هدف رزمندگان شهادت بود. اگر هدفی به این بزرگی نداشتند هیچ وقت نمی‌توانستند از دنیای خود بگذرند. شجاعت، دلاورمردی‌ها و اخلاص رزمندگان اسلام بود که ما را پیروز کرد، امروز هم دروازه شهادت باز است. امروز وقتی برای سوریه 50 نفر لازم است می‌بینیم که 500 نفر داوطلب می‌شوند.

گروه جهاد و مقاومت مشرق - رفتن به مناطق  دفاع مقدس یا همان کربلای ایران در اسفند ماه که همه دغدغه خرید و گشت و گذار را دارند و خودشان را برای عید آماده می‌کنند نصیب هرکسی نمی‌شود. تک‌تک زائران این مناطق پر نور با دعوت شهدا راهی اردوهای راهیان نور می‌شوند، به پادگان دژ رفتم پادگانی چون حماسه، ايثار و از خودگذشتگی.
 
پادگانی به وسعت یک ارتش و برابر با تمام ارزش‎ها و آرمان‌هایی که سربازان آن خون پاک خویش را برای پایداری آن نثار کردند. در گوشه و کنار این پادگان لاله‎هایی پرپر شدند تا نام این پادگان برای همیشه سبز و جاویدان باقی بماند. دژهایی که تا ابد نماد مقاومت، پایداری و شجاعت نیروهایش باقی خواهند ماند. این دژها زبان گویای مظلومیت و غربت افسران و سربازان این پادگانندکه جانانه از مرزهای میهن خود تا آخرین قطره خون دفاع کردند. پادگان دژ، یادآور اولین گلوله‎هایی است که به سمت ایران شلیک شد، یادآور شهید استوار خسروی که می‎گفت: «من زنده باشم و تو به خاکم تجاوز کنی؟» و یا یادآور سخن شهید ستوان امیری که در آخرین ساعات زندگیش گفت: «ایران کشوری فراخ و بزرگ است ولی جایی برای عقب‌نشینی امیری وجود ندارد» طنین صدای این دلاورمردان نیروی زمینی ارتش هنوز هم در خاک پهناور خرمشهر شنیده می‎شود.
 
پادگان دژ بر مبناي يك گردان، به نام گردان 151 پياده دژ بنا نهاده شد كه اين گردان متشكل از 4 گروهان رزمي، يك گروهان اركان و حدود 1500 نفر پرسنل در مبناي اوليه بود، در این پادگان امیر سید باقر صادقی فرمانده قرارگاه عملیاتی لشکر 92 زرهی نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران را دیدم وگپ دوستانه‌ای زدم؛ که شما را به خواندن آن دعوت می‌کنم.
 
* امیر، در ابتدا برایمان از وقایعی که در این پادگان اتفاق افتاده است بگویید.
هدف از تشکیل این پادگان، ایجاد یک گردان ویژه و منحصر به فرد به نام گردان 151 دژ خرمشهر بود. این پادگان، سازمانی متشکل از هزار و 300 نفر و حدود 120 قبضه توپ 106 داشت که این تعداد توپ تجهیزات بسیار سنگینی برای یک گردان بود. هدف از سازماندهی این گردان در نزدیکی مرز، انجام درست مأموریت 48 ساعته در صورت ایجاد عملیات یا بحران در منطقه غرب تا پیوستن سایر یگان‌ها بود. در زمان جنگ با وجودی که یک مقدار از نظر آمادگی، به دلیل شرایط خاص دوران انقلاب پایین‌تر بودند شاهد بودیم هر درگیری که اتفاق می‌افتاد ضربه اول را ارتش می‌گرفت و ماموریت اصلی ارتش هم همین است. آن زمان همین گردان وارد ماموریت شد و وظیفه 48 ساعته خود را 34 روز ادامه داد، لشکرهای تا بن دندان مسلح رژیم بعثی را متوقف کرد و اجازه ورود به خرمشهر را به آنها نداد.
 
آن زمان، نیروهای بسیجی، مردمی، عشایری، ژاندارمری و نیروهای شهربانی کمک می‌کردند؛ اما ماموریت و مقاومت اصلی بر عهده این گردان بود، فرمانده این گردان در یک عملیات از صبح تا ظهر سه بار تغییر کرد. فرماندهان شهید می‌شدند و فرمانده بعدی جایگزین می‌شد. جنگ تن به تن طوری بود که دو بار فرمانده گردان به شهادت رسید وحتی وقتی که به افراد باقیمانده گردان که حدود 25 نفر بودند اصرار می‌کنند که عقب‌نشینی کنید؛ یکی از افسران می‌گوید که ایران اسلامی مرز بزرگی دارد اما من یک قدم جایی برای عقب‌نشینی ندارم و باید دفاع کنم این عزیزان در همین پادگان ماندند، دفاع کردند و به شهادت رسیدند.
 
زمانی که ژنرال‌های رژیم بعثی و حتی دیکتاتور عراق صدام حسین وارد این پادگان شد به افسران این قسمت کُلت هدیه می‌کرد و درجه و پاداش می‌داد؛ جشن می‌گرفتند و خوشحال بودند. همه این موارد نشان می‌دهد که این پادگان برای آنها بسیار مهم بود. یک قسمتی از پادگان که به نام کاخ صدام بود؛ هنوز وجود دارد. صدامی که ادعا می‌کرد در عرض یک هفته تمام ایران را فتح می‌کند با گرفتن این یک پادگان خیلی ابراز خوشحالی می‌کرد. به قدری این پادگان آنها را خسته کرده بود که باور نمی‌کردند توانستند آن را بگیرند. این پادگان به خاطر خون شهدایی که وجب به وجب آن را پر کرده دارای قداست بسیار بالایی است.
 
* از رزمندگان این پادگان چه تعداد زنده ماندند؟
اگر رزمنده‌ای هم از این پادگان مانده، همگی جانباز هستند و حتی یک نفر از بچه‌های این پادگان هم عقب‌نشینی نکردند. همه بچه‌ها دفاع جانانه کردند و جانانه به شهادت رسیدند مگر کسانی که آن زمان در بیمارستان یا در دوران مرخصی بودند و تمام بچه‌هایی که در عملیات‌ها شرکت کردند شهید یا جانباز شدند. شهدای به‌نام این پادگان شهید کبریایی و شهید جهان‌شیر هستند.
 
* گردان 151 دژ خرمشهر در دفاع 34 روزه چند شهید داده است؟
این گردان یک گردان پیاده مکانیزه است که بیش از 300 نفر شهید داده است، وقتی می‌گوییم این گردان 300 نفر شهید داده است یعنی چندین بار نفرات جایگزین شدند تا 300 نفر به شهادت رسیدند.
 
* از سختی کارتان در مرزها بگویید؟
لشکر 92 ، منطقه وسیعی را از زمان ابتدای جنگ تا به امروز بر عهده داشته و امروز هم یگان‌هایی را تحت کنترل عملیاتی خود دارد و از منطقه‌های قدیمی چند قله تا مرز خوزستان حدود 300 کیلومتر محافظت کرده و محافظت خواهد کرد. عملیاتی نیست که در آن عملیات اثری از لشکر 92 وجود نداشته باشد و یکی از اثرات آن هم چهارهزار و 500 شهیدی است که تقدیم نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران نموده است. در حال حاضر هم یگان‌هایی در منطقه عملیات مستقر هستند. در مناطق رفیه، طلاییه، کوشک طلاییه، حمید و جفیر یگان‌ها مستقر هستند و حرکات دشمن را رصد می‌کنند و آمادگی صددرصدی دارند تا اگر مشکلی پیش آمد بتوانند پاسخ دندان‌شکنی به دشمن بدهند.
 
منطقه عملیاتی، بیابانی است و به همین خاطر مشکل کمبود برق و امکانات زیستی وجود دارد. این کار هم مانند هر کار دیگری سختی خاص خود را داراست؛ اما روحیه بالای جوانان، تربیت صحیح و عشق به کار آنها تمام سختی‌های این کار را هموار می‌کند.
 
کار فرهنگی که سازمان عقیدتی سیاسی در مورد جوانان انجام داده نیز در این مسیر بی‌تأثیر نبوده است. امروز وقتی می‌پرسیم که چه کسی برای عملیات‌های مختلف حتی عملیات برون مرزی آماده است؛ همه از هم سبقت می‌گیرند و سختی‌های کار، جوانان مومن و متدین را خسته نمی‌کند و آنها هدف بالای خود را همواره دنبال می‌کنند.
 
* از خاطرات دفاع مقدس برایمان بگویید.
روزی با هدف محور شناسی سوار بر اتوبوس از تپه‌های الله اکبر گذر می‌کردیم. متجاوزان بعثی متوجه شدند و اتوبوس را به خمپاره بستند. ما یک کاروان بودیم. بعضی از ماشین‌ها آتش را رد کرده بودند؛ اما اتوبوس ما در آتش دشمن قرار گرفته بود. معجزه الهی بود که با آن حجم آتش حتی ترکشی هم به اتوبوس برخورد نکرد، به حرکت خودمان ادامه دادیم یکی از گروهان‌های در خط آن زمان در وضعیت دفاعی قرارگرفت و از ما پشتیبانی و حمایت کرد؛ اما متأسفانه این حمایت برای خودگروهان گران تمام شد و یگان‌های ارتش عراق به گونه‌ای این یگان را بمباران کردند که جایی از زمین بدون ترکش و گلوله باقی نمانده بود. گروهانی که از ما حمایت کردند تلفات زیادی از نظر لجستیکی و نیروی انسانی دادند و جوانهای زیادی در آن عملیات خون خود را در راه خدا تقدیم کردند.
 
در منطقه غرب در دشت دیره، در مأموریتی بودیم. آن زمان من دانشجوی سال آخر بودم و مأموریت مهمی بود. منافقین، آدرس دقیقی به دشمن داده بودند که دشمن بتواند آن منطقه را کاملا بمباران کند. دشمن هم بمباران کرد. شاید تمام علفها و سنگهای آن منطقه به آتش کشیده شد اما بحمدالله دانشجویان آسیبی ندیدند.
 
* از تلخی‌ها و شیرینی‌هایی که در جبهه دیدید بگویید.
من و پسرعمویم دانش‌آموز مقطع راهنمایی بودیم. خیلی تلاش کردیم که از خانه فرار کنیم و به عنوان بسیجی خودمان را به منطقه جنگی برسانیم. لباس شخصی تنمان بود. به محض این که به همین منطقه حسینیه رسیدیم برای گرفتن لباس رزم، ما را به سمت قرارگاه راهنمایی کردند. قبل از این که به قرارگاه برسیم به قدری از طرف توپخانه دشمن ترکش می‌آمد که دست پسرعمویم آسیب دید. در همان جریان دست پسرعمویم قطع شد. مدتی در بیمارستان دزفول بستری بود 16 روز می‌شد که هیچ خبری از ما نبود، آن زمان تمام ناراحتی ما از این بود که نتوانستیم وارد میدان کارزار بشویم و قبل از این که به خط مقدم جنگ برسیم پسرعمویم مجروح شد و ما مجبور شدیم به خاطر مداوای ایشان به عقب برگردیم. این ناراحتی و تلخی همیشه با من است که نتوانستم به آرزویم برسم. یکی از دلایلی که من نظامی شدم همین بود؛ من آگاهانه نظامی شدم و دوست داشتم رزمنده باشم.
شیرین‌ترین خاطره از زمان دفاع مقدس آزادسازی خرمشهر بود. فراموش نمی‌کنم سال 61 زمانی که خرمشهر آزاد شد من دبیرستانی بودم. مردم به خیابان ریختند و گل و شیرینی تقسیم می‌کردند. آن روز برای من خاطره شیرینی به جای گذاشت؛ هر چند که آن زمان درک کاملی از وقایع خرمشهر نداشتیم.
 
* از دلاورمردی‌ها و حال و هوای رزمندگان اسلام برایمان بگویید.
عاملی که ما را به پیروزی رساند اخلاص رزمندگان بود. در شرایطی که اعلام کرده بودند فلان منطقه تا لحظات دیگر مورد حمله شیمیایی قرار می‌گیرد رزمندگانی بودند که ماسک خود را به همرزم و دوست خود تقدیم می‌کردند؛ ایثارگری رزمندگان اسلام بود که ما را در دفاع مقدس پیروز میدان کرد، در شرایطی که آب نبود و هر کسی ممکن بود از فرط تشنگی از دنیا برود باز هم آب قمقمه خود را به دیگری تقدیم می‌کردند، کسانی بودند که تازه ازدواج کرده بودند برای اولین بار به منطقه آمده بودند فهمیده بودند که هفته دیگر عملیات است مرخصی نمی‌رفتند و گاهی تا نود روز در منطقه می‌ماندند؛ سختیها را به جان می‌خریدند تا در عملیات شرکت کنند و به شهادت برسند.
 
هدف رزمندگان شهادت بود. اگر هدفی به این بزرگی نداشتند هیچ وقت نمی‌توانستند از دنیای خود بگذرند. شجاعت، دلاورمردی‌ها و اخلاص رزمندگان اسلام بود که ما را پیروز کرد، امروز هم دروازه شهادت باز است. امروز وقتی برای سوریه 50 نفر لازم است می‌بینیم که 500 نفر داوطلب می‌شوند؛ این همان روحیه ایثار و شهادت‌طلبی است و رزمندگان اسلام در ارتش، سپاه و بسیج از آمادگی کافی برخوردار هستند.توصیه من به جوانان این است که تابع محض ولایت فقیه باشند. امروز تمام تلاش دشمن بر این است که ما را از ولایت و از اسلام جدا کند و در رسانه‌ها، فضای مجازی، برنامه‌های ماهواره‌ای و اینترنت سعی کرده است تا جوانان را منحرف کند؛ در واقع او اعتقادات و دین ما را نشانه گرفته است. دشمن هیچ وقت باور نمی‌کرد که نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران سی‌و‌چند سال عمر کند و انتظار داشت در عرض چند ماه نظام را از بین ببرد؛ لذا شبانه روز تلاش می‌کند که اعتقادات ما را از ما بگیرد تا شاید خودش به موفقیتی در مورد ایران برسد. توصیه من به جوانان این است که خط ولایت را گم نکنند. همیشه پشتیبان ولایت فقیه باشند تا به قول حضرت امام (ره) به این مملکت آسیبی نرسد.