کد خبر 716872
تاریخ انتشار: ۹ اردیبهشت ۱۳۹۶ - ۰۴:۲۴

این که طالبان می تواند قندوز را تصرف کند یا به آسانی وارد دومین پادگان بزرگ افغانستان شوند و بیش از 300 سرباز غیرمسلح را در حال نماز شهید کنند، بدون دخالت امریکا و متحدان منطقه ای اش صورت نمی گیرد.

به گزارش مشرق، حوالی ظهر روز جمعه، اول اردیبهشت‌ماه سال‌جاری، گروهی از شبه‌نظامیان طالبان به پادگان ۲۰۹ شاهین در ولایت بلخ، حمله کردند و بیش از ۱۵۰ سرباز را در مسجد و غذاخوری این پادگان کشته و نزدیک به ۱۷۰ نظامی دیگر را مجروح کردند. پادگان ۲۰۹ شاهین در ولسوالی «دهدادی» در ولایت بلخ، زمانی رخ داد که به گفته مقامات، نظامیان در حال خارج شدن از مسجد بودند. گفته می‌شود علاوه بر انفجار در مسجد، زد و خورد میان نیروهای امنیتی و طالبان در درون پادگان رخ داده و تا چند ساعت صدای شلیک از این منطقه شنیده می‌شد.

حمله از سوی ده طالب به همراه سه مهاجم انتحاری که ملبس به لباس‌های ارتش و سوار بر دو گشتی ارتش بودند، انجام شد. به گفته منابع محلی در بلخ، یکی از افراد انتحاری مواد منفحره‌اش را در بیرون از مسجد، انتحاری دوم در داخل مسجد و سپس انتحاری سوم در سالن غذاخوری، مواد انفجاری خود را منفجر کردند. گفته می‌شود یک نفر از طالبان، تعداد زیادی از سربازان را به داخل غذاخوری هدایت و سپس با بستن درِ غذاخوری، سربازان را به گلوله بسته است. در زمان حمله مهاجمان به سربازان، اکثر نظامیان، غیرمسلح بودند. گروه طالبان مسئولیت این حمله را پذیرفته و «ذبیح الله مجاهد» یکی از سخنگویان این گروه مدعی شده که این حمله به تلافی کشته شدن شماری از فرماندهان طالبان در عملیات ارتش در ولایت‌های «بغلان» و «قندوز» صورت گرفته و تلفاتی سنگین به نیروهای امنیتی افغانستان وارد کرده است. 


شماری از سربازانی که در این حملۀ تروریستی زخمی شده‌اند، می‌گویند که همدستی از داخل پادگان موجب شد تا حمله کنندگان، با عبور از چندین ایست و بازرسی و موانع، به راحتی خودشان را به مرکز این پادگان برسانند. به ادعای طالبان، چهار تن از مهاجمان پیشتر در اردوی سپاه ۲۰۹ شاهین خدمت کرده بودند و از نقشه آن آگاه بودند.


به دنبال این حادثه تروریستی، دولت افغانستان روز یکشنبه را در این کشور عزای عمومی اعلام کرد و اشرف‌ غنی شخصا از مجروحین این حادثه عیادت کرد. به گزارش خبرگزاری صدای افغان، تاکنون،۲۴ جسد به بدخشان،۳۳ جسد به تخار، ۷۷ جسد به قندوز، ۵۵ جسد به پکتیا، ۲۴ جسد به بغلان، ۱۸ جسد به وردک، ۲۲ جسد به ننگرهار،۲ جسد به جوزجان و به کابل ۱ جسد انتقال داده شده است. حمله به اردوی ۲۰۹ شاهین در بلخ یکی از مرگبارترین جنایت تروریستی در افغانستان بوده که موج گسترده‌ای از انتقادها به مقام‌های امنیتی را در میان شهروندان کشور به دنبال داشته است.


 طالبان مسلح هم‌چنین صبح روز دوشنبه، ۴ اردیبهشت نیز به یک اردوی امنیتی در مسیر راه ولسوالی‌های درقد و خواجه بهاوالدین در تخار حمله کرد‌ه‌اند. به گزارش تلویزیون یک، این حمله به اردویی به نام "چرسی‌ها" صورت گرفته و درگیری‌ها همچنان تداوم دارد. تاکنون تلفات این درگیری روشن نشده است.

واکنش‌های داخلی به این حمله 


این حمله از سوی مقامات سیاسی از جمله اشرف‌غنی رئیس جمهور، دکتر عبدالله رئیس اجرایی، عطامحمد نور والی بلخ، حامد کرزی رئیس جمهور پیشین، نمایندگان مجلس و سناتورها و سایر رهبران احزاب، سیاسیون و شخصیت‌های قومی – مذهبی در درون افغانستان محکوم شد.


محمد اشرف غنی در نشستی با فرماندهان نظامی در مزار شریف شرکت کرد و گفت که چگونگی وقوع این رویداد باید به صورت همه‌جانبه بررسی شود. وی همچنین با صدور فرمانی روز یکشنبه را در کشور عزای عمومی اعلام کرد و از نمایندگی‌های سیاسی افغانستان در سراسر جهان خواست که پرچم های کشور را نیمه افراشته درآورند. اشرف غنی، ضمن سفر به بلخ و دیدار با مجروحین حادثه بلخ، از ضرورت بسیج مردمی سخن گفت و اعلام کرد که «باید همه علیه جنایات تروریستان بسیج شوند، زیرا این درد مشترک همۀ مردم می‌باشد و ارادۀ ما در مبارزه با تروریزم و دشمنان افغانستان تغییر نمی‌کند.»

ارگ ریاست جمهوری افغانستان نیز اعلام کرد که طالبان بدون همکاری شبکه‌های دولت‌های خارجی، توانایی سازمان‌دهی حملات تروریستی را ندارند. شاه‌حسین مرتضوی، سرپرست دفتر سخنگویی اشرف‌غنی افزود: بررسی‌ها برای واضح‌شدن جوانب پنهان حمله بر پایگاه قول اردوی ۲۰۹ شاهین آغاز شده است. به گفته مرتضوی، در سازمان‌دهی این گونه حمله‌ها شبکه‌های خارجی با طالبان همکاری می‌کنند و در حال حاضر افغانستان به میدان جنگ جهانی تبدیل شده است. به گفته او رهبری حکومت و نیروهای امنیتی از اراده‌‌ای جدی برای سرکوب هراس‌افگنان برخورداراند.


دیگر مقامات افغان، همچون دکتر عبدالله و و الی بلخ نیز پیام هایی صادر کردند، اما در این میان سخنان عبدالرشید دوستم معاون اول ریاست جمهوری افغانستان، قابل توجه است. وی در عنوان کرد: «من قویاً باور دارم که دشمنان ما در هر لباسی که هستند قوی و نیرومند نیستند، بل رهبری و مدیریت در نهادهای امنیتی و دفاعی ما گرفتار ضعف و سستی است و از این سبب است که این نیروها در میادین جنگ و جاهای دیگر در دام این گونه توطئه‌ها و دسایس سازمان یافته می‌افتند و تلفاتی را به ببار می‌آورد که جبران ناپذیر می‌باشد و این‌گونه رخدادها می‌تواند بر انگیزۀ جنگیدن نیروهای ما تأثیرات ناگواری را وارد کند.» ژنرال دوستم هشدار داد که جنبش ملی ضمن محکوم کردن این حمله، بزودی در مورد اوضاع جاری کشور اعلام موضع خواهد کرد.


اغلب احزاب و جریان‌های سیاسی، نمایندگان مجلس و سناتورها، شخصیت‌های علمی و مذهبی، طی پیام‌هایی، جنایت طالبان در اردوی ۲۰۹ شاهین را به شدت محکوم کردند.


نمایندگان مردم در مجلس نیز ضمن محکوم کردن این حمله هولناک، می‌گویند، تنها خواسته مردم از حکومت تامین امنیت است و حکومت در برقراری امنیت حتی در بخش‌های نظامی، سخت ناتوان است و باید رویکرد امنیتی تغییر کند. مجلس سنای افغانستان نیز در واکنش به این حمله، خواستار تشکیل اجماع ملی برای برون رفت از وضعیت کنونی کشور شد و اعلام کرد: حکومت باید برای انتقام گیری از طالبان، زندانیان این گروه را به صورت دسته جمعی اعدام کند. اعضای مجلس سنا، همچنین بر اصلاحات در صفوف نیروهای امنیتی، بازنگری برنامه‌های امنیتی و شناسایی ستون پنجمی‌ها تاکید کردند. در همین حال برخی نمایندگان مجلس نیز «حامد کرزی» رییس جمهوری پیشین را به دلیل آنچه که اظهارات حمایت آمیز وی از طالبان و معرفی آنان به عنوان یک گروه سیاسی خواندند، عامل ریختن خون سربازان ارتش دانستند.


گفتنی است جمهوری اسلامی ایران و سایر کشورهای منطقه نیز، حمله تروریستی به پادگان مزارشریف را محکوم کردند. «علی شمخانی» نماینده مقام معظم رهبری و دبیر شورایعالی امنیت ملی ایران در تماس تلفنی با «محمد حنیف اتمر» همتای افغانستانی خود، ضمن محکوم کردن حمله طالبان، کشته شدن تعداد زیادی از سربازان شجاع این کشور را به ملت و دولت افغانستان تسلیت گفت.

تحلیل رویداد


حادثه جمعه گذشته که هنگام ادای نماز جمعه در مسجد انجام شد، هویت اصلی گروه طالبان را نشان داد. طالبان نه به ارزش های انسانی احترام می گذارند و نه به ارزش های اسلامی. آن ها یک گروه مزدور و سرسپرده اند که در جهت ابزار اعمال برنامه های امریکایی ها تلاش می کنند.

نکته مهم اما این که غیر از طالبان، در شمال افغانستان، گروهای مختلف تروریستی منطقه ای از جمله ازبک ها، چچن ها و ایغورها و همچنین گروه های تروریستی بین المللی مانند داعش نیز حضور دارند. اهداف اصلی این گروه ها  با حمایت غربی ها، ایجاد پایگاه در شمال افغانستان برای رسیدن به آسیای مرکزی هستند. طالبان در رقابت با این گروه ها با از دست دادن فرماندهان و والیان خودخوانده خود در قندوز و بغلان، خواستند تا با این حمله، از یک سو به جنگجویان خود روحیه داده و از سوی دیگر موجودیت شان را در شمال اعلام کنند.

در همین راستا، ضعف نهادهای امنیتی و عدم هماهنگی در جلوگیری از حوادثی نظیر حمله به پادگانی در بلخ یا حمله به بیمارستان نظامی در کابل و حملات مشایه در شهرهای دیگر مشهود است. همین عدم  هماهنگی در میان نیروهای امنیت ملی، پلیس و ... باعث نفوذ طالبان در میان این نیروها می شود.  به گفته محمد اکرم اندیشمند، هدف استراتژیک طالبان در این حمله درهم شکستن روحیه نیروهای ارتش ملی افغانستان، در جهت امتناع جوانان از رفتن به ارتش ملی و نیروهای دفاعی و امنیتی افغانستان است. به گفته وی، شکستن این روحیه، دولت را با کمبود جدی نیروی انسانی و سرباز برای جنگ روبرو می سازد و زمینه برای طالبان بیشتر مساعد می شود. قابل ذکر است که چندی پیش حامد کرزی گفته بود که طالبان نیمی از قلمرو افغانستان را در اختیار دارد و یک گروه سیاسی است و کشورهای خارجی حق دارند با این گروه رابطه برقرار کنند، اما او به دنبال حمله اخیر، تغییر موضع داد و طالبان و هر گروه دیگر را که دست به کشتار نیروهای امنیتی و مردم افغانستان می زند، تروریست خطاب کرد. 

پیامدهای حمله طالبان

بدون شک حادثه تلخ تروریستی علیه سربازان افغانستان، دارای ابعاد و پیامدهای متعددی است. طالبان هر چند این عملیات جنایت آمیز را که موجب کشته و زخمی شدن بیش از ۳۰۰ سرباز افغانستان شد، برعهده گرفت، اما واقعیت این است که بدون همکاری و حمایت برخی از بازیگران موثر در داخل و خارج امکان پذیر نبود. شاید نفوذ طالبان، ابتدایی ترین تحلیل و دلیل این حمله تروریستی باشد، اما واقعیت این است که راهبرد امریکا و ناتو، نفوذ و گسترش تروریسم در آسیای مرکزی و ایران است. همچنان که عتیق‌الله بریالی یکی از کارشناسان نظامی افغانستان به درستی تحلیل می کند که حمله تروریستی به پادگان لشکر ٢٠٩ شاهین در ولایت بلخ، مقدمه‌ و آغاز برنامه‌های جنگی طالبان در شمال افغانستان است که با حمایت برخی از کشورهای منطقه و امریکایی ها صورت می گیرد. به گفته بریالی در سال جاری، طالبان به دنبال اشغال مناطق مهم در جوار مرزهای آسیای مرکزی و ایران می‌باشند، تا خود را به آنها متصل کنند. با توجه به این مساله، ابتدا به دیدگاه برخی از بازیگران داخلی و خارجی اشاره می شود که ما را در درک تحولات افغانستان یاری خواهد کرد: 

 شاید در یک نگاه قالبی مهمترین عامل این حمله را حمایت آی.اس.آی پاکستان از طالبان عنوان کنند؛ موضوعی که دولت وحدت ملی به آن باور دارد. اشرف غنی پس از ناامید شدن از سیاست های اسلام آباد در حمایت از طالبان، همانند حامد کرزی، انگشت اتهام را به سمت پاکستان نشانه رفت و گفت تروریسم در آن سوی مرزهای افغانستان آموزش و تجهیز و سپس به افغانستان انتقال داده می شود. دولت وحدت ملی کابل بر این دیدگاه تاکید دارد که حمایت و پشتیبانی همه جانبه طالبان توسط پاکستان صورت می گیرد، چرا که به دنبال تحمیل معاهده دیورند بر افغانستان بوده و به همین جهت از گروه های شبه نظامی طالبان حمایت تام می کند تا امنیت تنها موضوع و دغدغه کابل باشد، طوری که دیورند تحت تاثیر این مساله قرار بگیرد. 


با توجه به این دیدگاه بود که لطیف الله پدرام یکی از رهبران حزب دموکراتیک افغانستان و نماینده مجلس، اعلام کرد که اگر به دنبال امنیت و ثبات در کشور هستیم، باید خط مرزی دیورند را به رسمیت بشناسیم. موضوعی که موجب شد تا برخی از نمایندگان پشتون و حتی سران قومی، آقای پدرام را خائن و وطن فروش خطاب کنند. در هر حال نمی توان ارتباط بین ناامنی در افغانستان، طالبان و خط مرزی دیورند را نادیده گرفت.


از دید حامد کرزی اما، که به دنبال ایفای نقش اپوزیسیون و حفظ و ارتقاء جایگاه خویش است، در حادثه بلخ مثل بیشتر حوادث دیگر باید یقه امریکایی ها را گرفت. کرزی که همیشه طالبان را برادر و یک گروه سیاسی خطالب می کرد، پس از حادثه تروریستی در بلخ اعلام کرد که دیگر به طالبان برادر نخواهد گفت و به نوعی حمله اخیر طالبان را تروریستی خواند و محکوم کرد. نکته مهم این موضع گیری این بود که کرزی امریکا را حامی طالبان و باعث حوادث تروریستی در افغانستان می داند. این که چنین اظهاراتی تا چه حد صادقانه است، باید به عملکرد سیاسی و پیشینه بازیگری کرزی مراجعه کرد. به نظر می رسد بخشی از اظهارات کرزی برای امتیازگیری و تقویت جایگاه رهبری سیاسی خود صورت می گیرد و تحولات آینده افغانستان صحت و سقم این اظهارات را مشخص خواهد کرد.

امریکایی ها اما علیرغم محکوم کردن حمله انتحاری در بلخ، طالبان را عامل ناامنی ها در افغانستان می دانند و برای توجیه تداوم اشغال این کشور، به شدت از چنین حملاتی استقبال می کنند. هدف آمریکایی ها چند شاخه و پیچیده است. بسیط و مرکب بودن سیاست امریکا موجب شده تا هر یک از بازیگران از دید خود به موضوع نگاه کنند که در عین درست بودن تحلیل شان، نتوانند همه واقعیت ها را درک کنند.

امریکایی ها طبق سند شورای اطلاعاتی، می خواهند پاکستان و افغانستان چنان تضعیف و دچار اختلاف شوند که به چند کشور مجزا تجزیه شوند. امریکا در عین این که به ظاهر در افغانستان برای امنیت این کشور تلاش می کند، به طور غیرمستقیم در پاکستان از افراط گرایی و تروریسم حمایت می کند. دستگاه های جاسوسی_ اطلاعاتی امریکا اساسا در ایجاد القاعده، طالبان و داعش نقش اساسی داشته است. آنها برای تخریب روابط کشورهای مسلمان و سیطره و گسترش هژمونی شان در منطقه، همچنان به گروه های تروریستی نیازمندند و به نوعی تروریسم و داعش و طالبان، ابزار راهبردی غربی ها برای رسیدن به اهداف شوم شان هست.


 بنابراین امریکا ضمن فریب افغانستان در ایجاد امنیت، بشدت از تداوم تروریسم و ناامنی ها حمایت می کند. برنامه بعدی آنان، انتقال داعشیسم و طالبانیسم به آسیای مرکزی است، این در حالی است که اشرف غنی فرد بسیار خوشبین به امریکا، باور دارد که ایالات متحده به افغانستان امنیت خواهد آورد و در هیمن حال برخی از نمایندگان مجلس افغانستان نیز از سیاست های امریکا حمایت می کنند.

 دقیقا پس از قضیه بمب مادر در ننگرهار و محکوم کردن این اقدام از سوی کرزی، بیشتر نمایندگان مجلس وی را سرزنش کردند و گمان کردند این حمله به مخفیگاه داعش بوده است، در حالی که اساسا داعش در اچین ننگرهار با حمایت امریکایی ها سازمان گرفت و پس از آموزش و تجهیز نظامی، از طریق بالگردها به مناطق شمال افغانستان انتقال داده شدند.

مثال دیگر در خصوص عدم درک صحیح را باید به دولت تاجیکستان اختصاص داد که با اتهام زنی به بدنه حزب نهضت اسلامی تنها حزب قانونی تاجیکستان و آسیای مرکزی، عملا زمینه را برای گسترش اسلام گرایی افراطی فراهم کرده است. اقدامات دوشنبه در خصوص منع حجاب و ایجاد محدودیت در رفتن به مسجد و یا ریش تراشیدن و... موضوعی نیست که موجب ایجاد اختلاف بین اسلام گرایان و حکومت نشود. بدون شک امریکا به همراه متحدان منطقه ای خود از جمله عربستان سعودی برای تاجیکستان و انتقال افراط گرایی و تروریسم در منطقه برنامه دارند و مبلغان وهابی بیش از گذشته به تبلیغ وهابیگری خواهند پرداخت که مجال ادامه بحث نیست.


پاکستان نیز با وجود شناخت نسبی از سیاست های امریکایی ها در منطقه برای رسیدن به اهداف خود از جمله به رسمیت شناخته شدن خط دیورند و نیز داشتن عمق استراتژیک در برابر تهدیدات احتمالی هند، به نوعی به افغانستان ناامن و ضعیف شده نیازمند است و به همین جهت نیز با بازی دوگانه خود هم با طالبان پاکستان و سایر گروه های مخالف دولت می جنگد و هم از طالبان افغانستان و گروه های افراط گرای همسو حمایت می کند. بدون شک بخشی از مجری سیاست های امریکا در انتقال تروریسم به آسیای مرکزی، مناطق قبایلی پاکستانند. 


 اکنون تروریسم و طالبان و داعش به مساله بزرگی تبدیل شده است که کشورهایی نظیر روسیه و حتی چین، برای در اماندن از داعش، حاضر به مذاکره با طالبان و سیاسی خواندن این گروه تروریستی هستند. البته  طالبان نه تنها گروه مستقل و یکدست نیستند، بلکه در حال حاضر به چندین شاخه و گروه منشعب شده اند که هر یک توسط یکی از بازیگران به خدمت گرفته شده یا مورد بهره برداری قرار می گیرند. به همین جهت روس ها و برخی دیگر، از این هراس دارند که از بدنه ناراضی طالبان برای گسترش داعش یارگیری کنند، به ویژه که برخی برای متهم نشدن به حمایت از طالبان، خواهان نفوذ داعش در منطقه هستند، البته داعشی که عمدتا همان شبه نظامیان طالبان، اویغوری ها، ازبک و تاجیکی و چچنی هستند.


سخن پایانی


بنابر همه این مباحث، نمی توان به سادگی حادثه تلخ بلخ را تنها منسوب به طالبان دانست و نقش عوامل داخلی، رقابت های سیاسی و جناحی در داخل و نقش عوامل خارجی بویژه امریکایی ها و حامیان منطقه ای اش در بروز این حوادث تاثیر مستقیمی دارد. بدون شک روس ها و چینی ها نیز برای درامان ماندن از تروریسم و داعش، با سیاست های امریکا و غرب مخالفت خواهند کرد و در این وضعیت، باید رویکرد منطقه ای در مبارزه با داعش و طالبان مدنظر بازیگرانی چون روسیه، چین و ایران قرار گیرد، به وی ژه این که حضور طولانی مدت امریکا در افغانستان نه تنها به برقراری امنیت منجر نشده، بلکه بر دامنه و جغرافیای تروریسم افزوده است. از سوی دیگر می توان گفت با تشکیل دولت وحدت ملی، به تدریج دستاوردهای دولت پیشین نیز از دست رفته است. در زمان حکومت کرزی جنگ تنها در جنوب افغانستان و منطق پشتون نشین جریان داشت، اما اکنون درگیری ها به شمال افغانستان که تا سال ۱۳۹۳ امن بود، کشیده شده است. 


از اینجا باید گفت آمریکا بازی چندگانه ای را در منطقه و از جمله در افغانستان دنبال می کند، یعنی این که آمریکا از یک سو توانسته است ضمن ارتباط با سران دو جناح دولت وحدت ملی، بنوعی هر دو جناح را درگیر سیاست های خود کند. اگر از دکتر عبدالله هم پرسیده شود، نگاه شما به امریکا چیست؟ به احتمال زیاد خواهد گفت که امریکا حامی دولت و مخالف نفوذ داعش است. در حالی که امریکا با سیاست های دوگانه خود توسط سفارت و وزارت خارجه و سایر نهادهای اطلاعاتی و جاسوس، همه را فریب می دهد. اساسا امریکا برای ایجاد امنیت افغانستان و مبارزه با تروریسم به منطقه لشکرکشی نکرده و اتفاقا برای ترویج و انتشار تروریسم در منطقه اقدام می کند. وقتی گفته می شود برخی از بازیگران منطقه ای و بازیگران داخلی افغانستان درک درستی از سیاست های امریکا ندارند، به این دلیل است که همه به نوعی دانسته یا ندانسته در زمین امریکا بازی می کنند. بنابراین حوادث تروریستی نظیر حمله طالبان به پادگانی در شمال افغانستان، بدون تاثیرگذاری امریکا و حامیان منطقه ای طالبان صورت نگرفته است.


 در این میان بخش هایی از دولت کنونی افغانستان در شکل گیری حادثه اخیر نیز تأثیرگذار بودند. هم امریکا و هم جناح اشرف غنی، یک هدف عمده مشترک دارند و آن انتقال جغرافیای تروریسم به شمال افغانستان که مدت ها منطقه امن این کشور بوده است. هدف اشرف غنی، تخریب چهره قدرتمند ژنرال محمد عطانور است. وی با کمک سفارت های غربی کاری کرده است که نه تنها بین جبهه متحد شمال سابق، اختلاف و درگیری پیش آمده است، بلکه در درون جبهه ملی نیز اختلافات وجود دارد. همچنین در درون جنبش اسلامی ژنرال دوستم و در درون حزب جمعیت اسلامی افغانستان، اختلافات بالا گرفته است. 


در نهایت باید گفت این که طالبان می تواند قندوز را تصرف کند یا به آسانی وارد دومین پادگان بزرگ افغانستان شوند و بیش از ۳۰۰ سرباز غیرمسلح را در حال نماز شهید کنند، بدون دست های پشت پرده و دخالت امریکا و متحدان منطقه ای اش صورت نمی گیرد. امریکا خواهان ثبات و امنیت افغانستان نیست و به همین جهت در آستانه نشست مسکو  در خصوص افغانستان دست به پرتاب مادر بمب در ننگرهار کرد که البته اهدافش مشکوک است. حمله طالبان در بلخ بدون شک زوایای پنهانی دارد که به مرور زمان مشخص خواهد شد و نمی توان در این مجال به همه مباحث پرداخت. 


سخن نهایی این که سیاسی خواندن طالبان افغانستان اشتباه بزرگی است که از برادر خواندن طالبان و مخالف سیاسی خواندن آنان شروع شد و اکنون به جایی رسیده است که طالبان بیش از گذشته خود را بر حق و مشروع می دانند، اما این حمله اخیر طالبان نشان داد که نباید در مواجهه با افراط گرایی در هر شکل آن و توسط هر گروهی، اغماض کرد.

منبع: پایگاه بصیرت