فیلم «بیست و یک روز بعد» خبر از بهار سبز و پر طراوت حوزه هنری می‌دهد. فیلمی که بر خلاف سیاست‌های غم زده سابق حوزه هنری ساخته شده است. بیست و یک روز فیلمی انتقادی، شایسته و دلپذیری است که در برج میلاد خیلی دیر رونمایی می‌شود.

سرویس فرهنگ و هنر مشرق - حوزه هنری با همه انتقاداتی که به مدیران پیشین‌اش وارد است اما گذشته نوستالوژیکی دارد. نهادی که مهمترین فیلم‌های دهه شصت و هفتاد را تولید کرده است و مهمترین پاتوق فرهنگی فعال و جریان ساز سینما و فرهنگ در گذشته بود.
 
 

اغلب رویدادهای فرهنگی سه دهه گذشته که عاملیتش را حوزه هنری عهده دار بود از دل پاتوق‌های فرهنگی حوزه هنری شکل ‌گرفتند. بسیاری از هنرمندان نواندیش و استعدادهای ناب سینمایی برخواسته از دل مناسبات پاتوقی حوزه هنری هستند.
 
همین فضای پاتوق گونه سبب شد که حوزه هنری، تحت تاثیر فضایی که خودش ساخته بود استعدادهای جوان و قلندران فراوانی را وارد عرصه‌های فرهنگی، خصوصا سینما کند.
 
متاسفانه در دوره زمانی خاصی مناسبات پاتوقی حوزه ازمیان رفت و ماهیت حوزه از یک فضای کانونی بدل به یک فضای اداری شد. در آن دوران مد نظر، نمایش هر فیلم خارجی مهم، هر جلسه تحلیلی و تخصصی فرهنگی و هنری و نمایش هر اثر قابل اعتنا برای نخستین بار در حوزه اتفاق می افتاد.
 
 

در سالهای پیشین نیز اتکای حوزه هنری به استعدادهایی بود که پیوستگی و وابستگی غیر نهادی باحوزه داشتند. پس از چند سال افول حوزه هنری،رخی مدیرانش برای پرکردن رزومه،  با یکی دو تهیه‌کننده ارگانی خاص همسو شدند و با تولید فیلم‌های غم زده،  نشاطی که در خروجی آثار حوزه هنری بود، رنگ باخت.

حوزه هنری در چند وقت اخیر ، رویکردهای خود را در تولید فیلم سینمایی تغییر داده است و با تغییر هویت تهیه‌کنندگان، باشگاه فیلم سوره و پویش‌های سینمایی‌اش با تولید فیلم بیست و یک روز بعد شبیه همان دوران سابق شده است.

فیلم «بیست و یک روز بعد» خبر از بهار سبز و پر طراوت حوزه هنری می‌دهد. فیلمی که بر خلاف سیاست‌های غم زده سابق حوزه هنری ساخته شده است. بیست و یک روز فیلمی انتقادی، شایسته و دلپذیری است که در برج میلاد خیلی دیر رونمایی می‌شود.

با دیدن فیلم بیست و یک روز بعد درخواهیم یافت نگاه حوزه هنری به سازوکار و تهیه کنندگی تغییر کرده و دوران آزمون و خطا به پایان رسیده است و محمدرضا شفاء با همه انتقاداتی برای تخریبش در رسانه‌ها مطرح می کنند، حداقل کاری که می‌تواند انجام دهد این است که با فیلم بیست و یک روز بعد و سایر تولیداتش حوزه هنری را رستگار کند.
 


بیست و یک روز بعد یک قهرمان نوجوان را در محورش دارد. قهرمانی که با طراحی درست نویسنده و کارگردان، مخاطب با هر مختصات سنی با این قهرمان ارتباط عمیقی پیدا می‌کند. بیست و یک روز بعد فیلمی است که حوزه هنری به جای سال 1395 ، در اوایل دهه هفتاد باید آنرا می‌ساخت.
در آن دوران فیلم هایی مثل بچه های آسمان بادکنک سفید، بسیاری از فیلمهای مرحوم کیارستمی به صورت ناهنجاری در سینمای ایران سینمای کودک و نوجوان جعلی آن دوران را تحت سیطره داشت که به هیچ عنوان سینمای کودک نبود. اغلب آن آثار فیلم‌های روشنفکرمابانه‌ای بودند که به شکل بیهوده‌ای قهرمانش کودک یا نوجوان بود.
 
 
 
 ****

 بیست و یک روز بعد محمدرضا خردمندان اثر متفاوتی است با سایر آثار نوجوانانه‌ای که در سه دهه اخیر در سینمای ایران ساخته شده است، اثری که مخاطب نوجوانش را با ضریب هوشی متوسط پنجاه درصد فرض نکرده است. بسیاری از آثار نوجوانانه سینمای ایران همچنان ضریب هوشی مخاطب را کمتر از 50 فرض می‌کنند. اغلب فیلم های روشنفکرانه سینمای کودک،  خردسوزی می کنند و مشخص نیست چرا ضریب هوشی قهرمانانشان از متوسط 50 کمتر است. مخاطب امروز سینما فیلم‌هایی با محوریت قهرمان کودک به سیاق دهه شصت و هفتاد را دوست نخواهد داشت. چرا که پرسوناژهای محوری آن فیلم ها فاقد هوش کافی هستند و تنها مزیتشان برون ریزی حسی و واکنش های احساسی است، با همان برچسب کهنه احساسات انسانی و سینمای انسانی.
 
 
 
برای جامعه کودک و نوجوان امروز به علت هجوم داده‌ها از طریق فضای وب و مجازی نمی‌توان با همان شیوه‌های مرسوم منسوخ دهه هفتاد  فیلم سینمایی ساخت. «مرتضی» قهرمان فیلم، قهرمانی امروزی است با رویاهایی که شبیه نوجوانان امروز است، در جایی نزدیک به حاشیه شهر زندگی می‌کند با کلی استعداد و توانایی . اما استعدادهای و توانایی‌هایش را فقر عصیانگری  معدوم می‌کند. مرتضی اراده خواستن منحصر به فردی دارد اما شرایط اجتماعی – اقتصادی ویران کننده، اراده مرتضی را به نابودی می کشد و در یک دوئل نافرجام مرتضی به نبردی دهشتناکی با یک دیو بزرگ می رود تا بتواند، اراده اش را به چالش بکشد.
 
 
فیلمی تلفیقی از واقعیت و خیال است، اما آنچنان زیبا ساخته شده که تنیدگی خیال و واقعیت قابل تمییز نیست؛ آنچنان که در سکانس پایانی که  مرتضی  روبروی قطار می ایستد آرزو می کنیم که کاش قطار پر شتاب در در مقابل سپر دستان ناتوان شود و  قطار از حرکت بایستد.
 
فیلم پایان باز توام با پوچی و سهل انگاری توام نیست و  هیجانی قاطعانه را به مخاطب القا می کند. بیست و یک روز بعد از معدود فیلم هایی است که بیست و یک بار دیگر می توان تماشایش کرد و مثل دفعه نخست ، از فیلم لذت برد. بر خلاف تولیدات سینمای اندوهگین ایران که با توسعه نمایشی پلشتی همراه، بیست و یک روز بعد پلشتی را انتقادی واکاوی می‌کند اما فیلم پلشتی نیست.
 
 
 
****

فیلم بیست و یک روز یکی از بهترین های جشنواره فجر است که در روزهای پایانی برج میلاد اکران می‌شود و قطعا از دید اصحاب رسانه مغفول می‌ماند. در واقع کاری که با محمدرضا خردمندان در نحوه نمایش فیلمش در برج میلاد می‌کنند، شبیه همان ناسازگاری روزگار است با اراده  و عزم مرتضی، قهرمان فیلم بیست و یک روز بعد.

 نکته جالب در مورد فیلم بیست و یک روز بعد به عملکرد حوزه هنری باز می‌گردد. حوزه هنری رسالت دارد در حوزه‌های مغفول فیلم بسازد و مشخص است که اراده مدیریتی برای ساخت این فیلم وجود نداشته است و ساخت این فیلم به بی‌پروایی محمدرضا شفاء باز می گردد. شفاء گود سینما را به خوبی می شناسد، با اینکه برخی رسانه ها در طول این مدت به بهانه کلیپ ما ایستاده ایم قصد تخریب این چهره جوان حوزه تهیه کنندگی را داشتند اما مصرانه راهش را رفت و ثمره تلاش شفاء منجر به ساخت فیلمی در شان حوزه هنری شد.


نکته مهم این است که  ساخت فیلم درباره دغدغه‌های نوجوانانه بشدت لازم و واجب به نظر می رسد. قهرمان داستان فیلم بیست یک روز بعد ،دوران سنی خاصی را در حد فاصل مرزبندی مرسوم  جوانانه را طی می‌کند و این دایره سنی در سینمای ایران، فیلم و یا سریال برایش تولید نمی شود.
 
محدوده سنی که  بشدت عطش فراوانی برای دیدن و همزات پنداری کردن دارد. خاطرمان باشد نسل سوم انقلاب با فیلمهای  از کرخه تا راین و آژانس شیشه ای و فیلم های اجتماعی خاص ارزشمند سینمای انقلاب، به دلیل تلخی و عدم فهم کنش‌های نمی‌توانست همذات پنداری کند.

نسل سومی ها زمانیکه دوران نوجوانی را پشت سر می گذاشتند و عطش بلعیدن قهرمان را داشتند عمدتا دلبسته شمایل آرنولد شوایتزنگر و رفتار عضلانی وار سیلوستر استالونه، چاک نوریس ، دولف لانگر، وسلی اسنایپس، ژان کلود وندام، می‌شدند و خلأ سینمای نوجوانانه که بشدت خالیش خالی بود زمینه  اجتماعی فراوانی را به همراه داشت.
 
 
 
سینمای نوجوانانه کنونی همچنان در سینمای ایران خایش خالییست با این حال فیلم‌هایی از جنس« 21 روز بعد» از حیث محتوا دارای کارکردی چند بعدی هستند . فیلم هایی از این دست با همه سادگی تخیل مخاطب نوجوانان را تحریک می کند. نکته جالب فیلم این است که این اثر  منحصر به فرد خیال و واقعیت  رادر هم می‌آمیزد و از سوی دیگر معضل اجتماعی کلانی را در حوزه بهداشت و خدمات رسانی ،در مقابل مخاطب نوجوان یا بزرگسالش قرار می‌دهد.
 

***علیرضا پورصباغ