براساس آخرین گزارش مرکز آمار ایران از وضعیت بازار کار، نرخ بیکاری سال95 در حالی با 1/4 درصد افزایش نسبت به سال94 به عدد 12/4 درصد رسیده است که در همین دوره زمانی، نرخ بیکاری جوانان 15تا 24سال 3/1 درصد افزایش داشته و رقم 29/2 درصد را ثبت کرده است. نرخ بیکاری جوانان 15 تا 29 سال نیز با 2/6 درصد افزایش به 25/9 درصد رسیده است.
طبق آمار سرشماری نفوس و مسکن سهم جوانان 15تا29سال از جمعیت کشور در سال95 معادل 25/1 درصد است. این سهم در سال90 معادل 31/5 درصد بوده است. براساس این آمارها در شرایطی که سن کشور بهطور میانگین افزایش و سهم جمعیت جوان از کل جمعیت کاهش یافته، نرخ بیکاری در جوانان رو به رشد بوده است.
هر چند که مسئولان دولتی از اشتغالزایی 700 هزار نفری در سالی که گذشت، سخن گفتند اما آخرین آمار از تعداد بیکاران در سال 95 نشان داد که 3 میلیون و 203 هزار نفر از جمعیت فعال کشور، شغلی نداشتند. از آنجایی که ورودی به بازار کار سالانه بیش از یک میلیون نفر خواهد بود، بنابراین هر ساله باز هم بر تعداد بیکاران افزوده میشود، چراکه مطابق با آمار سال 94، تعداد بیکاران بر پایه 2 میلیون و 700 هزار نفر بود.
البته این کلیگویی بخشی از مرثیه پر غصه است؛ چراکه بخش مهمتر این ماجرا به بیکاری جوانان و قشر تحصیلکرده برمیگردد، چنانچه بمب نرخ بیکاری در قشر جوان و دانش آموختگان به انفجار نزدیک شده است و مطابق با آمار ارائه شده از سوی رئیس کمیسیون ویژه حمایت از تولید ملی مجلس شورای اسلامی، نرخ بیکاری جوانان تحصیلکرده از ۳۵درصد هم گذشت.
روزی روزگاری افراد با تحصیلات بالاتر شانس بیشتر و بهتری برای حضوری مؤثرتر در بازار کار داشتند و خانوادهها پرش یک جوان از دیوار دانشگاه و ورود به آن را ابتدای موفقیت و پیروزی میدانستند، اما امروزه تحصیل جوانان در دانشگاهها خود معضلی برای ورود آنان به اجتماع و یافتن شغلی متناسب با رشته تحصیلی شده است که افسردگی حاصل از آن، قشر جوان و خانوادهها را بیتمایل به به ادامه فراگیری علمآموزی کرده است.
ارتباط نداشتن رشتههای دانشگاهی با نیاز بازار کشور یکی از مسائلی است که طی سالهای اخیر و با افزایش نجومی ظرفیت دانشگاهها در مقاطع تحصیلات تکمیلی به یکی از بحرانهای جدی دولت تبدیل شده است، به طوری که به نظر اکثر کارشناسان مهمترین دلیل بیکاری فارغالتحصیلان دانشگاهی همین مرتبط نبودن رشتههای تحصیلی با نیازهای بازار کار است.
این مسئله نشان از یک مشکل ریشهای در نظام آموزشی کشور میدهد که خود گواهی میدهد تا این مسئله اصلاح نشود، نمیتوان با وعدههای اشتغالزایی برای فارغالتحصیلان در فلان سال و فلان ماه ابراز امیدواری کرد. این در حالی است که همواره در این زمینه شاهد بازی با ارقام و آمارها از سوی مسئولان هستیم و به رغم موج رخوت و خمودگی تحصیلکردگان به خصوص در رشتههای مهندسی و پزشکی که عمده تمرکز کشورهای پیشرفته دنیا بر آن معطوف شده است، (صادرات آموزشی برای برخی از دولتها اهمیت بسیاری دارد و کشورهایی همچون امریکا برای جذب استعدادها به ویژه در گروه مهندسی و ریاضیات تلاش میکنند) اما در کشور ما ادعای بازگشت روزانه نخبگان مطرح میشود.
ادعایی که کذب بودن آن نهتنها در گذشته اثبات شده بود، بلکه با آمار موجود و سیر صعودی نرخ بیکاران تحصیلکرده، خلاف واقع بودن آن بیش از قبل بر ملا میشود. در دولتی که تحصیلکردگان معمولی امکان یافتن شغلی مناسب بعد از فراغت از تحصیل ندارند، چگونه میتواند انگیزهای پویا برای بازگشت نخبگان ایجاد شود؟!
وقتی عنوان میشود بیکاری تحصیلکردگان از 35 درصد هم گذشت یعنی اینکه، حدوداً از هر سه جوان تحصیلکرده یک نفر بیکار است که با این فرض که سالانه یک میلیون جوان ایرانی فارغالتحصیل میشوند، (که یقیناً تعداد فارغالتحصیلان سالانه بیشتر از این است) چیزی حدود 500 هزار جوان تحصیل کرده ایرانی هر سال به جمعیت میلیونی بیکاران اضافه میشود.
روند مذکور از افزایش بیکاران خود حکایت از این دارد که با انفعال موجودی که از سوی دولت دیده میشود، در سال جاری باید منتظر بیش از 4 میلیون بیکار باشیم. میگوییم انفعال، چراکه طبق گفته رئیس دولت یازدهم دولت توانی برای ایجاد شغل بیش از آنچه آمارها نشان داد، نخواهد داشت چنانچه نیمه دوم سال 95 حسن روحانی اظهار داشت: «توان ما برای اشتغال چقدر است؟ ما با امکانات فعلی نمیتوانیم پاسخگوی این تعداد متقاضی کار باشیم.»
این در حالی است که حتی برخی مسئولان نیز اذعان به این امر کردند چنانچه وزیر بهداشت چند روز پیش گفت: «نباید از دولت توقع ایجاد شغل داشته باشیم»، یا اینکه قبلتر از این، سلطانیفر به عنوان متولی اصلی در وزارت ورزش و جوانان گفته بود:«اگر همکاری و همراهی وزارتخانههای اقتصادی را در زمینه اشتغال نداشته باشیم، نمیتوانیم کاری در جهت کاهش مشکل اشتغال جوانان انجام دهیم.»
منبع:روزنامه جوان