سرویس سیاست مشرق - روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آنرا سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:‌
 
*******

نوبت صف‌شکنان

محمد ایمانی در کیهان نوشت:

1- آخرش چه می‌شود؟ بعید است کسی کلاهش را کمی بالاتر گذاشته باشد و افقی دورتر از نوک دماغش را ببیند و روزی چند بار این سوال را پیش نکشد. هر کدام ما عارف باشیم یا عامی، از رجال صاحب‌منصب یا مردم کف جامعه، در زندگی شخصی یا حیات اجتماعی و سیاسی با این پرسش همیشگی دست به گریبان هستیم که پایان فلان موضوع یا بهمان کار چه می‌شود؟ از مضیقه‌ها و تنگناها می‌رنجیم و با گشایش‌ها و دستیابی به ایده‌آل‌ها انبساط پیدا می‌کنیم. مدام در حال حرکت و تغییر هستیم. می‌رویم و می‌رانند ما را. می‌سازیم و ساخته می‌شویم و... سرانجام می‌رسیم به ساعتی که باید قلم تاثیر و تاثر را بالا بگیریم و تمام! بلکه مجال بالا گرفتن قلم را هم به ما نمی‌دهند. ناگهان بانگی برآمد خواجه مرد... کات!


2- دست نگه دارید! ما نمرده‌ایم هنوز؛ گویا نمرده‌ایم! مرز باریکی است میان زندگی و مرگ؛ خواب و بیداری. اگر حقیقت آن است که پیامبر اعظم(ص) فرمود «الناس نیامٌ فاذا ماتوا انتبهوا. مردم خوابند، پس هنگامی که مردند بیدار می‌شوند»، آنگاه موضوع مرگ و زندگی، حیات و ممات، فنا و بقا، خواب و بیداری پیچیده می‌شود. اگر به تعبیر امیرمومنان علی علیه‌السلام فرو گذارندگان «جهاد» و «امر به معروف و نهی از منکر» مردگانند و باید حکم «میت الاحیاء» و «میتٌ بین الاحیاء» (مرده‌ای میان زندگان) را درباره آنها صادر کرد، تشخیص ظاهر و باطن ماجرای زندگی و مرگ پیچیده می‌شود. آنگاه نیاز به کالبدشکافی یکایک ما- از عوام تا مسئولان و صاحب‌منصبان، حاضران و درگذشتگان- است تا معلوم شود کدام در تقابل فضیلت‌ها و رذیلت‌ها، بی‌تابی کرده و کدام، بی‌تفاوت سرکرده یا بر کفه رذیلت‌های بشر افزوده‌ایم؟ کدام در حصارها مانده بلکه در تار پیرامون خود تنیده و کدام، قالب شکسته و اوج گرفته‌ایم؟ برخی از ما- عوام و خواص- خانه‌های افتاده در دل بیابان را می‌مانیم که گرد و خاک و شن‌های روان به تدریج آمده و از سر و کول‌شان بالا رفته‌اند تا آنجا که در خود دفن کرده‌اند. نجنبیم، بی‌سروصدا از دست می‌رویم. اگر از عاقبت کار نپرسیم و خواب بمانیم، با مسمومیت شیرین از دست می‌رویم.


3- انگار شیخ مصلح‌الدین سعدی نشسته برابر ما و تر و تازه این شعر را می‌سراید. انگار هنوز به خاطره و تاریخ نپیوسته است؛ روزی که او این شعر را می‌سرود، قلمش هنوز به کار بود:

فرو رفت جم را یکی نازنین
کفن کرد چون کِرمش ابریشمین
به دخمه برآمد پس از چند روز
که بر وی بگرید به زاریّ و سوز
چو پوسیده دیدش حریرین کفن
به فکرت چنین گفت با خویشتن
من از کِرم برکنده بودم به زور
بکندند از او باز کرمانِ گور
دو بیتم جگر کرد روزی کباب
که می‌گفت گوینده‌ای با رباب:
دریغا که بی‌ ما بسی روزگار
بروید گل و بشکفد نوبهار
بسی تیر و دی‌ماه و اردیبهشت
بیاید که ما خاک باشیم و خشت


پیامبر اعظم(ص) فرمود «کفی بالموت واعظا». برای پند دادن، مرگ کفایت می‌کند. اگر مشاهده هر روز ممات و رستاخیز و حیات، ما را به خود نیاورد، دیگر با کدام لگد می‌توان از خواب برخاست؟ «ثم قست قلوبکم من بعد ذلک فهی کالحجارهًْ او اشدّ قسوهًْ و اِنّ من الحجارهًْ لَما یتفجّر منه الانهار. سپس قلب‌های شما را قساوت گرفت، پس مانند سنگ است یا سخت‌تر از آن؛ و همانا از سنگ آب بجوشد...» امان از سنگدلی! امان از غبار گرفتن و رسوب شدن بدعملی‌ها و تبدیل همین غبارها و رسوب‌ها به سنگ!


4- دومین بار بود که مقتدای انقلاب، از یک شهید نه چندان نام‌آشنا برای بسیاری از ما یاد کرد و با شوق و مسرت برای او گریست. مگر شهید چیت‌سازیان فرمانده اطلاعات و عملیات لشکر انصارالحسین(ع) همدان چه گفته که بارها و بارها می‌توان حکمت جاری بر زبان او را نیوشید و نوشید و مشتاقانه بال و پر گشود؟ حکیم انقلاب از قول آن شهید و به نقل از کتاب «وقتی مهتاب گم شد» نقل می‌کند «اگر از سیم خاردار نفس عبور کردی، می‌توانی از سیم خاردار دشمن هم رد بشوی. حرف یک رزمنده است؛ اگر از سیم خاردار می‌خواهی رد بشوی، اول باید از سیم خاردار نفست عبور کنی. وقتی گرفتار خودمان هستیم، نمی‌توانیم کاری انجام بدهیم. این را آن جوان 20-25 ساله رزمنده به ما تعلیم داد. این یک ثروت عظیم است». شهید چیت‌سازیان نه مکتب عرفانی زده بود و نه بساط تدریس تئوری‌های مدیریت سیاسی و اقتصادی دیپلماتیک پهن کرده بود. کلامش اگر گیرا و نافذ است، برای آن است که او و قبیل او پای حرفشان ایستادند و ثابت کردند که اگر از سیم خاردار نفس گذشتید، بی‌تردید می‌توانید موانع ایذایی و آتش تهیه سنگین و محاصره‌های سخت دشمن را - صدام باشد یا آمریکا و انگلیس و اسرائیل - در 4 گوشه منطقه فرو بریزید.


5- پیش آهنگان پاکباخته ملت ما در هر آوردگاهی به خط زدند و با موفقیت عبور کردند تا راهی رفتنی و مجرب و موفق را پیش پای ما بگشایند. کارشان بالا گرفت چون اقدام و عمل را پای حرف و شعار آوردند؛ و درست گفته‌اند «سیاهیّ لشکر نیاید به کار- یکی مرد جنگی به از صد هزار». از چیت‌سازیان تا طهرانی مقدم و مجید شهریاری و حسین همدانی و... برای ما شرافت و عزت آوردند، چون مؤمنانه و قاعده‌مند حرکت کردند. «من کان یرید العزّهًْ فللّه العزه جمیعاً. الیه یصعد الکلم الطیب و العمل الصالح یرفعه... هر کس عزت بخواهد، پس همه عزت از آن خداست. کلام پاکیزه (اعتقادات پاک) بالا می‌رود و عمل صالح آن را بالا می‌برد» (آیه 10 سوره فاطر). بالابر و به مقصد و نتیجه رساننده باور صحیح، عمل صالح مطابق با آن کلام طیب است. اگر می‌خواهیم پاکی و ناپاکی و صحت یا سقم گفتمانی را بسنجیم، باید در ثمره و حاصل آن بنگریم که آخرش به کجا ختم می‌شود؟ به تعبیر قرآن حکیم «الم ترکیف ضرب الله مثلاً کلمهًْ طیبهًْ کشجرهًْ طیبهًْ اصلها ثابت و فرعها فی‌السماء تؤتی اکلها کل حین باذن ربها» (آیه 24 سوره ابراهیم). گفتمانی گفتمان طیب است که به مثابه درختی پاک و پیراسته، ریشه‌ای استوار و قامتی کشیده داشته باشد و به بار و ثمر بنشیند. اگر نه، عقیم و بی‌برکت است.


6- آقای رحیم‌پور ازغدی از شب عملیات نقل می‌کند که شهید مزرجی به شهید شوشتری گفت «آقا جون! امشب اگر عراقی‌ها ما را نزنند، توی آب کوسه‌ها می‌زنند. اگر هیچ کدام نزنند، ما لای سیم خاردار و تله‌های انفجاری گیر می‌کنیم. با محاسبات مادی، امشب ما نمی‌توانیم از آب رد بشویم. من امشب فقط وارد آب می‌شوم تا امام که در جماران است، به ایشان خبر بدهند که آقا! بچه‌ها به عشق تو زدند به خط. دیگر برای من مهم نیست که آن طرف خط برسیم یا نرسیم. گفت؛ آنی که وظیفه ماست وارد آب شدن است، از این آب بیرون آمدن دیگر در اختیار و وظیفه ما نیست؛ آن‌اش با خداست. بعد گفت که خدای آن طرف اروند، خدای این طرف اروند است. اگر کسی این طرف اروند قلبش آرام است، آن طرف می‌ترسد، توحیدش مشکل دارد». شما بگویید در این انباشتگی و سرشاری دل و جان از شوق پروردگار، «کدخدا» کیلو چند است؟ اینجا همان موقفی بود که شیاطین بزرگ را با تیرهای سهمگین ایمان می‌زدند و تا فرسنگ‌ها می‌تاراندند... و این چنین کمر صدام و آمریکا در عراق و سپس لبنان و سوریه و یمن شکست.


7- یا نباید ادعای خط‌شکنی داشت یا اگر کسی به خط مقدم رفت، باید در تراز چابکان خط‌شکن رفتار کند. نمی‌شود دنیا و شهوت و محبت و غصب‌های آن از سر و کول ما بالا برود، و باز خط‌شکن بمانیم. «لا تجتمع عزیمهًْ و ولیمهًْ». روحیه جهاد با زیست اشرافی جمع نمی‌شود. یا باید مرد جنگی و خط شکن بود یا در زمره اشراف؛ میان لحاف نمی‌شود خوابید. امیر مؤمنان در همان نامه 62 نهج‌البلاغه که خطاب به جناب مالک اشتر نوشت «ان اخا الحرب الأرق و من نام لم ینم عنه» (مرد جنگی بیدار است و هر کس بخوابد، دشمن او به خواب نمی‌رود»، درباره ائتلاف «سفیهان و فاجران» هشدار داد «اندوه من این است که مال خدا را دست به دست کنند، بندگان خدا را به بردگی بگیرند، صالحان را به حرب (جنگ) و فاسقان را به حزب بگیرند... آیا نمی‌بینید سرزمین‌های شما را تصرف می‌کنند و از قلمرو شما کاسته می‌شود؟ برای جهاد بسیج شوید - خداوند شما را بیامرزد- و روی زمین سنگینی نکنید؛ که به ستم گرفتار می‌شوید و به خواری می‌افتید و نصیب و بهره شما اندک خواهد شد». و درست به همین دلیل بود که در آخرین خطبه قبل از ترور و شهادت، پس از دعوت به بسیج شدن و جهاد با اردوگاه معاویه، به شکوا فرمود «به ادب و تربیت شما برخاستم اما استقامت نورزیدید. آیا توقع امامی غیر از من را دارید که شما را در مسیر رشد و هدایت ببرد؟». سپس از برادران همراه و ثابت قدم مانند عمار و ابن تیهان و ذوالشهادتین که با هم پیمان خون بستند، یاد کرد... دست به محاسن مبارک کشید و گریست... طولانی هم گریست. آرام که شد فرمود «الجهاد! الجهاد عبادالله...» (خطبه 182 نهج‌البلاغه).


8- به سؤال آغازین برگردیم. می‌توان از سرانجام برجام، سرانجام انتخابات، سرانجام اقتصاد مقاومتی، سرانجام مصاف با مستکبران و مواجهه با اشرافیت پرسید. پاسخ اما یک کلمه سرراست آری یا خیر نیست. این مصاف‌ها و میدان‌ها می‌تواند مبارک و خوش عاقبت باشد، مشروط بر آن که عوام و خواص، مردم و مسئولان ما هر کدام به سهم خود از سیم خاردارهای نفس عبور کرده باشند. اکنون رئیس جمهور و رئیس مجلس و رئیس قوه قضائیه و وزیران و وکیلان و نویسندگان و گویندگان و اهالی حوزه و دانشگاه هر کدام در کدام وضعیت قرار دارند؟ در ضعیف‌ترین سیم‌خاردارها معطل مانده- بلکه خدای ناکرده سیم خاردار می‌کشند- یا از انواع موانع و گرفتاری‌هایی که انسان را سر بزنگاه اقدام و عمل زمینگیر می‌کند، عبور کرده‌اند؟! آیا بیدارند یا در زمره جماعتی هستند که امیر مؤمنان(ع) درباره‌شان فرمود «من نام عن عدوه، انبهته المکاید. هرکس نسبت به دشمن خواب باشد، نقشه‌ها و نیرنگ‌ها او را بیدار می‌کند» و «من نام عن نصرهًْ ولیه، انتبه بوطأهًْ عدوّه. هر کس از یاری مولای خود غفلت کند و خواب بماند، با لگد دشمن بیدار می‌شود». آیا از کسانی هستند که به تعبیر امیر مؤمنان ایمانشان عاریه‌ای است یا آنها که تحمل بارها و گردنه‌های سخت را دارند. «انّ امرنا صعبٌ مُستصعبٌ لا تحمله الاعبدٌ مؤمن امتحن الله قلبه للایمان» (خطبه 189 نهج‌البلاغه). رهبر حکیم انقلاب 20 آبان 83  در دیدار اعضای دولت اصلاحات، ذیل این روایت فرمودند «در چه مواقعی ایمان زایل می‌شود؟ وقت‌های امتحان و لحظات هوای نفس... هر کدام از ماها لغزشگاه‌هایی داریم؛ به قول فرنگی‌ها پاشنه آشیل و چشم اسفندیاری داریم؛ آن جا گیجگاه و ضربه خور ماست. به خدا پناه ببریم که آن ضربت خور پیش نیاید. راهش تقواست».


ما قبل از انتخابات و بعد از انتخابات، قبل از برجام و بعد از برجام، قبل از محاصره و تهدید و بعد از آن، مأموریم به اینکه ابتدا از سیم خاردار نفس خود عبور کنیم، سپس این ضرورت را اجتماعی و تشکیلاتی کنیم، و پس از آن به دل موانع ایذایی و سیم خاردارهای سخت دشمن بزنیم. اول و آخر خط اینجاست و همین جا سرنوشت تعالی یا تنازل، پیشرفت یا عقبگرد، اعتلا یا انحطاط رقم می‌خورد.

سهام عدالت؛ از واگذاری مجازی تا آزادسازی واقعی

جواد غیاثی در خراسان نوشت:

دیروز بالاخره سامانه ای برای سهام عدالت راه اندازی شد تا مردم بتوانند حساب و کتاب سهام خود را در آن ببینند. مردم می توانند ببینند که مالک 532 هزار تومان از برگه سهام یک میلیون تومانی عدالت شده اند و می توانند 468 هزار تومان دیگر بپردازند تا مالک تمام سهام شوند. البته همانطور که رئیس سازمان خصوصی سازی گفته فعلا «مالک مجازی» سهام می شوند؛ یعنی فعلا امکان خرید و فروش این سهام وجود ندارد. خلاصه آن که 49 میلیون نفر مشمول این طرح- به فرض پرداخت باقیمانده اقساط- مالک مجازی سهمی می شوند که هم اکنون حدود 2 میلیون تومان ارزش دارد اما همچنان امکان نقدکردن آن وجود ندارد.

البته همین واگذاری مجازی هم اقدام خوبی است؛ از این جهت که به برخی سوالات در خصوص این طرح پاسخ می دهد اما هنوز راه تا آزاد سازی واقعی بسیار است. از نظر مردم، سهام زمانی واقعا آزاد سازی می شود که قابل خرید و فروش باشد؛ موضوع از نظر فنی نیاز مند ساختارهایی است که گویا هنوز طراحی نشده است. توضیح این که سهامداری واقعی به معنی قدرت خرید و فروش و اعمال نظر در مجامع شرکت هاست؛ موضوعی که تحققِ آن برای بسیاری از سهامداران عملا غیرممکن است. لذا باید منتظر طراحی ساز و کاری بود که افرادی به نمایندگی از مردم آرای آن ها را اعمال کنند. ساز و کار تعاونی های سهام عدالت که از ابتدا شکل گرفته و اکنون نیز نسبتا فعال است می توانست یک سازوکار باشد، اما اخبار حکایت از آن دارد که این سازوکار رو به تعطیلی است و احتمالا جزو گزینه ها نیست.

اگرچه دیروز وعده هایی ضمنی مبنی بر آزاد سازی کامل سهام در سال آینده داده شد اما رئیس سازمان خصوصی سازی هم گفت که تا امروز راهکار روشنی برای اعمال رای سهامداران مصوب نشده است. مردم نگران هستند که این وعده هایِ قبل از انتخابات، بعد از انتخابات فراموش شوند. مردم حق هم دارند؛ طبق قانون و وعده های «ضمنی» پیشین، سهام عدالت باید سال گذشته تعیین تکلیف می شد و مردم امسال سود دریافت می کردند؛ قانون 10 سال برای پرداخت ارزش اسمی سهام به دولت زمان در نظر گرفته بود که تا پایان سال 94 به اتمام رسید اما به دلایلی - که مشخص نبودن حساب ها، وضعیت مبهم برخی شرکت ها، سود تقسیمی اندک پرداخت شده به دولت و آماده نبودن زیرساخت های لازم بخشی از آن است- کار به امسال کشید. امسال نیز با وجود مشخص شدن حساب و کتاب، هنوز ابهامات بسیار است؛ از ساختار های آزادسازی که وجود ندارد تا شرکت هایی که حرف و حدیث بسیار دارند.

فارغ از این مسائل، اصرار تصمیم گیران برای واگذاری یکجای سهام تمام 18 گروه مشمول هم محل بحث است؛ موضوعی که خود عامل برخی مشکلات و تاخیرهاست. توضیح این که واگذاری سهام عدالت به مرور طی 10 سال گذشته و در 18 مرحله انجام شده است و برخی گروه ها همین اواخر برگه سهام گرفته اند. از آن سو برخی شرکت ها نیز از ابتدا در سبد سهام عدالت نبوده اند و به مرور اضافه شده اند، لذا به اندازه 10 سال به دولت، سود - بابت تسویه اصل سهام- پرداخت نکرده اند. یک دلیل اصلی بدهیِ 468 هزار تومانی سهامداران بابت قیمت اسمی سهام همین موضوع است. در واقع برخی از گروه ها کمتر از این و برخی، بسیار بیشتر بدهکارند اما تصمیم این شده است که همه سود های واریزشده، بابت سهام همه 49 میلیون نفر محاسبه شود. در این شرایط کاملا طبیعی است که امروز مبلغ کافی برای تسویه اصل سهام پرداخت نشده باشد. همین مسائل باعث برخی انتقادات نسبت به نحوه عملکرد دولت و طرح شائبه سیاسی بودن آن نیز شده است. منطقی تر آن بود که سهام هر گروه 10 سال پس از سهامدارشدن، آزاد سازی شود تا اکنون نیاز به تسویه بدهی، توسط مردم نباشد.

کلام آخر آنکه، انتظار این بود که بعد از تاخیر یک ساله در تعیین تکلیف سهام عدالت، اکنون همه زیرساخت های لازم برای آزاد سازی آماده باشد، نه آن که کار باز با«وعده سال آینده» پیش برود، همچنین حرف و حدیث ها درباره برخی شرکت های غیربورسی حاضر در سبد سهام عدالت تمام شده باشد نه آن که با «مسامحه از کنار آن بگذریم» و آخر این که، عملکرد شفاف و منطقی باشد نه این که باز برخی از مسئولان از غیرقانونی بودن برخی اقدامات بگویند.

در هر حال امید است که سال آینده به وعده ها عمل شود و بین این واگذاری مجازی تا آزاد سازی واقعی به خاطر این حرف و حدیث ها فاصله نیفتد.

دستاوردهای دولت را هم ببینید!

حسین  قدیانی در وطن امروز نوشت:

هر چند این روزها صدای اعتراض به دولت اعتدال، از هر کوی و برزنی شنیده می‌شود و هر چند مردم کوچه و بازار، به حیث کار و کارنامه، هرگز نمره قابلی به رئیس این دولت نمی‌دهند و هر چند شماری از مهم‌ترین وزرا، از همین الان صف خود را از روحانی جدا کرده‌اند، لیکن در مقام قضاوت، بی‌انصاف نباید بود و دستاوردهای مهم دولت اعتدال بویژه رئیس آن را نباید نادیده گرفت که اگر جز این باشد، از مصادیق بی‌تقوایی است. باورم هست دستاوردهایی دارد دولت فعلی، بعضا متمایز و ممتاز. نخستین دستاورد اینکه اگر 4 سال تمام، هر 24 ساعت شبانه‌روز می‌خواستیم برای گروهی از این مردم، «صحیفه نور» بخوانیم و از خمینی یا صدالبته خامنه‌ای، کد بیاوریم که چرا نمی‌توان به مذاکره با آمریکا خوشبین بود، قطع به یقین، به این وضوحی نمی‌شد که دولت اعتدال در مقام عمل نشان ‌داد به شیطان بزرگ نمی‌توان اعتماد کرد و اگر هم اعتماد کنی، عاقبتی جز ابراز ندامت در پی ندارد! این دستاورد بزرگ آیا چیز کمی است؟! کدام دولت به خوبی این دولت توانست حتی به آن دسته از مردمی که با حسن‌ظن به آمریکا نگاه می‌کردند هم ثابت کند که شیطان بزرگ، هرگز وفایی به عهد خود ندارد؟! کدام دولت به خوبی این دولت توانست ثابت کند که دست‌برداشتن از آرمان‌ها، هرگز متضمن این نیست که تو از گندم ری بخوری؟! یا توهم بزنی دیگر تحریم‌ها لغو شد و تمام؟! یا خیال کنی چون درون قلب رآکتور خودکفایی، سیمان سیاه بی‌تدبیری ریخته‌ای، پس چرخ کارخانه‌ها و کارگاه‌ها می‌چرخد؟! دستاورد از این مهم‌تر که بعد از آن‌همه شانتاژ زنجیره‌ای‌ها، عاقبت معلوم شد هسته‌ای بهانه است و نه مقصر؟!

دستاورد از این بالاتر که بعد از آن‌همه دروغ زنجیره‌ای‌ها، عاقبت معلوم شد مشکل اقتصادی، اندک ربطی به پیشرفت‌های ما در سایر حوزه‌ها ندارد؟! دستاورد از این ارزشمندتر که بعد از آن‌همه اراجیف زنجیره‌ای‌ها، عاقبت معلوم شد علاج معضل ضعف در حوزه اقتصاد، کوبیدن بر فرق نقاط قوت ما در سایر حوزه‌ها یا فروش آنها به اجنبی، آن‌هم به قیمت مفت نیست؟! دومین دستاورد اینکه معلوم شد وقتی مشکل از ناحیه بی‌تدبیری مدیر اجرایی است، پیاده‌روی با دشمن و دست‌دادن همراه با لبخند به او، هرگز جای خالی تدبیر نداشته را پر نمی‌کند، بلکه تنها و تنها دشمن را به فشار بیشتر تشویق می‌کند! آیا دستاورد از این بهتر که ثابت شد وقتی ریشه اصلی مشکلات اقتصادی کشور، داخلی است، نگاه صرف به خارج، نه فقط تحریم را باقی می‌گذارد و نه فقط اثر تحریم را باقی می‌گذارد، بلکه هر روز مشکلی به مشکلات قبلی اضافه می‌شود؟! سومین دستاورد اینکه بیش از پیش معلوم شد «مرگ بر آمریکا» اولا شعاری از سر احساس نیست و ثانیا مصداق گزک‌دادن دست دشمن نیست.

از قضا دشمنی چون شیطان بزرگ، با این همه دشمنی و تحریم و تهدید و با این همه نقض عهد که حتی صدای ظریف وزیر امور خارجه دولت فعلی را هم درآورده، حقا که لایق مسلم مرگ است! چهارمین دستاورد اینکه معلوم شد به صرف ژنرال خواندن چند مدیر لای منگنه سیم‌خاردار نفس و فساد و حقوق نجومی که بعضا حتی با تریلی هم نمی‌توان صفرهای روی دوش فیش‌شان را حمل کرد، حلوای شیرین وارد کام این مردم نمی‌شود! و البته که ارائه آمار هم، برای این همه بیکار، کار نمی‌شود! پنجمین دستاورد اینکه معلوم شد اگر بخواهی در آخرین سال دولت خود هم، همه مشکلات را گردن گذشتگان بیندازی، حتی روزنامه طرفدارت هم علیه این همه پشت هم اندازی و مغالطه، در حد تیتر یک به تو اعتراض می‌کند! و به این چیز فرض گرفتن مردم، از بزرگ گرفته تا کوچک، به تو اعتراض می‌کنند! آری! دیدم بی‌انصافی است اگر اشاره نکنم به این دستاوردهای ارزشمند، آن هم در شرایطی که همگان حتی افرادی از داخل کابینه هم معترض و متعرض به نحوه ریاست فعلی بر قوه مجریه هستند! و این درست که در این 4 سال، اندازه 40 سال بر ما سخت گذشت اما باز هم خوب است ناشکر نباشیم و فی‌الواقع تشکر کنیم از این همه دستاورد واقعا روحانی!

ناامیدی را چه کسانی در جامعه تزریق می‌کنند؟

شعبان مصطفائی در جوان نوشت:
مسئول امید و شادابی در کشور چه نهادها یا افرادی هستند؟ این سؤال بهانه‌ای است برای کنکاشی کوتاه در سخنان رئیس‌جمهور محترم درباره امید و شادابی که در سخنرانی اخیرشان به آنها اشاره کردند. ابتدا عیناً سخنان دکتر روحانی را در این باره ذکر می‌کنیم.

«متأسفانه عده‌ای هستند که می‌خواهند مردم را به هر بهانه‌ای نسبت به آینده ناامید کنند، بدون تردید ایجاد ناامیدی ضربه و آسیب به حرکت ملی و مأیوس کردن جامعه از حرکت و تعالی است اما متأسفانه عده‌ای همواره نیمه خالی یک لیوان آب را می‌بینند و نیمه پر آن را هیچ موقع متذکر نمی‌شوند». «انسان نیاز به شادابی، لبخند و خوشحالی دارد و تصور نشود که مردم بدون نشاط، خوشحالی و چهره باز می‌توانند از مشکلات زندگی فرار کنند. گاهی نشاط و شادمانی فکر و ذهن انسان را گشوده و آرامش‌آفرین است، لذا باید به آن توجه داشت».

با اینکه رئیس‌جمهور محترم دقیقاً نفرمودند چه کسانی به جامعه ناامیدی و بی‌نشاطی تزریق می‌کنند ولی از آنجایی که مردم با امید به باورهای دینی و آینده پرشکوه، انقلاب اسلامی را به پیروزی رساندند و اینکه در طول دوره‌های سختی و ناملایمات همواره پشتیبان نظام بودند از امید مردم به نظام ناشی می‌شود. و از طرفی چون امید در سایه نشاط و شادابی شکل می‌گیرد، پس قطعاً منظور رئیس محترم قوه مجریه ضدانقلاب و دشمنان نظام است که دائماً سعی در القای ناامیدی و بی‌نشاطی به مردم و مسئولان دارند، چون باور دشمنان بر این است که تنها راه شکست ایران اسلامی ایجاد ناامیدی و فاصله انداختن بین مردم و مسئولان است. در همین راستاست که با تحریم‌های گوناگون سعی می‌کنند با در تنگنا قرار دادن مردم، آنها را دلسرد و ناامید کنند.

البته یک احتمال ضعیف هم می‌دهیم که از نظر رئیس‌جمهور محترم افرادی در داخل کشور که منتقد عملکرد ایشان هستند، مسئول ایجاد ناامیدی و بی‌نشاطی در مردم باشند. برای بررسی این احتمال ضعیف به سؤال اصلی طرح شده، برمی‌گردیم و برای اینکه بدانیم چه نهاد یا افرادی مسئول امید و نشاط در جامعه هستند، باید بدانیم چه عواملی باعث امیدواری، خوشحالی و نشاط مردم می‌شود. مردمی که از مشکلات اقتصادی گله‌مند هستند بالطبع خوشحالی و نشاط‌شان هم تحت‌الشعاع قرار می‌گیرد. لذا تنها با حرف خالی نمی‌شود برای کسی که بیکار است یا تحت شرایط رکود اقتصادی بیکار شده و سفره‌اش کوچک و شرمنده خانواده‌اش است نشاط ایجاد کرد. از قدیم گفته‌اند با حلوا حلوا گفتن دهان شیرین نمی‌شود.
پس چون مسئولیت توسعه اقتصادی در کشور با دولت است، پس مسئول مستقیم ایجاد نشاط و امید در کشور نیز بر عهده ریاست جمهوری و تیم همراه وی است. اما با مروری بر رفتار دولت محترم در سه سال و چند ماه اخیر در هیچ و مزخرف شمردن دستاوردهای قبلی و اینکه برخی از دولتمردان ادعا کردند توان رقابتی ما در حد آبگوشت بزباش و قورمه سبزی است، اینکه مسکن مهر مزخرف خوانده شد، اینکه گفته شد امریکا می‌تواند با یک موشک توان دفاعی ما را نابود کند، اینکه صنعت هسته‌ای را در حد دستگاه آبمیوه‌گیری تنزل دادند، اینکه رشد علمی ما کاهش داشته است، اینکه حقوق‌بگیر نجومی ذخیره نظام نامیده شد و سفر میلیاردی از بیت‌المال هزینه شد، اینکه اعتبار پاسپورت ایرانی به پنج پاسپورت ضعیف دنیا تنزل یافت، اینکه مشکل ریزگردها به عذاب الهی نسبت داده شد و اینکه آب خوردن ما را به برجامی که نتیجه‌اش تقریباَ هیچ شد، گره زدند و خیلی موارد دیگر، آیا تزریق ناامیدی به کشور نبوده است. وقتی چنان رونق اقتصادی که مردم را بی‌نیاز از دریافت یارانه کند، به دست نیامد چگونه نشاط حاصل ‌شود. در سه سال اخیر ناامیدی کاشته و هیچ درو شد. اکنون که به زمان انتخابات نزدیک می‌شویم از امید و سبد امید حرف زده می‌شود آن هم از جایگاه مدعی‌العموم نه جایگاه پاسخگو بودن نسبت به وظیفه‌ای که در قبال امیدواری و نشاط مردم دارند.
 
اما در خصوص امید مردم به آینده اولاً لازم است به امید مردم به نظام و دولت تفاوت قائل شویم. مردم به نظام امیدوار هستند و این امیدواری را در راهپیمایی‌های عظیم 22 بهمن و روز قدس و حضور با نشاط در انتخابات و مواقع حساس نشان داده‌اند. ولی اینکه مردم گله‌مند هستند و به‌ فرض به دولت برای ایجاد رونق امیدوار نیستند، دلیل ناامیدی از نظام نیست. ثانیاً در حالی که کشور درگیر مشکلات اقتصادی و رکود است و آمار بیکاری افزایش یافته، رئیس‌جمهور محترم به‌خاطر عمل به وعده‌هایش و اینکه شرمنده مردم نشده، خدا را شکر می‌کنند. پس تمام ظرفیت کاری دولت در این حدی بوده که انجام شده است. لذا امیدواری به رونق با این دولت چگونه قابل جمع است؟ ثالثاً وقتی دولت رفع تمام مشکلات را در گرو رفع تحریم‌ها و برداشته شدن تحریم‌ها را در گرو مذاکره می‌دانست پس چگونه از سبد امیدی حرف می‌زند که تنها یک گزینه در آن گذاشته بود. پس دولت محترم در حال پخش حلوای سیاسی است و انتظار دارد کام مردم با این حلواهای سیاسی شیرین شود.

اشتباهات راهبردی
سیدمسعود علوی در رسالت نوشت:
اشتباهات راهبردی دولت یازدهم به ویژه در حوزه دیپلماسی خارجی باید زیر چکش نقد دیپلمات های برجسته کشور قرار گیرد. یکی از مأموریت های دولت یازدهم رفع تهدیدهای نظامی و برداشتن گزینه نظامی روی میز بود. یک بررسی سطحی پیرامون رویدادهای منطقه و جهان نشان می دهد این تهدید به طور بالقوه وجود دارد. آمریکایی ها با روی کار آمدن ترامپ، در حال تدارک یک جنگ نیابتی علیه ایران اسلامی توسط عربستان هستند. همان طور که 36 سال قبل با تحریک صدام، به او قبولاندند که یک جنگ تمام عیار را به نیابت از آمریکا و رژیم صهیونیستی راه بیندازد.

سه سال پیش که دولت عزم حل مناقشات هسته ای با 1+5 را داشت، رئیس جمهور قبل از اعزام تیم برای  مذاکرات اعلام کرد؛ «خزانه مملکت خالی است!» این اظهار عجز و ضعف نه تنها واقعیت نداشت بلکه  دشمن را تحریک کرد تا از موضع بالاتر نسبت به ما وارد مذاکره شود. در طول مذاکرات یک بار هم  رئیس جمهور گفت؛ «همه چیز ما به برجام مربوط است حتی آب خوردن ما!» حال آنکه این گزاره هم  صحیح نبود، اما باز نوعی اعلام عجز بود. این مواضع نه تنها مشکلات ما را در برجام حل نکرد بلکه به دشمن کمک کرد کالای برجام را به ما گران تر بفروشد.
رئیس دیپلماسی خارجی ما هم یک بار در دانشگاه تهران به این جمله تفوه نمود که؛ «اگر آمریکا اراده کند  در عرض چند دقیقه کل امکانات نظامی ما را منهدم می کند» و چندی بعد هم یکی از مشاوران رئیس  جمهور در بیان ضعف های اقتصادی ما گفت؛ «ما تنها در بخش آبگوشت بزباش و... می توانیم با غرب  رقابت کنیم!»
موضع گیری و بیان چنین سخنانی از سوی مقامات دولت به دور از حکمت سیاسی و تدبیر دیپلماتیک بود. این مواضع،  دشمن را تحریک می کند که برخورد سخت را به جای نرم در دستور کار خود قرار دهد.
مقام معظم رهبری در دیدار مسئولان راهیان نور فرمودند:
- علت شروع جنگ تحمیلی این بود که دشمنان در ما احساس ضعف کردند.
- این یک قاعده کلی است که احساس ضعف موجب تشویق دشمن به حمله می شود.
این یک واقعیت است. از آن هنگام که جمهوری اسلامی توانایی های نظامی خود را ارتقا داد، دشمن سنگر  به سنگر عقب نشینی کرد و سراغ تدارک جنگ نرم رفت.
اما اشتباهات راهبردی دولت یازدهم و دادن علامت های غلط به رقیبان منطقه ای و جهانی جمهوری  اسلامی، دوباره آنها را به طمع انداخت که گزینه پوسیده نظامی را به رخ ما بکشند. علت اینکه آمریکایی ها در  طول مذاکرات هسته ای و پس از آن حتی در زمان ترامپ که حال جنگیدن ندارند، گزینه نظامی را به رخ  ما  می کشند، همین خبط عظیم سیاسی و دیپلماتیک است. همچنین علت اینکه ما در مذاکرات و برجام به گفته  مقامات دولتی، دستاورد «تقریباً هیچ» داریم، همین است و نیز در حوزه اقتصادی هم همین طور. دولت به  جای تکیه بر توانایی های شگرف ملت ایران و ذخایر عظیم روزمینی و زیرزمینی کشور، بارها اظهار  ضعف کرده و این بهانه ای برای فشار بیشتر به ملت ایران شده است.
دیروز ترامپ، ایران را جزء 6 کشوری که اتباع آنها از ورود به آمریکا منع شده اند، اعلام کرد. آمریکایی  ها قبلاً با جلوگیری از ورود سفیر معرفی شده از سوی دولت یازدهم برای نمایندگی در سازمان ملل، ارزش  پاسپورت ایرانی را به ما ابلاغ کردند! این بار با این تصمیم ترامپ معلوم شد مذاکرات برجام نه تنها ارزش  پاسپورت ایرانی را در مرتبت قبل از مذاکرات حفظ نکرده، بلکه آن را در حد توهین آمیزتری فروکاهیده است. اخیراً مؤسسه تحقیقاتی نوماد کاپیتالیست با سنجش میزان ارزش و اعتبار پاسپورت 199 کشور جهان، ایران را در رتبه 191 قرار داد!
آمریکایی ها به این توهین هم اکتفا نکردند و در گزارش سالانه وزارت خارجه در مورد ادعای نقض  حقوق بشر حتی انتخابات سال 92 را که آقای روحانی منتخب ملت ایران است زیر سؤال بردند و با ادعای  نقض حقوق بشر، دموکراتیک ندانستند! این بی پروایی های دشمن، ناشی از چیست؟ ناشی از آن است که برخی فکر می کنند اگر با خصم، مهربان  و با دوستان در داخل، عصبانی و غضبناک باشند، دشمن با آنها راه خواهد آمد و از فشار خود می کاهد.  حال آنکه این موضع نه تنها جواب نداده بلکه اوضاع را بدتر از گذشته کرده است. به نظر نگارنده، رئیس دولت لازم است حتماً پاسخ این اهانت آمریکایی ها نسبت به ملت ایران و منتخب  ملت ایران در سال 92 را بدهد.
خبر ناگوار دیگری که از این دست عقب نشینی های دولت در برابر دشمن رسیده، این است که نیویورک  تایمز اعلام کرده دادگاهی در لوکزامبورگ 6/1 میلیارد دلار از دارایی های بانک مرکزی را توقیف  کرده است به این بهانه که چند آمریکایی در قضایای نبردهای رژیم صهیونیستی با حماس و حزب الله به  درک واصل شده اند. خانواده های این معدومین که قبلاً شکایات خود را به دادگاه های آمریکا می بردند،  اخیراً به دادگاه های اروپا شکایت برده و حکم توقیف اموال ایران را به بهانه خونبهای آنان گرفته اند! این  مفتضحانه ترین برخوردی است که می توان شاهد بود. در طول جنگ تحمیلی و پس از آن اصلاً غربی ها  جرأت نمی کردند از این حرف ها بزنند. همین طور پیش برود، آمریکایی ها فردا یک کیفرخواست  علیه ملت ایران صادر می کنند و جنگ های داخلی آمریکا در یکصد سال اخیر را به ایران نسبت داده و از  ما طلب خسارت خواهند کرد!
مسئولان دیپلماسی کشور باید بپذیرند با این اشتباهات راهبردی، دشمن را در دشمنی اش جری تر کرده  اند و اگر نبود قدرت نمایی ارتش و سپاه و نیروهای مسلح ایران، و اگر نبود ضرب شست حزب الله و  حماس در مجازات رژیم صهیونیستی در نبردهای 33 روزه و 52 روزه و 8 روزه، و از همه مهم تر اگر نبود هل من مبارز طلبیدن ملت ایران در تظاهرات روز قدس و 22 بهمن، معلوم نبود کار  مخاصمه آنان با ملت ایران به کجا می کشید؟!
ماشین تبلیغات انتخاباتی دولت نباید مرتکب این اشتباه شود که واقعیت های انکارناپذیری را که مثل روز  روشن است، تخطئه کند. واقعیت این است که اگر یک قدم عقب بنشینیم، دشمن صد قدم جلو می آید اما اگر 10  قدم جلو برویم دشمن قطعاً از مقابله با ما منصرف می شود. اوضاع موصل و حلب شاهد این ادعاست. ما از  دولت می خواهیم از مواضعی که باعث می شود دشمن به فشار بیشتر ترغیب شود، پرهیز کند. اگر در این  مورد کوتاهی کند، بداند ملت حتماً این کاستی را با موضع درست و بجا در انتخابات آینده برطرف می نماید.

ایرانیان مقیم خارج در معرض خطر
رضا نصری در شرق نوشت:

جریان‌های راست افراطی در جهان غرب، رو به رشد و در حال دستیابی به ارکان قدرت هستند. به‌قدرت‌رسیدن آنها در برخی کشورها - مانند آمریکا - و احتمال به‌قدرت‌رسیدن آنها در بعضی کشورهای مهم اروپایی مانند فرانسه، بسیاری را نگران کرده‌ است. طبیعتا بخشی از جوامع و ساختارهای دموکراتیک غرب هم در تلاش‌اند تا در مقابل این جریان‌های خطرناک ایستادگی و مقاومت کنند، اما موانع مهمی بر سر راه «جریان مقاومت» قرار دارد و به نظر می‌رسد در پرتو رشد راست‌گرایی، دستگاه سیاسی ایران برای محافظت از اتباع ایرانی مقیم غرب به اهتمام بیشتری نیاز دارد.

 دست‌کم دو مانع مهم بر سر راه جوامع مدنی و ساختارهای دموکراتیک مخالف جریان‌های راست‌گرا وجود دارد:  ۱) اینکه ساختارهای دموکراتیک و نهادهای حکومتی در غرب، به دلیل اینکه سال‌ها در پیاده‌سازی و اجرای خشن‌ترین سیاست‌های نئولیبرال شریک بوده‌اند و به دلیل اینکه سال‌ها نزد بخش قابل‌ملاحظه‌ای از مردم غرب به‌عنوان عوامل و مباشران بانکدارها و الیت مالی پشت پرده «بدنام» شده‌اند، از اعتبار و مشروعیت و استحکام لازم برای مقابله در برابر جریان‌های پوپولیستی تهی شده‌اند. جریان‌های راست ‌افراطی نیز - که در ابتدای تأسیس، طرح‌ها و سیاست‌های نژادپرستانه خود را بی‌پرده بیان می‌کردند - سال‌هاست در یک تغییر تاکتیک هوشمندانه، همان برنامه‌های نژادپرستانه را در لوای شعارهای اقتصادی و دعوت از مردم برای شکستن ساختارهای «نئولیبرال» - که مهاجرت را یکی از چند مؤلفه آن می‌خوانند - فرمول‌بندی و ارائه می‌کنند. 

در نتیجه، هرچقدر این ساختارها در برابر مظاهر و نمایندگان جریان راست‌گرای «ضدسیستم» مقاومت کنند، به همان میزان نزد عوام و توده‌های خشمگین و مستعد شنیدن «تئوری‌های توطئه» بی‌اعتبار خواهند شد. 

اگر ساختار سیاسی آمریکا تلاش می‌کند «جف سشنز» - سیاست‌مدار تندرو و دادستان کل ایالات متحده - را به دلیل «گواهی دروغ» از کار برکنار کند یا اگر پارلمان اروپا، مارین لوپن - نامزد حزب راست‌گرای جبهه ملی فرانسه - را برای بازنشر عکس‌هایی از جنایات داعش «خلع مصونیت قضائی» می‌کند، به احتمال زیاد این اقدامات نزد بخش قابل‌ملاحظه‌ای از افکار عمومی بازخورد مثبتی نخواهد داشت. چه‌بسا این قبیل مقاومت‌های «سیستم» در مقابل جریان‌های به‌اصطلاح «مردمی» و «ضدسیستم»، در افزایش محبوبیت پرچمداران این جریان‌ها تأثیرگذار باشد. 


۲) همان‌طور که تاریخ فاشیسم نشان می‌دهد، جریان‌های راست‌گرا زمانی که به قدرت می‌رسند برای مقابله با نهادهای سنتی و پیش‌برد برنامه‌های بیگانه‌ستیزانه‌شان، خود به «نهادسازی» و «ساختارسازی» می‌پردازند. نمونه بارز این نهادسازی را می‌توان در اقدام اخیر دولت ترامپ در ایجاد یک سازمان جدید برای ثبت و انتشار جرائمی که از سوی «مهاجران» صورت می‌گیرد مشاهده کرد. این سازمان جدید که «دفتر رسیدگی به قربانیان مهاجرت» (به اختصار VOICE) نام دارد و زیرمجموعه‌ای از «وزارت امنیت داخلی» آمریکا خواهد بود، وظیفه دارد جرائمی را که از سوی مهاجران غیرقانونی انجام می‌گیرد پیگیری کند و به صورت هفتگی در نشریات خود در مورد این دسته جرائم به افکار عمومی گزارش دهد. 


جدا از تأثیر اجتماعی و روانی این اقدام - که یک ارتباط ذهنی مستقیم میان «جرم» و «مهاجر» برقرار می‌کند - و جدا از اینکه حاصل این سازوکار «نهادینه»کردن رویکردهای تبعیض‌طلب و بیگانه‌ستیز در ساختار بوروکراسی آمریکا خواهد بود، ایجاد این سازمان جدید به‌مثابه ایجاد یک دستگاه عریض‌وطویل پلیسی و امنیتی است که برای ردیابی مهاجران و رصد زندگی روزمره آنها در ٥٠ ایالت آمریکا رخنه و فعالیت خواهد کرد. با توجه به منابع و قدرت «وزارت امنیت داخلی» آمریکا و با توجه به پشتیبانی قابل‌ملاحظه طرفداران ترامپ از چنین اقداماتی، می‌توان پیش‌بینی کرد این سازمان جدید و نهادهای مشابهی که در آینده ایجاد خواهند شد، مانع محکمی در برابر نهادهای مدنی و ساختارهای دموکراتیک ایالات متحده ایجاد کند. تکرار این قبیل نهادسازی‌ها در سایر کشورهای غربی نیز می‌تواند وضعیت مهاجران را با مخاطرات و بحران‌های مهمی مواجه کند. 


حال سؤال این است که در برابر رشد مشهود جریان‌های راست‌گرا در کشورهای غربی، سیاست دولت ایران باید چگونه باشد؟ اگر در سطح روابط میان‌دولتی به وضعیت جدید نگاه کنیم، رشد احزاب راست‌گرا الزاما به ضرر ایران نیست. بسیاری از احزاب ملی‌گرای اروپا - بعضا به دلیل فلسفه و خاستگاه «ملی» و رویکرد ضدآمریکایی‌ - نگاه مثبتی به سیاست خارجه ایران و حتی تمدن ایرانی دارند. برخی از آنها - از جمله جبهه ملی فرانسه - در زمان «بحران هسته‌ای» نیز به‌وضوح از مواضع ایران دفاع می‌کردند و نسبت به تحریم‌ها و جنگ‌طلبی‌های احزاب حاکم انتقادات شدیدی ابراز می‌کردند. در جریان جنگ‌ سوریه و یمن نیز مواضع آنها به مواضع‌ ایران و روسیه نزدیک‌تر است و نسبت به عربستان‌سعودی، قطر و حتی نفوذ لابی‌های صهیونیست در ساختار سیاسی کشورهای خود رویکردی منفی و انتقادآمیز دارند، اما در یک نگاه کلی، مهاجرستیزی و اسلام‌ستیزی ذاتی این جریان‌ها مستعد ایجاد مخاطرات اجتماعی و امنیتی برای صدهاهزار ایرانی مقیم خارج از کشور است. از این جهت لازم است دستگاه سیاسی ایران در راستای محافظت از این دسته اتباع خود وارد عمل شود. 


به‌عبارت‌دیگر، دستگاه سیاسی ایران نمی‌تواند در این برهه حساس تاریخی به پایداری و کارآمدی ساختارهای دموکراتیک غرب برای محافظت از امنیت اتباع ایرانی در برابر جریان‌های راست‌گرا اعتماد کند و لازم است پیش از اینکه آسیب قابل‌ملاحظه‌ای متوجه ایرانیان شود، دولت ابتکارعمل را در دست بگیرد.  اقدام اخیر مجلس برای جذب نیروی انسانی و سرمایه‌های ایرانیان مقیم آمریکا و تخصیص مبلغ ۲۰۰‌ میلیارد تومان به وزارت آموزش‌وپرورش و اقتصاد و امور دارایی برای تسهیل ورود این دسته اتباع ایرانی گام مثبتی است، اما واقعیت این است که ایرانیان مقیم اروپا، از جمله ایرانیان مقیم فرانسه، آلمان، هلند و انگلیس (که در فضای پسابرگزیت قرار دارند) نیز در معرض مخاطرات ناشی از رشد جریان‌های تندرو قرار دارند و به نظر ضروری است نسبت به آنها نیز پیش‌بینی‌های لازم صورت گیرد.