به گزارش مشرق، "زفرات" نام کتابی است که تعدادی از فعالان حقوق بشری بحرین نوشته و سعی کرده اند در آن گوشه ای از جنایت های صورت گرفته در زندان های رژیم آل خلیفه در این کشور بویژه در زمان انتفاضه اسرا در زندان "جو" در مارس ۲۰۱۵ را مستند کنند. این کتاب شامل ۶۷ گزارش دستنویس از داخل زندان جو بعلاوه مجموعه ای از تصاویر و مستندات دیگر است که مجموعا ۲۸ روش شکنجه در آن ترسیم شده است. نام ۶۳ تن از مهم ترین شکنجه گران رژیم آل خلیفه و عناصر پلیس و نیروهای ژاندامری بحرینی بعلاوه نیروهای مزدور اردنی و اماراتی نیز در این کتاب آمده است. راویان این کتاب مشاهداتشان در شکنجه خود و دوستانشان را که در برخی موارد به شهادت افراد شکنجه شده از جمله عباس السمیع و سامی مشیمع و علی السنکیس منجر شده را تشریح می کنند.
گزارشهای منتشر شده در این کتاب نمونه ای از پایداری و استقامت اسرای بحرین را نشان میدهد که در برابر مشکلات و سختیها با عزم و ایمان و اراده مقاومت میکنند و ثابت کردند که اسارت نمیتواند آنها را از اهداف خود مبنی بر رسیدن به آزادی و کرامت انسانی و حقوق اولیه بشری بازدارد.
ناصر سعید السباع
سن: ۲۳ سال
حکم: ۱۵ سال زرندان
منطقه:مدینه الزهراء
در تاریخ ۱۰ مارس ۲۵۰۰ نیروهای ضد شورش ما را کتک زدند. آنها دستان من را در بخشی که زندانی بودم از پشت بستند و بعد ما را به محوطه خارجی ساختمان بردند. بر اساس لیستی که از قبل تهیه شده بود، من را به همراه تعداد دیگری از زندانیان احضار کردند و در حالی که دستانمان را از پشت بسته بودند از ساختمان خارج کردند. آنها بدون اینکه دلیلی داشته باشد ما را به شدت کتک میزدند. هنگام عصر بود که ما را به ساختمان دیگری منتقل کردند. ساختمانی که بعدها متوجه شدیم ساختمان شماره ۱۰ است و معروف به ساختمان شکنجه است.
از آن تاریخ به مدت بیش از دو روز هیچ آب و غذایی به ما ندادند. آنها ما را وارد سلولهایی کردند که جای خواب یا فرش نداشت. ما به غیر از لباس هایی که بن تن داشتیم، هیچ چیز دیگر همراه خود نداشتیم. آنها حتی به ما اجازه خوابیدن نیز ندادند. در ساعت ۲ بعد از ظهر روز بعد ما را از سلول بیرون بردند و تا ساعت ۱۱ شب از طریق نیروهای ضد شورش و پلیس شیفت زندان و با حضور افسران مدیریت زندان ما را شکنجه کردند. شکنجهها در انواع مختلفی بوده و شامل کتک زدن با باتوم و لولههای پلاستیکی و ضربات مشت و لگد به تمامی نقاط بدن به ویژه سر و مفاصل و پشت و مناطق حساس بدن صورت میگرفت. آنها همچنین به روی ما آب سرد میریختند و ما را سینهخیز میبردند و به ما توهینهای لفظی میکردند. آنها به ما دستور داده بودند که خودمان را خرگوش خطاب کنیم. این شرایط تا ساعت ۱۱ شب ادامه پیدا کرد. بسیاری از زندانیان از شدت درد و خستگی روی زمین افتاده بودند. من یکی از این افراد بودم. صدای فریاد ما به ساختمانهای مجاور بلند شده بود.
طی هفتههای اول که من در ساختمان شماره ۱۰ بودم، اجازه تماس با خانواده به ما داده نشد. همین موضوع باعث نگرانی شدید خانواده من شده بود. این اجازه هنگامی به ما داده شد که نیروهای صلیب سرخ وارد زندان شدند. آنها به مدت یک یا دو دقیقه در هفته آنهم یک بار اجازه تماس گرفتن به ما میدادند و درهر بار بعد از تماس گرفتن از سوی مسئولان شیفت و مسئول مخابرات بویژه محمد سلیمان و خالد و بلال و محمد محسن و تیسیر و صالح الجهنی مورد ضربوشتم قرار میگرفتیم.
ما اجازه رفتن به سرویسهای بهداشتی را نداشتیم و این مجوز تنها دو بار در روز صادر میشد، به شرطی که رفتن به سرویسهای بهداشتی پیش از یک دقیقه به طول نکشد. در صورتی که از این مدت تاخیر میکنیم، مورد ضرب و شتم قرار میگرفتیم. این موضوع باعث بروز مشکلاتی در مجاری ادراری شده بود که همچنان هم از آن رنج میبرم. این شرایط ویژه در شیفت محمد زکریا بیشتر اعمال میشد.
طی سه ماه اول ما مجبور بودیم ساعتهای طولانی و گاه تا چندین روز روی پا بایستیم. آنها نمیگذاشتند بخوابیم و کسی که از این موضوع سرپیچی میکرد به شدت کتک میخورد و بدنش با آب خیس می شد. این موضوع علاوه بر تأثیراتی که بر مفاصل و پشتمان داشت، باعث بروز اختلالات روانی در ما شده بود. در همین مدت نیروهای امنیتی شبانه به سلولهای ما حمله میکردند. تعدادی از زندانیان را با خود به مکان نامشخصی میبردند و آنها را به شدت و بدون اینکه دلیلی داشته باشد مورد ضرب و شتم قرار میدادند. اکثر افسرانی که این کار را انجام میدهند، یمنی بودند. از جمله آنها مروان، رضوان، عبدالقوی، محمد صدیق و سیف الدین بودند. در پی حوادثی که در تاریخ ده مارس در ساختمان رخ داده بود، من در اواخر مارس برای بازجویی احضار شدم. از جمله افراد بازجو عیسی الیاسی، احمد فردان و احمد الکاتب بودند. آنها من را از ناحیه صورت و بدن و مفاصل مورد ضرب و شتم قرار دادند تا من را مجبور به اعتراف به کارهایی کنند که آنها را انجام نداده بودم.
نوح ادریس اسنان مبارک
سن: ۳۶ سال
حکم: ۱۵ سال
منطقه: المحرق
در تاریخ ۱۰ مارس ۲۰۱۵ من از سوی نیروهای امنیتی احضار شدم. آنها دستان من را از پشت با نوار پلاستیکی بستند و من را از ساختمان شماره دو به ساختمان شماره ۱۰ منتقل کردند. پلیس زندان من را وارد سلولی کرد که کوچکترین لوازم زندگی از فرش گرفته تا ملحفه و بالش در آنجا وجود نداشت. حتی سرویس بهداشتی نیز برای قضای حاجت وجود نداشت. در تاریخ ۱۱ مارس من را به همراه تعدادی از زندانیان برای تراشیدن موی سر بیرون بردند. آنها ما را کتک زدند و مجبور کردند مسافتی بیش از ۱۰ متر را به سمت سرویسهای بهداشتی و به صورت سینه خیز برویم. در ادامه در هوای سرد بر روی ما آب سرد ریختند. آنها همچنین ما را مجبور کردند شعارهایی در تأیید و ستایش رژیم حاکم و پادشاه بحرین سر بدهیم. آنها ما را مجبور کردند شعارهایی نظیر "من آقا نیستم، من یک خرگوش هستم"، سر بدهیم. این در حالی بود که من از اهل تسنن هستم و هیچ مشکلی با نظام سیاسی موجود در کشور ندارم. همین موضوع باعث تعجب ما شده بود.
این شرایط بد به مدت سه ماه ادامه پیدا کرد. آنها ما را از رفتن به سرویسهای بهداشتی منع میکردند و در صورت درخواست رفتن و سرویسهای بهداشتی ما را با آب سرد خیس میکردند. همین موضوع باعث شده بود و من سرما بخورم. این در حالی بود که دچار بیماری التهاب کبد بودم. بیشتر نیروهای پلیس شیفت زندان ما را مجبور می کردند مدتهای طولانی روی پا بایستیم. آنها اجازه خوابیدن به ما نمیدادند. آنها ما را مجبور میکردند روی زمین دراز بکشیم و ما را با شلنگ کتک میزدند. آنها ما را مجبور کردند شعارهای سیاسی در تأیید دولت بحرین را تکرار کنیم، علاوه بر این که فحش و ناسزا بر ضد ما همچنان ادامه داشت. من مجبور به رقص و غنا می شدم و حتی برای نماز خواندن اجازه وضو گرفتن به من نمی دادند.
آنها از شکنجه ما لذت میبردند. نیروهای امنیتی ما را وادار میکردند با مادهای که مخلوطی از قهوه و صابون ظرفشویی و آب دیتول بود، استحمام کنیم. تمامی این اتفاقات در برابر دوربینهای امنیتی ساختمان صورت میگرفت.
هانی منصور حبیب العصفور
سن: ۳۸ سال
حکم: ۲۷ سال زندان
منطقه:الدراز
من گزارش خود را به صورت خلاصه می نویسم که شامل تمامی تجاوزها و جنایتهای صورت گرفته از سوی جلادان رژیم آل خلیفه و با مسئولیت مستقیم وزارت کشور این رژیم انجام شود. چرا که وزیر کشور بر اساس اظهاراتی که روزنامههای رسمی آن را منتشر کردند، به صورت مستقیم اعلام کرد که مسئولیت اتفاقاتی که در زندان جو صورت میگیرد را بر عهده دارد. این اظهارات پس از آن مطرح شد که دو ویدئو از داخل زندان منتشر شد. ویدئوی اول نشان دهنده تلمبار شدن زندانیان در راهروهای این زندان بود. تعداد بازداشتی ها در زندان جو بالغ بر ۳ هزار نفر بود، این در حالی است که این زندان تنها ظرفیت ۱۴۰۰ نفر را دارد. ویدئوی دوم مربوط به سخنانی بود که عباس السمیع زندانی محکوم به اعدام گفته بود.
در تاریخ ۱۰ مارس ۲۰۱۵ به ساختمان شماره یک خبر رسید که به یکی از زنان در سالن ملاقات تجاوز شده است. نیروهای امنیتی به خانواده حسین علی و فرزندش که در زندان بود، در جریان ملاقات خانواده وی تعدی کرده بودند و حسین را نیز به مکان نامشخصی برده بودند. زندانیان ساختمان شماره یک اعتراض به این اقدام را آغاز کردند. آنها خواستار مشخص شدن سرنوشت حسین بودند، هنگامی که من به دفتر پلیس احضار شدم متوجه شدم که درخواست برای انتقال من به مکانی دیگر آمده است. این خبر را کمیل المنامی و مازن الونه به من دادند، اما هیچ پلیسی آنجا نبود. آنها به من گفتند که وسایلم را برای انتقال آماده کنم. سپس به سلول برگشتم. ساعت حدود ۴ و ۵ بود که نیروهای امنیتی به ساختمان حمله کردند. آنها گاز اشکآور و گلولههای پلاستیکی و بمبهای صوتی به داخل ساختمان پرتاب کردند. تیراندازیها تا قبل از اذان مغرب ادامه داشت. تعدادی از زندانیان دچار جراحتهای مختلفی شده بودند. بعد از از اذان عشا نیروهای امنیتی و ضد شورش با تعداد بسیاری بالایی که داشتند، بار دیگر به ساختمان حمله کردند و بعدداز اینکه درب ساختمان را با دستگاه آهن بر بریدند، وارد ساختمان شدند و همه زندانیان را به محوطه خارجی زندان بردند. وقتی به آنجا رسیدیم، دیدم اوضاع شبیه به یک جنگ تمام عیار است. خون از سر و صورت زندانیان جاری بود و آنها روی زمین دراز کشیده بودند و ضربات باتوم روی بدن آنها فرود میآمد و آنها فریاد میکشیدند. دستان همگی زندانیان از پشت بسته شده بود و خودروهای امدادی نیز برای انتقال مجروحان آمده بودند جراحت برخی از زندانیان خطرناک بود و دچار بیهوشی شده بودند.
پس از آن احمد الکاتب آمد و لیستی از اسامی را قرائت کرد. ما حدود ۲۰ نفر بودیم که بعد از بازرسی توهینآمیزی که انجام دادند، ما را به ساختمان شماره ۱۰ منتقل کردند. آنها به ما اجازه ندادند هیچ یک از لوازم ضروری خود را با خود برداریم. بعد از اینکه به ساختمان شماره ۱۰ رسیدیم، یک پلیس سوری از ما استقبال کرد و ما را کتک زد.
ابزارهای شکنجه
از مهمترین روشهای شکنجهای که ما در این ساختمان با مواجه بودیم، عبارت بودند از:
- ما به مدت دو روز بدون آب و غذا بودیم، اجازه خوابیدن و رفتن به سرویسهای بهداشتی به ما داده نمیشد. علاوه بر اینها موجی از توهینها بر ضد مذهب و اعتقادات و گرایشهای ما مطرح میشد. ما بدون فرش و پتو و بالش در سرمای شدید رها شده بودیم. در روز بعد از حدود ساعت سه و چهار بعدازظهر بود که حادثه موسوم به جشن خرگوش انجام شد. آنها همه زندانیان را به محوطه خارجی زندان بردند و شکنجه گستردهای با تمامی روشهای مختلف از کتک زدن و باتوم و ابزارهای آهنی گرفته تا ایستادن بر روی یک پا و سینهخیز رفتن در مسافتهای طولانی به همراه ضربه به پشت و ساق و ریختن آب سرد بر روی بدن ما انجام شد. آنها به طرز خفت باری موهای سر ما را تراشیدند و ما را مجبور میکردند عبارتهای "من خرگوش هستم " من سگ و خوک هستم" "من زنازاده هستم"، "من فرزند متعه هستم" را سر بدهیم. این شرایط حدوداً تا ساعت ۱۲ ادامه پیدا کنرد.
- در شب دوم بعد از جشن خرگوش محمد السنکیس از سلول بیرون برده شد و به شدت مورد شکنجه قرار گرفت. حتی ما صدای او را میشنیدیم که فریاد میزد می خواهم بمیرم. فریاد او به قلب انسان فرو می رفت. شکنجه او حدود دو ساعت یا بیشتر ادامه پیدا کرد.
- یکی از روزها تمامی زندانیان سلول های شماره ۴ و ۵ از بخشی که من در آنجا حضور داشتم، یعنی بخش شماره دو بیرون برده شدند. این اتفاق در شیفت کاری محمد زکریا صورت گرفت. آنها زندانیان کم سن و سال را که از ساختمانهای شماره ۳ و ۶ به این ساختمان آمده بودند و کمتر از ۲۰ سال سن داشتند، به کنار یخچال برده و به شدت شکنجه کردند. بعد از شکنجه آنها را مجبور کردند به صورت سینه خیز و همراه با تقلید صدای حیوانات با ضربات مشت و لگدی که به بدن آنها وارد می شد به داخل سلول ها بروند. صدای فریاد و گریه آنها به آسمان بلند کرده بود. آنها همچنین فلفل تند بر سر این افراد می ریختند و به آنها گفته بودند که هر شب چنین شکنجه هایی خواهند دید.
- تیسیر و خالد و بلال به همراه محمد سلیمان و محمد محسن مخلوطی برای شستشو درست کرد ه بودند که شامل قهره و آب دیتول و صابون ظرفشویی و برخی مواد دیگر بود. آنها ما را مجبور کردند با این مخلوط استحمام کنیم. این موضوع باعث بروز حساسیت مفرط در بدن من شد که همچنان از این حساسیت رنج میبریم. آنها برای مسخره کردن ما، به مدت دو ماه اجازه استحمام با لوازم بهداشتی را به ما ندادند. ما تنها به مدت یک دقیقه اجازه رفتن به سرویسهای بهداشتی را داشتیم. من به همین علت و به علت جلوگیری از رفتن به سرویسهای بهداشتی، همچنان از اختلالاتی در مجاری ادراری رنج میبرم.
- ما به مدت ۳ ماه شاهد انواع مختلف شکنجهها بودیم. از جمله این شکنجهها ایستادن طولانی مدت بود که گاه تا ۲۰ ساعت یا دو روز کامل ادامه پیدا میکرد. ما همچنین طی دو روز اول از خوابیدن و خوردن آب و غذا محروم بودیم. اینها علاوه بر توهینهایی بود که ضد ما اعمال می شد. ما مجبور بودیم صدای حیوانات را تقلید کنیم. آنها همچنین به روی ما آب سرد میریختند.
هشام عبدالجلیل الصباغ
سن: ۳۸ سال
حکم: ۱۵ سال زندان
در تاریخ ۱۸ مارس ۲۰۱۵ محمد الخلاقی دستور داد من را از ساختمان شماره یک به ساختمان شماره ۱۰ منتقل کند. این اتفاق پس از یورش نیروهای ویژه به سلول من و کتک زدن شدید من با باتوم و چوب و شلنگ و سیخ های آهنی صورت گرفت. در جریان این حمله تجاوزهای شنیعی به زندانیان صورت گرفت و بسیاری از زندانیان دچار جراحتهای مختلفی شدند. نیروهای اردنی و نیروهای ویژه و پلیس زندان در کتک زدن زندانیان تفریح می کردند. ما بعد از انتقال به ساختمان شماره ۱۰ نیز مورد ضرب و شتم قرار گرفتیم. نیروهای امنیتی زندان بنا به دلایل نامعلوم بر سر ما ریختند و ما را کتک زدند و مورد توهین قرار دادند. در ادامه ما را وارد سلولی کردند که هیچ فرش یا رختخوابی نداشت. این اتاق بسیار متعفن بود. ما مجبور شدیم سر پا بایستیم و تا روز دوم روی زمین ننشینیم و و شعارهای ملی را سر دهیم.
در تاریخ ۱۱ مارس ما را به محوطه خارجی بردند. حدود ۱۵ تا ۲۰ نیروی امنیتی زندان اقدام به کتک زدن ما با شلنگ و باتوم و چوب کردند. آنها به روی ما آب دهان میانداختند. این شکنجهها باعث بروز خونریزی در سر و بینی و دهان من و سایر زندانیان شد. آنها باعث شکستگی استخوان زندانیان و شکستن دندان های من و زندانیان شدند.
در روز سوم نیروهای ویژه من را به همراه چهار تن دیگر از زندانیان از سلول خارج کرده و مورد ضرب و شتم و توهین قرار دادند. این اتفاق نیمههای شب رخ داد. آنها ما را مجبور کردند که نخوابیم و از رفتن به سرویسهای بهداشتی نیز منع کردند. صبح روز بعد که به من اجازه رفتن به سرویسهای بهداشتی داده شد، در آنجا مورد ضرب و شتم نیروهای امنیتی قرار گرفتم. ما به مدت ۱۰ روز از استحمام و خواب منع شده بودیم. ما همچنین به مدت ۴۰ روز اجازه استفاده از خمیردندان و صابون را نداشتیم.
از آنجا که ساختمان شماره ۱۰ ساختمان شکنجه بود، تمام زندانیانی که در این ساختمان قرار داشتند مورد شکنجه قرار میگرفتند و به صورت خونآلود به درمانگاه منتقل میشدند. زندانیان در آنجا نیز از سوی پرستاران مورد ضرب و شتم قرار میگرفتند.
وائل محمد حسین محمد
سن: ۲۳ سال
حکم: ۴۳ سال زندان
منطقه: بنی جمره
در تاریخ ۱۰ مارس ۲۰۱۵ من را به ساختمان شماره ۱۰ منتقل کردند. در آنجا سه روز من را بدون غذا و آب و بدون فرش و پتو و بالش نگه داشتند. روز بعد من را به محوطه خارجی بردند و موهای سر و صورتم را تراشیدند. آنها در ادامه من را مجبور کردند در مقابل دیوار به صورت رکوع بنشینم. آنها به مدت هشت ساعت من و دیگران را کتک زدند. سینهخیز رفتن و توهین و ناسزا و درآوردن لباس و و مجبور کردن به ایستادن طی ساعتهای طولانی به علاوه جلوگیری از خوابیدن و مجبور کردن به غنا و رقص و همچنین خفت عمدی ما و از بین بردن کرامت زندانیان از جمله سکنجه های موجود بود.
در تاریخ ۳۰ مارس بعد از اینکه از دادگاه بازگشتم، من را توقیف کردند. در آنجا من به همراه دو زندانی دیگر یعنی جعفر الشغل و صادق العاقل بودیم و ما را مجبور کردند به صورت یکدیگر سیلی بزنیم. در سرویسهای بهداشتی بدون توجه به موقعیت ما، در را به صورت ناگهانی باز میکردند و به این کار خود افتخار میکردند.
یوسف عبدالکریم الهندی
سن: ۲۸ سال
حکم: ۴۶ سال زندان
منطقه: العکر
از تاریخ ۱۰ مارس ۲۰۱۵ به مدت سه روز ما مجبور شدیم روی آهن و بدون فرش و پتو و بالش و بدون آب و غذا بمانیم. در روز بعد حدود ساعت ۲ ظهر تا ۱۱ شب نیروهای پلیس ما را از سلول ها خارج کردند و با باتوم به کتک زدن ما پرداختند. آنها موهای ما را تراشیدند و مجبور کردند به مسافت ۱۵ متر سینهخیز برویم. علاوه بر این که کتک ها و توهینها و ناسزاها نیز ادامه داشت. طی سه ماه ما لباس تمیزی در اختیار نداشتیم. آنها ما را از حمام کردن و وضوی قبل از نماز منع میکردند و هر موقع که درخواست صدور مجوز برای نماز خواندن را میکردیم، ما را کتک میزدند. خالد المستریحی می خواست من را مجبور به انجام اقدامات جنسی کند. جلوگیری از خوابیدن و مجبور کردن به ایستادن طی ساعتهای متوالی بعلاوه مجبور بودن به ادای سلام نظامی برای نیروهای پلیس از جمله شکنجههای مستمر در زندان بود.
ع- م
با توجه به حوادثی که اخیراً در مرکز اصلاح و پرورش (زندان جو) شاهد آن بودیم و ادامه تجاوزات صورت گرفته در این زندان ضد من و دوستانم برخی نکات را در این رابطه بیان کنم.
اول: مدیریت مرکز اسناد و پرورش زندان جو سعی داشت با استفاده از تمامی راهکارهای ممکن از زندانیان باج خواهی کرده و بر آنها سخت بگیرد. از جمله این اقدامات بوفه زندانیان بود که کانتین نامیده می شد. مدیریت زندان هر روز تصمیم جدیدی در این رابطه میگرفت تا اوضاع زندانیان را بحرانی کرده و آنها را در داخل زندان تحت فشار قرار دهد. آنها به عمد اقدام به آوردن برخی غذاها و مواد خوراکی به بوفه می کردند که مدت انقضای آنها به پایان رسیده بود یا در آستانه به پایان رسیدن قرار داشت. آنها همچنین بدترین کیفیت خوراکی های مختلف را تهیه میکردند و قیمت کالاهای موجود در بوفه را بسیار گرانتر به زندانیان می دادند. آنها همچنین به هر فرد اجازه خریدن یک قطعه از هر چیزی را می دادند. این در حالی بود که زندانیان هر ساختمان اجازه داشتند تنها یک بار در ماه خرید کنند. طبعاً نوشیدنی های خریداری شده حتی برای یک هفته نیز کافی نبود، چه برسد به اینکه برای یک ماه کافی باشد. مدیریت زندان همچنین به زندانیان سیگاری نیز سخت میگرفت و آنها را مجبور میکرد در ماه تنها یک بسته سیگار بخرند. تمامی این اقدامات برای توهین به زندانیان بود. علاوه بر این که در زندان آب معدنی بهداشتی به ویژه برای کسانی که از بیماری کلیوی رنج میبردند، وجود نداشت.
دوم: در خصوص بدرفتاریهای صورت گرفته در زندان باید گفت که این اتفاقات و تجاوزها به صورت مستمر و شبانهروزی از بالاترین هرم قدرت در مدیریت زندان تا کوچکترین فرد از نظامیان دنبال میشد. کتک زدن زندانیان و توهین آنها و عدم تأمین کتابهای دینی و غیره دلیل واضحی برای ادامه این تجاوزات در داخل زندان بود. همچنین زندانیان شبانه روز به افتادن در سلول انفرادی و جلوگیری از خوابیدن و شکنجه و محرومیت از رفتن به بوفه زندان تهدید میشدند.
سوم: اخیراً ملاحظه شده بود که برخی از زندانیان که کودکانی در مهد کودک یا مدارس ابتدایی داشتند، اجازه انجام ملاقاتهای فوقالعاده را پیدا کرده بودند. بعد از بررسیهای دقیق مشخص شد که ناصر بن حمد پسر حمد بن خلیفه پادشاه بحرین این اقدام را برای بهبود وجهه خود قبل از برگزاری نشستهای شورای حقوق بشر وابسته به سازمان ملل متحد در ژنو انجام می دهد. البته این دیدارها در واقع حق زندانیان است و هیچکس نمیتواند به خاطر انجام آنها بر کسی منت بگذارد. این جلاد اما با انجام اقدامات این چنینی نمیتواند چهره خوب از خود ارائه دهد، چرا که او کسی است که اقدام به شکنجه نمادهای مقاومت و بسیاری از زندانیان در دوره موسوم به سلامت ملی کرده است. بنابراین او نباید اینگونه گمان کند که با دادن یکی از حقوق زندانیان میتواند وجهه جنایتکار و زشت خود را بهبود بخشد.
چهارم: حادثه علی احمد مرهون: در تاریخ ۳۰ ژوئن ۲۰۱۵ علی احمد مرهون به دادگاه رفت. این اتفاق بین ساعت دو و نیم و ۳ بعد از ظهر صورت گرفته بود. بعد از بازگشت از دادگاه ساعت نزدیک به هفت و نیم عصر بود. مسئول تحرکات شبانه زندان او را تحویل گرفت و به همراه دو تن از نیروهای پلیس وابسته به مدیریت زندان او را مورد ضرب و شتم قرار داد. این اتفاق در شیفت محمد عبدالحمید انجام داد و ضرب و شتم و شکنجه بنا به دستور او صورت گرفته بود. محمد علی بعد از اینکه از شکنجه علی هارون فارغ شد، او را مجبور کرد به صورت پیاده و با پای برهنه از ساختمان مدیریت به ساختمان شماره ۱۰ برود. این شکنجه در کابین نزدیک ساختمان مدیریت انجام شد و هیچ دلیلی غیر از کینه و نفرت نیروهای پلیس و زندانیان پلیس از زندانیان نداشت.
روشهای مختلف شکنجه در حوادث زندان جو:
نیروهای امنیتی وزارت کشور رژیم آل خلیفه انواع شکنجههای مختلف را در مورد زندانیان تمامی ساختمانها اعمال میکردند و حتی برخی از زندانیان خارجی سیاسی و جنایی نیز از این اقدامات مستثنی نمیشدند. بر اساس گزارشهای منتشر شده در این کتاب روند حوادث با یورش تعداد زیادی از نیروهای ضد شورش به ساختمانهای زندان آغاز میشود و آنها در طول راهروهای زندان دو صف را تشکیل میدهند و زندانیان را به سمت محوطه خارجی می برند. طول این مسافت نزدیک به ۱۰۰ متر است، نیروهای امنیتی با استفاده از باتوم و ابزارهای آهنی و ضربات لگد اقدام به کتک زدن زندانیان میکنند که همین اقدام باعث بروز جراحتهای عمیق و متوسط در نقاط مختلف بدن زندانیان می شود. شکستگی در سر و بدبینی و دست و پا و مشکلات چشمی زندانیان و مشکلات اعضای تناسلی از جمله این جراحت ها است. برخی از زندانیان حتی بی هوش شده بودند.
نیروهای امنیتی در جریان این حمله از گلولههای شکافتپذیر (گلوله های ساچمه ای) که بر اساس عرف بینالملل از سلاحهای ممنوعه به شمار میرود، بعلاوه گلولههای پلاستیکی و گاز اشکآور و بمب های صوتی استفاده کرده است، این در حالی بود که بخش های مختلف ساختمان ها فضای بسته بوده و همین موضوع باعث ایجاد خفگی در میان بسیاری از زندانیان شده است. در محوطه خارجی، زندانیان را در حالی که دستانشان را از پشت بسته بودند و بند پلاستیکی به مچ ها فشار می آورد، جمع کردند. آنها زندانیان را بر روی آسفالت ریخته بودند و آنها به مدت چهار روز در زیر حرارت خورشید و بدون آب و غذا ماندند. آنها حتی اجازه خوابیدن نیز نداشتند. گزارشها نشان میدهد که نیروهای امنیتی زندانیان را مجبور به ادرار در لباس خود می کردند و از رفتن آنها به سرویسهای بهداشتی جلوگیری میکردند.
گزارشهای حقوق نزدیک به ۲۰۰۰ زندانی که به مدت سه ماه در چادر زندگی کردند، نشان میدهد که آنها در معرض انواع شکنجهها قرار داشتهاند. زندانیان گزارش میکنند که بیماریهای پوستی در نتیجه شرایط غیربهداشتی که به آنها تحمیل شده بود، در میان آنها گسترش پیدا کرده است. زندان جو در این مدت به یک اردوگاه نازیسم تبدیل شده بود. در مدت زمانی که زندانیان در چادر بازداشت بودند، بعلاوه زمانی که در داخل ساختمان محاصره شده بودند. روش شکنجه دسته جمعی اعمال شده و زندانیان از کوچکترین حقوق انسانی خود نظیر خوابیدن و استفاده از سرویسهای بهداشتی یا تماس با خانواده و ملاقاتهای خانوادگی منع میشدند.
گزارشها نشان میدهد که نظام مجازاتهای به کار گرفته شده، به دنبال ایجاد بالاترین حد از خفت و شکستن روحیه زندانیان بود و تمایل بالایی به انتقامگیری از زندانیان داشته است که حتی در پشت میلههای زندان نیز عزم و اراده قابل توجهی برای حمایت از آرمانهای ملت از خود نشان میدهند. در این راستا زندانیان درس مناسبی از اراده و بصیرت و قدرت چالش پذیری خود نشان داده اند. از جمله این افراد عباس السمیع است که محکوم به اعدام بود، اما یک نوار ویدئویی از داخل زندان تهیه کرده و علاوه بر پاسخ دادن به اتهامات مطرح شده بر ضد خود، پیام صوتی فراگیری را برای ملت بحرین و ملت امارات به تصویر کشید. این پیام تأثیرات گستردهای در خارج از زندان داشت و چالش بزرگی برای حاکمیت بحرین و موسسات زندان های رژیم آل خلیفه شد و در بخشی از این کتاب به آن اشاره شد.
براساس گزارشهایی که در این کتاب به چاپ رسیده است، میتوان مهمترین مسائل و روشهای شکنجه را در لیست زیر خلاصه کرد:
- جلوگیری از خوابیدن زندانیان.
- جلوگیری از رفتن زندانیان به سرویسهای بهداشتی و حمام.
- جلوگیری از نماز خواندن زندانیان.
- مجبور کردن زندانیان به ایستادن طی ساعتهای متوالی که گاه تا چند روز ادامه پیدا میکرد.
- توهین به مقدسات دینی و ناسزا گفتن به علمای دین و نمادهای دینی.
- مجبور کردن زندانیان به تقلید صدا و حرکات حیوانات.
- مجبور کردن زندانیان به گفتن شعارهای زشت.
- مجبور کردن زندانیان به رقص و غنا.
- مجبور کردن زندانیان به انجام تمرینهای نظامی.
- قرار دادن زندانیان در سطل زباله.
- شکنجههای جسمی (شامل کتک زدن با باتوم و ابزارهای آهنی و کابل برق و روشهای دیگر شکنجه).
- ریختن آب سرد بر روی بدن زندانیان.
- تجاوز جنسی.
- قرار دادن سر و صورت زندانیان در توالت.
- ممانعت از تماس زندانیان با خانواده.
- ممانعت از ملاقات زندانیان با خانواده به مدت سه ماه.
- عدم اجازه به زندانیان برای انجام فرایض دینی.
- مجبور کردن زندانیان برای دویدن.
- مجبور کردن زندانیان به اقدامات خفت آمیز از جمله بوسیدن کفش نیروهای پلیس و افسران امنیتی.
- سرکوب زندانیان با استفاده از گاز اشکآور و گلولههای ساچمهای و بمبهای صوتی و غیره.
- اجبار زندانیان به کتک زدن یکدیگر.
- جلوگیری از خورد وخوراک زندانیان به مدت چند روز.
- تراشیدن توهینآمیز موی سر زندانیان.
- شوک برقی.
- سینهخیز بردن زندانیان.
- لخت کردن زندانیان.
- خاموش کردن سیگار بر روی بدن زندانیان.
- جلوگیری از مداوای زندانیان.
- سرقت لوازم شخصی زندانیان و لباس های آنها.