به گزارش مشرق، صبر کردم تمام شود؛ بیحرمتیها، هتاکیها، توهینها و بیانصافیها... یاللعجب که پایانی بر این همه بیعدالتی نبود. عجیب بود. شعری که روز عید فطر خوانده شد، ادامهای بود بر اشعار قبلی از همین شعرا و همین مداح؛ ادامه شعری که سال قبل در روز عید خوانده شد و یا شعر روز 22 بهمن. پس چه خبر شده بود؟ چرا این بار این میزان از هجمه و عکسالعملهای تند و توهین آمیز نسبت به مداح اهل بیت را شاهد بودیم؟ بیعدالتی و بیانصافی نسبت به مرثیه خوان امام حسین(ع) که روز عید فطر، به بدترین شکل ممکن هدف هجمه و هتاکی عدهای قرارگرفت که دم از «اعتدال» میزنند. هجمهای بیسابقه علیه کسی که دوسال قبل در جریان ساخت مستندی درباره مداحی در ایران، متوجه شدم تنها مداحی است که نمیخواهد حرف بزند . نمیخواهد مقابل دوربین باشد و از «شهرت» فراری است. دلیل را پرسیدم.
حتی تمایلی به توضیح دادن هم نداشت و درنهایت در مقابل اصرارها و سماجتها، از توصیه «حاج آقا مجتبی» به خودش درباره فرار از آفت «شهرت» و پناه بردن به دامان «گمنامی» گفت. از اینکه مداحی شغل او نیست. راحت از کنار «شهرت» میگذشت. کسی که بعد از پایان جلسات هفتگیاش ، میایستد و با وجود خستگی با مردم حرف میزند و پس از آن بدون نوچه و همراه و محافظ میرود؛ بیسر و صدا و بدون تشریفات. وقتی دیدم او را «مداح درباری» و «پولکی» نامیدهاند، زور داشت!
مداحی که او را با بیانصافی تمام وابسته به حکومت و نهادهای ذی نفوذ مثل سپاه معرفی کردند، اگر به راستی اینچنین بود که هتاکان و تهمت زنندگان مدعی آن هستند، حداقل برای تامین محل و مکان هیئت خودش چندین ماه سرگردان نمیماند و میتوانست شبیه برخیهای دیگر، از رانتهای ویژه استفاده کند! مداح حکومتی به جای تدریس در دانشگاه، میتوانست همانند برخیهای دیگر، وقتش را صرف پژوهش در دین نکند. این مداحِ به زعم تهمت زنندگان «حکومتی»، میتوانست اجازه بدهد لااقل از یکی از مراسماتش فیلمبرداری شود . میتوانست محبوبیت خود در میان کشورهای جهان اسلام از بحرین و عراق و سوریه گرفته تا لبنان و... را علم کند و بهواسطه آن امتیاز بگیرد. میتوانست در عین جوانی، محبوبتر و سرشناستر از هر مداح دیگری باشد و ره صدساله را یکشبه برود. اما او نخواست هیچ کدام از اینها باشد چون فقط میخواست «مرثیه خوان» آقا باشد. میخواست به توصیه حاج آقامجتبی عمل کند و من این روزها بیش از هرزمان دیگری افسوس میخورم که حاج آقا مجتبی نیست تا راه نشان دهد... راهی برایگریز از این همه همهمه و شلوغی و بیانصافی و ناجوانمردی.
نمیخواهم به زبان هتاکان حرف بزنم؛ به زبان آنهایی که حتی حرمت روز عید را هم نگه نداشتند و به مداح اهل بیت و خانواده و پدر مرحومش بدترین توهینها را کردند. آنهایی که دم از «اعتدال» میزنند و در جسارت و توهین به مطیعی، تمام مرزهای اخلاق و انصاف و اعتدال را درنوردیدند و ناجوانمردانه شعری که جز تبلور روایات و سفارشهای امیرالمومنین و وصایای امام راحل و درد مردم و اعترافات اعضای تیم مذاکرهکننده هستهای چیزی در آن نبود، را توهین به منتخب مردم دانستند و بهانه برای جولان دادن دوباره پیدا کردند و البته که میدانیم مطیعی را هدف قراردادند تا نپرسیم 2030 چه بود و چطور سر از نظام آموزشی ما درآورد، از سیب و گلابیهای گندیده برجام سؤال نکنیم و کاری به «عقیل»هایی که کسی دستشان را به جرم دست اندازی به بیتالمال با آهن گداخته نمیسوزاند، نداشته باشیم. شعر انقلابی و عدالتخواهانه مطیعی را مصداق توهین دانستند تا همچنان دغدغه عدهای «ربنا»ی خواننده «تفنگت را زمین بگذار» باشد و «زمینخواران» همچنان جولان دهند و «صف اول نشستهها» به جای درمان زخم کارگرهای شلاق خورده و معدنچیان سوخته و... به «کنسرت» بیندیشند و به صدور جواز ورود زنان به ورزشگاهها!
می نویسم که گمان نکنند حالیمان نیست هدف چیست. تصور نکنند نمیفهمیم این بار هم «مطیعی» را بهانه کردهاند تا بازهم سرملت ولو برای چندروزی گرم شود؛ یک روز به حاشیههای راهپیمایی روز قدس و روزی به کنسرت و ربنا و امروز هم به شعر مطیعی و روز بعد...! تلاش جهادی هم بماند برای بعد! مینویسم که خیال برشان ندارد، سادهایم و گمان میکنیم این همه حمله تنها به خاطر یک شعر صرفا حماسی و انتقادی بوده است. خیال نکنند نمیدانیم «اصل» را نشانه گرفتهاند: «قدرت اجتماعی و بدنه اجتماعی هیئتهای مذهبی». وقتی جریان روشنفکری پایگاه اجتماعی در هیئات مذهبی ندارد، پس باید این خلأ را با ضربه زدن به جریان انقلابی پر کند. لیبرالها باید هرآنچه رنگ و بوی دین دارد را بزنند. مدافعان حرم باشند یا نهادهای انقلابی؛ فرقی نمیکند (و عجب از امثال علی مطهری که به وقت جسارت عدهای به امام رضا(ع) در ستادهای انتخاباتی رئیسجمهور مستقر، سکوت میکند و یا در برابر توهین کرباسچی به مدافعان حرم در اصفهان، بیانیه نمیدهد ولی حالا شعرخوانی انقلابی مطیعی را مصداق ترویج افکار «کمونیستی» میداند!)
دست بوسی شاگرد از استاد در حرم امام رضا(ع) را به تمسخر میگیرند، مطیعی را به دروغ داماد منصور ارضی معرفی میکنند(!)، او را که در روزهای منتهی به انتخابات دوازدهم در لبنان و در جمع جوانان حزبالله بود نفر اول یکی از ستادهای انتخاباتی مطرح میکنند و خلاصه هر کاری میکنند تا به خیال خام خودشان او را از چشم بیندازند و نتیجه عکس میگیرند. ما، پشت مطیعی میایستیم چون «میثم مطیعی» فقط یک فرد نیست، او یک تفکر است؛ تفکری که جریان ساز است و با چندبیت شعر میتواند کاری کند که یک دولت با تمام اعضا و افراد و حامیان داخلی و خارجیاش(!) به تکاپو بیفتند و حداقل برای چند روز از کابوس هشتگ #برو-کار-کن رها شوند!
وقتی یک شعر میتواند از موشک تاثیرگذارتر باشد، این یعنی «یک کار فرهنگی خودجوش تمیز». و ما پشت این کار تمیز فرهنگی میایستیم و با تمام توان از آن حمایت میکنیم. همان قدر که بچههای دهه 60 به «حاج صادق» مدیونند که با صدای آسمانیاش، دهه شصتیها را با شهدا پیوند زد، نسل 70 و 80 و 90 به حاج میثم مطیعی مدیون خواهند بود که حنجره اش را وقف زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا کرد و اجازه نداد در شلوغی این همه ازدحام، راه را گم کنیم و یادمان برود روزی در این سرزمین، رودی جاری بوده و مردان مردی بودهاند که میثم مطیعی هیچ وقت نخواست از نام آنها برای خود نردبان بسازد و این روزها سنگ زیرین آسیاب شد که له میشود تا آرمانها زنده بمانند. آرمانهایی که به خاطرش این همه فحش خورد و توهین و ناسزا شنید ...
با صدای میثم «عاشق» شدیم؛ عاشق «حسین». با نوای میثم، «دم» گرفتیم و باریدیم برای «حسین». کنار قدمهای جابر به یاد میثم قدم زدیم به عشق رسیدن به کربلای «حسین». با میثم «حماسه» سرودیم، با میثم «الهی العفو» گفتیم و شبهای قدر، به دنبال قدر و قدرتی برای در راه حسین ماندن گشتیم. این «قدر» را به «میثم» دادند تا حالا عیارش از همیشه عیانتر شود؛ عیار انقلابیگری و حسینی بودنش که «حسین» سر داد و تسلیم نشد و هم آزاد بود و هم آزاده. با این حال خوب میدانم مطیعی به حمایت ما نیازی ندارد چون در پناه اربابش است، اربابی که راه عزت را به همه ما نشان داد و ما تنها به وظیفه خود عمل میکنیم؛ حمایت از «نوکر امام حسین»؛ #مطیعی- تنها - نیست. میثم مطیعی صدای ماست.