حضور محترم بزرگان اصلاحات!سلام علیکم ، 6 سال پیش در تاریخ 7 اسفند 89، در روزهایی که آقای موسوی برای آمدن طرفدارانش به خیابان ها بعد از 20 ماه بازگشت آرامش به کشور فراخوانی مجدد صادر کرده بود، یادداشتی نوشتم با عنوان «جناب آقای خاتمی» و خطاب به ایشان تصریح کردم که تاکنون اگر می شد توجیه کرد، اما با این اقدام آقای موسوی که همزمان با سقوط مبارک و بعد از چند هفته خروش مردم مصر با هدف مشابه سازی در ایران و وارد کردن ایران به دومینوی خیزش های کشورهای عربی بود، کاملا روشن شده است که فعالیت های ایشان نیز همانند جنبش سبز اقداماتی براندازانه است لذا این آخرین فرصت است که آقای خاتمی مرزبندی خودشان را با اقدامات براندازانه روشن کنند و الا «خیلی زود دیر می شود.»
البته در آن زمان این یادداشت از سوی دو طیف مورد اعتراض شدید قرار گرفت (همان طور که احتمالا این یادداشت نیز همین حالت را خواهد داشت) ابتدا از سوی بخشی از انقلابیونی که آقای خاتمی را یکی از سران فتنه می دانستند و معتقد بودند جدا کردن حساب آقای خاتمی از آقایان موسوی و کروبی نادرست است (البته اشاره خواهم کرد که بعد مشخص شد رهبری تا مدت ها، بین ایشان و آقایان موسوی و کروبی تفاوت قائل هستند یا حداقل بودند) و دوم حامیان جنبش سبز که طبیعتا مخاطب اصلی یادداشت آن ها بودند.
به دلیل این که مراجعه به آن یادداشت سخت است اجازه دهید بخشی از آن را که بنیاد و پایه حرف امروز من به شما نیز می باشد، دوباره ذکر کنم با این توضیح که از انتشار بخش های حمایتی آن یادداشت از آقای خاتمی چشم پوشی می کنم:
«شما مسئولیتی بزرگ به دوش دارید بخواهید یا نخواهید شما مشهورترین و تاثیرگذارترین شخص در جریان اصلاحات تلقی می شوید اگر به جریان اصلاحات واقعی اعتقاد دارید و اگر به چند اظهار نظر اخیر خود که گفتید به نظام اعتقاد دارید و می خواهید در چارچوب نظام به بالندگی آن کمک کنید ، حال که تبدیل به ضدانقلابی شدن جریان باقی مانده ای که آقایان موسوی و کروبی خود را رهبرش می دانند برای همگان حتی اصلاح طلبان روشن شده است، وقت آن است که به جای سکوت تاییدآمیز یا دوپهلو سخن گفتن که شما را جزو حلقه آنان تثبیت و قطعی می کند، با تخطئه شفاف تحرکات غیرقانونی 25 بهمن، اجازه ندهید آن بخش ازحرف هایتان که حق است، کمک کننده حرف باطلی که تضعیف نظام مردمی و اسلامی را دنبال می کند شود و به این ترتیب هم خود را به دایره نظام برگردانید و هم جریان اصلاح طلبی را که در صدد ادامه فعالیت در چارچوب نظام است را از گوشه رینگ نجات دهید.
دغدغه ای به نام نگاه نظام به اصلاح طلبان
ممکن است بگویید برای برداشتن گام اول باید مطمئن شوید که نگاه نظام به اصلاح طلبان چیست شاید برداشت شما این است که نظام نسبت به اصلاح طلبان دیدی منفی دارد و نمی خواهد اجازه فعالیت آزاد و عادلانه را به آن ها دهد.در پاسخ به این دغدغه تصریح می کنم که براین باورم عملکرد اصلاح طلبان در گذشته دلیل اصلی شرایطی است که فعلا در آن به سر می برند البته این سخن به معنای نبود اشکال از طرف جریان اصول گرا و برخی مسئولین نیست بلکه به این معنا است که عملکرد اصلاح طلبان به گونه ای بوده است که باعث بی اعتمادی نظام به آنان شده و همچنین عده ای آگاهانه یا ناآگاهانه فرصت تخریب جریان اصیل اصلاح طلبی را پیدا کنند.برای این که بتوانم توضیحی بر ادعایم ارائه کنم ضروری است کمی به گذشته برگردیم و فرآیندی که طی شده تا به اینجا رسیده ایم را کمی مرورکنیم مطمئنم یادآوری نکاتی از آن برای شما که در ریز مسائل بودید می تواند قابل تامل باشد.
جریان اصلاح طلب وامدار نگاه نظام
جناب آقای خاتمی
همه می دانیم جریان اصلاح طلبی به شکل فعلی آن با دوم خرداد 76 کلید خورد و شما حتما مطلع هستید که برخی از مقامات عالی رتبه برای آن انتخابات معتقد به مشارکت حداقلی و اطمینان از رای آوردن آقای ناطق نوری بودند اما رهبری نظام با این سیاست مخالفت کردند و استراتژی "مشارکت حداکثری ، هرکس که رای بیاورد" را پیگیری کردند و اگر این نگاه رهبری یعنی باور به مشارکت حداکثری و سیاست گذاری های راهبردی برای پیاده سازی آن نبود نه مشارکت حداکثری اتفاق می افتاد، نه این زمینه ایجاد می شد که شما رئیس جمهور شوید و نه عملا جریانی اصلاح طلب شکل می گرفت. به عنوان یک مثال، شما خوب آن کاریکاتورها و طنزهای معروف گل آقا که میلیون ها رای برای شما به ارمغان آورد را به خاطر دارید خوب است این را هم به یادآورید که آن نشریه فقط به پشتوانه حمایت های علنی رهبری امکان ادامه انتشار یافته بود. آیا اگرنگاه رهبری میدان دادن به جریان اصلاح طلبی نبود امکان چنین اتفاقاتی وجود داشت؟
حمایت های جدی رهبری نظام از دولت اصلاحات را در برابر فشارها و نقدهای موجود هرکس دیگر فراموش کرده باشد شما می توانید به خاطر بیاورید؟ باز هم فقط به عنوان یک مثال آیا به یاد دارید زمانی که شما به دلیل فشارهای زیاد آماده استعفا بودید، رهبری از پیگیری لوایح دوقلوی شما حمایت کردند و اندکی بعد لوایح شما به مجلس ارائه شد؟ آیا فراموش کرده اید مجلس ششم که مجلس اصلاحات محسوب می شد چگونه شکل گرفت؟ شما که از ما بهتر می دانید بسیاری چهره های شاخص اصلاح طلبان تایید صلاحیت شان را وامدار رهبری بودند آیا با توجه به تشخیص شورای نگهبان مبنی بر تایید صلاحیت نکردن این چهره ها، مجلس اصلاحات جز با میدان دادن رهبری به اصلاح طلبان امکان تشکیل داشت؟ این مثال ها را عنوان کردم تا روشن کنم اصلاحات نه تنها بدون میدان دادن و نگاه مثبت نظام امکان فعالیت نداشت بلکه این جریان اصولا براساس راهبرد بسیار هوشمندانه رهبری نظام شکل یافته است.
چرا نگاه تغییر کرد؟
و اما چرا این نگاه تغییر کرد. پاسخ برمی گردد به همان آفتی که شما الان هم به آن دچار هستید و آن هم مرزبندی نکردن با هم جناحی هایی است که یا ازابتدا باور به اصول حاکم بر جریان اصلاح طلبی نداشتند یا به مرور برخی از آن ها را زیرپا گذاشتند.وقتی برخی احزاب و افراد منتسب به جریان اصلاح طلب از حد اختلاف سلیقه فراتر رفتند و به صورت اعلام شده با درپیش گرفتن استراتژی "فشار از پایین و چانه زنی از بالا"، تلاش کردند نظامی را که خود، به آن ها میدان فعالیت داده است را با ادبیات "حاکمیت دوگانه" به دوپاره تقسیم و اختلاف را در کشور نهادینه کنند، وقتی به خطایی محرز و قابل پیگیری در ساختارهای منطقی توسط رئیس جمهور یعنی شما، نام قتل های زنجیره ای داده شد و بیش از یک سال توسط مطبوعات زنجیره ای تبدیل به بحرانی سیاسی امنیتی برای کشورشد، وقتی سیاست زده کردن فضای کشور توسط آنان حتی شما را به ستوه آورد و مجبور کرد در دوردوم ریاست جمهوری اشتباهتان را اصلاح کرده و معیشت مردم را در دستور کار اصلی قراردهید ،وقتی اولین فاجعه کوی دانشگاه که می توانست توسط شما به عنوان رئیس جمهور با جدیت پیگیری شود که متاسفانه نشد- تبدیل به غائله 18 تیر با هدف براندازی نظام می شود، وقتی خلاف منافع ملی طرحی هسته ای ارائه شد که نتیجه آن در صورت تصویب خلع سلاح دیپلمات های شما در مذاکره با طرف های اروپایی بود ، وقتی پروژه تحصن در مجلس و استعفاهایی تبلیغاتی و تلاش برای تعویق انتخابات به عنوان مهمترین رکن مردم سالاری کلید خورد و.....چرا شما و جریان اصلاح طلب واقعی که از مهمترین اصولش باوربه مبانی نظام و فعالیت در چارچوب های آن است مرز خود را با این عده روشن نکردید در حالیکه آنان بدون آنکه اعتقاد به نظام داشته باشند فقط منافقانه نام اصلاح طلبی را با خود یدک می کشیدند.
وقتی این جریان اصلاح طلب نما نشان داد که "هدفش" یا "نتیجه" عملکردش تضعیف نظام است، آیا نظامی که خود به آن ها میدان فعالیت داده است نباید نسبت به ادامه فعالیت شان بدبین شود؟ آیا جریان اصیل اصلاح طلب نمی بایست دامن خود را از این طیف پاک می کرد؟ بگذارید برخی تندروی ها و اشتباهات مانند نحوه تایید صلاحیت ها توسط شورای نگهبان را به کناری بگذاریم، فارغ ازاین اشتباهات آیا کلیت نظام و در راس آن رهبری که بیشترین نقش را در حمایت از جریان اصلاح طلبی داشتند، حق ندارند در کلیت مسئله، نسبت به جریان اصلاح طلب که نه تنها حاضرنیست مرز خود را با نفاق جدید روشن کند بلکه چون فقط اسم اصلاح طلب را برخود گذاشته است از آن ها حمایت می کند، دچار تردید شود؟
به جای شرط گذاری اعتمادسازی کنید
جناب آقای خاتمی
حتما خبردارشده اید که خیلی از بزرگان منتظر مرزبندی شفاف شما با مخالفین نظام که خود را در قالب معترض یا منتقد جا می زنند یا پشت سرآنان پنهان کرده اند، هستند تا میدان را برای فعالیت داخل چارچوب منطق و نظام جریان اصیل اصلاح طلب بازکنند اگر به جای شرط گذاری در صدد اعتمادسازی برمی آمدید آیا نتیجه بهتری عاید شما و جریان اصلاح طلبی و در نتیجه نظام و مردم نمی شد؟ آیا فراموش کرده اید که قبل از انتخابات مجلس هشتم آقای کروبی با اظهارات صریح خود ابتدا مرزهایش را با جریان نفاق اصلاح طلب نما روشن کرد و باعث شد آن جریان را از خود عصبانی کند، اما پاسخ این اعتمادسازی را با اعتماد رهبری معظم به اصلاح طلبان هم حزبی اش گرفت و در حالی که هیئت های نظارت وابسته به شورای نگهبان با نگاهی سخت گیرانه و در بسیاری موارد نادرست انبوهی از جریان اصلاح طلبی را حذف کرده بودند، بدون گذاشتن هیچ پیش شرط توانست تقریبا برای تمام لیست حزب متبوعش درسراسر کشور با رهنمودهای کلی رهبری تایید صلاحیت بگیرد و حتی از حضورش در انتخابات ریاست جمهوری نیز استقبال شد؟ شما هم مطمئن باشید نیاز به شرط گذاری نیست اگر قبل از آنکه دیر شود با مرز بندی با جریان "ضد انقلاب جدید" و تصریح علنی اعتقادی که نسبت به "اتهام دروغ تقلب" دارید اعتماد کمرنگ شده نظام را به خود برگردانید، مطمئن باشید مورد حمایت نظام قرار خواهید گرفت شما یکبار دیگر زمانی که تحت فشار اصلاح طلب نماها مبنی برعدم برگزاری انتخابات توسط دولت بودید، در لحظه حساس تصمیم، آنان را مایوس کردید و من معتقدم این بارهم می توانید این تصمیم را با همه هزینه هایش بگیرید.
قطاراصلاحات
جناب آقای خاتمی
اشتباهی که جریان اصلاح طلب با دفاع خود از اصلاح طلب نماهای دیروز و ضدانقلاب های امروز کرد لطمه سنگینی به جریان اصیل اصلاح طلب و همچنین نظام زد چرا که هم در لطمه زدن ناجوانمردانه به آبروی نظام کمک کرد و هم باعث شد فرصت نقد و بیان آن بخش از حرف های حق شان نیز سلب شود این اشتباه تا قبل از وقایع 25 بهمن ادامه داشت اما خلاف عملکرد شما که متاسفانه با سکوت تان درجریان وقایع 25 بهمن به نوعی با ضد انقلاب همراهی کردید، با مواضعی که نمایندگان اصلاح طلب و برخی چهره های شاخص گرفتند، اینگونه به نظر می رسد که این جریان "می خواهد"، یا "مجبور" است دامن خود را از این وصله های ناجور پاک کند.بخواهید یا نخواهید، دیریازود، قطار اصلاحات با همه ضعف ها و قوت هایش دوباره به راه خواهد افتاد. آنانی که زمانی اعلام کردند «باید خاتمی را از قطار اصلاحات پیاده کرد» اکنون شما را البته به همراه خودشان از این قطار پیاده کرده اند اما به نظر نمی رسد قطاراصلاحات زیاد منتظر شما بماند.
جناب آقای خاتمی
همیشه خیلی زود دیر می شود و این بار اگر دیرشود...»
زود دیر نشد
عزیزان و بزرگان اصلاحات!
اگر آقای خاتمی آن روز تکلیف خود را با براندازان و اصلاح طلب نماها روشن کرده بود، امروز شما در چنین شرایطی گرفتار نمی شدید. جالب آنکه خلاف آنچه آن زمان نوشتم تا مدت ها «هنوز دیر نشده بود» چرا که رهبری برای انتخابات مجلس نهم پیام فرستادند که اگر جریان اصلاحات در انتخابات شرکت کند نامزدهایش مورد حمایت قرار خواهد گرفت (مگر کسانی که در جریان حوادث 88 حکم قضایی قطعی گرفته اند) متاسفانه با اینکه این مسئله ابتدا از سوی آقای خاتمی مورد توجه قرار گرفت اما بازهم همان اصلاح طلب نماهای اهل نفاق در لحظات آخر اجازه ندادند آقای خاتمی اصلاحات واقعی را از بن بستی که خود را در آن قرار داده است، خارج کند و متاسفانه اصلاحات، سیاست قهر در انتخابات مجلس نهم را در پیش گرفت. اما علیرغم این شرایط شما حتما به یاد دارید که با وجود این رفتار و جواب رد دادن به چندین پیام آشتی جویانه از سوی نظام، باز هم «هنوز دیر نشده بود» و همین که آقای خاتمی به توصیه دوستان دلسوز خود عمل کرد و با وجود سیاست تحریم اصلاح طلبان منافق، در انتخابات شرکت کرد و در شهرستان دماوند رای داد، با بیاناتی که رهبری چند روز بعد از انتخابات انجام دادند جزو معتقدین به نظام محسوب شد: «بنابراین هر کسی به نظام اسلامی اعتقاد دارد، در این اعتقاد صادق است، شرکت در انتخابات را وظیفه خودش می داند؛ ولو حالا ممکن است اعتراضی هم به یک چیزی، به خود این انتخابات، به یک شکلی از اشکال انتخابات داشته باشد؛ لیکن در عین حال با وجود اعتراض، وارد میدان انتخابات میشود؛ این وظیفه است. بنابراین همهکسانی که در سرتاسر کشور وارد این عرصه شدند، به این واجب عمل کردند؛ این وظیفه را انجام دادند؛ فهم صحیح خودشان را نشان دادند».
اما این رویکرد جذب حداکثری، نه تنها با پاسخی مناسب از سوی آقای خاتمی روبه رو نشد بلکه آقای خاتمی دوباره به بازی اصلاح طلب نماهای منافق تن داد و با استقبال علنی، دلگرمی دادن و حضور در منزل محکومان قضایی آزاد شده حوادث 88 که به اتهام براندازی نظام، مجرم شناخته شده بودند، به صورت علنی و رسمی خود را حامی براندازان نظام معرفی کرد و متاسفانه این اقدام نه یک بار و دوبار بلکه به اندازه ای تکرار شد که چشم پوشی از آن ناممکن شد و گرچه «نه خیلی زود» ولی «سرانجام دیر شد.»
فرصت جدید را غنیمت بشمارید
موثران جریان اصلاحات!
اکنون با سخنانی که رهبری در دیدار مردم آذربایجان مطرح کردند و توضیحاتی که آقای جهانگیری از جلسه اش با ایشان ارائه کرده است، فرصتی جدی پیش روی شما قرار گرفته است. رسانه های خارجی و همان جریان اصلاح طلب نمایی که مخالف نظام است اما خود را پشت اصلاح طلبان پنهان کرده، تلاش کردند سخنان رهبری در مخالفت با طرح آشتی ملی را مخالفت با اصلاحات نشان دهند اما سخنان رهبری صریح و روشن است. ایشان با طرح آشتی ملی مخالف هستند چون نظام هیچ وقت با اصلاحات قهر نبوده است که بخواهد امروز با آن ها آشتی کند و یکی از مصادیق کاملا روشن آن غیر از مواردی که قبلا ذکر شد، این است که الان آقای عارف نماینده مجلس و رئیس یک فراکسیون از اصلاح طلبان است و از همه روشن تر اینکه، یک اصلاح طلب یعنی آقای پزشکیان نایب رئیس یکی از قوای سه گانه کشور است و بسیاری از اصلاح طلبان وزیر، معاون وزیر و... هستند. البته اگر منظور از آشتی ملی، آشتی نه با اصلاح طلبان بلکه با اقدام کنندگان به براندازی نظام و حامیان آن هاست، جواب روشن است. چنین آشتی ملی با هیچ منطقی جور در نمی آید مگر برای نظامی که اقتدار خود را از دست داده باشد و برای حفظ خود مجبور شود به اقدام کنندگان علیه خود امتیاز دهد که روشن است جمهوری اسلامی به عنوان یک نظام مردمسالار، مقبول و دارای اقتدار مشروع در چنین موقعیتی قرار ندارد.
بنابراین خلاف جوسازی صورت گرفته، پیام رهبری به اصلاح طلبان روشن است، نظام اصلاح طلبان را درون خود تعریف می کند اما با اقدام کنندگان برای براندازی نظام قهر است و خواهد بود و اگر کسی از میان اصلاح طلبان خود را با براندازان پیوند زده باشد یا پیوند بزند، طبیعی است که به ناچار وارد دایره آنان شده و جزو طرد شدگان قرار گرفته یا می گیرد و اگر خود را از دایره آنان خارج کرده باشد یا از این پس خارج کند، به عنوان بخشی از بدنه نظام تلقی خواهد شد و این پیام فرصتی دوباره برای شما به عنوان هدایتگران جریان اصلاحات ایجاد کرده است. اکنون بهترین فرصت است که اصلاحات گام نهایی برای بازیافتن جایگاه اصلی خود را بردارد. همان طور که ذکر شد تمام مشکل جریان اصلاحات به عده ای بر می گردد که اعتقادی به جمهوری اسلامی ندارند ولی نفاق گونه خود را درون اصلاحات جا زده اند و عملا اصلاحات را به سمتی که خود می خواهند می برند؛ کسانی که زمانی فضای کشور را سیاست زده و همه ارکان کشور را درگیر امور فرعی کردند، گاه در مجلس ششم آن همه جنجال و تحصن و... ایجاد کردند، گاه دور آقای موسوی جمع شدند و او را به بیراهه بردند، گاه اجازه ندادند آقای خاتمی تصمیم نهایی را بگیرد و به جای قهر، جواب پیام آشتی را با آشتی بدهد و اکنون نیز با پیوند زدن خود به جریان اصلاحات اجازه نمی دهند، مسیری که از انتخابات 92 آغاز شد و با انتخابات مجلس دهم در گام اول تکمیل شد، گام نهایی خود را بردارد .
اصلاحات و اصلاح طلب نماها
جنایات بزرگان اصلاحات!
به عنوان فردی که به شدت معتقد هستم انقلاب اسلامی نیازمند حضور اصلاح طلبان به عنوان یک بال مهم در ساختار نظام است و به عنوان تحلیلگری که در تحلیلی کلان می بینم اتفاقات صورت گرفته جز به حاشیه رفتن و تضعیف اصلاحات، ثمره دیگری برای این جریان نداشته و نخواهد داشت، پیشنهاد می کنم هرچه زودتر تکلیف خود را با اصلاح طلب نماها روشن کنید. اصلاح طلب نماهایی که در مبانی با شما اختلافات فاحش دارند (که مهمترینش عدم اعتقاد به انقلاب است) و فقط در ظاهر شعارهایی مشابه با شما (مثل آزادی و دموکراسی و اصلاحات ) را مطرح می کنند. اگر این طیف مخرب که اصلاحات جز لطمه، فایده ای از آنان ندیده است را از دایره خود خارج کنید، آن وقت خواهید دید کم اعتمادی که نسبت به اصلاحات ایجاد شده و خود را در سخت گیری متاسفانه بعضا نادرست تایید صلاحیت ها نشان می دهد، چگونه برطرف می شود و در نتیجه چه درهای بسیار بزرگتری از آنچه اکنون وجود دارد، به روی شما باز می شود و از این رهگذر هم شما و هم نظام و مردم چه منفعتی کسب خواهند کرد.
کمکی که به آقای خاتمی می توانید بکنید
عزیزان متولی اصلاحات!
همان طور که در یادداشت «جناب آقای خاتمی» نوشتم و در انتخابات 92 و مجلس دهم طلیعه آن را شاهد بودیم، این مسیر سرانجام به حول و قوه الهی طی خواهد شد اما هرچه این مسیر زودتر طی شود، هم هزینه هایش کمتر خواهد بود و هم می توان طیف گسترده تری را درون جریان اصلاحات واقعی حفظ کرد. به عنوان مثال؛ اگر آقای خاتمی به موقع اقدام کرده بود اکنون اصلاحات در شرایط متفاوتی قرار داشت و افراد زیاد و مهمی در دایره جریان طرد شده قرار نداشتند. متاسفانه آقای خاتمی به عنوان مهمترین محور جریان شما، با وجود همه فرصت هایی که به ایشان داده شد، نه تنها از براندازان فاصله نگرفت، بلکه آرام آرام خود را درون آنان تعریف کرد. البته بنده هیچ گاه در جلسات خصوصی با آقای خاتمی شرکت نداشته ام اما می توانم مدعی شوم دلیل این که ایشان این مسیر اشتباه را طی کرده است، نه عدم باور فکری و اعتقادی به نظام جمهوری اسلامی بلکه نداشتن تحلیل درست، عدم شجاعت در پرداخت هزینه و تاثیرپذیری از اصلاح طلبان غیر معتقد به انقلاب است.
بر این باورم که شما امروز اقدام کنید و آقای خاتمی را تحت فشار قرار دهید که یا خود را از چنبره اصلاح طلبان غیرانقلابی خلاص کند یا در غیر این صورت شما مجبور می شوید بدون او هزینه مرزبندی اصلاح طلبان انقلابی و غیرانقلابی را بپردازید. مطمئن هستم که آقای خاتمی از میان دو گزینه؛ اول قبول هزینه مرزبندی با معاندان و ماندن در جمع جریان اصلاحات واقعی و دوم پذیرش هزینه جاماندن از قطار اصلاحات و ماندن در جبهه براندازان نظام، همراهی با شما را انتخاب خواهد کرد. در این صورت با اینکه این ادعا در حد من نیست اما پیش بینی می کنم که در صورت «اصلاح»(1) ، بزرگ منشی رهبری و اعتقاد عمیق ایشان به جذب حداکثری، باعث می شود که دوباره «دیر نشده باشد.»
پی نوشت(1): منظور از اصلاح در این جا اشاره به آیه زیر است که بعد از توبه که مربوط به رابطه بین فرد و خدا است، آسیب هایی که در حوزه اجتماعی زده شده است باید اصلاح شود.
« ِالاَّ الَّذینَ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِکَ وَ أَصْلَحُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ (آل عمران آیه 19)»
حضور محترم بزرگان اصلاحات!سلام علیکم ، 6 سال پیش در تاریخ 7 اسفند 89، در روزهایی که آقای موسوی برای آمدن طرفدارانش به خیابان ها بعد از 20 ماه بازگشت آرامش به کشور فراخوانی مجدد صادر کرده بود، یادداشتی نوشتم با عنوان «جناب آقای خاتمی» و خطاب به ایشان تصریح کردم که تاکنون اگر می شد توجیه کرد، اما با این اقدام آقای موسوی که همزمان با سقوط مبارک و بعد از چند هفته خروش مردم مصر با هدف مشابه سازی در ایران و وارد کردن ایران به دومینوی خیزش های کشورهای عربی بود، کاملا روشن شده است که فعالیت های ایشان نیز همانند جنبش سبز اقداماتی براندازانه است لذا این آخرین فرصت است که آقای خاتمی مرزبندی خودشان را با اقدامات براندازانه روشن کنند و الا «خیلی زود دیر می شود.»
البته در آن زمان این یادداشت از سوی دو طیف مورد اعتراض شدید قرار گرفت (همان طور که احتمالا این یادداشت نیز همین حالت را خواهد داشت) ابتدا از سوی بخشی از انقلابیونی که آقای خاتمی را یکی از سران فتنه می دانستند و معتقد بودند جدا کردن حساب آقای خاتمی از آقایان موسوی و کروبی نادرست است (البته اشاره خواهم کرد که بعد مشخص شد رهبری تا مدت ها، بین ایشان و آقایان موسوی و کروبی تفاوت قائل هستند یا حداقل بودند) و دوم حامیان جنبش سبز که طبیعتا مخاطب اصلی یادداشت آن ها بودند.
به دلیل این که مراجعه به آن یادداشت سخت است اجازه دهید بخشی از آن را که بنیاد و پایه حرف امروز من به شما نیز می باشد، دوباره ذکر کنم با این توضیح که از انتشار بخش های حمایتی آن یادداشت از آقای خاتمی چشم پوشی می کنم:
«شما مسئولیتی بزرگ به دوش دارید بخواهید یا نخواهید شما مشهورترین و تاثیرگذارترین شخص در جریان اصلاحات تلقی می شوید اگر به جریان اصلاحات واقعی اعتقاد دارید و اگر به چند اظهار نظر اخیر خود که گفتید به نظام اعتقاد دارید و می خواهید در چارچوب نظام به بالندگی آن کمک کنید ، حال که تبدیل به ضدانقلابی شدن جریان باقی مانده ای که آقایان موسوی و کروبی خود را رهبرش می دانند برای همگان حتی اصلاح طلبان روشن شده است، وقت آن است که به جای سکوت تاییدآمیز یا دوپهلو سخن گفتن که شما را جزو حلقه آنان تثبیت و قطعی می کند، با تخطئه شفاف تحرکات غیرقانونی 25 بهمن، اجازه ندهید آن بخش ازحرف هایتان که حق است، کمک کننده حرف باطلی که تضعیف نظام مردمی و اسلامی را دنبال می کند شود و به این ترتیب هم خود را به دایره نظام برگردانید و هم جریان اصلاح طلبی را که در صدد ادامه فعالیت در چارچوب نظام است را از گوشه رینگ نجات دهید.
دغدغه ای به نام نگاه نظام به اصلاح طلبان
ممکن است بگویید برای برداشتن گام اول باید مطمئن شوید که نگاه نظام به اصلاح طلبان چیست شاید برداشت شما این است که نظام نسبت به اصلاح طلبان دیدی منفی دارد و نمی خواهد اجازه فعالیت آزاد و عادلانه را به آن ها دهد.در پاسخ به این دغدغه تصریح می کنم که براین باورم عملکرد اصلاح طلبان در گذشته دلیل اصلی شرایطی است که فعلا در آن به سر می برند البته این سخن به معنای نبود اشکال از طرف جریان اصول گرا و برخی مسئولین نیست بلکه به این معنا است که عملکرد اصلاح طلبان به گونه ای بوده است که باعث بی اعتمادی نظام به آنان شده و همچنین عده ای آگاهانه یا ناآگاهانه فرصت تخریب جریان اصیل اصلاح طلبی را پیدا کنند.برای این که بتوانم توضیحی بر ادعایم ارائه کنم ضروری است کمی به گذشته برگردیم و فرآیندی که طی شده تا به اینجا رسیده ایم را کمی مرورکنیم مطمئنم یادآوری نکاتی از آن برای شما که در ریز مسائل بودید می تواند قابل تامل باشد.
جریان اصلاح طلب وامدار نگاه نظام
جناب آقای خاتمی
همه می دانیم جریان اصلاح طلبی به شکل فعلی آن با دوم خرداد 76 کلید خورد و شما حتما مطلع هستید که برخی از مقامات عالی رتبه برای آن انتخابات معتقد به مشارکت حداقلی و اطمینان از رای آوردن آقای ناطق نوری بودند اما رهبری نظام با این سیاست مخالفت کردند و استراتژی "مشارکت حداکثری ، هرکس که رای بیاورد" را پیگیری کردند و اگر این نگاه رهبری یعنی باور به مشارکت حداکثری و سیاست گذاری های راهبردی برای پیاده سازی آن نبود نه مشارکت حداکثری اتفاق می افتاد، نه این زمینه ایجاد می شد که شما رئیس جمهور شوید و نه عملا جریانی اصلاح طلب شکل می گرفت. به عنوان یک مثال، شما خوب آن کاریکاتورها و طنزهای معروف گل آقا که میلیون ها رای برای شما به ارمغان آورد را به خاطر دارید خوب است این را هم به یادآورید که آن نشریه فقط به پشتوانه حمایت های علنی رهبری امکان ادامه انتشار یافته بود. آیا اگرنگاه رهبری میدان دادن به جریان اصلاح طلبی نبود امکان چنین اتفاقاتی وجود داشت؟
حمایت های جدی رهبری نظام از دولت اصلاحات را در برابر فشارها و نقدهای موجود هرکس دیگر فراموش کرده باشد شما می توانید به خاطر بیاورید؟ باز هم فقط به عنوان یک مثال آیا به یاد دارید زمانی که شما به دلیل فشارهای زیاد آماده استعفا بودید، رهبری از پیگیری لوایح دوقلوی شما حمایت کردند و اندکی بعد لوایح شما به مجلس ارائه شد؟ آیا فراموش کرده اید مجلس ششم که مجلس اصلاحات محسوب می شد چگونه شکل گرفت؟ شما که از ما بهتر می دانید بسیاری چهره های شاخص اصلاح طلبان تایید صلاحیت شان را وامدار رهبری بودند آیا با توجه به تشخیص شورای نگهبان مبنی بر تایید صلاحیت نکردن این چهره ها، مجلس اصلاحات جز با میدان دادن رهبری به اصلاح طلبان امکان تشکیل داشت؟ این مثال ها را عنوان کردم تا روشن کنم اصلاحات نه تنها بدون میدان دادن و نگاه مثبت نظام امکان فعالیت نداشت بلکه این جریان اصولا براساس راهبرد بسیار هوشمندانه رهبری نظام شکل یافته است.
چرا نگاه تغییر کرد؟
و اما چرا این نگاه تغییر کرد. پاسخ برمی گردد به همان آفتی که شما الان هم به آن دچار هستید و آن هم مرزبندی نکردن با هم جناحی هایی است که یا ازابتدا باور به اصول حاکم بر جریان اصلاح طلبی نداشتند یا به مرور برخی از آن ها را زیرپا گذاشتند.وقتی برخی احزاب و افراد منتسب به جریان اصلاح طلب از حد اختلاف سلیقه فراتر رفتند و به صورت اعلام شده با درپیش گرفتن استراتژی "فشار از پایین و چانه زنی از بالا"، تلاش کردند نظامی را که خود، به آن ها میدان فعالیت داده است را با ادبیات "حاکمیت دوگانه" به دوپاره تقسیم و اختلاف را در کشور نهادینه کنند، وقتی به خطایی محرز و قابل پیگیری در ساختارهای منطقی توسط رئیس جمهور یعنی شما، نام قتل های زنجیره ای داده شد و بیش از یک سال توسط مطبوعات زنجیره ای تبدیل به بحرانی سیاسی امنیتی برای کشورشد، وقتی سیاست زده کردن فضای کشور توسط آنان حتی شما را به ستوه آورد و مجبور کرد در دوردوم ریاست جمهوری اشتباهتان را اصلاح کرده و معیشت مردم را در دستور کار اصلی قراردهید ،وقتی اولین فاجعه کوی دانشگاه که می توانست توسط شما به عنوان رئیس جمهور با جدیت پیگیری شود که متاسفانه نشد- تبدیل به غائله 18 تیر با هدف براندازی نظام می شود، وقتی خلاف منافع ملی طرحی هسته ای ارائه شد که نتیجه آن در صورت تصویب خلع سلاح دیپلمات های شما در مذاکره با طرف های اروپایی بود ، وقتی پروژه تحصن در مجلس و استعفاهایی تبلیغاتی و تلاش برای تعویق انتخابات به عنوان مهمترین رکن مردم سالاری کلید خورد و.....چرا شما و جریان اصلاح طلب واقعی که از مهمترین اصولش باوربه مبانی نظام و فعالیت در چارچوب های آن است مرز خود را با این عده روشن نکردید در حالیکه آنان بدون آنکه اعتقاد به نظام داشته باشند فقط منافقانه نام اصلاح طلبی را با خود یدک می کشیدند.
وقتی این جریان اصلاح طلب نما نشان داد که "هدفش" یا "نتیجه" عملکردش تضعیف نظام است، آیا نظامی که خود به آن ها میدان فعالیت داده است نباید نسبت به ادامه فعالیت شان بدبین شود؟ آیا جریان اصیل اصلاح طلب نمی بایست دامن خود را از این طیف پاک می کرد؟ بگذارید برخی تندروی ها و اشتباهات مانند نحوه تایید صلاحیت ها توسط شورای نگهبان را به کناری بگذاریم، فارغ ازاین اشتباهات آیا کلیت نظام و در راس آن رهبری که بیشترین نقش را در حمایت از جریان اصلاح طلبی داشتند، حق ندارند در کلیت مسئله، نسبت به جریان اصلاح طلب که نه تنها حاضرنیست مرز خود را با نفاق جدید روشن کند بلکه چون فقط اسم اصلاح طلب را برخود گذاشته است از آن ها حمایت می کند، دچار تردید شود؟
به جای شرط گذاری اعتمادسازی کنید
جناب آقای خاتمی
حتما خبردارشده اید که خیلی از بزرگان منتظر مرزبندی شفاف شما با مخالفین نظام که خود را در قالب معترض یا منتقد جا می زنند یا پشت سرآنان پنهان کرده اند، هستند تا میدان را برای فعالیت داخل چارچوب منطق و نظام جریان اصیل اصلاح طلب بازکنند اگر به جای شرط گذاری در صدد اعتمادسازی برمی آمدید آیا نتیجه بهتری عاید شما و جریان اصلاح طلبی و در نتیجه نظام و مردم نمی شد؟ آیا فراموش کرده اید که قبل از انتخابات مجلس هشتم آقای کروبی با اظهارات صریح خود ابتدا مرزهایش را با جریان نفاق اصلاح طلب نما روشن کرد و باعث شد آن جریان را از خود عصبانی کند، اما پاسخ این اعتمادسازی را با اعتماد رهبری معظم به اصلاح طلبان هم حزبی اش گرفت و در حالی که هیئت های نظارت وابسته به شورای نگهبان با نگاهی سخت گیرانه و در بسیاری موارد نادرست انبوهی از جریان اصلاح طلبی را حذف کرده بودند، بدون گذاشتن هیچ پیش شرط توانست تقریبا برای تمام لیست حزب متبوعش درسراسر کشور با رهنمودهای کلی رهبری تایید صلاحیت بگیرد و حتی از حضورش در انتخابات ریاست جمهوری نیز استقبال شد؟ شما هم مطمئن باشید نیاز به شرط گذاری نیست اگر قبل از آنکه دیر شود با مرز بندی با جریان "ضد انقلاب جدید" و تصریح علنی اعتقادی که نسبت به "اتهام دروغ تقلب" دارید اعتماد کمرنگ شده نظام را به خود برگردانید، مطمئن باشید مورد حمایت نظام قرار خواهید گرفت شما یکبار دیگر زمانی که تحت فشار اصلاح طلب نماها مبنی برعدم برگزاری انتخابات توسط دولت بودید، در لحظه حساس تصمیم، آنان را مایوس کردید و من معتقدم این بارهم می توانید این تصمیم را با همه هزینه هایش بگیرید.
قطاراصلاحات
جناب آقای خاتمی
اشتباهی که جریان اصلاح طلب با دفاع خود از اصلاح طلب نماهای دیروز و ضدانقلاب های امروز کرد لطمه سنگینی به جریان اصیل اصلاح طلب و همچنین نظام زد چرا که هم در لطمه زدن ناجوانمردانه به آبروی نظام کمک کرد و هم باعث شد فرصت نقد و بیان آن بخش از حرف های حق شان نیز سلب شود این اشتباه تا قبل از وقایع 25 بهمن ادامه داشت اما خلاف عملکرد شما که متاسفانه با سکوت تان درجریان وقایع 25 بهمن به نوعی با ضد انقلاب همراهی کردید، با مواضعی که نمایندگان اصلاح طلب و برخی چهره های شاخص گرفتند، اینگونه به نظر می رسد که این جریان "می خواهد"، یا "مجبور" است دامن خود را از این وصله های ناجور پاک کند.بخواهید یا نخواهید، دیریازود، قطار اصلاحات با همه ضعف ها و قوت هایش دوباره به راه خواهد افتاد. آنانی که زمانی اعلام کردند «باید خاتمی را از قطار اصلاحات پیاده کرد» اکنون شما را البته به همراه خودشان از این قطار پیاده کرده اند اما به نظر نمی رسد قطاراصلاحات زیاد منتظر شما بماند.
جناب آقای خاتمی
همیشه خیلی زود دیر می شود و این بار اگر دیرشود...»
زود دیر نشد
عزیزان و بزرگان اصلاحات!
اگر آقای خاتمی آن روز تکلیف خود را با براندازان و اصلاح طلب نماها روشن کرده بود، امروز شما در چنین شرایطی گرفتار نمی شدید. جالب آنکه خلاف آنچه آن زمان نوشتم تا مدت ها «هنوز دیر نشده بود» چرا که رهبری برای انتخابات مجلس نهم پیام فرستادند که اگر جریان اصلاحات در انتخابات شرکت کند نامزدهایش مورد حمایت قرار خواهد گرفت (مگر کسانی که در جریان حوادث 88 حکم قضایی قطعی گرفته اند) متاسفانه با اینکه این مسئله ابتدا از سوی آقای خاتمی مورد توجه قرار گرفت اما بازهم همان اصلاح طلب نماهای اهل نفاق در لحظات آخر اجازه ندادند آقای خاتمی اصلاحات واقعی را از بن بستی که خود را در آن قرار داده است، خارج کند و متاسفانه اصلاحات، سیاست قهر در انتخابات مجلس نهم را در پیش گرفت. اما علیرغم این شرایط شما حتما به یاد دارید که با وجود این رفتار و جواب رد دادن به چندین پیام آشتی جویانه از سوی نظام، باز هم «هنوز دیر نشده بود» و همین که آقای خاتمی به توصیه دوستان دلسوز خود عمل کرد و با وجود سیاست تحریم اصلاح طلبان منافق، در انتخابات شرکت کرد و در شهرستان دماوند رای داد، با بیاناتی که رهبری چند روز بعد از انتخابات انجام دادند جزو معتقدین به نظام محسوب شد: «بنابراین هر کسی به نظام اسلامی اعتقاد دارد، در این اعتقاد صادق است، شرکت در انتخابات را وظیفه خودش می داند؛ ولو حالا ممکن است اعتراضی هم به یک چیزی، به خود این انتخابات، به یک شکلی از اشکال انتخابات داشته باشد؛ لیکن در عین حال با وجود اعتراض، وارد میدان انتخابات میشود؛ این وظیفه است. بنابراین همهکسانی که در سرتاسر کشور وارد این عرصه شدند، به این واجب عمل کردند؛ این وظیفه را انجام دادند؛ فهم صحیح خودشان را نشان دادند».
اما این رویکرد جذب حداکثری، نه تنها با پاسخی مناسب از سوی آقای خاتمی روبه رو نشد بلکه آقای خاتمی دوباره به بازی اصلاح طلب نماهای منافق تن داد و با استقبال علنی، دلگرمی دادن و حضور در منزل محکومان قضایی آزاد شده حوادث 88 که به اتهام براندازی نظام، مجرم شناخته شده بودند، به صورت علنی و رسمی خود را حامی براندازان نظام معرفی کرد و متاسفانه این اقدام نه یک بار و دوبار بلکه به اندازه ای تکرار شد که چشم پوشی از آن ناممکن شد و گرچه «نه خیلی زود» ولی «سرانجام دیر شد.»
فرصت جدید را غنیمت بشمارید
موثران جریان اصلاحات!
اکنون با سخنانی که رهبری در دیدار مردم آذربایجان مطرح کردند و توضیحاتی که آقای جهانگیری از جلسه اش با ایشان ارائه کرده است، فرصتی جدی پیش روی شما قرار گرفته است. رسانه های خارجی و همان جریان اصلاح طلب نمایی که مخالف نظام است اما خود را پشت اصلاح طلبان پنهان کرده، تلاش کردند سخنان رهبری در مخالفت با طرح آشتی ملی را مخالفت با اصلاحات نشان دهند اما سخنان رهبری صریح و روشن است. ایشان با طرح آشتی ملی مخالف هستند چون نظام هیچ وقت با اصلاحات قهر نبوده است که بخواهد امروز با آن ها آشتی کند و یکی از مصادیق کاملا روشن آن غیر از مواردی که قبلا ذکر شد، این است که الان آقای عارف نماینده مجلس و رئیس یک فراکسیون از اصلاح طلبان است و از همه روشن تر اینکه، یک اصلاح طلب یعنی آقای پزشکیان نایب رئیس یکی از قوای سه گانه کشور است و بسیاری از اصلاح طلبان وزیر، معاون وزیر و... هستند. البته اگر منظور از آشتی ملی، آشتی نه با اصلاح طلبان بلکه با اقدام کنندگان به براندازی نظام و حامیان آن هاست، جواب روشن است. چنین آشتی ملی با هیچ منطقی جور در نمی آید مگر برای نظامی که اقتدار خود را از دست داده باشد و برای حفظ خود مجبور شود به اقدام کنندگان علیه خود امتیاز دهد که روشن است جمهوری اسلامی به عنوان یک نظام مردمسالار، مقبول و دارای اقتدار مشروع در چنین موقعیتی قرار ندارد.
بنابراین خلاف جوسازی صورت گرفته، پیام رهبری به اصلاح طلبان روشن است، نظام اصلاح طلبان را درون خود تعریف می کند اما با اقدام کنندگان برای براندازی نظام قهر است و خواهد بود و اگر کسی از میان اصلاح طلبان خود را با براندازان پیوند زده باشد یا پیوند بزند، طبیعی است که به ناچار وارد دایره آنان شده و جزو طرد شدگان قرار گرفته یا می گیرد و اگر خود را از دایره آنان خارج کرده باشد یا از این پس خارج کند، به عنوان بخشی از بدنه نظام تلقی خواهد شد و این پیام فرصتی دوباره برای شما به عنوان هدایتگران جریان اصلاحات ایجاد کرده است. اکنون بهترین فرصت است که اصلاحات گام نهایی برای بازیافتن جایگاه اصلی خود را بردارد. همان طور که ذکر شد تمام مشکل جریان اصلاحات به عده ای بر می گردد که اعتقادی به جمهوری اسلامی ندارند ولی نفاق گونه خود را درون اصلاحات جا زده اند و عملا اصلاحات را به سمتی که خود می خواهند می برند؛ کسانی که زمانی فضای کشور را سیاست زده و همه ارکان کشور را درگیر امور فرعی کردند، گاه در مجلس ششم آن همه جنجال و تحصن و... ایجاد کردند، گاه دور آقای موسوی جمع شدند و او را به بیراهه بردند، گاه اجازه ندادند آقای خاتمی تصمیم نهایی را بگیرد و به جای قهر، جواب پیام آشتی را با آشتی بدهد و اکنون نیز با پیوند زدن خود به جریان اصلاحات اجازه نمی دهند، مسیری که از انتخابات 92 آغاز شد و با انتخابات مجلس دهم در گام اول تکمیل شد، گام نهایی خود را بردارد .
اصلاحات و اصلاح طلب نماها
جنایات بزرگان اصلاحات!
به عنوان فردی که به شدت معتقد هستم انقلاب اسلامی نیازمند حضور اصلاح طلبان به عنوان یک بال مهم در ساختار نظام است و به عنوان تحلیلگری که در تحلیلی کلان می بینم اتفاقات صورت گرفته جز به حاشیه رفتن و تضعیف اصلاحات، ثمره دیگری برای این جریان نداشته و نخواهد داشت، پیشنهاد می کنم هرچه زودتر تکلیف خود را با اصلاح طلب نماها روشن کنید. اصلاح طلب نماهایی که در مبانی با شما اختلافات فاحش دارند (که مهمترینش عدم اعتقاد به انقلاب است) و فقط در ظاهر شعارهایی مشابه با شما (مثل آزادی و دموکراسی و اصلاحات ) را مطرح می کنند. اگر این طیف مخرب که اصلاحات جز لطمه، فایده ای از آنان ندیده است را از دایره خود خارج کنید، آن وقت خواهید دید کم اعتمادی که نسبت به اصلاحات ایجاد شده و خود را در سخت گیری متاسفانه بعضا نادرست تایید صلاحیت ها نشان می دهد، چگونه برطرف می شود و در نتیجه چه درهای بسیار بزرگتری از آنچه اکنون وجود دارد، به روی شما باز می شود و از این رهگذر هم شما و هم نظام و مردم چه منفعتی کسب خواهند کرد.
کمکی که به آقای خاتمی می توانید بکنید
عزیزان متولی اصلاحات!
همان طور که در یادداشت «جناب آقای خاتمی» نوشتم و در انتخابات 92 و مجلس دهم طلیعه آن را شاهد بودیم، این مسیر سرانجام به حول و قوه الهی طی خواهد شد اما هرچه این مسیر زودتر طی شود، هم هزینه هایش کمتر خواهد بود و هم می توان طیف گسترده تری را درون جریان اصلاحات واقعی حفظ کرد. به عنوان مثال؛ اگر آقای خاتمی به موقع اقدام کرده بود اکنون اصلاحات در شرایط متفاوتی قرار داشت و افراد زیاد و مهمی در دایره جریان طرد شده قرار نداشتند. متاسفانه آقای خاتمی به عنوان مهمترین محور جریان شما، با وجود همه فرصت هایی که به ایشان داده شد، نه تنها از براندازان فاصله نگرفت، بلکه آرام آرام خود را درون آنان تعریف کرد. البته بنده هیچ گاه در جلسات خصوصی با آقای خاتمی شرکت نداشته ام اما می توانم مدعی شوم دلیل این که ایشان این مسیر اشتباه را طی کرده است، نه عدم باور فکری و اعتقادی به نظام جمهوری اسلامی بلکه نداشتن تحلیل درست، عدم شجاعت در پرداخت هزینه و تاثیرپذیری از اصلاح طلبان غیر معتقد به انقلاب است.
بر این باورم که شما امروز اقدام کنید و آقای خاتمی را تحت فشار قرار دهید که یا خود را از چنبره اصلاح طلبان غیرانقلابی خلاص کند یا در غیر این صورت شما مجبور می شوید بدون او هزینه مرزبندی اصلاح طلبان انقلابی و غیرانقلابی را بپردازید. مطمئن هستم که آقای خاتمی از میان دو گزینه؛ اول قبول هزینه مرزبندی با معاندان و ماندن در جمع جریان اصلاحات واقعی و دوم پذیرش هزینه جاماندن از قطار اصلاحات و ماندن در جبهه براندازان نظام، همراهی با شما را انتخاب خواهد کرد. در این صورت با اینکه این ادعا در حد من نیست اما پیش بینی می کنم که در صورت «اصلاح»(1) ، بزرگ منشی رهبری و اعتقاد عمیق ایشان به جذب حداکثری، باعث می شود که دوباره «دیر نشده باشد.»
پی نوشت(1): منظور از اصلاح در این جا اشاره به آیه زیر است که بعد از توبه که مربوط به رابطه بین فرد و خدا است، آسیب هایی که در حوزه اجتماعی زده شده است باید اصلاح شود.
« ِالاَّ الَّذینَ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِکَ وَ أَصْلَحُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ (آل عمران آیه 19)»