کد خبر 698455
تاریخ انتشار: ۱۶ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۴:۱۲

اگر نقشه جهان را مقابل خود قرار دهیم، مولداوی شاید مثل نقطه‌ای باشد و از آن کوچک‌تر منطقه‌ای هست که به آن می‌گویند ترانس‌نیستریا که پایتختش تراسپول است. یعنی نقطه‌ای در دل نقطه‌ای دیگر که شاید در معادلات سیاسی ۱۰ تا ۲۰ سال آینده نقش مهمی بازی کند.

  به گزارش مشرق، شاید «مولداوی» فقیرترین کشور اروپا باشد، اما با نفروختن خود به ناتو و اتحادیه اروپا ثابت کرد که فرودست ترین کشور قاره سبز نیست. این ملت کوچک 4 میلیون نفری محصور میان اوکراین و رومانی حدود دو ماه پیش تصمیم بزرگی گرفت و با انتخاب ایگور دودون به عنوان رئیس‌جمهور جدید از انداختن خود به چاه نظام‌‌های اروپایی انصراف داد.

اگرچه رأی بیش از 52 درصد مولداوها به وزیر اقتصاد اسبق شرق‌گرایشان به اندازه رأی بریتانیایی‌ها به «برگزیت» سر و صدا نکرد، اما با یک نگاه راهبردی می‌توان دریافت که گسستن این حلقه کوچک زنجیره شورای اروپا می‌تواند اثر دومینویی بگذارد. اگر روزی اتحادیه فرو بپاشد مطمئنا از سمت شرق خواهد بود و مولداوی که دست بر قضا نخستین پایگاه تاریخی اسلام در عمق قاره اروپا بوده است، می‌تواند به خود افتخار کند که پیش از همسایگان اسلاوش، یوغ غرب را از گرده برداشته است.

تا همین چند ماه پیش مولداوی بر اثر اختلاس بانکی یک میلیارد دلاری در دولت «نیکولائه تیموفتی» در صف عضویت اتحادیه اروپا قرار داشت و حتی قرار بود تا همین زمستان، ناتو رسما مقر خود را در پایتخت آن، «کیشینف» افتتاح کند.

پرتترین قمر جامانده از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی تنها متکی به تولیدات کشاورزی و غذایی با درآمد خالص سرانه تنها 6 میلیارد دلار یعنی به اندازه یک پنجم یمن، فقیرترین کشور عربی! اما فقیرترین کشور اروپایی به لطف سنت‌های اجتماعی غنی و کشاورزی سرپایش نه به زانو درآمد و نه گرسنه ماند.

ماه پیش که «ایگور دودون» با غلبه بر خانم «مایا ساندو»، رقیب لیبرال و مورد حمایت آمریکا رسما روی کار آمد، هر دو «نه» انتخاباتی‌اش را که رأی آورده بود به اجرا گذاشت. اول به پارلمان اعلام کرد که درخواست عضویت کشور برای عضویت در اتحادیه اروپا را پس خواهد گرفت و هفته پیش هم از لغو تصمیم شتاب زده دولت غربگرای قبلی برای راه دادن ناتو به خاک کشور خبر داد. ما بین این دو تصمیم مهم، این اقتصاددان سفری مهم به مسکو داشت و در آن جا با ولادیمیر پوتین قرار و مدارهایی گذاشت که رسانه های غربی آن را تعبیر به از سرگیری همکاری های راهبردی دو طرف به سبک ربع قرن پیش کردند.

اما بازگشت کیشینف به محور اقتدار کرملین از نظر بروکسل و واشنگتن تنها دوستی یک موش کوچک با خرس بزرگ قلمداد نمی‌شود بلکه غرب کاملا متوجه ارزش ژئوپلیتیکی مولداوی برای رفیق پوتین به عنوان «هارتلند» (قلب سرزمینی) اروپای شرقی هست. در حقیقت از 25 سال پیش که دیوارهای آهنین شوروی فرو ریخت،باروهای ارتش چهاردهم شوروی در مرز مولداوی و اوکراین فرو نریخت و از آن زمان یک خودمختاری به‌ نام «ترانس نیستریا» پدید آمده که عملا پایگاه روسیه در هارتلند شرق اروپا محسوب می‌شود.

دکتر«سید جواد میری»، استاد جامعهشناس و دین شناس کشورمان بنا به علایق روسیه شناسی و قفقاز شناسی‌اش، چندی پیش در جستجوی ردپای مهاجرت‌های تاریخی اقوام ترک و آذری به مولداوی رسید و سفری تحقیقاتی به این کشور داشت.او نخستین کسی بود که در کشورمان ، اهمیت راهبردی مولداوی برای روسیه و حتی ایران را متذکر شد حال آن که ما ارتباط دیپلماتیک مستقلی با کشوری که مهمترین پایگاه شیعیان در شرق و مرکز اروپا را در خود جای داده نداریم.با هم گفت وگویی با دکتر سید جواد میری، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی را در این باره می‌خوانیم:

 شاید شما نخستین جامعه شناس ایرانی باشید که اهمیت راهبردی کشور کوچکی مثل مولداوی را در اروپا متذکر شدید.چگونه به این نتیجه رسیدید؟

میری: اگر نقشه جهان را مقابل خود قرار دهیم، مولداوی شاید مثل نقطه‌ای باشد و از آن کوچک‌تر منطقه‌ای هست که به آن می‌گویند ترانس‌نیستریا که پایتختش تراسپول است. یعنی نقطه‌ای در دل نقطه‌ای دیگر ولی این منطقه یکی از مناطق ژئوپلیتیک(جغرافیایی سیاسی) در دنیاست و شاید در معادلات سیاسی 10 تا 20 سال آینده نقش مهمی بازی کند.این علل مختلفی دارد که یک به یک باز می‌کنیم.

دلیل اهمیت ترانس‌نیستریا یا تراسپول این است که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی،ارتش چهاردهم آن در این باریکه شرقی از جمهوری تازه استقلال یافته مولداوی در غرب رود دنیستر باقی ماند که یکی از ارتش‌های بسیار مهم شوروی هم بوده است.دلیلش از نظر کارشناسان نظامی این است که منطقه‌ای که مولداوی در آن واقع شده به زبان جغرافی‌دانان سیاسی انتزاع سرزمینی دارد و از نظر راهبردی مهم است چرا که کسی که مولداوی را در دست دارد می‌تواند یک نظارت کاملی بر اروپای شرقی و حتی مرکزی داشته باشد و حتی بر دریای سیاه و بالکان. یعنی به عنوان مثال از آنجا می‌تواند به فاصله دو ساعت برسد به بالکان، به فاصله مثلا نیم ساعت برسد به رومانی یا یک ساعته برسد به بلغارستان.

حتی جالب است که مرز شرقی مولداوی به لحاظ کارتوگرافی فقط پنج متر با دریای آزاد فاصله دارد و عملا از زمان شوروی تا همین حالا مولداوی از طریق بندر و خلیج بیلهورود دنیستروفسکای اوکراین در دریای سیاه تبادلات تجاری آبی انجام می‌دهد.حتی اسم جاده اصلی که از این بندر به سمت اروپا می‌رود به اسم پایتخت مولداوی کیشینف نام گذاری شده است.از طرف دیگر مرزهای جنوبی مولداوی با رومانی را رود قابل کشتیرانی دانوب تشکیل می‌دهد که این به معنای دسترسی از آن به قلب اروپا از طریق این راه آبی هست.پس این سرزمین کوچک به جمیع جهات یک هارتلند است .

 عجیب اینجاست که مردم مولداوی اسلاو نیستند اما ارتباط خوبی با روسیه دارند، چرا؟

میری: در حقیقت این‌ها اصلا یک نژادی بودند به اسم مولداوها و تقریبا از حدود 1700 تا 1800 سال پیش در نوشته‌های یونانی‌ها و رومی‌ها به این‌ها اشاره شده است ولی گاهگاهی منطقه‌شان بزرگ و کوچک شده است.خود مولداوها معتقدند که رومانیایی‌ها هم مولداو هستند چون تا دهه 1880 رومانی هم دست مولداویایی‌ها بود. نکته دیگر اینکه زبان مولداوی با رومانی اشتراک دارد و نه اسلاوی بلکه رومی هست و وقتی صحبت می‌کنند خیلی به آهنگ ایتالیایی لاتینی نزدیک است، گویا یک نفر دارد ایتالیایی حرف می‌زند.البته تقریبا آنجا همه زبان روسی را هم بلد هستند.

امروز مولداوی در بین رومانی و اوکراین واقع شده و از نظر مساحت ظرف دو ساعت تا دو ساعت و نیم می‌توانی طول و عرضش را بروی.جمعیت مولداوها حدود 3.5 تا 4 میلیون است، ولی بسیاری در چند سال اخیر مهاجرت کرده‌اند و رفته‌اند طوری که شاید جمعیت فعلی به 3 میلیون هم نرسد.بیشتر هم به اروپا و روسیه مهاجرت کرده‌اند.آنهایی که به دنبال کار و بهبود وضع زندگی بوده‌اند به اروپا و آنهایی که کسب و کار و تجارت یا علایق خانوادگی داشته‌اند به روسیه رفته‌اند.

 چه شد که شما به عنوان جامعه شناس توجهتان به مولداوی جلب شد؟

میری: اگر بخواهیم از نظر مردم شناسی به مولداوی نگاه کنیم ردپایی از فرهنگ ترکی و ایرانی در آن جا می‌بینیم. در جنوب مولداوی یک جمهوری نیمه خودمختار هست به نام «گاگائوز» .گاگائوزها ترک هستند.همان ترک‌های سلجوقی اوغوز بوده‌اند و خیلی هم آداب و رسوم و شعائرشان ایرانی است.وقتی سلجوقی‌ها وارد فلات ایران می‌شوند،یک دسته‌شان از سمت سلماس و ماکو به سمت آناتولی می‌رود که پایه دولت سلاجقه ترک را می‌ریزند و یک دسته هم آرام آرام ادامه می‌دهند تا می‌رسند به جایی که امروز به آن می‌گویند مولداوی.امروز میراث آنها هنوز به قول خودشان خیلی ایرانیک است و این را به عمد می‌گویند تا تشابه با ایرانی که امروز می‌شناسیم پیش نیاید.اما شاید از معدود اقوام ترکی باشند که دینشان دین مسیحی است.مسیحی‌های ارتودوکس هستند و به همین دلیل پایگاه اصیل روس‌ها در مولداوی به شمار می‌روند.البته ترکیه در 25 ساله اخیر تبلیغات زیادی در اینجا کرده و باعث شده که برخی از ترکان گاگائوز دوباره به اسلام بازگردند.اما آنها خیلی بیشتر طرفدار روسیه هستند تا حکومت مرکزی مولداوی.در نتیجه شاید با فعل و انفعالاتی که در آینده نزدیک اتفاق می‌افتد گاگائوز جدا شود و به روسیه بپیوندد.

 اما چطور می توان بین ترانس نیستریا و حتی گاگائوز در این سوی اوکراین با با روسیه در غرب اوکراین ارتباطی اقلیمی تعریف کرد؟

میری: خب اصلا در سال 2014 پارلمان ترانس‌نیستریا رسماً از روسیه درخواست کرده بود که اجازه داشته باشد مانند کریمه به فدراسیون روسیه ملحق شود، ولی در ادامه آن را محول به زمان کرد.در کیشینف هم شاهد بودم که چطور در چند سال اخیر نیروهای روسی با عناوین مختلف شرکت زده‌اند و در حال تحرکات نظامی و اطلاعاتی هستند و همه این‌ها نشان از آن داشتند که تغییر تحولاتی در این منطقه اتفاق می‌افتد. مردم مولداوی هم که به صورت کلی 50-50 طرفدار این بودند که یا کشورشان باید بپیوندد به رومانی و اتحادیه اروپا یا این که آینده‌اش به روسیه وابسته باشد.

 چطور جور می‌شود در ترانس نیستریا یک کشور حول یک لشکر به وجود بیاید؟

میری: نزدیک یک میلیون آدم در ترانس نیستریا زندگی می‌کنند. خب نظامی‌ها بوده اند ولی منطقه مسکونی هم هست.البته منطقه حتی در زمان شوروی یکی از گرانیگاه‌های تحرکات نظامی ارتش سرخ بوده است.ترانس نیستریا منطقه‌ای نظامی است و صنایعی به آن شکل ندارد و تقریبا همه ملزومات زندگی‌شان از روسیه تامین می‌شود و برای حیات خودش وابسته به روسیه است.

 ترانس نیستریا مثل نخ می‌ماند.چرا عارضه‌ای اینقدر باریک است؟ انگار در مسکو تعمد داشته اند که اوکراین و مولداوی به هم وصل نباشند.عرضش چند کیلومتر است؟

میری: کل کشور را ظرف 45 دقیقه می توانی بگردی.عرضش حدود 40 کیلومتر بیشتر نیست.در حقیقت یک پایگاه نظامی بوده است.در تقسیمات ارضی که بین اوکراین و مولداوی شده این طور شکل گرفته است.

نکته جالب دیگر این که در این دو دهه سال عملا این منطقه به شکل یک ساندویچ درآمده و دولت مرکزی مولداوی هم ترانس نیستریا را محبوس کرده بود که نتوانند با خارج ارتباط برقرار کنند تا وقتی عضو اتحادیه اروپا شدند اسلحه‌هایشان را بگذارند و بپیوندند به دولت مرکزی ولی نه تنها این اتفاق نیفتاد،بلکه اتفاقی برعکس افتاده است.

 پارسال بود که رئیس جمهور ترانس نیستریا از اروپا تقاضای عضویت در اتحادیه را کرد به این معنی که اگر اتحادیه قبول نکند به روسیه می‌پیوندد.

میری: آنجا ممکن است قانونا عضو روسیه نباشد ولی در عمل هست.

 تقریبا دو ماه پیش ایگور دودون بلافاصله پس از آغاز ریاست جمهوری‌اش به مسکو رفت و ضمن دیدار با ولادیمیر پوتین اعلام کرد که همکاری راهبردی با روسیه برای مولداوی حیاتی هست. آیا این برای اولین بار از زمان استقلال از اتحاد شوروی هست که دولت مرکزی چنین رویکرد راهبردی به روسیه پیدا کرده است؟

میری: نه نخستین بار نیست.تلاطمات زیادی در رابطه مولداوی و روسیه وجود داشته و نقش اتحادیه اروپا و آمریکا در این مورد برجسته است.مثلا یکی از مشکلاتی که مولداوی از زمان استقلالش داشته است منطقه ترانس نیستریا بوده که هم اهالی‌اش به روس‌ها اقبال داشتند و هم روس‌ها به آن به چشم عنوان اهرم فشاری بر روی دولت غربگرای کیشینف نگاه می‌کردند.واقع امر این است که بدنه جامعه الیگارشی مولداوی شامل نظامیان، امنیتی‌ها و خیلی از سیاسیون و تجار و حتی دانشگاهیان روسوفیل(روس گرا) هستند چون این طبقه نخبه در دوران شوروی بالیده‌اند و علاوه بر وابستگی به قدرت، علقه‌های فرهنگی و دلبستگی‌های عمیق خانوادگی با روسیه دارند.

 ظاهرا دولت جدید مصمم است که مولداوی از روند عضویت اتحادیه اروپا انصرف بدهد و رسما مقدمات اجرای برنامه خروج را آغاز کرده است.چه چیزی باعث شده مولداوی از عضویت در اتحادیه اروپا که همیشه خواهان آن بود پشیمان شود؟

میری: من شنیدم که دودون گفته بود که دلیل جدایی این هست که کشورش از عضو بودن در اتحادیه سودی نبرده است.حتی دولت کیشینف درخواست کرد که روسیه یکی از سه کشور کمیته مثلث ناظر بر خروجش از اتحادیه اروپا باشد که بروکسل فعلا با این موضوع مخالفت کرده است.

در واقع مسئله اصلی مولداوی با اتحادیه اقتصادی است. اتحادیه تبلیغ می‌کند که به ما بپیوندید و به خودتان نظم بدهید و قوانین خود را به روز کنید، اما بازرگانان آنجا می‌گویند درست است که اتحادیه اروپا خیلی نظام‌مندتر است و همه دوست دارند به چنین اتحادیه‌ای بپیوندند، اما واقعیت قضیه این است که الان نمی‌تواند چیزی به ما بدهد.

من بر اساس صحبت‌هایی که آنجا با طیف‌های مختلف از مقامات و تجار و دانشگاهیان مولداوی داشتم با یک واکنش واحد روبرو شدم. آنها گلایه می‌کردند که برنامه‌ای که اتحادیه اروپا برای ما تعریف کرده ممکن است در صد سال آینده جواب بدهد، اما امروز را چه کنیم؟ سخت‌گیری‌هایی که اتحادیه برای بالا بردن استانداردهای مولداوی تعریف کرده است باعث شده بسیاری از نیروهای جوان و کاری این کشور مهاجرت کنند.در نتیجه مولداوی اصلا دیگر رغبتی به تامین استانداردهای اروپایی ندارد و ورودش به اتحادیه از نظر ساختاری هم دچار مشکلات جدی شده است.

 پس رویگردانی از اتحادیه یک ریشه اجتماعی دارد نه حکومتی.

میری: نگاه کنید! مولداوی یک کشور کشاورزی است. به جز این که محصول غلات و گوشت و لبنیات و انگور خوبی دارد سراسرش درختان سیب و گردو هست.در زمان استالین برای آن که مردم این منطقه گرسنه نمانند، گفتند بیاییم سیب و گردو بکاریم که به اقلیم آن می‌خورد.شما در کیشینف همین طور که در هر خیابانی راه می‌روید می‌توانید از درختان سیب و گردو بچینید.طبیعتا آن‌ها بزرگ‌ترین تولید کننده سیب برای شوروی بودند و در سال یک میلیون تن سیب تولید می‌کردند.همه این سیب‌ها را روسیه می‌خرید.خب تاجر با مالش زندگی می‌کند.اروپا آمده و گفته است که با روسیه معامله نکن با من معامله کن.آنها هم آمدند قراردادی با اتحادیه امضا کردند.اتحادیه به آنها گفته که بسیار خب شما سهمیه‌تان برای صادرات 40 هزار تن در سال است.

بلایی که با این کار سر محصول سیب مولداوی آمد تولید آن را اخیرا به زیر 300 هزار تن در سال رسانده که بخش اعظم همان هم روی دست کشاورز می‌ماند.در نتیجه مولداوها از دولت قبلی‌شان پرسیدند: یک میلیون تن در برابر 40 هزار تن؟ چرا این کار را کردید؟ روسیه هم از آن طرف گفت که من دیگر نمی‌خرم.پس سیب‌ها را چه کار کرده‌اند؟ کشاورزها به روسیه گفته‌اند حداقل سیب‌های ما را به ثمن بخس بخرید.آنها هم گفته‌اند یک کوپک هم نمی‌خریم و تقریبا باید مجانی به ما سیب بدهید.آنها هم محصول را ریخته‌اند توی رودخانه و گفته‌اند بقیه سیب‌ها را هم نمی‌چینیم ، بگذار از بین برود چون پول کارگرش از خودش بیشتر در می‌آید.

 با روند فعلی ،خروج مولداوی از اتحادیه اروپا به احتمال زیاد قبل از برگزیت(جدایی از اتحادیه اروپا) انگلیسی‌ها به اجرا در می‌آید و این نقطه از قاره را به اولین نقطه عقب نشینی اتحادیه در طول تاریخ شش دهه ای توسعه‌اش تبدیل می‌کند.این چه معنایی برای آینده اروپا دارد؟

میری: اگر یادتان باشد حدود دو سال پیش پوتین در یک سخنرانی مهم برای جوانان،صحبت از روسیه جدید(نوا روسیا) کرد و گفت که این منطقه از شرق تا جنوب اوکراین از نظر تاریخی متعلق به روس‌ها بوده است.نواروسیای مورد ادعای مسکو مرزش می‌رسد تا 40 – 50 کیلومتری کیشینف (پایتخت مولداوی) و من به شما قول می‌دهم پوتین این کار را خواهد کرد.چرا؟ چون آمریکا و اتحادیه اروپا مصمم هستند که سپر موشکی را در لهستان و رومانی نگاه دارند و روسیه نمی‌تواند یک سپر موشکی به آن پیشرفتگی آنجا بگذارد پس می‌آید روی مولداوی به عنوان هارتلند اروپای شرقی و مرکزی دست می‌گذارد تا اگر غرب مثلا از رومانی حمله کرد پاتکش را از مولداوی بزند.

خروج مولداوی از اتحادیه اروپا باعث خواهد شد که روسیه چتری را که در شرق و جنوب اوکراین گشوده تا عمق هارتلند اروپای شرقی امتداد دهد و حتی تلاش کند هژمونی ضدناتو را تا بالکان که صربستان به عنوان متحد قدیمی مسکو در آنجاست برساند.

البته ما دیگر در عصر شوروی نیستیم که خاک مولداوی یا اوکراین به خاک روسیه الحاق شود بلکه مناطق مزبور در قالب اتحادیه رو به گسترش اوراسیا به قمرهای هژمونی ضدناتو تبدیل می شوند.

 این کمی رویایی نیست؟

میری: نه.آنها همین حالا در کریمه تقریبا به 180 کیلومتری ترلنس نیستریا رسیده‌اند.دو سال پیش در اوج جنگ داخلی اوکراین یک کاروان بزرگ بشر دوستانه روس‌ها می‌خواست وارد مناطق روس نشین شرق اوکراین شود.غربی‌ها بسیار در فضای مجازی سر وصدا می‌کردند که روس‌ها در این کامیون‌ها اسلحه گذاشته و می‌خواهند برسانند به نیروهای استقلال طلب دونتسک و لوگانسک. من آن موقع مولداوی بودم و با ژنرالی که از آذری تبارهای ترانس نیستریا بود و در جنگ تراسپول و مولداوی هم نقش مهمی داشت دیداری داشتم. اسمش نامیک بود. وقتی بحث شد خندید و گفت یا آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها دارند بلاهت می‌‌کنند و یا سر در نیاورده‌اند که روس‌ها دارند چه کار می‌‌کنند؟ مگر دیوانه‌اند که اسلحه بگذارند در این کامیون‌ها، اسلحه خود راننده‌ها هستند.600 تا 700 کامیون دارند می‌روند که در هر کدام دو سه نفر نیرو هست و واقعا بارشان کمک هست مثل پوشاک و غذا و مانند آن.این نیروها تازه نفس و نظام دیده بودند و وقتی رسیدند به شرق اوکراین، آن نیروهایی که خسته شده بودند جایشان را عوض کردند و با همان کامیون‌های خالی برگشتند.یادم هست به فاصله 24 ساعت این‌ها منطقه جدیدی را نزدیک ماریوپل گرفتند.

حالا حساب کنید ارتباطی دائم بین روس‌های اوکراین و خود روسیه وجود دارد و مدام محموله‌های جدیدی دارد می‌رسد. بندر خرسون که بالای شبه جزیره کریمه است هم روس نشین است و فاصله اش تا تراسپول(ترانس نیستریا) شاید 170 کیلومتر بیشتر نباشد.اگر پیشروی نیروهای روس‌گرا به همین شکل ادامه پیدا کند بدون هیچ دردسری اوکراین از صفحه جغرافیا محو خواهد شد.اوکراینی‌ها هم این را فهمیده اند و به جز یک اقلیت نئونازی و فاشیست در غرب این کشور بقیه دنبال مصالحه هستند.الان دوباره چند هفته می‌شود که آتش جنگ اوکراین شعله ور شده آن هم در حالی که آمریکای ترامپ دیگر مثل گذشته از دولت اوکراین علیه روسیه حمایت نمی‌کند و این باعث شده خود کی یف هم از غرب نا امید شود.حتی رئیس جمهورشان پترو پروشنکو که قبلا گفته بود روسیه قصد دارد همه اوکراین را اشغال کند اخیرا با لحن کاملا مسالمت جویانه‌ای در مورد مسکو صحبت کرده است.پروشنکو می‌داند که نیمی از جامعه اوکراین روس‌گرا هستند و برای برون رفت از بحران اقتصادی و سیاسی و امنیتی هم که شده در انتخابات بعدی به یک چهره نزدیک‌تر به مسکو رای خواهند داد.

 برگردیم به مولداوی.یکی از زمینه‌های اصلی تحقیقات شما در قلمروی شوروی سابق مثل قفقاز، بازیابی جوامع شیعه بوده است.گویا در مولداوی هم جامعه کوچکی از شیعیان زندگی می‌کنند.

مولداوی: خود شیعیان مولداوی می‌گویند که بین سه هزار و پانصد تا ده هزار نفر جمعیت دارند که اغلبشان اصالت آذربایجانی دارند و بعضا اجدادشان از اردبیل و سراب بوده‌اند که زمان شوروی به آن طرف مرز کوچیده‌اند و بعدها سر از جمهوری‌های مختلف اتحاد جماهیر شوروی درآورده اند که یکی از آنها همین مولداوی در قلب اروپای شرقی است. اما چیزی که به این جامعه کوچک جذابیت می‌بخشد این است که در جامعه مولداوی از جایگاهی قوی برخوردارند.مثلا از رئیس پلیس جنایی گرفته تا فرمانده و درجه دار ارتش.از تاجران بزرگ گرفته تا حوزه‌های آکادمیک. جالب تر این که آنها یک خودآگاهی هم نسبت به هویت شیعه‌شان دارند. در آنجا یک مسجد بزرگ هست متعلق به ترک‌های اهل سنت که شیعیان به خاطر نداشتن جا و مکان،آداب و رسوم و فرائضشان را در آن انجام می‌دهند اما در عین حال برای هویت مستقل شیعی خود ارزش زیادی قائلند.

این مهم است که ما مسجد، مرکز اسلامی یا رایزنی فرهنگی برای آنها بسازیم به ویژه که وزارت خارجه ما در مولداوی،کشوری که این همه از اهمیت راهبردی‌اش گفتیم حتی یک سفارتخانه هم ندارد و سفارتخانه ما در کی یف، امور مولداوی را تکفل کرده است.نکته مهم برای جمهوری اسلامی می‌تواند این باشد که اگر ما بتوانیم جای پایمان را در بین شیعیان مولداوی باز کرده و ظرفیت خفته شان را بیدار کنیم، آنها تبدیل به مرکز ثقلی در اروپا می‌شوند چون ضمن این که خودشان به عنوان یک اقلیت محلی در شورای اروپا کرسی دارند این نفوذ را دارند که روی آرای مولداوی در این شورا تاثیر بگذارند. اسرائیل در این شورا نفوذ زیادی دارد و معمولا آرا به ضرر ما داده می‌شود.اما توجه به این منطقه می‌تواند ظرف ده بیست سال آینده به سیاست‌های ما در اروپا سویه جدیدی بدهد.مزیت مولداوی به عنوان هارتلند شرق اروپا باعث خواهد شد که شیعیان و مسلمانان آن حلقه وصل ما به اجتماعات پراکنده مسلمانان در رومانی و بالکان شوند.اجتماعاتی که نه تنها شیعیان را در برمی‌گیرند بلکه جوامع شیعه در این کشورها برخلاف اروپای شمالی که هنوز پا نگرفته‌اند،هویت قوی و منسجمی خوبی دارند.این مزیت می‌تواند باب جدیدی در ارتباطات ما با اروپا بگشاید.

همچنین ضروری است که جامعه شناسان و مردم شناسان ما بتوانند جای پایی برای خود در مولداوی باز کنند و مطالعه دقیق میدانی روی هویت های چندگانه و ناشناخته مردم آن به ویژه جامعه شیعیانش انجام دهند و یافته‌های خود را در اختیار وزارت امور خارجه، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی ، حوزه‌های علمیه،مراکز آینده پژوهی و نهادهای دانشگاهی و تحقیقاتی قرار دهند.