، هنوز هم به کار خود ادامه می دهد، پرده از یک واقعیت مهم و پنهان برمی دارند که آن، حمایت اجنبی ها به ویژه آمریکا و انگلیس از حکومت پهلوی و دولت بختیار است. ایشان فرستادن ژنرال هایزر آمریکایی را نیز در راستای اجبار ارتش به حمایت همه جانبه از حکومت بختیار تحلیل کرده و بقای حکومت پهلوی را نیز همچون تاسیس آن به دلیل حمایت ها و فشارهای خارجی بر ملت ایران می دانند.[18]
ترسیم حکومت اسلامی مطلوب
امام از آن دسته انقلابیونی نبود که تنها به فکر تخریب و از بین بردن سلطنت باشد بلکه حتی در این ایام پرهیاهو نیز حکومت مطلوب اسلام را برای مردم تبیین می کرد تا ملت بدانند بعد از حکومت پهلوی باید به دنبال چگونه حکومتی باشند و اساسا حکومتی که می خواهد ادامه ی حکومت امیرالمومنین علیه السلام باشد، چگونه حکومتی خواهد بود. در این راستا ایشان، ابتدا تعریف خود را از اسلام حقیقی ارائه داده و مکتب اسلام را مکتب انسان سازی معرفی می کنند اما نه فقط انسان سازی در امور فردی بلکه تربیت ابعاد اجتماعی انسان را نیز از جمله ابعاد برنامه ی تربیتی اسلام برای انسان به شمار می آورند.[19] در نظر ایشان، اسلام تنها برای بیان احکام فردی نیامده بلکه اموری مانند جهاد، نمازجماعت و جمعه، خمس و زکات و حج و بسیاری از معارف دیگر در راستای تربیت بعد اجتماعی انسان می باشد که از جمله مهم ترین این مسائل نیز، بحث تشکیل حکومت اسلامی است:
«آنقدر آیه و روایت که در سیاست وارد شده است، در عبادات وارد نشده است. شما پنجاه و چند کتاب فقه را ملاحظه میکنید، هفت- هشت تا کتابی است که مربوط به عبادات است، باقیاش مربوط به سیاسات و اجتماعیات و معاشرات و اینطور چیزهاست. ما همه آنها را گذاشتیم کنار و یک بُعد را، یک بعد ضعیفش را گرفتیم. اسلام را همچو بد معرفی کردهاند به ما که ما هم باورمان آمده است که اسلام [را] به سیاست چه! سیاست مال قیصر و محراب مال آخوند!- محراب هم نمیگذارند برای ما باشد- اسلام دین سیاست است؛ حکومت دارد. شما بخشنامه حضرت امیر و کتاب حضرت امیر به مالک اشتر را بخوانید ببینید چیست. دستورهای پیغمبر و دستورهای امام- علیه السلام- در جنگها و در سیاسات ببینید چه دارد. این ذخایر را ما داریم، عُرضه استفادهاش را نداریم.»[20]
حضرت امام آرزو می کند که حکومت آینده ایران نیز با الگو گیری از حکومت عدل علوی در راستای تحقق عدالت اجتماعی گام بردارد:
«ما آرزوی یک همچو حکومتی داریم. یک حکومت عادل که نسبت به افراد رعیت علاقه مند باشد؛ عقیدهاش این باشد که باید من نان خشک بخورم که مبادا یک نفر در مملکت من زندگیاش پست باشد، گرسنگی بخورد. ما میخواهیم یک همچو حکومت عدلی ایجاد کنیم.»[21]
انقلاب اسلامی انقلاب ثبات است نه هرج و مرج
در روزهای پایانی و منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی، امام امت با ارسال پیام های متوالی و در بیانات مختلف، ملت ایران را دعوت به آرامش و جلوگیری از هرج و مرج و آشوب و فتنه انگیزی می کند و از آنان می خواهد دربرابر کسانی که قصد سوء استفاده از شرایط فعلی را دارند، بایستند و اجازه ندهند که انقلاب اسلامی در جهان به عنوان یک آشوب و هرج و مرج داخلی تلقی شود. ایشان ملت را به همکاری با دولت موقت و حفظ امنیت و آرامش دعوت کرده و از ایشان می خواهد که از هدررفت منابع و امکانات کشور و بدنام کردن انقلاب اسلامی درجهان برحذر باشند:
«از شما میخواهم که اولًا مانع آشوب و هرج و مرج بشوید و نگذارید آشوبگران مغرض به عملیاتی از قبیل غارت، آتش سوزی، مجازات متهمان و از بین بردن آثار علمی و فنی و صنعتی و هنری و اتلاف اموال عمومی و خصوصی دست بزنند. دشمن برای خراب کردن چهره نهضت از طریق نفوذ دادن افراد مفسد و مغرض در میان توده مسلمان دست به چنین کارها میزند تا نهضت ما را ارتجاعی و وحشیانه قلمداد نماید. من اکیداً اعلام میکنم که هرکس دست به چنین عملیاتی بزند، از جامعه انقلابی ملت مطرود و در پیشگاه خداوند متعال مسئول است. ... دشمن از انواع وسایل و دسایس بهره مند است و توطئهها در کمین ماست. تنها هوشیاری و انضباط انقلابی و اطاعت از فرمانهای رهبری و دولت موقت اسلامی است که همه توطئهها را نقش برآب میسازد.»[22]
نتیجهگیری
حضرت امام خمینی در طول ده روزه ی حضور خود در ایران تمرکز خود را بر حفظ وحدت کلمه و انسجام ملی قرار داده و در همین راستا با آغوش باز ارتشیان را به حضور می پذیرفتند و در قبال آنان سیاست جذب حداکثری و دفع حداقلی را پی گرفتند. ایشان ضمنا با ترسیم وضع موجود جامعه، سلطنت و دولت و مجلس را غیرقانونی توصیف کرده و بنابراین با تشکیل دولت موقت، دولت مشروع و قانونی مورد نظر خود را منصوب کردند. ایشان همچنین با بیان خسارت های حکومت پهلوی در عرصه های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی، سعی در بیدارکردن خفتگان داشتند. خنثی کردن فتنه افروزی ها و تفرقه افکنی های داخلی و خارجی نیز از دیگر عرصه های مدیریتی ایشان به شمار می رود که همگی در جهت متحدنگاه داشتن ملت برای نهایی کردن مبارزه با طاغوت و برپایی حکومت اسلامی صورت می گرفت. مدیریت ایشان در ایام پرتنش و سخت و دشوار مبارزه با طاغوت و برقراری حکومت اسلامی حقیقتا مصداق روشنی است از یک مدیریتی دینی و انقلابی که شایسته است مورد توجه همه پیروان و علاقه مندان به مکتب امام راحل رضوان الله تعالی علیه قرار گیرد.
[1] اشاره به سیاست دوستونی نیکسون-کیسینجر در منطقه خلیج فارس
[2] اشاره دارد به عنوان کتابی که دو روزنامه نگار فرانسوی درباره انقلاب اسلامی ایران به رشته تحریر درآورده اند.
[3] صحیفه امام، ج6، ص8
[4] همان، ص9
[5] همان، ص21
[6] همان، ص56
[7] همان، ص11
[8] همان، صص13و12
[9] همان، ص77
[10] همان، ص46
[11] همان، ص15
[12] همان، ص38
[13] همان، ص34
[14] همان، ص61
[15] همان، ص59
[16] همان، ص58
[17] همان، صص25تا27
[18] همان، ص31
[19] همان، ص41
[20] همان، ص43
[21] همان، ص57
[22] همان، صص126و125