سرویس جهان مشرق - معمولاً تحولات منطقهای و جهانی را با یک مبدأ زمانی مرتبط با قدرتهای بزرگ و یا بازیگران موثر مورد سنجش قرار میدهند. آمدن ترامپ در چند ماه گذشته میبایست از خود آثاری را بر معادلات قدرت و مؤلفههای موازنه ساز بجای میگذاشت که حداقل در عرصه منطقهای و جهانی شاهد سه شاخص اصلی از رویکرد در سیاستهای ترامپ میباشیم:
ترامپ و کاخ سفید در بسیاری از مسائل جهانی و منطقه غرب آسیا هنوز به یک طرح راهبردی جامع دست نیافته و صرفاً به راهبردهای قبلی و با کمی تغییرات تاکتیکی تکیه کرده و با آزمون و خطاء بدنبال تعدیل و یا تغییر در راهبردها و سیاستهای دوره اوباماست.
رفتارهای شیک و همراه با رعایت بسیاری از ملاحظات شکلی و محتوایی، جای خود را به رفتارهای بی کلاس، پوپولیستی، عریان، خودخواهانه در اهداف و ماهیت آمریکا در تعامل با دیگران داده است.
بحران اقتصادی و مشکلات مالی و بدهی 20 هزار میلیاردی دولت به بانکها موجب شده تا ترامپ در اولویتهای رفتاری و رویکردهای تعامل خارجی، قبل از هر چیز به عنصر مالی و اقتصادی و کسب سرمایه و پول در تعاملات با دیگران فکر کرده و سپس به دیگر اولویتهای سیاست خارجی آمریکا بپردازد.
شاخصهای سه گانه فوق در مناسبات ترامپ با اروپا (ناتو، قراردادهای دو سوی آتلانتیک، اتحادیه اروپا و ...) و یا با کشورهای جنوب شرق آسیا (قراردادهای دوسوی اقیانوس آرام و...) و کشورهای عربی غرب آسیا بخوبی خود را نشان داده است.
در غرب آسیا به دلیل فقدان امکان استمرار در سیاستهای قبلی، حضور فعالتر نظامی، ساماندهی و هدایت مستقیم نظامیان و تروریستهای مزدور، افزایش فروش تسلیحات و باج خواهی آشکار با عنوان حفظ امنیت دیکتاتورهای هم پیمان عربی، پایه ریزی مؤلفههای تولید جنگ نیابتی از طریق ائتلاف سازی عربی-عربی و حفظ آشکارتر گروههای تروریستی و تقابل غیرهوشمند با ایران و روسیه در دستور کار قرار گرفتهاند تا پازل سیاست منطقهای آمریکا را به نتیجه رسانده و منافع آمریکا را حفظ کنند. اگر در دروه اوباما و قبل از آن آمریکا از طریق هم پیمانیها و ائتلافهای دو و چند جانبه با بازیگران بزرگ و مهم به اجرای برنامه و تحقق منافع خود همت میگماشت، در دوره ترامپ، با تکیه بر منطق درآمد و کارکرد، تکیه بر بازیگران کوچکتر و ثروتمند را در کنار استفاده بیشتر از سازمانهای تروریستی، مبنای همکاریهای خارجی است. ترامپ در چند ماه گذشته از حضور در کاخ سفید، با برهم زدن نظم و همکاریهای گذشته در عرصه جهانی، بی ثباتی اقتصادی، امنیتی و روانی را حاکم کرده است. کشورهای اروپایی نگرانی انسجام اتحادیه اروپا و قراردادهای تجاری با آمریکا و رفتار تحقیر آمیز ترامپ و هزینههای درخواستی وی در چارچوب ناتو هستند.
در غرب آسیا، مصر و ترکیه از لیست و جایگاه همکاری مطلوب آمریکا خارج شده و عربستان و قطر و امارات ثروتمند جایگزین شدهاند تا از حاصل قراردادهای چند صد میلیاردی، اقتصاد داخلی آمریکا بهبود یافته و با چراغ سبز ترامپ و آمریکا، حوزههای ناامنی و بی ثباتی گسترش یابد. استقرار نظامیان آمریکایی در مرزهای عراق-سوریه، سوریه- اردن و رفتار هجومی نظامی در سوریه و عراق، تغییر لحن و تشدید آن توسط عربستان بر علیه ایران، گسترش و افزایش جنایت جنگی در یمن و دریافت دستور همکاری عربستان با القاعده در یمن بر علیه دولت، ملت یمن، فعال کردن داعش در فیلیپین و گوشمالی رئیس جمهور آن که به آمریکا و ترامپ پشت کرده و فعالتر کردن داعش بر روی ایران با اعزام افراد و هستههای عملیاتی بیشتر و ایجاد ارعاب و ناامنی و قتل در ایران، نمونههای رفتاری آمریکا در غرب آسیاست. همین مجموعههای تنش ساز، تحقیر آمیز، جنگ افروزانه، تحریک کننده در حوزه جنوب شرق آسیا و در قبال چین و کره شمالی و یا در قبال روسیه در حوزه بالستیک و شرق اروپا در جریان است.
نکته مهم در رویکرد و سیاستهای آمریکا و ترامپ در حوزههای مختلف و بویژه در غرب آسیا و یا در قبال ایران این است که اولاً دارای مجموعه ای از اقدامات هستند که در کنار هم تولید پازل منافع برای آمریکا میکنند و ثانیاً بشکل بسیار آشکاری بر عنصر ارعاب و وحشت آفرینی در طرفهای مقابل تکیه دارد و امیدوار است تا طرفهای مقابل را مرعوب کرده و از حالت فعال به حالت انفعال و یا ساکن درآورده تا شرایط و زمان کافی به نفع فضای مطلوب آمریکا تغییر یابد.
ترامپ در پروژه غرب آسیا، قبل از هر چیز به غارت ثروتهای منطقه و با عنوان «تضمین امنیت» شرکای خود اهتمام دارد و حاضر نیست برای حفظ آنان از جان نظامیان آمریکایی خرج کند.
نکته مهم اینکه تقریباً تمامی شرکای آمریکا در غرب آسیا در شرایط آسیب دیده هستند و پروژههای آمریکایی در منطقه نیز به دلیل ناتوانی و «رقابتهای کور» در بین شرکای آمریکا ناتمام و یا عقیم مانده است. پروژه تروریسم تکفیری در عراق در مرحله نفسهای پایانی است و در سوریه برای حفظ ظرفیت تروریستهای رنگارنگ به دو عامل تکیه دارد. ابتدا اینکه روسیه و ایران را از میدان بدر کرده و یا در بین آنها واگرایی ایجاد نماید، ثانیاً اینکه با فیلترهای آموزش و سازماندهیهای جدید، نسل جدیدی از گروههای تروریستی و مسلح را در فرماندهی خود ایجاد کرده و در مفاصل جغرافیای مانند مرزهای عراق-سوریه مستقر نماید و ثالثاً اینکه بتواند یک جغرافیای قابل ملاحظه و راهبردی در شمال و شرق و جنوب سوریه را برای چانه زنی بدست آورد که همگی این سه عامل، از طریق ارعاب و تولید تردید در طرفهای مقابل و امید به اثر گذاری این ارعاب و وحشت میباشد.
ائتلاف نو ساخته در طی سفر ترامپ به ریاض هم مجموعهای از کشورهای غیر همراه و غیر متحد است که بهترین نمونه آن بروز تضادهای عربستان با قطر و یا اختلافات عربستان با امارات در یمن است و یا اینکه کشورهایی مانند عمان، کویت و اردن، خود را وقف کامل عربستان نمیکنند و محاسبات ویژهای برای خود دارند.
پازل ترامپ در منطقه آنچنان سست چیده شده که قبل از تقابل با ایران و یا هژمونی سازی باید برای پایدار ماندن و دوام داشتن، شانس بیاورد تا به سرنوشت ائتلاف مداخله گر در یمن مبتلا نشود. این توصیف از مکانیزم و شرایط برنامهریزی شده در سیاستهای ترامپ برای منطقه، بدین منظور است که با یافتن خطوط بین مولکولی این پازل و یک رخداد در راستای این خطوط، همه چیز متلاشی خواهد شد. بعنوان مثال، باز شدن زخم کهنه اختلافات و تنش عربستان و قطر است که اگر با تسلیم قطر به پایان نرسد، بخش اصلی برنامه منطقهای آمریکا را باید شکست خورده تلقی کرد و یا اگر یک نقطه مفصلی در مرزهای عراق و روسیه، که آمریکا و انگلیس قصد استقرار در آن را دارند، از آنها سلب گردد، نیم دیگری از پروژه ترامپ تخریب خواهد شد. اگر برنامه ترامپ با امید به ارعاب سازی و باور پذیر شدن هشدارهای نظامی آمریکا در این مناطق مرزی استوار است ولی میدانیم که آمریکا و انگلیس در شکنندهترین و آسیب پذیرترین وضعیت خود هستند و نمیخواهند با اصرار بر یک باریکه مرزی، کل عراق را از دست بدهند و یا آنرا به عرصه تهدید برای خود تبدیل کنند.
لذا یک ایستادگی و استحکام موضع عملی، آمریکا را از این مناطق فراری خواهد داد. موازنه عملیاتی در قبال اقدامات نظامی آمریکا که دو بار تا کنون به وقوع پیوسته و از حرکت نیروهای سوری و شرکای آن به سمت مرز تعف جلوگیری کرده، اینست که بدلیل تخلف تروریستهای همکار با آمریکا در این مناطق از قواعد آتش بس، توسط هواپیمای روسی به آنها حمله شده و خواستار خروج از این مناطق مرزی شوند و یا به شدت با آتش توپخانه و موشک هدف قرار گیرند و عنصر بازدارندگی را هم در واکنش مستقیم به مقرها و نیروهای آمریکایی و انگلیسی در دیگر نقاط عراق قرار دهند.
اجرای دو اقدام تروریستی در حرم امام(ره) و مدخل پارلمان ایران، بهترین بهانه است تا متهمان اصلی آنان، یعنی آمریکا و عربستان را به واکنش مشروع و قانونی و فوری وعده داده و شرایط هجومی ترامپ و عربستان را به وضعیت دفاعی و انفعالی تبدیل کنیم.
برهم زدن، مدیریت و مهار راهبرد و سیاستهای جدید ترامپ و شرکای منطقهای آنان و تبدیل این تهدیدات به فرصتهای ملی و منطقهای ایران، یک ضرورت و الزام و نیاز فوری است که باید با برنامه هوشمند و بکارگیری ابزارهای گوناگون محقق شود.