به گزارش مشرق، نادر طالبزاده در ششمین قسمت از راز فرزند نجف دریابندری را میزبانی کرد. آرش دریابندری پسر مترجم نامدار و صاحب سبک ایرانی، معکوس حرکت پدر حرکت میکند. او مترجمی است که طی این چند سال متون و آثار اسلامی و شیعی را به آمریکایی سره و بومی بازمیگرداند. آرش که از یک سالگی به آمریکا فرستاده میشود در واقع زبان مبدائش آمریکایی – انگلیسی و زبان مقصدش فارسی است.
طالبزاده و دریابندری در این برنامه از وضعیت ترجمه آثار ایرانی به زبانهای خارجی و صدور معارف دینی شیعی به خارج از کشور سخن گفتند. در میان حرفها نام یک نفر در این میان میدرخشید و آن هم کسی نبود جز، استاد دکتر حامد الگار. نویسنده و مترجم بزرگ آمریکایی که از وقتی به امام خمینی رسید همه چیز را تغییر داد.
متن مشروح این جلسه را در ادامه میخوانید؛
طالبزاده: بحث ما دربارۀ چگونگی ترجمه و نشر و صدورِ مفاهیمِ عقیدتیِ انقلاب اسلامی است، نشر شیعه، در خارج از کشور، چه کسی عهدهدار این کار است؟ و چه کسی این کار را انجام میدهد؟ یک نفر که این کار را انجام میدهد آقای «آرش دریابندری» است.
شما سیر خاصی داشتید در غرب بزرگ شدهاید و چند سال است به ایران برگشتید و الان کتابهای شما روی میز است، 9 تالیف و باقی هم ترجمه، این کمبود یکی از بحثهای ماست اینکه زبان درستِ انگلیسی ترجمه شد که وقتی یک استاد دانشگاه مثلا دانشگاه مکگیل دارد این را میخواند، بنشیند و بخواند و هیچ لغزشی در ترجمه نباشد و درست باشد. این یعنی یک انسانی که خودش دنبال حقیقت است، این متون را بتواند از فارسی به انگلیسی ترجمه کند کسی که از یک سالگی در غرب بزرگ شده است، این کار اصلی است که شما انجام دادید، اولاً این کمبود که ما این را در ایران نداریم و بعد شما کسی را آنطور که باید نمیشناسد و شما چند سال است که به ایران برگشتید ولی من میدانم در این زمینه چقدر کم داریم و وقتی من این کتاب را برمیدارم و از همان تیترش نگاه میکنم، از تیتر گرفته تا عکس روی جلد وقتی باز میکنم متن باید گیرا باشد، باید ادبیات انگلیسی باشد نه ترجمه، این ادبیات چیزی است که ما کم داشتیم در این زمینه شما زحمات زیادی کشید. شما ابداعکنندۀ ادبیات جدیدی هستید در انگلیسی برای ترجمۀ فقهی شیعی که من ندیدم هیچ کس وارد این موضوع شود.
دریابندری: موضوع خیلی بزرگی است. الان در ایران روند معمول ترجمۀ معکوس است یعنی مترجم زبان مادریاش نیست، یعنی زبانی که ترجمه میکند زبان مادریاش نیست و این غلط است، نه تنها این بلکه اکثر کارهایی که ترجمه معکوس میشود ـ حالا من زبانهای دیگر را نخواندم ـ اما انگلیسیشان ضعیف است و به نظر من تمام پولهایی که برای این کار خرج میشود به درد بچه مسلمانهای آن طرف میخورد چون آنها بالاخره آن شوق و عشق به اسلام را دارند و با این اشکالها کنار میآیند؛ تا چیزی دستگیر آنها شود چون فارسی و عربی و ترکی بلد نیستند و فقط انگلیسی بلد هستند و چیز زیادی آن طرف نیست و چیزهایی هم که وجود دارد یا آکادمیک است و موضعگیریهای خودش را دارد مثلاً آبجِکتیو یا مثلاً صوفیگرایانه است. مکتب اهلبیت آنجا واقعاً خیلی خیلی کم است که ترجمۀ خوب شده باشد مثلا در دهه 70 ؟چیتیک و سیدحسین نصر چند کار از علامه طباطبایی ترجمه کردند، ارشاد شیخ مفید را ترجمه کردند مثلاً چیتیک اکثر کارهایش در حوزۀ ابنعربی و صوفی و رومی که به مکتب اهلبیت کاری ندارد.
طالبزاده: شما یک کتابی «ولایتفقیه آیتالله جوادیآملی» را ترجمه کردید و من یادم است دو سه نفر از آمریکاییهایی که در کنفرانس افقِ نو بودند، مایکل جونز که یک کاتولیک خیلی جدی است...
دریابندری: بخش اولش را در مجلهشان چاپ کرد، جنگهای فرهنگی.
طالبزاده: آدمی در حدِ مایکل جونز که کتابهای زیادی دارد، کتاب مرجع در مورد مسائل مختلف در آمریکا دارد را هم نمیگذارند در رسانه های اصلی بیایند و خیلی دیده شوند؛ ولی بعدها مشخص میشود اینها چه کسانی هستند یا مثلاً آقای بَرت اینها با ترجمههای شما و تالیفات شما من شاهدش بودم و تاثیر داشته است، همینطور حضور شما در این حوزه در کنفرانسهای افق نو در بحث محتوایی، ما تمام اساتیدِ درجۀ یک آمریکا و اروپا دعوت میکنیم به کنفرانس و آنها را هم در ایران نگه میداریم تا مدتی در ایران باشند، شما بحث محتوایی این کنفرانس را اغلب به عهده گرفتید. مقدمۀ سخنرانی شما در افق نو دو هفته پیش بود که ما باید در ایران کسی را داشته باشیم که وقتی چند استاد نشستند و خبرۀ رشتهشان هستند بتواند به زبان خودشان درباره فقه شیعه صحبت بکند و نلغزد و در عین حال عقبهای داشته باشد.
دریابندری: یک متنی بود که من آنجا خواندم که در یکی دو مجله هم چاپ شد کرسنت اینترنشنال چاپ شد که برای محمدالعاصی و جنبش سنیهایی که طرف انقلاب را دارند. این عصارۀ تحقیق من در این 5 سال دربارۀ ولایتفقیه است که من اینجا دارم توضیح آن را میدهم. مانند یک مقدمه دربارۀ اختلافِ بین انسانشناسی و خداشناسی و کیهانشناسی اسلامی که اینها یک ارزشهایی را دارند و این را مقایسه میکنم با کیهانشناسی و خداشناسی غربی ماتریالیست و یکی از مسائلی که همیشه در این بحثها وجود دارد این است که این دو را با هم مقایسه میکنند. در حالی که ما در اسلام کسی قائل به وجود خداست و قائل به اینکه خدا یک مشیتی و شریعتی دارد و این را برای انسان تکلیف کرده است طبیعتاً آن نظامِ سیاسی اینکه در چنین امتی باشد خیلی متفاوت خواهد بود با نظام سیاسیِ یک ملتی که اصلاً به خدا اعتقاد ندارند یا چارچوب قانون اساسی برای این ارزش قائلی نیست. بعد در کلیپ دوم نتیجهگیری میکنم که این نظام سیاسی که ولایی باشد.
طالبزاده: اصلاً چرا این ولایتفقیه را برای غربیها توضیح داد؟ یعنی ولایتفقیه یک چیز جدید است و غربیها آشنا نیستند؟ اولاً ترجمۀ درست کتاب آیتالله جوادیآملی خیلی مهم است. من یادم است الکس دوگین با شما یک نشستی داشت وقتی میرفتید قم و دوگین روس مسیحی ارتدوکس داشت این کتاب را میخواند و برای او مهم بود این چیست؟ از زبان یک عالم بزرگ باید این یک ترجمه درست باشد و تا بتواند این مفهوم برساند. تمام کسانی که در این کنفرانسها بودند اصلِ غذا و خوراکی که ما باید به آنها بدهیم اینجا از چه ساخته شده است؟ و چه چیزی از آن قابل صادر شدن است و آن چیزی که آن را نگه میدارد و ستونش کجاست برمیگردد به همین و چه کسی میخواهد این مفهوم را به انگلیسی ترجمه کند؟
دریابندری: ولایتفقیه به نظر من و خیلی افراد درست است که یک مضمون نو و تازهای است ولی در عین حال ما اعتقاد داریم قدیمیِ خود اسلام است. چون مثلاً پیغمبر وقتی مکه را فتح کردند یک ولی آنجا قرار دادند که آنجا که تلفن و فکس وجود نداشت، یکی باید آنجا را اداره میکرد؛ برحسب ارزشهای اسلامی نه برحسب ارزشهای جاهلیت. او یک ولی بود و طبعاً فقیه هم بود یعنی فقه داشت. برای همین است که چیز جدیدی نیست، چیزی که جدید این است که به خاطر ایران 700 سال سنی بوده، بعد 500 سال بعد شیعه شد، بعد از قاجار و پهلوی شرایط طوری شد مردم چون دیدند دینشان دارد از بین میرود و به خاطر شرایط مدرنیته و اینطور چیزها و رشد تفکر سیاسی مردم به حدی رسید که هم لازم بود چون هم اسلام داشت از بین میرفت و هم اینکه مردم استقبال کردند از این لحاظ جدید است یعنی اجرای آن جدید است.
طالبزاده: کتاب «ریشههای عقیدتی اسلام ولایی» هم پرفسور آنتونی هال، هم پِپه اسکوبار و مایکل جونز پشت آن مطالبی گفتند البته خیلی جالب است در این سالها در این کنفرانس فرصت شد شما آدمهایی که در مورد اسلام و در مورد ایران و در مورد حقیقت ایران سوال دارند من یک نفر را داشته باشیم که این را توضیح بدهد، یعنی با زمان مادری توضیح بدهد.
دریابندری: این کتابی بود که من شروع کردم. مقدمۀ این کتاب ترجمۀ کتاب آقای آیتالله جوادیآملی را نوشتم و وقتی این کتاب را شروع کردم. فکر میکردم 30 صفحه یا 50 صفحه بتوانم مقدمه را بنویسم، چون باید یک پلی میساختم بین مخاطب خارجی و مخاطبی که کتاب آیتالله جوادی برای او نوشته شده بود که طلاب حوزه در سطح خارج فقه و اصول هستند. وقتی شروع کردم به نوشتن مقدمه دیدم تمام واژههای کلیدی که لازم است برای این مقدمه اصلاً به انگلیسی گفته نشده است مثلاً امامت درست از نقطهنظر اسلام ولایی، عصمت، ولایت، حجت، نبوت توضیح داده نشده است از همه مهمتر توحید. یعنی شما بخواهید اسلام ولایی را بشناسید، ولایتفقیه را بشناسید، 7 مرحله است. یعنی ابتدا شما باید توحید را بفهمید. یعنی اول متوجه شوید خدایی وجود دارد. توحید الوهیت بعد توحید ربوبیت یعنی خدا نه تنها که وجود دارد بلکه یک ارادهای دارد و این اراده را از راه پیغمبران به انسان منتقل کرده است، خلاصه هر کدام از اینها یک فصل شد و یک کتاب شد.
طالبزاده: شما از یک پسزمینۀ خیلی جالبی میآیید که به نظرم ارتباط دارد با این کتابها و خوب است بیننده بداند مادر شما اصالتاً از ارمنستان هستند و مسیحی بودند خدا رحمتش کند خانم جانت لازاریان که دو جلد کتاب داشتند که من سالهای آخر این کتاب را دیدم در مورد بزرگان ارامنه در ایران، که خیلی جالب بود و بعد شما آقای نجف دریابندری که یکی از بهترین نویسندگان و مترجمین ایران هستند و از قدیم تا الان همه اهل هنر او را میشناسند، یک چنین پسزمینهای به نظر من خیلی جالب است و عجیب است که میرسد به جستجوی شما، شما در آمریکا به این جستجو رسیدهاید. یکی از کسانی که در این جستجو به شما کمک کرد به عنوان یک استاد پرفسور حامد الگار بود در دانشگاه کالیفرنیا، یک مقدار درباره ایشان بگویید.
دریابندری: من سال 1993 یعنی 24 سال پیش به اسلام گرایش پیدا کردم. چون همانطور که میدانید اصلاً من خارج بزرگ شدم و در مورد اسلام چیزی نمیدانستم. به هر حال در تابستان سال 93 به اسلام اعتقاد آوردم و پاییز همان سال در دانشگاه برکلی قبول شدم البته آن زمان میخواستم فلسفه بخوانم که یک کلاس هم با استاد الگار برداشتم که کمتر از دو هفته من استادم را تغییر دادم و کلاسهای فلسفه را راپ کردم و آمدم در دپارتمان استاد الگار و شاگرد ایشان شدم. ایشان انگلیسیالاصل هستند و در 19 سالگی در دانشگاه کمبریج مسلمان شدند و بعد یک دانشجوی استثنایی بودند. 10 زبانِ دنیا را کاملاً مسلط هستند و به همین دلیل بعد از اینکه دکتری خودشان را از دانشگاه کمبریج گرفتند فوری دانشگاه برکلی ایشان را گرفت و از آن زمان سال 65 میلادی در آنجا درس میدادند که 25 سال سنی بودند زمانی که من شاگرد ایشان بودم سنی بودند که همان زمان اتفاقاً با دکتر چمران و بچههای ایرانی آنجا خیلی رفت و آمد داشتند و بالاخره زمانی که من آنجا بودم شیعه شدند.
شیعه شدن ایشان عوامل مختلفی دارد مثلاً قبل از انقلاب ایشان رفته بودند خدمت امام در پاریس. فکر میکنم تنها کسی بودند که کتباً انقلاب اسلامی ایران را یکسال و نیم قبل از وقوعش پیشبینی کرده بودند. به خاطر ملاقات با امام و اسلام آوردن ایشان و تخصصشان در اسلام، یعنی یک از عوامل شیعه شدن ایشان سه کتاب از استاد لاری ترجمه کردند، توحید و نبوت و امامت که فکر میکنم کتاب امامتش بیتاثیر نبود بعد خود امام از همه مهمتر و بعد یک کتابی هم در سال 1997 چاپ شد به نام «جانشینی حضرت پیغمبر» برای استاد شرقشناس آکسفورد است که آلمانیالاصل است، کتاب خیلی مهم و خوبی بود البته آن هم خارج از اشکال نیست ولی روی او خیلی تاثیر گذاشت و یکی از دلایلی که گفتند این بود.
جالبترینش این بود، یعنی من از دوستم برای اولینبار شنیدم که استاد دارد نماز شیعه میخواند دفعه بعد او را دیدم پرسیدم استاد شنیدم شما نماز شیعه میخوانید درست است؟ گفت بله، گفتم چطور؟ گفت الان من چند شب است دارم خواب میبینم نماز شیعه میخوانم[میخندد]
طالبزاده: آقای ایزدی میخواستم از شرایط شما بپرسم وقتی مصاحبه با آقای الگار در دانشگاه کالیفرنیا در برکلی گرفتید.
ایزدی: ما قرار بود یک پروژهای را برای شما انجام بدهیم با تعدادی از اساتید مصاحبه بگیریم یک کنفرانسی بود در سانفرانسیسکو که نزدیک برکلی بود و من در آن شرکت میکردم چند نفر از اساتیدی که در آن اطراف زندگی میکردند در لیست مصاحبهها بودند، استاد الگار بود، مایکل پرنسی بود که اخیراً هم یکی از کتابهای او در ایران ترجمه و چاپ شد، خدمت آقای الگار زنگ زدیم و ایشان را من از قبل میشناختم و با ایشان مرتبط بودم و استقبال کردند و خدمت ایشان رسیدیم دو جلسه حدود 3 ساعت از ایشان ویدیو گرفتیم و وقت گذاشتند برای ما که خیلی آموزنده بود، ایشان شخصیت ویژهای هستند، خودش شیعه شدنش را در آن ویدیوها توضیح میدهد یک مقدار توضیحات بیشتری را میگوید. ایشان درباره نقش امام یک نکتهای در زندگی خودش دارد.
من در مورد امام و شیعه شدنشان سوال کردم، من از ایشان پرسیدم شما چطور شد که شیعه شدید؟ ایشان یک داستانی را تعریف کرد از سفرش به ایران زمانی که خیلی جوان بودند و تجربهای که در ایران داشته و یک اتفاق خاصی که در آن سفر رخ داده بود این بود که ایشان در شهر اصفهان به عنوان توریست شاید حدود 50 سال پیش داشته قدم میزده و راه میرفته، بند کفشش پاره میشود میرود پرس و جو میکند که کفاشی اینجا کجاست و یک بندی از آن کفاش میخرد و پولی میدهد و حرکت میکند روز بعد که از همان مسیر داشته برمیگشته به هتلش میبیند یک فردی از دور دوان دوان دارد ایشان را صدا میکند و به سمت او میآید ایشان هم تعجب میکند چون غریبه و مسافر بوده و کسی را در اصفهان نمیشناخته، تعجب میکند چه کسی دنبال اوست! میبیند همان کفاش است و یک مقداری پول از آن مبلغی که ایشان داده بوده باقی مانده و ایشان توجه نکرده و باقی پولش را گرفته و برگشته، این اتفاق برای ایشان خیلی جالب بوده که این کاسب چقدر دقیق بوده در محاسبات دخل و خرجش و چقدر دقیق بوده که اگر اشتباهاً کسی باقی پولش را نگرفته این پول را به آن فرد برگرداند، میگفت من این تجربه را هیچ وقت در انگلیس نداشتم و این تجربه را در اصفهان داشته و یک خاطرۀ خوب در ایران در ذهنش است، سالها هم مطالعه میکرده هم تاریخ ایران را و هم کتاب میخوانده و هم پژوهش میکرده است.
این قضیه میگذرد تا اینکه خواب حضرت امام را میبیند، میگوید من شبی خواب حضرت امام را دیدم آنجا امام در خواب لبخندی به ایشان میزند و به ایشان میگوید شما شیعه هستید، آقای الگار هم میگوید نه من شیعه نیستم، بعد ایشان تعریف میکند میگوید دوباره امام لبخند میزند میگوید نه شما شیعه هستید و ایشان از خواب بلند میشود و متوجه میشود باید شیعه باشد، نکتهای که امام گفتند حتماً درست است و تصمیم میگیرد به مکتب اهلبیت(ع) رجوع بکند، در آن سالها هم ایشان مطالعه زیاد داشته و ترجمههایی از فارسی داشته و شاید بیشترین خدمت را ایشان در حوزۀ معارف انقلاب اسلامی داشتند، کتابی که اوایل انقلاب از ایشان منتشر شد «اسلام و انقلاب» که سخنرانیهای حضرت امام قبل از انقلاب و ابتدای انقلاب بود خیلی تاثیر گذاشت و ایشان از چهرههایی است که واقعاً چهرۀ ماندگاری است و حیف است که ایشان الان مقداری بیمار است و خواهش میکنیم مردم در این شبهای ماه رمضان برای سلامتی ایشان دعا بکنند.
طالبزاده: من یکبار تلفنی با حامد الگار صحبت کردم تحت تاثیر ادبیات ایشان بودم. شما در سلوکی خودتان داشتید مادر مسیحی بود و پدر مسلمان بود و بعد شما در این خلاء بالاخره رفتید سراغ معنا یعنی به معنا رسیدن نیاز به استاد و اساتیدی دارد که به آدم کمک بکنند و آدم مستقر شود و شما آمدید ایران که بمانید و نیامدید که بروید جای دیگر. غربیها الان به کجا میرسند و در چه وضعی هستند؟ چگونه است چیزی به ته رسیده؟
دریابندری: من اعتقاد دارم الان تمدن غرب امسال پانصدمین سالگرد انتشار کتاب ؟؟؟؟ است که آن انقلاب پروتستانتیسم، 500 سال است که کاتولیک شکست خورده است یعنی از سال که1054 شکاف بزرگ بین ارتدوکسها و کاتولیزم، هزار سال گذشته است و 500 سال بعد از آن یک شکاف بزرگ دیگری اتفاق افتاد که این پروتستانها به نظر من راهشان را کاملاً گم کردند یعنی هیچ کدام از آنها اجماعی دربارۀ اصول دین خودشان ندارند بعد کاتولیزم هم بر اثر نشست واتیکان2 در سال 1958 تا 62 چند سالی طول کشید تا بتوانند نتایجشان را چاپ بکنند، بعد از آن نشست اینها ملحق شدند به همان طرز فکرواشتباه پروتستانها که هیچ بنایی برای عقیدهشان قائل نیستند یعنی میگویند هر کدام از عقیدهها اعتبارشان یکی است و تفاوتی ندارد یعنی کاملاً خودشان را از دست دادند و متاسفانه کلیسای کاتولیک هم به همین مبتلا شد و دنیای مسیحی ارتدوکس فرق دارد البته آنها بیشتر از 10 درصد مسیحیت نیستند، روسیه، ارمنستان و یونان که اکثر آنها هم اعتقاد ندارند ولی کسانی هم که دارند باز به عقیده اصیلشان پایبند هستند.
خلاصه غرب رفته است یک جایی که هیچ چارچوب فکری که درباره آن اجماعی باشد نیست و هر کسی دارد کار خودش را میکند و هر کدام از آنها منافعشان علیه منافع همدیگر است یعنی اتفاقی که بعد از انقلاب لوتر اتفاق افتاد یعنی صلح آگزبرگ سال 1615 که اینها تصمیم گرفتند نمیتوانند نظام امپراطوری مقدس روم را نگه دارند چون بین پروتستانها و کاتولیکها جنگ 30 ساله شد، اینها تصمیم گرفتند بگذارند هر کسی خودش تصمیم بگیرد که در سرزمین خودش چه بکند که الان درباره نظام نوین جهانی که صحبت میکنند که نظام صلح جهانی است که اینها به اتفاق به این تصمیم رسیدند که به هیچ اتفاقی نمیتوانند برسند و این تزاحم فکری و تضادهای فکری و عقیدتی شده بنای آن نظام سکولار
طالبزاده: در چه کتابی از این صحبت کردید؟
دریابندری: آخرین کتاب من «مقدمهای به اسلام ولایی» که 60، 70 صفحه نقد تاریخ کاتالیزم است. این را یک مقاله نوشت بعد از من خواست یک عکسالعملی به این نشان بدهم که یک کتاب شد و یک مقدمه شد و یک نتیجهگیری هم به آن اضافه کردم.
طالبزاده: غرب به غیر از سقوط اخلاقی که در رسانهاش خیلی واضح است در مسائل عقیدتی هم هیچ تمرکز و وحدتی در این نیست یکی باید این را اولاً برای خودشان توضیح بدهد به نظر من کسی که امروز صاحب قطبنما شده است باید امروز برای آنها توضیح بدهد و من میبینیم وقتی شما در کنفرانسها صحبت میکنید، مسیحیها هم دور شما جمع میشوند و هم کسانی که بعد مسلمان و شیعه شدند. در ایران تمرکزی برای انتشار اینها نیست یعنی من میدانم سازمانها و نهادهایی که میلیاردی در دستشان است اصلاً الف و ب چیزهایی که امشب میگوییم را نمیدانند.
دریابندری: بله یعنی [میخندد] مثلاً دست روی دل من نگذارید چون واقعاً در این 5 سال حالا خوشبختانه 2، 3 نفر بودند که ساپورت کردند، دکتر حسین دیبا در بخش بینالمللی تبلیغات حوزه علمیه قم از همه بیشتر و الان دارم با دکتر ایزدی کار میکنم. اینها نمیفهمند فرق بین کسی که انگلیسیاش بومی است و آن کسی که ترجمه معکوس میکند، قدر یک کسی که زبان اولش انگلیسی است و بعد مسلمان شده و بعد رفته اسلامشناسی خوانده است را نمیدانند حتی با کمال تاسف باید بگویم یک کسی لطف کرد و واسطه شد و من رفتم با بیت آیتالله جوادی صحبت کردم درباره این کتاب و به ما گفتند حتی دولت بودجهاش را فراهم میکند و به ما زنگ میزنند و حقالترجمه این را میخرند که چاپ شود و توزیع شود ولی خبری از آنها نشد و الان من چندین پروژههای بزرگ و سنگین دارم و مهمترین آنها درباره کار علامه عسگری است که یک پروژه 12 جلدی است یعنی ترجمه تالیف درباره کارهای علامه دربارۀ اصول دین که چند جلد درباره توحید است، چند جلد درباره امامت و نبوت است و من دنبال بانی هستم؛
طالبزاده: هیچ کدام از کتابهای شما در ایران چاپ نشده است؟
دریابندری: فعلا نه! باز کاری کردم که اینها در انتشارات رمضان چاپ شوند که بزرگترین انتشارات آمریکاست و در انگلستان و اروپا موجود است.
طالبزاده: این کمبودی که وجود دارد و نزدیک 4 دهه از انقلاب میگذرد نه تنها الان نیاز به ترجمه است بلکه نیاز به نشست و صحبت است، بلکه تبادل یعنی به طور جدی افراد گرسنۀ حقیقت آن طرف است که میداند حقیقت را بداند که میخواهد بداند رهایی و آزادی در کجاست و این مطالب هم با آ« ترجمههای قدیم من حتی شنیدم نهجالبلاغه را آنطور که باید و شاید ترجمه جذابی نیست.
دریابندری: اصلا نیست یعنی الان دو ترجمه موجود است در دنیای غرب که ترجمه افتضاحی است، ترجمههای هندی و پاکستانی هستند نه تنها آن عمق مفهومش را نفهمیدند بلکه اصلاً انگلیسی آنها به درد نمیخورد البته یک ترجمه دیگری هم از نهجالبلاغه شده است که نامش را یادم نیست یک نفر ایرانی بود که انگلیسی آن را آقای اسماعیلی به من دادند که این ترجمه خیلی بهتر از آن دو ترجمه است که اگر فرصت شود من دوست دارم این را ادیت بکنم که یک ترجمه سومی ارائه شود ولی به هر حال باز جا دارد یک کسی مانند استاد الگار، کسی که از من بالاتر باشد به این کار برسند. آنقدر پول خرج میکنیم ولی نهجالبلاغه به انگلیسی ترجمه نشده است.
طالبزاده: وظیفه سنگینی روی دوش ماست برای ارائه مفاهیم به غرب، بزرگان کار خودشان را کردند امام و شهدا و سفارشاتی که آقا داشتند ولی در عمل ما وظیفه داریم که معرفی کنیم، شمشیرزنها اینها هستند شبهشمشیرزن نیستند واقعی هستند، آنها را بشناسید و استفاده کنید روز قیامت باید جواب بدهیم شما که بیتالمال را داشتید باید خرج میکردید که اسلام را معرفی میکردیدکوتاه آمدید یا متاسفانه آنجا که قلبها باید بزرگ باشد و ما همه نباشیم برای اینکه حقیقت باشد، آنجا اگر دو تا را با هم قاطی کنیم و آب و روغن را قاطی کنیم خراب میشود یعنی خودمان را میگذاریم جلوی حقیقت و چیزی اتفاق نمیافتد الان به شدت غرب نیاز دارد، یعنی واقعاً گندیده است، بیرون آن مانند یک هندوانه است، سفت و محکم است ولی داخل آن گندیده است خبری در آن نیست و از این مرحله گذشته است و شما برای اینکه اخبار و خبرها را برسانید همین کتابهاست و سیستم باید بیاید پشت کار و کمک بکند و یک اتاق فکری باشد همه بنشینند و این انتقال مفاهیم فقه شیعه را که یک چیز خیلی مهم است یعنی مهمتر از اتم است و مهمتر از هر چیزی است که شما باید این را منتقل کنید و آن سانترفیوژ چیزی نیست اصلش این است و آن چیزی که انرژیزا است و هیچ چیزی مانند این دورانی که حقیقت از داخل آن بیرون میآید نیست. هر کدام از این کتابهای شما مفهومی دارد که باید گفته شود و از جمله این دو کتاب شما که تالیفی است که برای غرب نوشته شده است.