سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آنرا سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
********
پیام ویژه حمله تروریستی تهران
جعفر بلوری در روزنامه کیهان نوشت:
روز چهارشنبه گذشته یعنی 17 خرداد ماه سال 96، روز حساس و مهمی برای مردم ایران به ویژه پایتختنشینان بود. تعدادی حرامی تا دندان مسلح با هجوم به مردم در مجلس و محوطه حرم مطهر امام، وحشیانه، 17 نفر از هموطنان روزهدارمان را به شهادت رساندند و دهها نفر را زخمی کردند؛ اما ظرف چند ساعت، به سزای عمل پلیدشان رسیدند. درباره اینکه این حادثه چطور اتفاق افتاد و هدف آن چه بود، طی همین چند روز گذشته گزارشها و خبرهایی منتشر شده و همچنان نیز منتشر میشود. اما نکات مهم دیگری هم وجود دارد که شاید آن طور که باید، به آنها پرداخته نشده باشد که در این وجیزه به آنها اشاره خواهیم داشت:
1- حمله تروریستی روز چهارشنبه اگرچه تلخ بود اما، برکاتی هم به دنبال داشت. نمایان شدن چهره واقعی کسانی که با حمله به مدافعان حرم، خود را مدافع مردم جا زده و این عزیزان را «مدافع اسد» مینامیدند! یکی از این برکات است. تصورش را بکنید اگر 5 سال پیش مدافعان حرم، به کمک کشورهای همسایه خود یعنی سوریه و عراق نشتافته بود، این کشورها قطعا اکنون در کنترل تروریستهایی بودند که چهارشنبه در تهران دست به جنایت زدند. وضعیت کشورمان امروز چگونه بود اگر، دو کشور تکفیری، همسایهمان بودند؟! هر روز وقوع چندین حمله تروریستی و انتحاری در هر نقطهای از کشور؛ درست مثل عراق، سوریه و لیبی؛ غیر از این است؟ روز چهارشنبه، مظلومیت مدافعان حرم، شهدای مدافع و بچههای سپاه اندکی معلوم و حمله کنندگان به این عزیزان، رسوا شدند.
اتحاد مثال زدنی که پس از این حادثه بین تمام اقشار مردم و مسئولین به وجود آمده را نیز باید قدر دانست. هنرمند، ورزشکار، بازیگر سینما، سیاستمدار و چپ و راست، پس از وقوع این حادثه، نه تنها نترسید بلکه، برای دشمن رجز هم خواند. انتخابات ریاست جمهوری را که پشت سر گذاشتیم، عدهای به مثابه جنگ میپنداشتند تا با دو قطبی کردن جامعه، رای جمع کنند. این حادثه تا حد زیادی زخم دوقطبی را ترمیم و دل مردم و مسئولین را به هم نزدیکتر کرد که این هم از برکات این روز است.
2- گفته شده، 6 نفر از شهدا و مجروحین این حادثه سپاهی هستند. سپاه در کنار سایر نیروهای نظامی و امنیتی و اطلاعاتی کشور در روز چهارشنبه، انصافا خوش درخشید. طبق گزارشهای رسمی طی دو روز گذشته نیز ضربات مهلکی بر پیکر پس ماندههای تکفیری در برخی نقاط غربی کشور وارد کرده و «کلکشان را کندهاند» و گزارشهای آن نیز به طور مرتب منتشر میشود. شاید امروز وقت خوبی برای گله و شکایت نباشد چرا که میگویند - و درست هم میگویند- باید اتحاد را حفظ کرد اما، از برخی مسئولین به خاطر جفاهایی که بر این نهاد در طول انتخابات کردند که میشود یک انتقاد خشک و خالی کرد، نمیشود؟! به امید روزی که مسئولین برای رسیدن به یک مشت رای بیشتر، به مولفههای قدرت آن نظامی که خود بخشی از حاکمیت آن هستند، حمله نکنند. تضعیف چنین نهادهایی میتواند به منزله چراغ سبزی باشد برای طراحان آمریکایی و سعودی برای انجام چنین حملاتی. انشاءالله که اشتباه باشد اما، برخی در جریان انتخابات اخیر، ناخواسته چنین چراغ سبزی را نشان دادند!
3- بدون کوچکترین تردیدی پشت حمله تروریستی تهران، تنها یک گروه «شکست خورده تکفیری» یعنی داعش قرار ندارد و احتمالا چند کشور این عملیات را سازماندهی و اجرا کردهاند. از تغییر و تحولات در سازمان جاسوسی آمریکا (سیا) بگیر تا تحولات اخیر در عربستان و قطر، میتواند در وقوع این حمله کور نقش داشته باشد. تیم به شدت ضد ایرانی که ترامپ دور خود جمع کرده و در همین چند هفته گذشته روی آن به طرز غیر عادی مانور داده را نباید از نظر دور داشت. انتصاب« مایکل دی آندریا» ملقب به آیتالله مایک! به عنوان مسئول دفتر تجسس ایران در سیا و ساخت فیلم تبلیغاتی برای وی از سوی آمریکاییها، از جمله اقدامات بیسابقهای است که نباید به سادگی از کنار آنها گذشت. تاکنون سابقه نداشته سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا یا هر کشور دیگری، مهرههای خود را معرفی کنند، چه رسد به اینکه، برای آنها فیلم تبلیغاتی ساخته و ماموریت آنان را هم اعلام نمایند. آمریکاییها صراحتا میگویند، ماموریت این جاسوس ترور است! و برای اثبات این اظهارات گفتهاند، بن لادن را با نقشه همین «دی آندریا» به قتل رساندهاند! انتصاب «جیمز متیس»، وزیر دفاع به شدت ضد ایرانی ترامپ که در همان محافل آمریکایی به «سگهار» معروف است نیز بخش دیگر این ماجراست.
رئیسجمهور آمریکا، عربستان، مرکز ایدئولوژی داعش و تروریستهای تکفیری را اولین مقصد سفر خارجی خود پس از پیروزی در انتخابات قرار داد تا در نشست صد در صد ضد ایرانی ریاض مشارکت کند. برنامه محوری این نشست، اعلام خبر تشکیل «ناتوی عربی» بود که هدف اعلامی و رسمی آن هم، مقابله با ایران عنوان شده است! آنچه امروز در قطر جریان دارد و این کشور را تا مرز جنگ پیش برده نیز با نشست ریاض ارتباط مستقیمی دارد. گفته میشود یکی از دلایل حمله سعودیها به قطر، مخالفت دوحه با محور اصلی نشست ریاض یعنی مقابله با ایران و حزبالله لبنان و همچنین مخالفت با پرداخت حقالسهم خود از تشکیل ناتوی عربی است. بنا بر این اگر بگوییم، حادثه روز چهارشنبه با این تحولات ارتباط مستقیمی دارند، بیراهه نرفتهایم.
4- «کشتن» اولویت نخست عاملان این حمله نبود چرا که اگر چنین بود، مراکز دیگری بودند که شاید، راحتتر میشد به آنجا حمله کرد و تعداد بیشتری از مردم را به شهادت رساند. به نظر میرسد اولویت نخست آمریکا و سعودی، انتقال پیام بوده باشد. پیامی به ما و پیامی هم به سایر نقاط دنیا. انتقال این پیام که «ایران دیگر جزیره ثبات نیست» و «امنیت در این کشور از بین رفت»، پیام این حادثه برای جهان میتواند باشد. نا امن شدن ایران آرزوی آمریکا و سعودی است و این آرزو را کتمان هم نمیکنند. مخاطب پیام آنها به ما اما میتواند برخی مسئولین کشورمان باشند. چگونه؟ بخوانید:
به گفته بالاترین مقامات رسمی و اجرایی عراق و سوریه، اگر ایران نبود داعش و سایر گروههای تروریستی تکفیری اکنون در بغداد و دمشق و حتی همین کشورهای مرتجع در حال خلافت! بودند. پروژه داعش، پروژه پرهزینهای برای دنیای استکبار بود. قرار بود با این حرامیها علاوه بر زدن ریشه اسلام، فروش سلاح و تسلط بر چاههای نفت، به مقابله با ایران و حزبالله لبنان پرداخت تا رژیم صهیونیستی در حاشیه قرار بگیرد. ایران اما، با جانفشانیهای همین شهدای مدافع حرم، تمام محاسبات آنها را به هم ریخت. امروز تنها بخش بسیار کوچکی از عراق در چنگال داعش باقی است و اوضاع در سوریه نیز باب میل آنها پیش نمیرود؛ طوری که آمریکاییها خود مستقیما وارد میدان شده و بعضا به نیروهای عراقی و سوری مستقیما حمله میکنند. شاید با طراحی حمله تروریستی تهران، به دنبال رساندن «پیام ترس» به کسانی بودهاند که، میترسند! کسانی که معتقدند توانمندیهای نظامی ما با یک حرکت آمریکا، نابود میشود. کسانی که توانمندیهای ما را در حد تهیه آبگوشت بزباش و قرمه سبزی میدانند. هدف از تدارک این حملات شاید، انتقال پیام «ترس» به مردم هم بود. آمریکاییها در همین چند سال گذشته، نتیجه ترساندن را خوب دیدهاند. شاید این بار میخواستند با ترساندن مردم و برخی مسئولین، ما را دچار اشتباه محاسباتی در تحولات جاری منطقه کنند! اما حضور حیرتانگیز دیروز مردم در مراسم تشییع شهدای ترور رمضان در کنار واکنشهای خارقالعاده مردمی به این حادثه نشان داد، مردم ایران بیدی نیستند که با این بادها بلرزند.
5- اتفاق روز چهارشنبه یک پیام ویژه هم داشت. اینکه، شیطان شیطان است و با «بزک» نمیتوان ماهیت آن را تغییر داد. حادثه چهارشنبه تهران، بزک آمریکاییها را شست و چهره واقعی این کشور را بار دیگر به مردم نشان داد. «عدهای از مردم» شاید نمیدانستند شاید هم فراموش کرده بودند که چرا قریب به 40 سال است مرگ بر آمریکا میگوییم. در چند سال گذشته نیز تلاش زیادی برای حذف این شعار از سوی برخیها شد تا «آن عده»، همچنان نادان بمانند. در کنار تلاش برای اعتمادزایی!، این عده از هیچ کاری تاکید میشود از هیچ کاری برای بزک کردن این شیطان دریغ نکردند، از تحریف سخنان امام بگیر تا گفتن «دوران این حرفها گذشته» استفاده کردند. این حادثه نشان داد، برخی از معضلات، خود حاصل مذاکره و اعتمادند! به ویژه وقتی طرف مذاکره کشوری با مختصات آمریکا باشد. مگر معضل «داعش» در بحبوحه «مذاکرات» اتمی ساخته و پرداخته نشد؟!
این احتمال هنوز هست که حملات مشابهی را برنامهریزی و به اجرا بگذارند اما با هوشیاری که مردم و مسئولین کشور بعد از این حادثه به دست آوردند، احتمال تکرار چنین حوادثی بسیار کم است. خبرهای خوبی از دستگیری و متلاشی شدن عقبه این تکفیریها با همکاری مردم به گوش میرسد. با وجود چنین مردمانی، چنین نیروهای نظامی مخلص و با ارزشی و به شرط حفظ این هوشیاری و صد البته دل بریدن از دشمن، هم کلک آنها به زودی کنده میشود، هم توان تکرار چنین جنایاتی از دشمن گرفته خواهد شد.
در خانطومان برای بهارستان
حسین قدیانی در روزنامه وطن امروز نوشت:
چند هفته پیش در انتخابات، رأی داد و چند روز پیش در امتحانات، جان! و این قصه همیشگی تأمینکنندگان امنیت این کشور است! چند هفته پیش، شنیدن دشنام دوست و چند روز پیش، دیدن دشنه دشمن! و این هم قصه همیشگی تأمینکنندگان امنیت این کشور است! چند هفته پیش، تحریم مالی از ناحیه دوست و چند روز پیش، تهدید جانی از سوی دشمن! و این هم باز، قصه همیشگی تأمینکنندگان امنیت این کشور است! چند هفته پیش، خنجر از پشت و چند روز پیش، تیر از مقابل! و باز این هم قصه همیشگی تأمینکنندگان امنیت این کشور است! لباسشخصیها! خشونتطلبها! مداخلهکنندگان در سیاست! آه از این همه مظلومیت «سپاهیان عزیز» که حتما باید اینگونه مظلومانه و در دسترس و از نزدیک شهید شوند تا از نظر جماعتی قلیل اما پرادعا، لااقل برای چند روزی «محترم» شمرده شوند! خانطومان کجا و میدان بهارستان کجا؟! اما آن رزمنده جان بر کف، چند سال پیش در جبهه شام به شهادت رسید برای همین جبهه مجلس! و برای همین سنگر قوه مقننه! و برای همین نهاد قانونگذاری! رخداد 17 خرداد 96 میتوانست هر روز و در ابعادی به مراتب بزرگتر رخ دهد، اگر سپاه قدس، قائل به این نظریه کاملا مبتنی بر عقل نبود که دشمن را در همان موطن اصلی خود متوقف نگه دارد! پس به عدد شهدای روز چهارشنبه، همه شهدای مدافع حرم امنیت کشور را اضافه کنید! آری! گاه هست که تو در بهارستان، شهید نمیشوی لکن هر کجا که به شهادت برسی، یکی هم برای تأمین امنیت همین بهارستان است! و «قانونگرایی» از این بالاتر که تو برای تأمین امن و امان قانون و قانونگذار، دست از جان شیرین بشویی؟! باز هم به این بچهها بگویید «ضد قانون»! باز هم به این بچهها بگویید «مدافعان اسد»! باز هم به این بچهها بگویید «افراطی»! باز هم به این بچهها بگویید «تندرو»! باز هم به این بچهها بگویید «ترمزبریده»! و باز هم شعار بدهید «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران»! لکن از یاد نبرید که جان را برای ایران، همان رزمنده تقدیم کرد که بیتفاوت نسبت به غزه و لبنان نبود! هیهات! آنچه مؤید ایرانی بودن و ایراندوستی و ملیگرایی است، فقط تاییدی در فلان صفحه شناسنامه نیست، که ملیت منافقین هم ایرانی بود و هنوز هم ایرانی است! آنچه واقعا حکم به ملیگرایی یک ایرانی میدهد، نه شعار «نه غزه، نه لبنان» که احترام گذاشتن به مصادیق ملیت است! و از جمله این مصادیق «قانون» است! یکی در انتخابات میبازد و با وجود کوهی از شکایت مستند، هرگز تخطی از موازین قانونی کشور نمیکند؛ یکی هم هنوز انتخابات تمام نشده، اعلام پیروزی میکند! این دومی هم ایرانی است اما بدان سبک و سیاق که گروهک ضاله منافقین میپسندد! که داعش میپسندد! مگر چه کرد روز 17 خرداد، داعش؟! الا حمله به نهاد قانونگذاری کشور؟! حمله به قانون که فقط اسلحه نمیخواهد! تو میتوانی دروغ بزرگ تقلب را اسم رمز آشوب کنی و به همه پندها و اندرزها و هشدارها و تذکرات مبنی بر حرکت روی ریل قانون، رسما بخندی و قریب 2 سال، با آبروی مملکت بازی کنی و به دشمن، گرای تحریم بدهی و بیآنکه از اعضای رسمی داعش باشی، رسما داعشی باشی! با همان توهم! و با همان توحش! بیخود نیست که زنجیرهایها، روزی لوگوی روزنامه خود را با رنگ پرچم تکفیریها ست میکنند و روز دیگر وقیحانه تیتر میزنند «سرتیپ حسین همدانی در سوریه کشته شد!» نه! آن که کشته شد، در سوریه نبود! در همین ایران خودمان بود! آنجا که جماعتی وقیح، انصاف، وجدان، ایمان، ملیت و قانونگرایی خود را بارها و بارها کشتند! آنجا که طعنه زدند و زخم زبان زدند «داعش را با مذاکره هم میتوان رام کرد!» جناب آقای کرباسچی! 17 خرداد، شما کجا بودید که در بهارستان نبودید؟! بسی دوست داشتیم بدون خون و خونریزی و جنگ و جدال و اسلحه و گلوله، شاهد هنرنمایی حضرتعالی باشیم! والله با من بود، شما را اعزام میکردم نه به سوریه، بلکه به همین بهارستان، وقیحانه میگویید اتحاد؟! با کی؟! با شما؟! شما در اتحاد با ابوبکرالبغدادی هستید!
شما در اتحاد با برادران سعودی خود هستید! شما در اتحاد با منافقین هستید! شما در اتحاد با تروریستها هستید! کم از پشت، خنجر زدید به مدافعان حرم؟! کم کنایه زدید؟! کم نیش زدید؟! اگر داعش، نهاد قانونگذار را هدف گرفت، شما هم مکرر اصل و اساس قانون را تخریب کردهاید! و هیچ بویی بدتر و حالبهمزنتر از تمرد از قانون نیست! داعش اسلحه دارد و با گلوله علیه قوه مقننه قیام میکند و شما روزنامه دارید و با قلم علیه قانون قیام میکنید! داعش در بهارستان، کپی برابر اصل شما بود در هشتاد و هشتستان! داعش هم اگر انتخابات برگزار کند، قبل از رأیگیری، اعلام پیروزی میکند! و من این همه را نوشتم تا بگویم رأی دادن در انتخابات جمهوری اسلامی زیباست اما خون دادن در امتحانات جمهوری اسلامی، از آن هم زیباتر است! و این دومی، کار «شهید» است! همان مظلوم همیشگی که اگر دشنه دشمن هم نباشد، دشنام دوست، سهم او را بخوبی میدهد! هان ای شهدا! حالا دیگر از زخمزبانها راحت شدید! ما را اما، این قصه ادامه دارد... .
از حفرههای سیاستورزی تا تهدید امنیت ملی
محمد اسماعیلی در روزنامه جوان نوشت:
نظام سلطه طی 38سال گذشته صدها برنامه پیچیده، چندلایه و مدون برای پیشبرد اهداف خود در مواجهه با نظام جمهوری اسلامی ایران داشته که بر اساس اولویتهای مختلف میتوان تقسیمبندیهای گوناگونی از این دشمنیها ارائه کرد که قریب به اتفاق آن به بن بست خورده است.
براساس یکی از همین تقسیم بندیهای سه گانه «کوتاه، میان و بلندمدت» نظام سلطه مبنی بر
1-«ثبات زدایی از امنیت داخلی کشور»، 2- «ایجاد دوقطبی مردم –حاکمیت» و3- « استحاله سیاسی حاکمیت» دانست که حملات تروریستی روز چهارشنبه تهران در حرم حضرت امام (ره) و مجلس شورای اسلامی در دسته سوم قابل جاگذاری است.
غربیها بر اساس دکترین مقابله با ایران معتقدند که این سه سناریو باید به صورت همزمان در دستور کار قرار گیرد چرا که تمرکز بر یکی از آنها نافی دو گزاره دیگر نیست و تمرکز توأمان روی هر سه محور، قدرت اثرگذاری آنها را افزایش میدهد و میتواند جمهوری اسلامی ایران را در بازه زمانی کوتاهتری دچار فروپاشی کند.
از میان سه گزاره «ثباتزدایی از امنیت داخلی کشور»، «ایجاد دوقطبی مردم –حاکمیت» و «استحاله سیاسی حاکمیت » یا همان اهداف کوتاه، میان و بلندمدت امریکاییها سومین طرح خود مبنی بر « استحاله سیاسی حاکمیت» را در قالب «تغییر رفتار ایران» دنبال میکنند، به این معنا که تغییر رفتار ایران در حوزههای مختلف منطقهای - بینالمللی میتواند تأثیرات چشمگیر و خیرهکنندهای بر آینده نظام جمهوری اسلامی ایران گذاشته و حتی کارکرد انقلاب ایران را طی سالهای نزدیک، به پایین ترین درجه ممکن برساند، به گونهای که میزان اثرگذاری ایران روی بسیاری از تحولات و رویدادهای منطقهای و فرامنطقهای در حد یک کشور دسته سوم قاره آفریقا تنزل پیدا کند.
2 ـ سومین هدف تحت عنوان « استحاله حاکمیت سیاسی» که تحت پوشش « تغییرات جدی در رفتار-گفتمان انقلاب به خصوص در عرصه خارجی» دنبال میشود را میتوان در برخی از تحولات چهار سال اخیر به خوبی مشاهده کرد که مهمترین آن ایجاد تغییرات جدی و«تعهدات قابل تأمل» دولت ایران با سازمانهای بینالمللی است که از جمله آخرین آن امضا و اجرای سند 2030 میباشد، سندی که میتواند همانند روح و متن برجام و همچنین FATF یا کنوانسیون پالرمو ابتدا زنجیرهای از تعهدات را ایجاد و در نهایت رفتار کشورمان در عرصه منطقهای و بینالمللی را «استانداردسازی» کند.
خروجی پذیرش اینگونه تعهدات بینالمللی در حوزههای مختلف هستهای، علمی، آموزشی، امنیتی و بانکی میتواند به تحدید قدرت مانور ایران در حوزههای مختلف ختم و در چارچوب دلخواه امریکاییها قرار دهد که بر اساس آن ایران به کشور تبدیل میشود که نمیخواهد و بهتر بگوییم نخواهد توانست در مواجهه با کشورهای قدرتمند غرب و شرق تقابلی را صورت داده و منافع و خواستههای بینالمللی خود را تنها در صورت موافقت مثبت ایالات متحده در دستور کار قرار خواهد داد.
3ـ تغییر ماهیت انقلاب اسلامی که مصادیق آن «زدودن مفاهیم انقلابیگری و تراشیدن مؤلفههاییاز گفتمان انقلاب اسلامی» است را میتوان با جستوجو در سخنرانی و موضعگیری برخی از سیاستمداران طی چهار سال اخیر به وفور مشاهده کرد؛ سیاستمدارانی که یک ماه منتهی به روز برگزاری انتخابات رویکرد نظام در دهه60 و در مواجهه با گروهکهای تروریستی را زیر سؤال برده و صنعت دفاعی – نظامی کشور را دستاویز رقابتهای انتخاباتی قرار داد تا جایی که اصل برخورد قانونی و عقلانی حاکمیت با تروریستهای دهه60 افراطیگری نامیده شد!
به بیان بهتر عملکرد و نوع رفتار- گفتار برخی از سیاستمداران داخلی طی چهار سال اخیر را میتوان مهمترین عامل پیشبرد اهداف نظام سلطه در سه گانه مورد اشاره دانست، به این معنا که تا زمانی هدف یک جریان سیاسی در داخل کشور «بی توجهی به مؤلفههای اساسی گفتمان انقلاب در عرصه بینالمللی» است باید توقع تحقق سناریوی نخست یا همان «بیثبات کردن امنیت داخلی کشور» را داشت. به اعتقاد عناصر این طیف استمرار «امنیت پایدار داخلی» تنها نمیتواند ناشی از اقتدار سازمانهای امنیتی-انتظامی باشد و پایداری این امنیت مشروط به تعامل سازنده با نظام سلطه (کم توجهی به مؤلفههای نظیر انقلابیگری و استکباری ستیزی از گفتمان انقلاب اسلامی) میباشد به همین دلیل است که در مناظرات انتخاباتی بیمحابا عملکرد نهادهای وابسته به حاکمیت در عرصه امنیتی مورد خدشه قرار میگیرد.
«امنیت پایدار»به عنوان یک موهبت الهی، مسئلهای است که رهبری قبل از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری نیز از آن یاد میکند و از مسئولان ارشد کشور در زمینه تعمیق گسلهای اعتقادی، جغرافیایی، زبانی و قومی انتقاد میکند. معظمله در دانشگاه امام حسین میفرمایند: «هدف کوتاه مدت آنها «برهم زدن امنیت کشور و ایجاد آشوب و فتنه» است... هدف بلند مدت دشمنان از بین بردن اصل نظام است و این موضوع بر خلاف سالهای اول انقلاب، دیگر صراحتاً اعلام نمیشود.»
4 ـ عملکرد و نوع رفتار- گفتار برخی از سیاستمداران داخلی طی چهار سال اخیر در پیشبرد اهداف نظام سلطه در دومین پایلوت سناریوی مورد اشاره یا همان «ایجاد دو قطبی مردم –حاکمیت» بسیار موثر و تعیینکننده است، همان موضوعی که رهبری در سخنرانی مورد اشاره بیان میکنند: «در طراحی بدخواهان، اقتصاد کشور نباید حرکت کند، معیشت مردم باید لَنگ بماند، کار و تولید رونق نگیرد و بیکاری بهعنوان یک بلا باید عمومیت پیدا کند تا در نهایت، مردم از جمهوری اسلامی ناامید شوند.»
این بدان معناست که نه تنها «استمرار امنیت پایدار کشور» بستگی به نوع رفتار، موضعگیری و عملکرد مسئولان ارشد کشور دارد و بر اساس ارتباط مستقیم این دو (حاکمیت - امنیت)، مقامات محوری کشور باید از ورود به مباحث هزینه زا نظیر «تخطئه دستاوردهای دفاعی-نظامی» یا «مشروط کردن امنیت کشور به انفعال در برابر دشمن» اعراض کنند، بلکه باید در انتخابات دوگزاره ( قدرت – خدمت) خدمتگزاری به جامعه را انتخاب کنند چرا که ناتوانی به خصوص در عرصه دولتها و وزارتخانههای تابع میتواند زمینههای نارضایتیهای اجتماعی و سپس سیاسی را مقدمهسازی کند و دوگانه « مردم – حاکمیت » را رقم بزند.
5ـ مهمتر از اینکه نوع رفتار و کارکردهای مسئولان ارشد ارتباط مستقیمی با «امنیت پایدار» و «رضایتمندی مردم از حاکمیت اسلامی» دارد میتواند حیات یا ممات انقلاب اسلامی را بر پایه این دو موضوع (1-امنیت و2- رضایت اجتماعی از حاکمیت) رقم بزند به این معنا که با آدرس غلط دادن به افکار عمومی تحقق تمام و کمال «امنیت و معیشت» را در گرو چشمپوشی از مولفههای اساسی گفتمان انقلاب اسلامی و ارتباط یک سویه با غرب و بهویژه ایالات متحده معنا کنند که نتیجه این رویکرد چند بعدی ممات انقلاب اسلامی در هر دو بعد داخلی و بینالمللی است.
بهراستی حاکمیتی که نمیتواند «امنیت و معیشت» را به ارمغان بیاورد، میتواند نقش محوری در تحولات منطقهای و بینالمللی ایفا کند و آیا با چنین شرایطی «اقتدار داخلی» و «اعتبار بینالمللی» جمهوری اسلامی ایران معنایی دارد؟
سازش، مسیری بی بازگشت
دکتر حسن کربلایی در روزنامه رسالت نوشت:
جنس کار امام (ره) یک انقلاب به تمام معنا بود. کم و کیف کار او یک تحول اجتماعی و سیاسی یا تغییر مناسبات بر اساس ملاحظات قدرتهای داخلی و خارجی یا به تعبیر درست تر یک رفرم اجتماعی نبود. نهضت های یک صد ساله اخیر در ایران با پشتیبانی مردم هرگز به دنبال یک انقلاب به معنای تمام و کمال نبودند لذا نه تنها به اهداف حداقلی خود نرسیدند بلکه در مدت کوتاهی ورق برگشت و استبداد با شکل و شمایل جدید و آرایش نو وارد صحنه های سیاسی و اجتماعی شد. جنس اندیشه امام راحل در حوزه فلسفه سیاسی معطوف به انقلاب و تغییرات بنیادین در همه حوزه های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی بود. شناخت اندیشه سیاسی امام (ره) بدون فهم این مهم ممکن نیست. مانیفست سیاسی امام راحل در پیام 30 صفحهای پذیرش قطعنامه به خوبی پرده از تئوری ایشان مبتنی بر تغییر و انقلاب برمی دارد.
حضرت امام پذیرش قطعنامه را آغاز یک جنگ میداند و میفرماید؛ "امروز جنگ حق و باطل، جنگ فقر و غنا، جنگ استضعاف و استکبار و جنگ پابرهنه ها و مرفهین بی درد شروع شده است."
امام (ره) انقلاب اسلامی را به عنوان نمایندگی جبهه حق معرفی میکند و بر این موضع پای میفشارد.
امام راحل در پی تغییر جهان و زمینه سازی برای ظهور حضرت صاحبالزمان (عج)
یگانه منجی عالم بشریت بود و از این موضع تا آخرین روزها و لحظات عمر با برکت خود اندکی عقبنشینی نکرد.
دنیای اسلام بر اساس ریلی که امام (ره) درست کرد به سوی بیداری اسلامی پیش رفت و دیکتاتورهای منطقهای و فرامنطقهای یکی پس از دیگری سقوط کردند. اما جهان استکبار و استبداد برای انحراف ملتهای مسلمان با بهرهگیری از جبهه نفاق در دنیای اسلام به نهضت جهانی امام (ره) از پشت خنجر زدند. آنها به صورت سپری درآمدند که رژیم صهیونیستی و آمریکای جنایتکار را در منطقه محافظت کردند. اما به زودی دنیای اسلام بیدار میشود و با عبور از سد منافقین خود را به مرزهای انقلاب اسلامی و اجرای احکام الهی در بلاد خود می رساند.
انقلاب اسلامی هم پس از عبور از منافقین و لیبرالها و جریان الحاد در سال 60 اوج گرفت. نظام، کشور، علما و مردم برای عبور از جبهه نفاق هزینه زیادی پرداخت کردند. پرداخت این هزینه گرچه اکنون رو به کاستی است اما همچنان ادامه دارد.
برخی در داخل و خارج بر این گمان هستند که با نفی انقلابیگری ایران را روی سفره تعهدات رنگارنگ جهانی بنشانند.
برجام هستهای را به برجام منطقهای وصل کنند و اسناد سازمان ملل هم که به بهانه جهانی شدن متضمن سکولاریزه کردن همه نظامهای روی زمین است را بر ما تحمیل کنند.
آنها برآنند که سامانه آموزش در کشور بر اساس سند منحط 2030 قرار گیرد و سامانه اقتصاد کشور در بند پیمان «اف ای تی اف» باشد تا با همین دست فرمان نظام مجبور شود بر اسناد به اصطلاح جهانی از طریق سازمان ملل و به رهبری آمریکا و قدرتهای جهانی انگشت تایید و تاکید بگذارد.
این ریلگذاری قطار انقلاب را از ریل امام (ره)، اسلام، قرآن و قانون اساسی خارج میکند و کسانی که بانی این حرکت غفلت آلود هستند در تاریخ ایران به نیکی از آنها یاد نمی شود.
انقلاب با این ریلگذاری به سمت سازش با قدرتها می رود هزینه این سازش به مراتب بیشتر و سهمگین تر از چالشهای عقلانی مسئولان طی چهار دهه گذشته با دنیای استکبار است.
رهبری معظم انقلاب در مرقد مطهر امام راحل از این رویکرد خطرناک پرده برداری و به مسئولان هشدار دادند و آنها را از رفتن به این مسیر بیبازگشت برحذر داشتند.
تاریخ 40 ساله اخیر نشان می دهد نام امام (ره) و انقلاب متغیر اصلی حرکتهای سیاسی در منطقه و جهان است.
قدرت اسلام هر روز افزونتر می شود. نام امام راحل و نقش بی بدیل مقام معظم رهبری از هر زمان در تحولات منطقه ای و جهانی آثار وجودی خود را بیشتر نمایان می کند. آنکه در این معرکه باید عقب نشینی کند دنیای استکبار است نه انقلاب اسلامی.
آنکه امروز باید به فکر سازش با انقلاب اسلامی و به رسمیت شناختن انقلاب باشد غرب است!
اگر دیپلماسی خارجی دولت دوازدهم این مهم را درک نکند آسیبهایی که از برجام به ملت و کشور وارد شده را افزایش می دهد. نبرد ملت ما با استبداد جهانی به حکم امام (ره) و اراده پولادین رهبری معظم انقلاب حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای تعطیل بردار نیست.اگر دیپلماتهای ما در این حقیقت تردید کنند، میلیونها جوان که در ایران دست به ماشه در برابر استکبار و استبداد جهانی به صف ایستاده اند تردید نمی کنند. سند این ادعا هم شهدای بزرگوار دفاع از حریم و حرم انقلاب اسلامی هستند که با اقتدار خود باب شهادت را هنوز باز نگه داشته و دشمن را در عمق استراتژیک نظام، کیلومترها دورتر از مرزهای ایران اسلامی زمینگیر کرده اند.
ترقهبازیهای دشمن در چهارشنبه گذشته تهران نشان داد استکبار جهانی با حمایت بی پرده از تروریسم وارد فاز به اصطلاح سخت با انقلاب اسلامی شده است. واکنش ترامپ به حادثه تروریستی تهران و حمایت از تروریستها به قول ظریف نفرت انگیز بود. این نفرت متقابلاً در مواضع وزارت خارجه و به ویژه رئیس دولت علیه آمریکا باید آثار وجودی خود را نشان دهد.
«آتش به اختیار» در چارچوب قانون و اخلاق
مصطفی طاهری در روزنامه خراسان نوشت:
یکی از ملزومات درک دقیق متن، استفاده از «محکمات» برای تفسیر «متشابهات» است. این منطقی است که در فهم متون دینی نیز در فقه و اصول فقه به آن توصیه شده است. در خصوص تحریف دیدگاهها و اندیشههای حضرت امام خمینی(ره) نیز که در سالهای اخیر از سوی جریانهای لیبرال و متحجر دنبال شده است، توصیه بزرگان مراجعه به اصول و مبانی کلام ایشان و عرضه تفسیرها و روایتها به این مبانی است. موضوع برداشت و تفسیر ناصحیح از بیانات رهبر معظم انقلاب نیز امر تازه ای نیست. گاهی حضرت آیت ا... خامنه ای خود نیز به اصلاح برداشتهای غلط از فرمایشاتشان اشاره کرده اند. به عنوان مثال تذکر ماه گذشته درباره تحریف سخنانشان درباره برداشته شدن سایه جنگ از سوی مردم و مرتبط کردن آن با انتخاب این دولت و آن دولت، از این قبیل بود. استفاده از عبارت «آتش به اختیار» از سوی رهبر معظم انقلاب در دیدار اخیر با دانشجویان نیز با برداشتهای متفاوت و گاه بی ربط از سوی کاربران شبکههای اجتماعی روبه رو شد. آیت ا... خامنه ای در این دیدار فرمودند: «من به همه آن هستههای فکری و عملیِ جهادی، فکری، فرهنگی در سرتاسر کشور مرتّباً میگویم: هرکدام کار کنید؛ مستقل و بهقول میدان جنگ، آتشبهاختیار.» برای درک دقیق تر این عبارت باید به چند نکته توجه داشت:
1. استفاده از تشبیهات نظامی از سوی رهبر انقلاب درباره مسائل فرهنگی و حتی اقتصادی مسبوق به سابقه است. عبارتهای «قرارگاه فرهنگی»، «قرارگاه اقتصادی»، «افسر جنگ نرم» و... نمونههایی از این موارد برای تقریب به ذهن مخاطبان است. آیت ا... خامنه ای در دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی در سال 92 به علت این موضوع اشاره کردند: «تعبیر "قرارگاه" ممکن است به بعضی گوشها سنگین بیاید - قرارگاه یک اصطلاح جنگی است، اصطلاح نظامی است - و بگویند آقا، قرارگاه مال مسائل نظامی است، شما در مسائل فرهنگی هم فکر نظامی را رها نمیکنید! واقع قضیه این است که کارزار فرهنگی از کارزار نظامی اگر مهمتر نباشد و اگر خطرناک تر نباشد، کمتر نیست؛ این را بدانید؛ یعنی میدانید هم شما، واقعا یک میدان کارزار است اینجا.»
2. رهبر معظم انقلاب در طول سالیان مختلف و در مواجهه با اتفاقات مختلفی که در کشور به وجود آمده بود، همواره بر رعایت چارچوبهای قانونی در کشور از سوی همه نیروها و طیفهای مختلف کشور تأکید داشته اند. از جمله طی یک حکم حکومتی در خطبههای نماز جمعه سال 79 در واکنش به توهین یکی از نشریات به ائمه(ع) فرمودند: « شنیده شده در گوشه و کنار راجع به همین مطلبی که نوشته شده است، بعضیها گفتهاند ما اقدام میکنیم، مجازات میکنیم؛ ابداً. در نظام اسلامی، این کار به مسئولان مربوط است.در نظام اسلامی، این کارها مربوط به حکومت است... اگر کسی احساساتی هم دارد، خیلی خوب، آن احساسات پیش خدای متعال قطعاً اجر خواهد داشت؛ اما اگر عمل و اقدامی برخلاف موازین باشد، از آحاد مردم یقیناً پیش خدا هم اجری ندارد. من هم که حالا نهی کردم؛ یعنی غیر از حرمت قانونی، حرمت شرعی هم پیدا کرد؛ مراقب باشید. اگر کسی به فرض از لحاظ تقلید، مقلّد کسی هم هست، بنده که نهی کردم، برای او حرام خواهد شد؛ این فتوای همه علماست. کسی حق ندارد یکوقت کار نسنجیدهای انجام دهد.» همچنین در سال 80 نیز تأکید کرده اند: «هیچ چیزی مجوّز این نیست که بگویند چون نیروی انتظامی و قوه قضاییه عمل نکردند، خودمان وارد میدان شدیم؛ نخیر، آن روزی که لازم باشد مردم برای حادثهای خودشان وارد عمل شوند، رهبری صریحاً به آنها خواهد گفت.» بر این اساس باید توجه داشت که سیره و قول رهبر انقلاب همواره بر نفی اقدامات خودسرانه و خارج از چارچوبهای قانونی صراحت داشته است.
3. در بافت پیرامونی(کانتکست) کلام ایشان مشخص است که موضوع مسائل فرهنگی و فضای دانشگاهها در میان است و این عبارت را درباره مواقعی به کار برده اند که دستگاه مرکزی دچار اختلال شده است و «مسئله اصلی را از مسئله فرعی تشخیص نمیدهد». با توجه به موقعیت و جایگاه کلام ایشان اینطور برداشت میشود که در چنین وضعیتی وظیفه جوانان و نیروهای انقلابی است که بدون توجه به مسئله سازیهای دستگاه مختل شده، به مسئله اصلی و اولویت اساسی بپردازند.
4. با این توضیحات ظاهراً عبارت«آتش به اختیار» میتواند به معنای همان اصطلاح «خودجوش» باشد که ایشان در سالهای گذشته بارها آن را به کار بردند. رهبر انقلاب در دیدار نوروزی سال 95 در این باره تأکید کردند: «...این مجموعههای خودجوش مردمی که کار فرهنگی میکنند -که الان در سرتاسر کشور هزاران مجموعه خودجوش مردمی هست که دارند خودشان کار میکنند، خودشان فکر میکنند، خودشان تلاش میکنند و کار فرهنگی میکنند- روزبهروز باید توسعه پیدا کنند؛ دستگاههای دولتی باید به اینها کمک کنند.» همچنین در مراسم سوم خرداد همان سال در جمع دانش آموختگان دانشگاه افسری امام حسین(ع) نیز تصریح کردند:«اینکه گفتیم جوانهای مؤمن و حزباللّهی و انقلابی کارهای فرهنگی خودجوش را رها نکنند و دنبال بکنند، و همه دستگاههای فرهنگی کشور را دعوت کردیم و میکنیم که در این جهت حرکت کنند، این، بخش فرهنگیِ این عدم تبعیّت است، این جهاد بزرگ است، جهاد کبیر است.» بر این اساس دستور رهبر انقلاب درباره آتش به اختیار بودن نیروهای فرهنگی تأکید بر برنامه ریزی و فعالیت خودجوش فرهنگی دارد. البته در دیدار اخیر نیز ایشان توصیه کردند که اگر فهمیدید که اقدامتان نادرست است از همانجا متوقّفش کنید و راه را برگردانید. اندیشه یک متفکر، حاصل یک منظومه فکری و همنشینی اصول و فروع در کنار یکدیگر است. برای درک دقیق عباراتی که چالش برانگیز است باید سعی کرد از سایر سخنان او استفاده کرد.
فرصتهای اقتصادی مناسبات ایران و قطر
امیررضا حجتی در روزنامه ایران نوشت:
عربستان سعودی و کشورهای اقماریاش در کنار مصر و در سایه سار حمایتهای پیدا و نهان برخی قدرتهای جهانی با قطر قطع ارتباط کردند و تنها راه ارتباطی زمینی قطر که با عربستان است، مسدود شد. تجزیه و تحلیل پیرامون این قطع رابطه بسیار شده است و از این رو تنها به نکتهای در این خصوص و آن هم در بُعد نظری باید اشاره کرد که اختلاف خانوادگی حتی اگر چندان هم نپاید! (که به احتمال زیاد نمیپاید)، میتواند پایانی باشد بر ناسیونالیسم عربی و اتحادیه عرب و شکافی بس عظیم در شورای همکاری خلیج فارس.
عرصه روابط بینالملل عرصه،عرضه و تقاضاست؛عرضه هر کالا و تقاضای هر کالایی. اکنون فضایی ایجاد شده است تا جمهوری اسلامی ایران کالاهایی را به قطر عرضه کند و به تقاضاهایش تا آنجا که میتواند پاسخ مثبت دهد. مؤلفههایی که در این راستا ما را مستعد این امر میسازد، عبارتنداز: قرابت جغرافیایی، دیدگاههای اگر چه نه ضرورتاً مثبت، اما غیرمنفی سران قطری نسبت به جمهوری اسلامی ایران و محدودیتهای قطریها در ارتباطات این روزهایشان. با وجود قرابت جغرافیایی، تاکنون ایران در بین شرکای اصلی تجاری قطر جایگاه چندان قابل توجهی نداشته است به طوری که تجارت ایران و قطر در سالهای اخیر بسیار ناچیز بوده است. در سال گذشته میلادی میزان صادرات ایران به قطر درحدود ۱۰۰ میلیون دلار و واردات ایران نیز از این کشور کمتر از ۱۰ میلیون دلار بوده است. به طور کلی میتوان گفت کشور قطر حوزه ناشناختهای برای تجار ایرانی است.
با وجوداین و با توجه به مؤلفههای پیش گفته شده، اکنون زمان بهرهبرداری سیاسی و اقتصادی از این رویداد است، بهره برداریهایی که ابتدائاً باید درازمدت تعریف شوند و نه کوتاه مدت، هرچند چندان هم نباید با دیده خوشبینی مطلق به آن نگریست.
عمده واردات قطر را خودرو و لوازم یدکی خودرو، تلفن همراه و تجهیزات شبکه تلفن همراه، انواع کابلهای نوری، انواع ماشین آلات مکانیکی و محصولات غذایی تشکیل داده است. ما باید با هدفگذاری و تشخیص اینکه اکنون چه کالاهایی برای قطریها جذابیت دارد، در عمل وارد شویم. قطعاً در بحث حمل و نقل هوایی ما میتوانیم از مزیت هواپیمایی قطر نهایت بهره را ببریم و با این کشور قراردادهایی بلندمدت منعقد کنیم، قراردادهایی که میتواند زنجیرچرخ رابطهای نو در کنار قراردادهای نفتی و انرژی محور در منطقه پارس جنوبی و حوزههای مشترک نفتی و گازی باشد. در کنار این دو باید به پتانسیل بازار قطر برای محصولات ایرانی اشاره کرد، محصولاتی همچون مواد غذایی، مصالح ساختمانی، خدمات فنی و مهندسی و...
راهکارهای عملی و اجرایی این اهداف ابتدائاً ریشه در امور سیاسی دارد. بر این اساس باید در فضایی مبتنی بر اعتمادسازی و نشان دادن اقتدار ایران اسلامی و رویکرد تعامل محور با همسایگان، این فضا را به حوزه اقتصادی تسری داد و محصول اقتصادی این فضا را برداشت کرد و از استحکام روابط اقتصادی جهت امنیتزایی منطقه بهره برد. اما ایران در بحث قراردادهای حمل و نقل هوایی میتواند در ازای کالایی که امروزه و در شرایط اضطراری به قطرمی فروشد، این عرضه و تقاضا را به گونهای درازمدت ترتیب دهد و از سود کلان این حمل و نقل در گسترش صنعت هوایی خود بهره ببرد. کاهش تعرفههای وارداتی و صادراتی و بروکراسی موجود در تجارت فی مابین، حل مشکلات نقل و انتقال پولی و ایجاد خط مستقیم کشتیرانی میان دو کشور از جمله موارد دیگری است که میتواند به تحکیم این روابط در صادرات و واردات و حضور پررنگ ما در قطر کمک شایانی کند.
بر این اساس باید گفت اکنون زمانی است که میتوان «همزیستی مبتنی بر تعاملات کثرت گرایانه» را پررنگ کرد تا در آیندهای نه چندان دور، رهاورد آن «همکاری مبتنی بر تعاملات همبستگی گرایانه» باشد.
سلولهای خفته داعش علیه دولت روحانی
احمد غلامی در روزنامه شرق نوشت:
آنچه با دیدن مکرر فیلم مستندی که از آخرین لحظات زندگی تروریستهای داعش در مجلس ایران ثبتشده، به تماشاگر القا میشود، احساس وحشت در وجود آنهاست. ترس از اینکه میدانند راه بازگشتی وجود ندارد و تا دقایقی دیگر کشته خواهند شد؛ به دست خودشان یا دشمنانشان. آنان با قرائت شتابزده خطابههای عربی سعی در پنهانکردن این هراس دارند؛ اما صدای لرزانشان آشکار میکند آنان بیش از آنکه از زندگی دل کنده باشند، به آن عشق میورزند، در صدایشان از آرامش و ایمان، ایمانی که از آن عشق زاده میشود، خبری نیست. رجزخوانی است از هول مرگ؛ مرگی بیهوده. ماشین جنگی داعش سازوکار سادهای دارد؛ فرمان است و اطاعت، آنان در این اطاعت پاداش خود را که همان معناست مییابند، آنهم در جهانی تهی از معنا. همین دوگانه فرمان و اطاعت است که موجب شد داعش بهسرعت شهرهای سنینشین عراق و سوریه را اشغال کند. علت موفقیت داعش قدرت نظامی و حتی هراسی که برمیانگیخت نبود. داعش در سرزمینی که همواره دولتهای دستنشانده بر سر کار آمدهاند، داعیه استقلال دارد، استقلالی با آمیزه ایدئولوژی دینی. آنان برخلاف گروه القاعده در سالهای ٢٠٠٣ و ٢٠٠٤ در فلوجه و رمادی خود را بهعنوان نیروهای خارجی تحمیل نکردند. آنان با اتکا بر دین و قومیت، تودههای تحت فشار سنی در عراق و سوریه را گردهم آوردند و با دادن قدرت به رؤسای قبایل سنی، شهرها و استانها را چه در فلوجه و چه در شهرهای بزرگ عراق، موصل و تکریت و چه شهرهای سوریه، رقه و دیرالزور، به احاطه خود درآوردند. باورنکردنی است اما داعشیها بخشی از هزینه اداره شهرها را با خمس و زکات پوشش دادند و مسئولان سابق را که اغلب به فسادهای مالی آلوده بودند، در ملأ عام کشتند. آنان از رؤسای قبایل سنی فقط یک چیز میخواستند، اطاعت تاموتمام و بیقیدوشرط. ازاینرو در خرداد ٢٠١٤ دوسوم مناطق سنینشین عراق را تصرف کردند. تصرف موصل دومین شهر عراق با دو میلیون جمعیت و انتخاب آن بهعنوان پایتخت دولت اسلامی، توسط ابوبکر بغدادی که عراقیالاصل است انتقامی تاریخی از استعمار بریتانیا و فرانسه بود. داعش مرزهای «سایکس-پیکو» را که در قراردادی میان بریتانیا و فرانسه در ١٩١٦ پس از جنگ جهانی اول به اعراب تحمیل شده بود، شکست. پشت این قرارداد کوهی از جنایت و غارت و خیانت به اعراب سنی و شیعه بود. مردم این بخش از خاورمیانه جز جنایت و خیانت از سران خود و جهان ندیدهاند. آخرین آن جنایت صدام علیه مردم و خیانت آمریکا به همپیمان خود صدام بود. داعش متولد این تاریخ جنون و خیانت است، جنونی که ناگزیر است آن را به فراتر از منطقه بکشاند و به آن ابعادی فراملی و جهانی بدهد. این کار صرفا از دست «سلولهای خفته داعش» ساخته است؛ سربازانی انتحاری که قربانی میکنند و قربانی میشوند. حمله این سلولها به دولتهای مدرن نهتنها به اتوریته داعش نینجامید، بلکه جنایتهایش موجب شد سرزمینهای بهتصرفدرآورده را نیز از دست بدهد و در حصار نفرتی که برانگیخته بود محصور شود. شاید داعش با عقبنشینی از موصل در پی انتقام از دشمنان خود است و برای همین بیمحابا به عملیاتهای انتحاری روی آورده است؛ اما آنچه برای تحلیلگران سیاسی پرسشبرانگیز است، زمان و مکانی است که داعش برای عملیات در ایران برگزیده است.
حسن روحانی با خوشاقبالیهای پیدرپی در انتخابات ٩٦ روبهرو بود، اوج این بختیاریها در مناظرهها و سخنرانیهای آخر رقم خورده و بر همگان آشکار شد او قبل از رأیگیری رقبایش را از پای انداخته است. اثبات این ادعا چندان طول نکشید و مردم با آرای ٢٤ میلیونی خود نشان دادند همچنان دلبسته دیپلماسی هستند؛ اما حملات غیرمنتظره داعش به مجلس شورای اسلامی، نماد دموکراسی در ایران و مرقد امام خمینی (ره)، خاستگاه انقلاب، معنا و مفهومی خاص داشت. این حملات، حمله به زیربنا و روبنای فکری حسن روحانی بود تا طعم پیروزی ٢٤ میلیونی را به کامش تلخ کند. اینبار سلولهای خفته داعش نشان دادند در پس پشت بربریتشان اتاق فکری جدی وجود دارد، اتاق فکری که میداند مردم ایران که انقلابی بزرگ و جنگی هشتساله و دوران پرالتهاب دهه ٦٠ را پشت سر گذاشتهاند با انفجارهای مهیب و کشتارهای وسیع و بیرحمانه متحد شده و با عزمی جزم برای مواجهه با داعش با نیروهای نظامی خود یکدل و یکصدا خواهند شد، ازاینرو این حملات بیش از هرچیز حمله به دستاوردهای آتی این ٢٤ میلیون رأی است؛ رأیی که دولتی را بر سر کار آورده که درصدد است رابطهای عقلانی و دیپلماتیک با جهان برقرار کند. سلولهای خفته داعش درواقع به اندام دولت روحانی یورش آوردهاند تا نگذارند جامعه از فضای امنیتی خارج شود. این رویکرد و فضا کار را برای دولتی که محورش براساس دیپلماسی میچرخد، سخت و دشوار میکند. آنهم دولتی که ٢٤ میلیون رأی گرفته و انبوهی از مطالبات اقتصادی و سیاسی را بر دوش دارد. مطالباتی که یک سوی آن معیشتی و سوی دیگرش انتظار مردم از دولت برای توسعه سیاسی است. در فضای ناامن داعشی این رؤیاها بهسختی محقق خواهد شد. «بدترین سیاست» برای حسن روحانی آن است که بخواهد از شوک بهوجودآمده استفاده کند و وعدههای انتخاباتیاش را در پس پشت این واقعه به فراموشی بسپارد. دولت روحانی در شرایطی قرار دارد که میتواند از دو تئوری «پیشدستی و پیشگیری» به نحو احسن استفاده کند؛ پیشدستی کند و حملات داعش را محملی برای گفتوگوی جدیتر با دنیا قرار دهد و از اعتماد بهوجودآمده سود ببرد و با گشایش فضای دیپلماتیک در حل بحرانهای منطقهای پیشقدم شود. اگر تا دیروز جنگیدن در خارج از مرزهای ایران امنیتآفرین بود، اینک شانهبهشانه آن دیپلماسی کارآمد دولت روحانی میتواند استراتژی ایران را در خاورمیانه به نرمی و زیرپوستی تغییر دهد و برای پیشگیری از یأس و سرخوردگی در هر شرایطی به یادآوری وعدههای انتخاباتی خود بپردازد و آرامآرام به آنها جامه عمل بپوشاند. آنچه اینک بیش از هرچیزی ضرورت دارد، ازدستنرفتن دیپلماسی و ازدستندادن آرای مردم است.
برای نوشتن این یادداشت از کتاب «در دام داعش» نوشته پییر ژان لوییزار، ترجمه ویدا سامعی، نشر نو استفاده شده است.