کد خبر 738150
تاریخ انتشار: ۲۷ خرداد ۱۳۹۶ - ۰۱:۵۵

«غربگدایی» به ظاهر نامأنوس، نماد تفکری است که در قاموس سیاسی انقلاب اسلامی ایران، به سرعت در حال تبدیل شدن به مکتبی جدید است.

به گزارش مشرق، سید عبدالله متولیان در یادداشت روزنامه جوان نوشت:

خوانندگان محترم در بدو امر شاید واژه «غربگدایی» را واژه‌ای ناآشنا و مطایبه‌ای سیاسی بدانند، در حالی که این واژه‌ به ظاهر نامأنوس، نماد تفکری است که در قاموس سیاسی انقلاب اسلامی ایران، به سرعت در حال تبدیل شدن به مکتبی جدید است.

نگارنده بر آن است که در این نوشتار، به اجمال و در حوصله خوانندگان روزنامه، ابعاد مختلف این مکتب التقاطی جدید را مورد کنکاش و بررسی قرار دهد. اگر چه مکتب «غربگدایی» شباهت اسمی با غربزدگی و غربگرایی دارد و اگر چه بین پیروان این دو مسلک وجوه مشترک وجود دارد لیکن نگاهی موشکافانه و دقیق نشان می‌دهد که وجوه افتراق آن، بیش از وجوه اشتراک آن بوده و اصولاً دو مقوله کاملا متفاوت هستند. غربگرایی در مورد افرادی به‌کار می‌رود که دارای اندیشه‌، باور و شالوده فکری غربی بوده و در مقام عمل در پی تبعیت محض از فرهنگ و سبک زندگی غربی هستند، در حالی که غربگدایی عنوان مکتبی است که پیروانش ظاهراً خود را پیرو اندیشه و فرهنگ و سبک زندگی غربی نمی‌دانند لیکن به اقتضای منافع فردی یا  جمعی (حزبی) دست گدایی خود را به سوی صاحبان ثروت در غرب دراز می‌کنند (غربگدایان حتی اگر شالوده فکری غربی هم نداشته باشند  ـ که دارند ـ باز هم هدف اصلی آنان از گرایش به غرب، گدایی و منافع مادی است و نه اندیشه ورزی).

همچنین خاستگاه غربگرایی حوزه ایدئولوژی و عقیده و اندیشه‌ورزی است، به همین دلیل صرفاً در جایگاه انتقادی قرار می‌گیرند، ولی خاستگاه غربگدایی حوزه اقتصاد است و برای تضمین منافع اقتصادی عملاً وارد میدان سیاست شده و در راستای تحقق اهداف و امیال اقتصادی خود، با غرب نرد عشق باخته و با عبور از فرهنگ و باورهای ملی، هویت ملی را نیز به پای اهداف خود به قربانگاه می‌برند و از این حیث به مراتب خطرناک‌تر از غربزدگان هستند.

این مکتب التقا‌طی و انحرافی خود را ملزم به رعایت دقیق نسخه‌های دیکته شده غربی دانسته و عقیده دارند که حل مشکلات کشور در گرو قبول سیاست‌ها و تعاریف ارائه شده از سوی غرب و قبول مهندسی نظام سلطه است. برخی از ویژگی‌ها و مختصات اعتقادی و خطوط فکری این نحله التقاطی و انحرافی از این قرار است:

۱ - نگاه لیبرالیستی به اسلام و پیروی از اسلام امریکایی (اسلام اشرافی، اموی، مرفهین بی‌درد، اسلام مروج تبعیض و زرسالاری و... ) با عناوین جعلی نظیر اسلام رحمانی، اسلام اعتدالی و...  


۲ - به تقابل علنی و آشکار با اسلام انقلابی برخاسته است.


۳ - درک غلط از منافع ملی به اقتضای اصالت دادن به سرمایه داشته و قرائت و تعریف غلط از اقتصاد مقاومتی دارد.


۴ - نگاه انقلابی را معادل تحرکات احساسی و غیرمنطقی و در تضاد با منافع مادی تعریف می‌کنند.


۵ - ارکان اصلی هویت ملی مشتمل بر «باورهای مسلمانی از نوع شیعی»، «انقلابی بودن» و «ایرانی بودن با سابقه استقامت و پایداری تاریخی» را نفی می‌کنند.


۶ - به عکس لفاظی و بیان ظاهری، در مقام عمل، به اقتصاد برون‌زا و درون‌گرا باور عملی داشته و سابقه و گذشته آنان نیز مؤید این مدعاست.


۷ - خود را به شدت ملزم به تسلیم در برابر هنجارهای ساخته شده در نظام سلطه و استعمارگران (نظیر قراردادهای بین‌المللی، ساختارها و سامانه‌های نظام سلطه و... ) می‌دانند.


۸ - به دشمنی غرب با انقلاب اسلامی اعتقادی نداشته و امریکا را شیطان بزرگ نمی‌دانند.


۹ - به دشمن اعتماد کرده و معتقدند غرب به‌ویژه امریکا نه از سر دشمنی بلکه از سر حفاظت از منافع خود! در تلاش برای حل مشکلات خود با ایران است.


۱۰ - به تعامل با امریکا و گرفتن قدرالسهم در هژمونی امریکایی و ایفای نقش و پاسبانی برای غرب در راستای تأمین امنیت غرب باور دارند.


۱۱ - تعقیب عمق راهبردی جمهوری اسلامی ایران را موجب بروز بحران منطقه‌ای و در تضاد با منافع ملی! می‌دانند.


۱۲ - به توان ملی و ظرفیت‌های داخلی باور ندارند.


۱۳ - اعتقادی به فاصله‌گذاری با دشمنان ندارند.


۱۴ - به اصالت سرمایه باور عملی دارند.


۱۵ - با تبعیت از مشی نظام سرمایه‌داری، به نظام طبقاتی در جامعه دامن می‌زنند.


۱۶ - خود را ملزم به حراست و پاسداری از فرهنگ ملی نمی‌دانند و صیانت از فرهنگ را وظیفه و رسالت حوزه‌های دینی و روحانیون می‌دانند.


۱۷ - در تعارض بین فرهنگ ملی با نسخه‌های بین‌المللی، اصالت را به نسخه‌های بین‌المللی می‌دهند.


۱۸ – عملاً به پنهان‌کاری و تبعیت از نسخه‌های ماکیاولی در پیشرفت‌های اقتصادی اعتقاد دارند.


۱۹ - هویت ملی را تابعی از منافع ملی می‌دانند.


۲۰ - به اولویت‌های نظام در حوزه‌های اقتصادی، فرهنگی و... اعتقاد ندارند.


۲۱ - فاصله فقیر و غنی را نه تنها مذموم و ناپسند نمی‌دانند بلکه آن را یک ضرورت اجتماعی می‌دانند.


۲۲ - به تبعیت از نظام سرمایه داری، رفاه عمومی را سم مهلک برای تولید و تضمین سود سرمایه‌داران می‌دانند و معتقدند اگر مردم رفاه داشته باشند میلی به کار نخواهند داشت و سرمایه دار ضرر خواهد کرد.


۲۳ - معتقدند عصر انقلاب و حرکات احساسی! به‌سر آمده و زمان همسویی با آهنگ نظام بین‌المللی فرا رسیده است.


۲۴ - در حوزه سیاست خارجی به دنبال اخذ تضامین بین‌المللی برای تثبیت و حفاظت از منافع اقتصادی خود هستند.


۲۵ - به اخلاق اقتصادی باور داشته و حسن و قبح ذاتی را قبول ندارند و اشرافیت را حق و سهم خود از نظام می‌دانند.


۲۶ - به دروغ و نفاق خود را پیرو امام معرفی می‌کند ولی قویاً کمر به تحریف انقلاب اسلامی و اندیشه‌های ناب حضرت امام خمینی سلام‌الله علیه بسته و قرائت نادر و غیرقابل قبولی از ولایت فقیه را در دستور کار خود دارد.

این مکتب التقاطی و انحرافی که ابتدا و در همان سال‌های پس از جنگ و با هدف جذب سرمایه‌های خارجی، برای بازسازی خرابی‌های جنگ تحمیلی و با اطمینان از توان خود برای صیانت و دفاع از منافع ملی پا در تعامل با زورگویان و چپاولگران نظام سلطه گذاشته بود خیلی زود تحت تأثیر مظاهر تمدنی غرب قرار گرفته و دچار الیناسیون و خودباختگی فرهنگی شده و مشی دووطنی را در پیش گرفته و بسیاری از آنان جلای وطن و به غرب کوچ کردند و آنان که مانده‌اند نیز متأسفانه حب دشمن را در دل پرورده و فرزندان آنان در غرب ساکن شده‌اند و خود نیز روز به روز به تحکیم و توسعه مبانی فکری این مکتب می‌پردازند.

در شرایط کنونی نیز غربی‌ها و در صدر آنان شیطان بزرگ امریکا برای پیشبرد اهداف و نیات پلید خود و براندازی و استحاله نظام مقدس جمهوری ایران، به بانیان و پیروان این نحله التقاطی دل بسته و تیرهای خود را از چله و کمان غربگدایی به سمت اهداف مورد نظر در ایران نشانه رفته است و اطمینان یافته‌اند که در پناه غربگدایان و پیروان اسلام اموی و مروجان اشرافی‌گری امکان نفوذ در مردم ایران و ایجاد چندقطبی‌های شیطانی و تغییر ذائقه مردم و ژنوسید فرهنگ ایران وجود دارد.

ناگفته پیداست که شالوده و بنیان این مکتب و نحله فکری و عملی در تضاد عینی با بنیان‌های اعتقادی اسلام ناب محمدی و فرهنگ متعالی علوی، فاطمی، حسینی و مهدوی است و مادامی که چنین تفکر التقاطی در کشور وجود داشته باشد بی‌تردید امکان تحقق اهداف عالیه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران وجود نخواهد داشت و رسالت، اهداف، خطوط و سیاست‌های کلی نظام دستخوش و بازیچه لفاظی و تحرکات منافقانه این مکتب انحرافی خواهد شد.