کد خبر 742751
تاریخ انتشار: ۷ تیر ۱۳۹۶ - ۱۳:۰۸

جریان لیبرال راست گرا و چپ گرا که سردمدار آن بنی صدر بود به شدت با جریان خط امام مخالف بودند و به طورکلی نقش آفرینی و حضور روحانیون در صحنه جمهوری اسلامی به مذاقشان خوش نمی آمد.

به گزارش مشرق، حوادثی که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی صورت پذیرفت، حقانیت این انقلاب و نظام را به روشنی اثبات می کند، این حقانیت آنقدر آشکار بود که بعد از عزل و رای به عدم کفایت سیاسی ابوالحسن بنی‌صدر، منافقین درصدد برآمدند با بمب گذاری در دفتر حزب جمهوری اسلامی، این نظام مقدس را به ناجوانمردانه ترین شکل ممکن از پای درآورند.

چرایی و علت بوجود آمدن حوادثی که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی صورت پذیرفت به حقانیت این انقلاب و نظام بازمی گردد، برهمین اساس بعد از عزل و رای به عدم کفایت سیاسی ابوالحسن بنی‌صدر، منافقین درصدد برآمدند با بمب گذاری در دفتر حزب جمهوری اسلامی، این نظام مقدس را به ناجوانمردانه ترین شکل ممکن از پای درآورند.

به عبارت دیگر برکناری بنی صدر سبب شد مجاهدین مبارزه مسلحانه و ترور را در دستور کار خود قرار داده تا به این واسطه انقلاب اسلامی را که بدون هیچ وابستگی به قدرت های خارجی و تنها با قدرت ایمان به خدا و تکیه بر توان و اراده ملی عمل می کند را نابود سازند.

حادثه تروریستی هفتم تیرماه که بر اثر انفجار بمب در دفتر حزب جمهوری اسلامی اتفاق افتاد، هیچ گاه از حافظه تاریخی مسئولان نظام و مردم پاک نمی شود، این حادثه شش روز بعد از عزل ابوالحسن بنی‌صدر از ریاست جمهوری صورت گرفت و آیت‌الله شهید بهشتی رییس دیوان عالی کشور به همراه 72 تن از شخصیت های سیاسی و مذهبی  به شهادت رسیدند اما روشن است که پس از سقوط رژیم پهلوی، آمریکا بزرگترین متحد سیاسی و نظامی خود را در منطقه خاورمیانه از دست داد.

 از سوی دیگر جمهوری اسلامی بر این باور که «کشورهای جهان سوم باید بر ابرقدرت ها تکیه داشته باشند»، خط بطلانی کشید بنابراین دیدگاه آمریکا به عنوان یکی از مستبدترین حکام جهان و البته نگرش بسیاری از دولتهای غربی به این  انقلاب همواره با موضع گیری همراه بود و به صورت تمام قد از گروهک تروریستی مجاهدین خلق حمایت کردند تا با ارتکاب اعمال جنایتکارانه اثری از شخصیت‌های علمی و فرهنگی و بلندپایه‌ نظام باقی نماند.

  در این بین گروهک منافقین به این علت که می دانستند در میان مردم جایگاهی ندارند با این انقلاب و نظام  مخالفت کردند چرا که وقتی مسعود رجوی، کاندیدای ریاست‌جمهوری شد. امام راحل گفتند تو که به قانون اساسی رأی ندادی چگونه می‌خواهی رئیس‌جمهور شوی؟ لذا آنها به خوبی بر این مسئله آگاه بودند که از راه انتخابات، امکان راه یابی به نهادهای قدرت را ندارند لذا ابتدا بر روی بنی صدر سرمایه گذاری کرده و پس از عزل او، مبارزه مسلحانه و ترور شخصیت های برجسته نظام، تنها راه دست یابی آنان به قدرت بود.

در این مسیر قدرت های بیرونی نیز با آنان همراه شدند به طوری که پس از خیانت بنی صدر به عنوان نخستین رئیس جمهور ایران، او با مسعود رجوی رهبر گروهک منافقین به پاریس رفتند و دولت فرانسه به این افراد با جنایت های بسیار و جاری ساختن خون انسان های بی گناه، پناهندگی داد.

مخالفت جریان لیبرال با خط امام
اگر بخواهیم حادثه هفتم تیرماه سال 60 را به خوبی مورد واکاوی و بررسی قرار دهیم باید به این مسئله اذعان کنیم که در آن برهه جریان لیبرال راست گرا و چپ گرا که سردمدار آن بنی صدر بود به شدت با جریان خط امام مخالف بودند و به طورکلی نقش آفرینی و حضور روحانیون در صحنه جمهوری اسلامی به مذاقشان خوش نمی آمد زیرا این امر مانعی بر سر راه قدرت طلبی آنان به شمار می رفت، بر همین مبنا زمانی که بنی صدر، رییس جمهور شد همچنان از مخالفان سرسخت روحانیت بود و در این احوال سازمان مجاهدین خلق با شدت تمام از او حمایت می کرد زیرا فضا و سازوکار لازم برای مصادره انقلاب به نفع منافقین فراهم بود.  

او بارها در سخنرانی هایش نشان داد که با انقلاب و خط امام زاویه دارد. بنی صدر در 17شهریور 59 در میدان شهدای تهران گفته بود: « به این گروه که دل خوش کرده است به قبضه حکومت، هشدار می دهم که من نظریه تو را افشا کردم. ضابطه های خود را گفتم. دفعۀ دیگر در صورتی که اصلاح نشدی و اصلاح نشوی، نوبت افشای با اسم و رسم می رسد».

او در مراسمی که به مناسبت درگذشت محمد مصدق همزمان با 14 اسفندماه در دانشگاه تهران برگزار شد، بیان کرد: «این است که اگر این عده اندک، دست  از اخلال برندارند و مسئولین به وظیفه خودشان عمل نکنند، از شما مردم خواهم خواست که یک بار برای همیشه اجتماعات خودتان را از وجود چماق‌به‌دستانی که می‌خواهند جمهوری را به لجن وجود خودشان بیالایند، تنبیه کنید».

در این مراسم شعارهایی مبنی بر مرگ بر بهشتی مطرح و به شخصیت های انقلابی توهین شد تا جایی که صدای مردم طرفدار خط امام و حزب اللهی درآمد و در این هنگام ابوالحسن بنی صدر مطرح کرد: «این‌که رئیس جمهوری برای صحبت بیاید و عده‌ای با اسلحه سرد و گرم برای اخلال بیایند، این جمهوری، جمهوری نیست که بتواند دوام بیاورد. مگر این که شما مردم همان طور عمل بکنید که کردند، از این پس هم باید به این چماق‌دارها که معلوم است چه‌کسانی هستند بگویم که: بدانید و چماق‌هایتان را هم بشکنید. مگر از کار مغز چه زیانی دیدید که آن را با چماق عوض کردید؟ به‌جای چماق‌های‌تان مغزهای‌تان را به‌کار بیندازید! آن‌وقت خواهید دید که جوّ اجتماعی ما تا کجا سالم، پاک و منزه خواهد شد. این جمهوری به‌خواست خدا و با پشتیبانی بی‌دریغ شما مردم از خطرها خواهد گذشت و پیروز خواهد شد».

تنش و درگیری آنقدر در این مراسم بالا گرفت که نیروهای هوادار رییس جمهور به نیروهای خط امام و حزب اللهی حمله ور شدند. بعدها روشن شد که سازمان مجاهدین خلق، حزب توده، سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر و اتحادیه کمونیست ها در بوجود آمدن این تنش ها سهم بسزایی داشته اند و این نقش آفرینی گروه های یاد شده مسئله ای اتفاقی نیست. به هر روی باید به این موضوع تاکید کرد که بنی صدر به دلیل داشتن افکار لیبرالی با سپاه، کمیته و بسیج میانه خوبی نداشت.

به عبارت دیگر او به علت نگرشی که داشت پس از رسیدن به سمت رییس جمهوری منتهای تلاش خویش را به کار گرفت تا با انتخاب افرادی مطابق با دیدگاه و تفکر خود کشور را اداره کرده و با این اقدام جناح انقلابی را از صحنه سیاست بیرون کند اما سرانجام 18 مرداد 1359، رجایی به عنوان نخست وزیر به مجلس معرفی و در روز بیستم مرداد رای تمایل به رجایی داده شد. به هر روی پس از بروز سلسله اتفاقاتی که به آن اشاره شد، در 30 خرداد طرح عدم کفایت سیاسی بنی صدر در مجلس بررسی و با 177 رأی موافق و یک رأی مخالف تصویب شد.

بمب گذاری دفتر حزب جمهوری اسلامی و حذف نیروهای انقلابی

این مسئله سرآغازی بود برای حمله مسلحانه و ترورهای گسترده منافقین که در این بین می توان به بمب گذاری دفتر حزب جمهوری اسلامی در هفت تیرماه سال 1360 اشاره کرد، حادثه ای که با هدف حذف نیروهای انقلابی و سلب قدرت و تضعیف جمهوری اسلامی صورت پذیرفت.

منبع: جهان