اسحاق جهانگیری یاران و رفقای قدیمی خودش را دور یک میز نشانده بود، تا آنان با همراهی مطلق او عملکرد دولت حسن روحانی را ستایش کنند.

سرویس فرهنگ و هنر مشرق - فیلم مستند تبلیغاتی کاندیدای پوششی دوازدهمین انتخابات ریاست جمهوری، به هیچ عنوان شبیه مستند تبلیغاتی نبود و بیشتر شبیه یک میزگرد تلویزیونی بود. این میزگرد شبیه مستند تبلیغاتی حسن روحانی مبتنی بر مونولوگ بود اما نه مونولوگ فردی، بلکه مونولوگ جمعی. اسحاق جهانگیری یاران و رفقای قدیمی خودش را  دور یک میز نشانده بود، تا آنان با همراهی مطلق او  عملکرد دولت حسن روحانی را ستایش کنند.

هیچ صدای مخالفی و هیچ پرسش چالش برانگیزی در متن این  میزگرد نبود. سخنان حاضران در این میزگرد هم شبیه فریادهای جذاب و جالب رامبد جوان و حاضران در استودیوی خندوانه بود. جوان در برخی آیتم‌ها به همراه حاضرین فریاد می زند "ما خیلی باحالیم" تا ریتم برنامه اش تغییر کند. گفتمان کاندیدای پوششی و سئوالات حاضران نیز شبیه همهمه خندوانه‌ای و یادآور همان صدای شیرین و بانشاطی است که سعی دارد به مخاطب تفهیم کند " ما خیلی باحالیم " .

کاندیدای پوششی و سازنده این میزگرد [مثلا مستند انتخاباتی اسحاق جهانگیری]  در پوششی مونولوگ وار از همهمه " ما خیلی باحالیم" خندوانه‌ای فراتر نمی‌رود. در برنامه خندوانه باتوجه به فضای شادی که دربرنامه حاکم است ،برخی میهمان با یادآوری خاطرات خاصی از گذشته، جلوی دوربین اشک می‌ریزند و سازنده مستند – میزگرد کاندیدای پوششی  به تاسی از برنامه خندوانه، چون به توان دراماتیزه شده نمایشی جناب جهانگیری واقف است سعی می‌کند با اشک و آه، روایت اسحاق را به پایان برساند. اسحاق جهانگیری با در نظر گرفتن این میزگرد، و برنامه انتخاباتی قبلی‌اش ثابت کرد از نیکول کیدمن و ترانه علیدوستی آمادگی دراماتیک خیلی خوبی در گریه‌کردن دارد. در واقع مخاطب هیچ تجلی تبلیغاتی خاصی  مبتنی بر اقتدار در منش و روش یکی از سیاستمداران اصلی دولت نمی‌بیند.

ایشان در بخشی از سخنان تبلیغاتی خود می فرمایند " روش اداره کشور توسط ایشان مثل مدل برجام است"  طبیعی است در حال حاضر مخاطبان برنامه های تبلیغاتی، جهانگیری را به عنوان سیاستمداری می ‌شناسند که آماده اشک ریختن است.

به عبارت دیگر با عطف به سخنان دیروز حسن روحانی که در حادثه معدن یورت تمامی قصور را به گردن صاحب معدن انداخت، و با لحنی قلدرمآبانه گفت: این معدن در اختیار شرکت خصوصی و یک نهاد بوده است. این نهاد باید پاسخگو باشدما با همه توان در کنار کارگران و معدنچیان خواهیم بود. آنها که مسئول این معدن بوده اند چرا مهر سکوت بر لب زده اند؟

به عبارت دیگر دولت در مقابل کارگر معدن، قلدرمابانه رفتار می‌کند، برای رای آوردن، گریه حربه اصلی کاندیدای پوششی اش در مقابل دوربین است. این دوگانگی در رفتار معاون اول دولت و کاندیدای پوششی روحانی کاملا مشخص است.

در بخشی از این میزگرد " ما خیلی باحالیم" خانمی که سوابق سیاسی‌اش چندان روشن نیست و برای مخاطبان ناشناخته است، از پیری و کهولت دولت  می‌پرسد و متاسفانه کاندیدای پوششی نمی‌تواند جواب درست و درمانی به بانوی حاضر در مستند بدهد.اسحاق پاسخ می دهد که خودش از ۲۶ شش سالگی پست اجرایی داشته و نزدیک به سه دهه است که امور اجرایی مختلفی را بر عهده دارد. مردم ایران، بشدت مردم تنوع طلبی در امور سیاسی- اجرایی کشور هستند. قطعا اگر احمدی نژاد توانست دو دوره با قاطعیت مسند ریاست جمهوری را فتح کند به این دلیل بود که چهره سیاسی جوانی بود  که با رفتاری پوپولیستی مردم را تهییج می‌کرد.

  سید محمد بهشتی در کنار اسحاق جهانگیری

طبیعی است که این کهولت سن حتی در میزگرد کاندیدای پوششی به چشم می آید، سعید لیلاز، صادق زیبا کلام، فرشته طائرپور، محمد بهشتی و خود اسحاق جهانگیری وسمبل کهن سالی دولت و هواداران اوست.  کارگردان هم فراموش کرده بود که نام میهمان ناشناخته را درج کند. با این حال حتی حضور چند لحظه‌ای این بانوی جوان نمیتواند کهولت‌گرایی اجرایی (به زعم دولتی ها ژنرال بازی استراتژیک) را پنهان کند. سازنده، هیچ جوانگرایی تبلیغاتی در متن اثرش متجلی نیست و مشخص است که دولت پیر جوان نخواهد شد.

سیاستمداران اجرایی در دولت فراموش کرده اند که مردم از اینهمه ژنرال خسته شده اند و  دنبال یک گروهبان جسور  جوان می‌گردند، آنوقت از اینکه احمدی نژاد بیست و اندی میلیون رای می‌آورد، تعجب می کنند. جناب اسحاق جهانگیری، کاندیدای پوششی محترم وعده حضور ۲۰۰۰ جوان نخبه را در کنار مدیران پیر و کهنسال دولت می دهد. واقعیت  عدم جوانگرایی طی بیست سال اخیر خیلی ساده و آنچنان پیچیده نیست.  اما سیاستمداران اجرایی این واقعیت را نمی‌توانند هضم کنند که گوش مردم زنگ زد از بس در ایام سی سال گذشته نام زنگنه را شنیدند. نعمتی بر سر سفره های مردم ظاهر نشد، از بس نعمت زادگان بر سر کار اجرایی بودند.

چرا برخی سیاسیون نظیر کاندیدای پوششی تا ظهور حضرت حجت (عج) باید پست‌های اجرایی را در اختیار داشته باشند. اصلا در شان جوانان امروز نیست که رای خود را به صندوق کهنسالان بیاندازد. این جوانگرایی در هر دولتی باید تجلی عمومی داشته باشد، نه اینکه جوانان و نخبه‌گان را در پُست ‌های پَستویی منصوب کنند.

اما نسل جوان امروز که در سال‌های پسا ۱۳۷۴ متولد شده است، بسیاری از افراد حاضر در این میزگرد را نمی‌شناسد. اصلا مشکل نسل امروز این است که نمی داند این مدیران کهنسال، مخصوصا کاندیدای پوششی که در دومین مناظره، طلای اسکار اصغر را  به گردن خود آویخت ، کنار سید محمد بهشتی ، بزرگ سانسورچی دهه شصت، نشسته است و چه بیهوده ژست آزادی بیان و انجام کار فرهنگی گرفته اند.

حضور سید محمد بهشتی در این میزگرد ، در کنار کاندیدای پوششی یادآور چه دوران تلخی برای نسل سومی‌های انقلاب است. امروز کسانی که با اسکار اصغر عکس یادگاری می گیرند، چه جنایت‌های فرهنگی در دهه شصت مرتکب نشدند.سید محمد بهشتی مرد شماره ۲ سازمان سینمایی در دهه شصت بود. کسی که با استقرار محمد خاتمی، اختیار سازمان سینمایی وقت را بر عهده گرفت و در همان ابتدا بسیاری از هنرپیشه ها و بازیگران سینما را ممنوع الکار کرد. یکی از این افراد جمشید هاشم پور بود که در فیلم تاراج، اثری سینمایی علیه دوران پهلوی‌ها بازی کرده بود. جمشید قهرمان بسیاری از فیلم های جنگی و انتظامی دو دوره سینمای انقلاب بود اما با حضور خاتمی در وزارت ارشاد و قدرت گرفتن سید محمد بهشتی، در اوایل دهه شصت ممنوع الکار شد.

محمد حسین فرحبخش تهیه کننده مشهور سینما در خاطره ‌گویی خود از دوران دهه شصت می‌گوید : جمشید در سیاهی زمستان ، زمانی که خیابان‌های تهران در اوایل دهه شصت لبریز از برف بود از ساعت ۶ صبح کنار ساختمان وزارت ارشاد می‌نشست تا ساعت ۱۰ که جناب بهشتی تشریف بیاورند. ابرقهرمان سینمای آن دوران با آن هیبت ورزشکاری پا به پای سید محمد بهشتی می دوید و التماس می‌کرد تورو به خدا، بگذار یک فیلم بازی کنم، اوضاع مالی خوبی ندارم، همسرم تدریس می کند و برای من که مردم مرا با آن هیبت قهرمانانه می بینند، زشت است که با حق التدریس همسرم روزگار بگذارنم. محمد بهشتی با همان غرور همیشگی با پالتوی شیک و گرانقیمت خود و کفش‌های واکس زده براقش در میان ساختمان وزارت ارشاد قدم بر می داشت و حتی به جمشید هاشم‌پور نگاهی نمی‌کرد.

فراموش نکنیم چنین کسی کنار کاندیدای پوششی نشسته است و درباره فرهنگ نطق می‌کند. نباید فراموش بکنیم که پرچمداران گفتمان اصلاح طلبی، زمانی بزرگترین سانسورچی‌های فرهنگ و هنر بودند. از این رو به متولدان دهه هفتاد به بعد باید گفت که لبخند و عکس گرفتن خاتمی و اطرافیانش را با هنرمندان باور نکنید و به همان فضای برفی اوایل دهه شصت و شرمندگی جمشید هاشم پور در مقابل خانواده‌اش فکر کنید.

کاندیدای پوششی مدعی اصلاح طلبی هم نمی‌تواند با سید محمد بهشتی، اسکار اصغر و با مونولوگ، چهره بدون برنامه دولت در حوزه  فرهنگ را تطهیر کند.