کد خبر 721301
تاریخ انتشار: ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۶ - ۰۰:۰۱

فیلم فرهادی را هنر می‌دانند و نمی‌دانند که انتقاداتشان از فیلم تبریزی هنوز در آرشیوها هست.

به گزارش مشرق، محمد هادی صحرایی در یادداشت روزنامه کیهان نوشت:

از دو هفته گذشته و پس از اولین مناظره تلویزیونی نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم و سایر برنامه‌های صداو سیما بود که مردم بصورت جدی وارد فضای انتخاباتی شدند و به دقت نامزدها و گفته‌هایشان را مورد بررسی و بحث‌های روزانه قرار دادند. انتقاد نامزدها از وضع موجود، برنامه‌ها، وعده‌ها و شعارهای آنان، موضوع اصلی تحلیل‌هایی است که عمدتاً قرابت زیادی با واقعیت دارند. برای مردم مهم است که بدانند نامزدهای منتقد، برای رفع قصور و تقصیرهای کنونی چه برنامه‌ای دارند؟ کلی‌گویی و وعده‌های سرخرمن هم از جمله مطالبی است که چندی است مردم در شنیدن آن محتاط‌تر شده‌اند. مخصوصاً زمانی‌که برخی بعدها به راحتی آب‌خوردن آنها را تکذیب می‌کنند و نگفتم نگفتم می‌گویند.


مردم به خوبی متوجه‌اند که برخی شعارها و اداهای تاریخ گذشته، برای چیست. مثلاً آن‌کس که از روی کاغذ سناریو می‌خواند و از گازانبر و سرهنگ و خشونت و اصلاحات و ... می‌گوید و نمی‌داند که مردم می‌دانند که در تقسیم کار صورت گرفته، ضربه‌گیر و مأمور بازار گرمی کیست. و چه کسی باید برای رونق لُنگ گلریزانی که پهن کرده‌اند مرحومی را نبش قبر و یا مطرودی را بنفش کند تا شاید دخل پرکنند و راه نجاتی یابند. هرچند که این نکته نیز محتمل است که سکنجبین صفرا فزاید و حاشیه جای متن را بگیرد. توهین‌های پی‌درپی و شلوغ کاری‌های هدفمند هم از خلقیاتی است که مردم در این چهارسال دولت عصبی بارها دیده‌اند که هروقت در بن‌بست می‌افتد، به قبلی‌ها چنگ می‌کشد و توهین و تحقیر و تمسخر می‌کند و ابایی ندارد برای برون رفت، دوقطبی مذهبی هم به راه بیندازد. از لبو فروش و راننده تاکسی و فرماندار و ... تا نظامیان غیوری که اگر نبودند تاکنون دولتِ تدبیر، تجهیزات نظامی را نیز به اسم اوراقی به کدخدا می‌بخشید همه از بداخلاقی دولت لطمه خورده‌اند.


حس گرفتن مردم برای شرکت در تعیین سرنوشتشان تا آن اندازه مهم است که می‌توان یکی از نشانه‌های بلوغ اجتماعی را نحوه ورود مردم به مقوله انتخابات دانست. یکی از تجربیات گران و ارزشمندی که مردم ایران از ابتدای انقلاب اسلامی‌شان تاکنون اندوخته‌اند و در جهان و تاریخ منحصر به فرد است این است که در این مدت تمام جریانات فکری مطرح و مدعی جامعه، این فرصت را داشته‌اند که دوره‌ای سکان دولت و مسئولیت‌های سنگین را به عهده گیرند و برنامه‌های خود را اجرایی نمایند. این تنوع بی‌نظیر اگرچه پرهزینه بوده است ولی چون مردم را آبدیده و آزموده نموده بسیار گرانبهاست. به لطف این تجربه است که می‌توان خادم را از خائن و خائف و بهانه‌گیر تمیز داد. این امتحان و قانونی است برای مدعیان ایمان، که گمان نبرند وقتی که گفتند ایمان آورده‌ایم، خدا آنها را رها می‌کند و ایمانشان را نمی‌آزماید. و در پیشگاه خدا باید دروغگو از صداقت‌پیشه مشخص گردد.۱  


یکی از این تجربه‌های ارزشمند که چون روز روشن است اینست که از دولت بازرگان که می‌خواست هواپیماهایF۱۴   ارتش را به کشورهای غربی برگرداند و با اقدامات سطحی، در حال نابودی ارتش بود گرفته تا دولت بنی‌صدر لیبرال، که چشم امیدش به غرب بود و تا سازندگی و اصلاحات و تا امروز که دولت تدبیر، برای خوش‌آمد کدخدا، قلب علم را بتن کرد و در ازای «تقریباً هیچ»، نتیجه مجاهدت‌های دانشمندان جوان را به باد داد و هنوز به تن بی‌جان برجام نفس می‌رساند و ...، هرگاه تفکر لیبرالی و وادادگی بر دولتمردان ایران سایه افکند، یا ایران به جدایی‌طلبان و ترور و گروه‌های تروریستی مبتلا شد و یا سگ هاری چون صدام به ایران حمله کرد. درس بزرگی که رئیس کنونی دولت آن را وارونه می‌نماید این است که سایه جنگ تنها با حضور لیبرال‌ها و خوش‌آمدگوهای آمریکا بر سر ایران می‌افتد و هرگاه مسئولان با اقتدار در مقابل قلدرها ایستادند، دشمن هم مثل آدم سرجایش نشست.


این واقعیتی است که در همین چند روز گذشته، رهبر جوان کره‌شمالی در مقابل آمریکا آن را امتحان نمود و نتیجه گرفت درحالی که برخی از ژنرالهای پیر و حقوقدانان مدعی و فرنگ‌رفتگان وا داده، از فهمیدن آن ناتوانند. تز رها کردن مقاومت به خیال خام مراوده و گفت‌وگو با دشمن و با شعار توخالی تنش‌زدایی، خطی است که از ابتدای انقلاب و از جانب لیبرالها و خوش خیالانِ کم آورده، پیموده شده است و الگوی مغلوط آن ژاپن و آلمان معرفی شده که هیچ سنخیتی با مردم با کرامت ایران ندارند. مردم از لیبرال اندیشان توضیح می‌خواهند که چرا تمام مشکلات ناشی از کار نابلدی و تنبلی خود را به‌خاطر قطع رابطه آمریکا با ایران می‌دانند؟ چرا باید عمر یک دولت تنها صرف تعهدی کاغذی با دشمن شود که دائماً تنتان را با تهدید پاره کردنش بلرزانند و در قبال آن قباله عزت و اقتدار به دشمن سپرده شود؟


سایه جنگ وقتی بر کشوری عارض می‌شود که دولتش به خاطر ضعف نفسی که در خود می‌بیند، دائماً در برابر گستاخی‌ها باج بدهد بازگردان عزت به پاسپورت پیشکش. سکوت در فاجعه منا، در دزدی آمریکا از دارایی ایران، کتک زدن ایرانیان در ترکیه و جدیداً بازدید بدنی بانوان در برخی کشورها، زانو زدن در مقابل رئیس کشوری که به اندازه یکی از بیابانهای لم یزرع ایران است و... و برای همه اینها بسنده کردن به فیگورهای دیپلماتیک در برابر عربده‌های مستانه آمریکا در عهدشکنی و تجدید و تشدید تحریم‌ها و ... تنها کارنامه دولت یازدهم را تباه نکرد بلکه اگر تدابیر حکیمانه رهبر فرزانه و قدرت دشمن کورکن سپاه و ارتش و بسیج و حضور همیشگی مردم نبود، سایه جنگ اول بار مرعوبین را به فنا می‌داد. گروهی که امنیت ملی را در مقابله با هجوم مغول و اسکندر نمی‌داند بلکه به بعد از اشغال می‌نگرد. ممکن است ساده لوحی، دوقطبی جنگ و صلح را پیش بکشد ولی در اصل، این دوقطبی کلاهبرداری بزرگی است که بی بی سی و صدای آمریکا مروج آن است. ترس منجر به اطاعت از دشمنان کجا و خرد و اعتدال کجا؟


واقعیت این است که دوگانه جنگ و صلح، دروغ بزرگ «گوبلزی» است ولی دوگانه راست و دروغ، درست است. دروغ آن است که ادعا می‌کنند و راست آن است که دیده می‌شود. گفته شد خزانه خالی است و فیش‌های نجومی دولتی‌ها بیرون آمد. حمله به سفارت عربستان را دلیل نیامدن چند هزار زائر به ایران می‌دانند و با چماقش تسویه حساب می‌کنند ولی در ستاد انتخاباتیشان در ایلام، با ادبیاتی کودکانه و احمقانه، به مقام شامخ امام رضا و ولی‌نعمت صدها میلیون شیعه جسارت می‌شود و در جای دیگری به مدافعان غیور حرم. انتقاد از خودشان را یکطرفه و غیر اخلاقی می‌دانند ولی به راحتی در موضوعات بی ربط به هرکه می‌خواهند، یکطرفه می‌بندند. از دولتهای قبل تا توانستند بد گفتند ولی پروژه‌های آنها را بعضاً چندین بار و علی برکهًْ الله افتتاح می‌کنند. از چارچوب اخلاق می‌گویند ولی مردم بدترین حرفها را در زمان اینان می‌شنوند و اخیراً مشاور نامؤدبشان در تبیین چگونگی مناظرات، گوی سبقت را از بی ادبان ربود. از رانت و اختلاس می‌گویند ولی برادرهایشان هنوز متهمند.


فیلم فرهادی را هنر می‌دانند و نمی‌دانند که انتقاداتشان از فیلم تبریزی هنوز در آرشیوها هست. از آزادی بیان می‌گویند ولی محرمانه‌ترین دولت و امنیتی‌ترین فضا را فراهم کرده‌اند. کابینه را چون کانون بازنشستگان کرده‌اند و از جوانان سخن می‌گویند. آن تحریم‌های اروپا و آمریکا که گفتند بالمره برداشته شد دروغ بود و جیبوتی و لوکزامبورگ هم ما را تحریم کردند. هرچند وقت یک بار گفته می‌شد از رکود خارج شدیم و چهار وزیرشان نوشتند که اگر اقدامی نشود رکود به بحران می‌رسد و اکنون می‌گویند در مسکن رکود داریم. از حقوق شهروندی می‌گویند و خود، حقوق نجومی می‌گیرند. می‌گویند مردم ولی نعمت مایند ولی به نجومی بگیران زالوصفت ذخیره انقلاب می‌گویند و دختر وارداتچی وزیر را مظلوم! خطاب می‌کنند. از آزادی مطبوعات و تلگرام و اینترنت می‌گویند ولی میکروفون می‌کشند و برای سؤال مجازات می‌گذارند. دغدغه دولت معتدل به جای متهم کرسنت و فسادهای پی درپی و هزاران میلیاردی، لغو یک کنسرت و یک سخنرانی است.