کد خبر 70214
تاریخ انتشار: ۱۲ مهر ۱۳۹۰ - ۰۹:۱۸

من‌ بیشتر فوتبالیست‌ها را می‌بینم که به این‌جا می‌آیند. ‌فوتبالیست‌های معروفی می‌آیند و برخی‌ هم که نمی‌شناسیم جوان‌تر‌ها معرفی می‌کنند. مثلا از همین باشگاه راه‌آهن تعداد زیادی بازیکن مصدوم می‌آیند

به گزارش مشرق، همشهری ماه نوشت: دنیای طب و پزشکی گویی انتهایی ندارد و هر روز خبری در رابطه با کشف روش‌های درمانی جدید به گوش می‌رسد. با این حال هنوز طب سنتی جایگاه خود را از دست نداده و حتی امروزه با وجود پیشرفت روز‌افزون علم پزشکی کنار گذاشته نشدند که هیچ، به عنوان یک واحد درسی تدریس هم می‌شود.

 هزاران سال از روش‌های طب سنتی در کشور ما می‌گذرد اما کماکان این روش‌ها‌ بین مردم رایج هستند. باد‌کش، حجامت، رگ‌گیری، قولنج‌گیری و ماساژ که در درمان بسیاری از بیماری‌های مفصلی و استخوانی به کار گرفته می‌شود هنوز هم کاربرد دارند.

روش‌های درمانی که بعضا در مدت خیلی کوتاهی بیمار را مداوا می‌کند. از آن‌جایی که ‌ زمان در ورزش امروز یک عامل تعیین کننده به شمار می‌رود بهره گرفتن از این روش‌ها می‌تواند در بهبود سریع‌تر ورزشکاران مثمر‌ثمر باشد.

 تیم با یک ضد حمله از موقعیت دفاع به حمله روی می‌آورد، بازیکنان به سرعت به سمت زمین حریف یورش می‌برند ‌، شماره ۸ توپ را سان‌تر می‌کند و فوروارد آماده تیم به هوا بلند می‌شود و توپ را با یک ضربه آکروباتیک به گل تبدیل می‌کند، تماشاگران خوشحال می‌شوند اما هنوز منتظر عکس‌العمل گلزن تیمشان بعد از زدن گل‌ هستند ‌چون او بعد از هر گلی که می‌زند یک حرکت جدید رو می‌کند. تماشاگران هنوز ساکت هستند و بعد از چند لحظه شادی گل از بین می‌رود.

مهاجم تیمشان در هنگام فرود آمدن به زمین از ناحیه دست آسیب دیده و نای بلند شدن ندارد. پزشکان و تدارکات تیم بالای سر او حاضر می‌شوند. گویی استخوان دست مهاجم در رفته است.

هر کاری از دستشان بر می‌آید انجام می‌دهند اما گلزن هنوز از درد فریاد می‌کشد. در این لحظه یکی از تدارکات مو‌سپید‌کرده می‌گوید کاش اکبر‌قصاب این‌جا بود و یک دقیقه‌ای مشکل را حل می‌کرد و او می‌توانست به بازی هم برگردد.

از سی، چهل سال پیش همه او را به اسم اکبر‌قصاب صدا می‌زدند. ‌معلوم هم هست چرا او را به این نام صدا می‌زدند؛ او قصاب شهیری‌ بوده. اما وقتی به او مراجعه می‌کنی خبری از قصابی و گوشت و دل و جگر نیست؛ صف ‌درازی از بیماران‌ را می‌بینی که برای مداوا به او مراجعه کرده‌اند.

اکثر ورزشکاران به خصوص فوتبالیست‌ها اولین نامی‌ که به هنگام مصدومیت صدا می‌زنند اکبر‌قصاب است. چه بسا‌ فوتبالیست‌های نام‌آشنای ما نظیر مهدوی‌کیا و علی دایی هم به او مراجعه کرده‌اند.

شاید تعجب‌آور باشد اما اکبر‌آقا با همین روش‌های درمانی و شکسته‌بندی بار‌ها و بار‌ها فوتبالیست‌های مصدومی ‌که انتظار ماه‌ها مصدومیت را داشته‌اند چند‌روزه به میادین بازگردانده. ما هم بد ندیدیم سری به محل کار اکبر آقا بزنیم گرچه در این ملاقات با ورزشکاران روبه‌رو نشدیم اما تبحر او را به عینه مشاهده کردیم.

هنوز مغازه‌های جوادیه کار خود را شروع نکرده‌اند. ‌ محل کمی برایمان غریب است اما خوشبختانه کسی‌ که سراغش را می‌گیریم همه می‌شناسند. با یکی، دو پرس‌و‌جو به راحتی محل اکبر‌آقا را پیدا می‌کنیم.

محل کارش ‌بیشتر شبیه درمانگاه بود. تعدا زیاد مراجعین هم اول صبح جلب توجه می‌کرد. با این وجود ذوق و شوق ما خیلی زود فروکش کرد چرا که پسر اکبر‌آقا مانع گفت‌و‌گوی ما با او شد.

در همین حین که گرم گفت‌و‌گو با پسر اکبر‌قصاب بودیم صدای بیماران مو را بر بدن ما سیخ می‌کرد. اما به‌راستی‌ در کارش ماهر بود و خیلی زود مشکل بیماران را حل می‌کرد. فلان بیمار با پای ورم کرده که حتی قدرت گام نهادن بر زمین را نداشت وارد اتاق اکبرقصاب می‌شد و با یک فریاد بلند خارج می‌شد در حالی که پایش را می‌توانست بر زمین بگذارد و راه برود. به هر حال نتوانستیم با وی صحبت کنیم.

با خود گفتیم که یکی دیگر از راه‌های شناخت یک فرد، نظرات دیگران است درباره او. این را یادمان رفت بگوییم که فامیلی اکبر‌قصاب «قوی» است؛ روی کارت ویزیتش که این را نوشته بود. ‌

از مطب که بیرون آمدیم مغازه‌ها باز شده بودند. بی‌درنگ یکی از کسبه را برای گفت‌و‌گو انتخاب کردیم. علی ۲۶ساله مشغول کار بود که از او در مورد اکبر‌آقا پرسیدیم. ‌ ‌ «‌از زمانی که زبان باز کردم اکبر‌قصاب را می‌شناختم.

او واقعا در کارش ماهر است. همه روزه مراجعین زیادی برای مداوا پیش اکبر‌آقا می‌آیند و نتیجه هم می‌گیرند.» از علی پرسیدیم که خود او هم تا به حال به اکبر‌قصاب مراجعه کرده؟ «خود من نه ولی یکی از آشنایانمان بود که ۷، ۸ ماه از کمر‌درد رنج می‌برد و بسیار هم به بیمارستان‌ها مراجعه کرده و نتیجه نگرفته بود. به او توصیه کردم پیش اکبر‌قصاب بیاید و او هم آمد و خوب شد.»

نفر بعدی که کمی مسن‌تر بود اطلاعات جالب‌تری به ما داد. حسین ۴۳ساله ‌‌گفت: «اکبر‌قصاب اوایل یعنی قبل از به دنیا آمدن ما یک قصابی نبش خیابان مستقل داشت. از بس که با استخوان سر و کار داشت به ریز‌ترین امور آن هم وارد شده بود و کم‌کم این تلقین در او به وجود آمد که می‌تواند از این راه به مردم کمک کند.

ناگفته نماند که او در‌آمدش را خرج فقرا می‌کرد. یادش به خیر؛ ما کنار اتوبان یک زمین داشتیم و بهش می‌گفتیم بیابانی و می‌رفتیم آن‌جا فوتبال بازی می‌کردیم. یک روز که بازی می‌کردیم ‌پایم به طرز وحشتناکی پیچ خورد به طوری که از مچ برگشت. نفسم بند ‌می‌آمد و نمی‌توانستم پایم را روزی زمین بگذارم. من را با دوچرخه ۲۸ آوردند پیش اکبر‌آقا. اکبر‌آقا گفت چی شده، همین که خواستم تعریف کنم ناگهان صدای ساییده شدن استخوان‌هایم را شنیدم گفت بلند شو‌ و راه برو، مچ پایم را جا انداخته بود و حالم خوب شد.» آن زمان تو جوادیه دو نفر بودند که در این کار خیلی مهارت داشتند یکی عمو‌مسلم بود که در جنوب تهران حرف اول را می‌زد. وقتی او مرد همه اهل محل در مراسم تدفینش شرکت کردند. نفر دوم هم اکبر‌آقا است که خدا او را زنده نگه دارد.» از حسین پرسیدیم علت مراجعه زیاد مردم و ورزشکاران به اکبر‌قصاب چیست؟

«من‌ بیشتر فوتبالیست‌ها را می‌بینم که به این‌جا می‌آیند. ‌فوتبالیست‌های معروفی می‌آیند و برخی‌ هم که نمی‌شناسیم جوان‌تر‌ها معرفی می‌کنند. مثلا از همین باشگاه راه‌آهن تعداد زیادی بازیکن مصدوم می‌آیند. مهم‌ترین دلیلی که به اکبر‌آقا مراجعه می‌کنند هم جلوگیری از اتلاف وقت و مهارت اکبر‌آقا است. شما می‌روید بیمارستان و برای یک کمر‌درد و یا یک در‌رفتگی مچ دست و پا باید یک ماه درد بکشی ولی اکبر‌آقا در مدت دو‌دقیقه مشکل را حل می‌کند. ‌وقتی استخوان‌های ریز از جای خود درمی‌روند تشخیص آن خیلی سخت است ‌برای همین باید به اکبر‌آقا مراجعه کرد.»

مرتضی ۴۲ساله که کنار دکان خود با دوستش نشسته بود نیز همین نظر‌ را داشت‌ «در اثر یک تصادف پایم بد جوری ضرب دید و رفتم بیمارستان و یک گچ مشتی دور پایم گرفتند. اما بعد از دو ماه هنوز پایم درد داشت. با عکس پایم به اکبر‌آقا مراجعه کردم و گفت انگشت پایت در رفته و هیچی نیست و آن را جا انداخت. ما او را اکبر‌پروفسور می‌خوانیم چرا که واقعا در کارش استاد است.» از مرتضی هم درباره ورزشکارانی که به اکبر‌قصاب مراجعه می‌کنند پرسیدیم؟
 
«بعضی اوقات وقتی اتومبیل‌های گران‌قیمت را ‌می‌بینیم متعجب می‌شویم اما این خودرو‌ها متعلق به فوتبالیست‌هایی است که برای مداوا پیش اکبر‌آقا می‌آیند. علی دایی، مهدی مهدوی‌کیا هم سرشناسترین آن‌ها هستند.»

‌امروز کمتر ورزشکار و فوتبالیستی است که اکبر‌قوی یا‌‌ همان اکبر‌قصاب را نشناسد و به او مراجعه نکند. حتی بار‌ها از اکبر‌قصاب خواسته شده تا تیم‌های ملی را همراهی کند. همه این‌ها در حالی است که علم پزشکی روز به روز پیشرفته‌تر و مجهز‌تر می‌شود اما کما‌کان طب سنتی جایگاه خود را دارد.

امروز علم طب دیگر نافی طب سنتی و روش‌های دیرین نیست بلکه این روش‌ها را مکملی برای درمان بیماری‌ها می‌داند چرا که این روش‌ها هزاران سال است که آزمون خود را پس داده‌اند. دنیای ورزش امروز دنیای سرعت و استفاده بهینه از زمان است پس چه اشکالی دارد تا از این روش‌ها در مسابقات و میادین ورزشی بهره بگیریم.