به گزارش مشرق، هنگامى که غاصبان تصمیم گرفتند فدک را از حضرت فاطمه(س) بگیرند، آن حضرت با گروهى از زنان فامیل و خدمتکاران خود راهی مسجد شد، در حالی که چادرش به زمین کشیده میشد، و راه رفتن او همانند راه رفتن پیامبر خدا بود.
حضرت زهرا(س) بر خلیفه اول که در میان عدهاى از مهاجرین و انصار و غیر آنان نشسته بود وارد شد، در این هنگام بین ایشان و دیگران پردهاى آویختند، آنگاه نالهاى جانسوز از دل برآورد که همه مردم به گریه افتادند. سپس حضرت خطبه بلندی قرائت کردند که فقط دو بخش از آن را مرور میکنیم:
* متن خطبه
«ثم قالت ایها الناس اعلموا انی فاطمه و ابی محمد (صلی الله علیه و آله) افول عوداً و بدءاً،و لا اقول غلطاً، و لا افعل ما افعل شططاً»؛ ای مردم! آگاه باشید که من فاطمه (س) هستم و پدرم محمد (ص) است. همه گفتارم از روی صدق و راستی بوده و از نادرستی به دور هستم. هرگز از من کلام بیجا و بیربط سر نمیزند.
«لقد جاءکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتم حریص علیکم بالمومنین رؤف رحیم، فان تعزوه و تعرفوه تجدوه ابی دون نسائکم، و اخا ابن عمی دون رجالکم، و لنعم المعزی الیه (صلی الله علیه و آله و سلم)»؛ هر آینه پیامبری از خود شما مبعوث شده، هر آنچه شما را رنج بدهد بر او گران میآید و سخت است و او سخت به شما دلبسته و او با مؤمنان رئوف و مهربان است. این رسولی که از جانب خدا آمده، اگر تحقیق کند، پدر من بود نه پدر شما؛ در عقد اخوت پسر عموی من بود نه مردان شما؛ چه نسبت نیکویی میان آن دو است!
* شرح خطبه
حضرت فاطمه (س) برای این که مهاجر و انصار و همچنین سران سقیفه بدانند با چه شخصیتی و از چه خانوادهای روبهرو هستند، خود را با دو خصوصیت برجسته و مهم معرفی میکنند.
اول این که، نامم فاطمه (س) است و پدرم محمد رسولالله است، بنابر این حسب و نسب مرا به درستی بشناسید تا مرتکب اشتباه دیگر نشوید که بخواهید مرا همانند ملکیت فدک انکار بکنید و بگویید آن کس که خطبه فدکیه را ایراد کرده، «فاطمه» نبوده، بلکه زن دیگری بوده است و یا بگویید فاطمه بوده است، ولی دختر پیامبر نبوده است: «ایها الناس اعلموا إنی فاطمه و ابی محمد: ای مردم بدانید که من فاطمه هستم و پدرم محمد است.»
دوم این که؛ آنچه را میگویم، غلط و اشتباهی در آن وجود ندارد و کارهایی که انجام میدهم بر خلاف حق و حقیقت نخواهد بود، بنابر این امکان خطا و اشتباه در سران سقیفه است که تصمیم اشتباه گرفته و راه خطا را طی میکنند، نه من: «و لا أقول ما أقول غلطاً و لا أفعل ما أفعال شططا» و آنچه میگویم غلط و اشتباه نیست و کارهایی که انجام میدهم بر خلاف حق به جا نمیآورم.
حضرت فاطمه (س) برای اینکه خودش را بیشتر معرفی کند و مهاجر و انصار را شرمنده بیوفایی نسبت به خودش بنماید، با تلاوت آیات مربوط به ویژگیهای رسول خدا، به معرفی رسول خدا (ص) و فضائل و تلاشهای آن حضرت میپردازد.
یکم؛ پیامبر (ص) خود را تافته جدا بافته از مردم نمیدانست، بلکه خود را برخاسته از متن مردم میدانست و هرگز آن بعد ملکوتی و معنوی و بلندی عظمت موجب نشد که از شما فاصله بگیرد و خود را از طبقه ممتاز بداند: «لقد جائکم رسول من انفسکم»: و به تحقیق رسولی به سوی شما آمده که از سنخ خودتان بوده و از متن جامعه برخاسته است.»
دوم؛ چون پیامبر (ص) برخاسته از متن شما بود و فاصلهای از شما نداشت هر سختی و فشار و رنج و غمی بر شما وارد میشد، غم و رنج بر خود میدانست و از آن رنج میبرد و محزون میگردید: «عزیز علیه ما عنتم: اگر سختی و فشاری بر شما وارد میشد، برای او سخت و ناگوار بود»
سوم؛ چون رسول خدا (ص) رابطه تنگاتنگ با مردم داشت، نسبت به آنان مهربان و رئوف و به سرنوشت آنان حساس بود. در هدایت و ایمان مردم حریص بود و بیش از اندازه به زحمت میافتاد: «حریص علیکم بالمومنین رئوف الرحیم: بر آنچه خیر شما در آن قرار داشت، حرص میورزید و نسبت به مومنین رئوف و مهربان بود»
چهارم؛ این پیامبر مردمی، دلسوز، رئوف و مهربان به شما، اگر به نسب او مراجعه کنید نسبتی با شما ندارد،پدر زن شما و پسر عموی شما نیست و شما افتخار چنین نسبتی ندارید، بلکه پدر من و برادر پسر عمومی من علی (ع) است و این نسبت نزدیک به وی از افتخارات من است: «فان تعزوه، و تعرفوه، تجدوه ابی دون نسائکم و اخا ابن عمی دون رجالکم و لنعم المعزی الیه: اگر مراجعه به نسبت پیامبر کنید و او را بشناسید، میفهمید او پدر من است نه پدر زنهای شما و پیامبر (ص) برادر پسرعموی من علی (ع) است، نه برادر مردان شما و چه سعادتمند است که به او [پیامبر (ص)] نسبت داده میشد.»
منبع: دانشنامه فاطمی
حضرت زهرا(س) بر خلیفه اول که در میان عدهاى از مهاجرین و انصار و غیر آنان نشسته بود وارد شد، در این هنگام بین ایشان و دیگران پردهاى آویختند، آنگاه نالهاى جانسوز از دل برآورد که همه مردم به گریه افتادند. سپس حضرت خطبه بلندی قرائت کردند که فقط دو بخش از آن را مرور میکنیم:
* متن خطبه
«ثم قالت ایها الناس اعلموا انی فاطمه و ابی محمد (صلی الله علیه و آله) افول عوداً و بدءاً،و لا اقول غلطاً، و لا افعل ما افعل شططاً»؛ ای مردم! آگاه باشید که من فاطمه (س) هستم و پدرم محمد (ص) است. همه گفتارم از روی صدق و راستی بوده و از نادرستی به دور هستم. هرگز از من کلام بیجا و بیربط سر نمیزند.
«لقد جاءکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتم حریص علیکم بالمومنین رؤف رحیم، فان تعزوه و تعرفوه تجدوه ابی دون نسائکم، و اخا ابن عمی دون رجالکم، و لنعم المعزی الیه (صلی الله علیه و آله و سلم)»؛ هر آینه پیامبری از خود شما مبعوث شده، هر آنچه شما را رنج بدهد بر او گران میآید و سخت است و او سخت به شما دلبسته و او با مؤمنان رئوف و مهربان است. این رسولی که از جانب خدا آمده، اگر تحقیق کند، پدر من بود نه پدر شما؛ در عقد اخوت پسر عموی من بود نه مردان شما؛ چه نسبت نیکویی میان آن دو است!
* شرح خطبه
حضرت فاطمه (س) برای این که مهاجر و انصار و همچنین سران سقیفه بدانند با چه شخصیتی و از چه خانوادهای روبهرو هستند، خود را با دو خصوصیت برجسته و مهم معرفی میکنند.
اول این که، نامم فاطمه (س) است و پدرم محمد رسولالله است، بنابر این حسب و نسب مرا به درستی بشناسید تا مرتکب اشتباه دیگر نشوید که بخواهید مرا همانند ملکیت فدک انکار بکنید و بگویید آن کس که خطبه فدکیه را ایراد کرده، «فاطمه» نبوده، بلکه زن دیگری بوده است و یا بگویید فاطمه بوده است، ولی دختر پیامبر نبوده است: «ایها الناس اعلموا إنی فاطمه و ابی محمد: ای مردم بدانید که من فاطمه هستم و پدرم محمد است.»
دوم این که؛ آنچه را میگویم، غلط و اشتباهی در آن وجود ندارد و کارهایی که انجام میدهم بر خلاف حق و حقیقت نخواهد بود، بنابر این امکان خطا و اشتباه در سران سقیفه است که تصمیم اشتباه گرفته و راه خطا را طی میکنند، نه من: «و لا أقول ما أقول غلطاً و لا أفعل ما أفعال شططا» و آنچه میگویم غلط و اشتباه نیست و کارهایی که انجام میدهم بر خلاف حق به جا نمیآورم.
حضرت فاطمه (س) برای اینکه خودش را بیشتر معرفی کند و مهاجر و انصار را شرمنده بیوفایی نسبت به خودش بنماید، با تلاوت آیات مربوط به ویژگیهای رسول خدا، به معرفی رسول خدا (ص) و فضائل و تلاشهای آن حضرت میپردازد.
یکم؛ پیامبر (ص) خود را تافته جدا بافته از مردم نمیدانست، بلکه خود را برخاسته از متن مردم میدانست و هرگز آن بعد ملکوتی و معنوی و بلندی عظمت موجب نشد که از شما فاصله بگیرد و خود را از طبقه ممتاز بداند: «لقد جائکم رسول من انفسکم»: و به تحقیق رسولی به سوی شما آمده که از سنخ خودتان بوده و از متن جامعه برخاسته است.»
دوم؛ چون پیامبر (ص) برخاسته از متن شما بود و فاصلهای از شما نداشت هر سختی و فشار و رنج و غمی بر شما وارد میشد، غم و رنج بر خود میدانست و از آن رنج میبرد و محزون میگردید: «عزیز علیه ما عنتم: اگر سختی و فشاری بر شما وارد میشد، برای او سخت و ناگوار بود»
سوم؛ چون رسول خدا (ص) رابطه تنگاتنگ با مردم داشت، نسبت به آنان مهربان و رئوف و به سرنوشت آنان حساس بود. در هدایت و ایمان مردم حریص بود و بیش از اندازه به زحمت میافتاد: «حریص علیکم بالمومنین رئوف الرحیم: بر آنچه خیر شما در آن قرار داشت، حرص میورزید و نسبت به مومنین رئوف و مهربان بود»
چهارم؛ این پیامبر مردمی، دلسوز، رئوف و مهربان به شما، اگر به نسب او مراجعه کنید نسبتی با شما ندارد،پدر زن شما و پسر عموی شما نیست و شما افتخار چنین نسبتی ندارید، بلکه پدر من و برادر پسر عمومی من علی (ع) است و این نسبت نزدیک به وی از افتخارات من است: «فان تعزوه، و تعرفوه، تجدوه ابی دون نسائکم و اخا ابن عمی دون رجالکم و لنعم المعزی الیه: اگر مراجعه به نسبت پیامبر کنید و او را بشناسید، میفهمید او پدر من است نه پدر زنهای شما و پیامبر (ص) برادر پسرعموی من علی (ع) است، نه برادر مردان شما و چه سعادتمند است که به او [پیامبر (ص)] نسبت داده میشد.»
منبع: دانشنامه فاطمی