به گزارش مشرق، محسن یزدی خبرنگار فرهنگی و مدیر فرهنگی خبرگزاری فارس در گذشته بود. او حالا سه سال است که مرکز مستند سوره را با ایده خودش طراحی و راه اندازی کرده است. تاکنون مستندهای مهمی در این مرکز تولید شده است که علاوه بر دریافت جایزههای داخلی در جشنواره فیلم فجر و جشنواره مستند حقیقت، جوایز خارجی متعددی را نیز کسب کرده است. «A 157» یکی از این مستندها است.
گفتوگوی تفصیلی با محسن یزدی در ادامه منتشر میشود.
قبل از ورود شما به بخش مستندِ حوزه هنری، چنین بخشی وجود داشت؟
خیر؛ بصورت مستقل وجود نداشت. البته حوزه هنری مستند هم تولید میکرد. الان حدود سه سال است که دوستان لطف کردند و جایی را به طور مستقل به نام مرکز مستند سوره در اختیار ما قرار دادند و این بخش مستقل شد.
رویکرد مسئولین حوزه هنری از راهاندازی این بخش چه بود؟
علاوه بر اینکه مدیران کلان حوزه، مستند را برای ارائه حرفهای انقلاب اسلامی بسیار مهم و تاثیر گذار میدانستند، بحث این بود رویهای که در حوزه در جریان بود –زمانی که من از بیرون نگاه میکردم- خیلی سازگاری با جایگاهی که برای خودش تعریف کرده بود نداشت. من به عملکرد حوزه منتقد بودم و چون بحث آن بود که حوزه هنری بازوی هنری رهبری است پس طبعا وظیفهاش از جاهای دیگر سنگین تر است. زمانی که در خبرگزاری فارس بودم هم این موارد را میگفتم و مینوشتم. به آقای حمزه زاده هم می گفتم که بالاخره حوزه هنری باید جایی باشد که مامن بچه مسلمانها باشد اما این گونه نیست.
الان هست؟
میتوان درباره این موضوع بحث کرد.
قبل از آمدن شما چنین چیزی نبوده و اعتقاد داشتید که حوزه مامن حزب اللهی ها نیست.
حداقل در حوزه مستند بحث این بود که محل رفتوآمد این طیف از بچه ها نیست. خودشان هم قبول داشتند. بعد از مدتی من به دلایلی که حالا عرض میکنم نمیخواستم کار رسانه انجام دهم. میخواستم کار رسانهای نکنم و وارد کار تولید شوم. با دوستانی که قبول داشتم مشورت کردم. خودم پیشنهاد دادم که من حاضرم به حوزه بیایم. آقای حمزه زاده استمزاجی کرد و نهایتا وارد حوزه شدم و شروع به کار کردم.
قبل از اینکه به حوزه بروید تاثیرات خوبی به عنوان مدیر کل فرهنگی خبرگزاری فارس داشتید به خصوص در حوزه سینما دست روی مسائلی میگذاشتید که هر کسی جرات نمیکرد وارد آن شود. حوزه هنری یکی از بخشهایی است که غیرمستقیم به رهبری متصل میشود. نقد کردن به حوزه هنری جرات میخواهد. شما دست روی مواردی میگذاشتی که خیلی خوب بود. آقای حمزهزاده در بخش چاپ کتاب گفتوگوهای خوبی را منتشر میکرد. در بخش سینما اگر با فیلم «خانواده محترم» مقابله نمیکردید و جلوی این نمیایستادید شاید اتفاقات بدی میافتاد. اگر محسن یزدی در رسانه باقی میماند تاثیرگذاری بیشتر نداشت؟
من تصمیمی گرفتم که در حوزه رسانه نباشم و وارد تولید شوم. این تصمیم را با مشورت از دوستانی که قبول داشتم، گرفتم.
تولید یا مدیریت؟
تولید.
الان شما وارد بخش تولید نشدید و در بخش مدیریت هستید.
نیتم کار تولید است. خب طبعا مدیریت هم با آن هست. زمانی که داشتم به حوزه می آمدم می شنیدم که بعضی ها می گفتند که فلانی جای بهتر پیدا کرده و مدیر شده و از این حرفها. در صورتی که خدا می داند اینطور نبود چون بعدا هم جاهایی به من پیشنهاد شد و نرفتم. دلم می خواست در عرصه تولید کارهای خوبی صورت بگیرد و بشود کمی فضا را تغییر داد.
چرا در رسانه نماندید؟
من قصدم کار بود حالا چه در رسانه چه در تولید. اما احساس می کردم تولید مهم تر است و با مشورتی هم که با دوستانم کردم به همین نتیجه رسیدم. از طرف دیگر کار در رسانه خطرهای خودش را دارد. مثلا از دور نگاه میکنیم و میبینیم در فلان جا یک اتفاقی رخ میدهد؛ این را کنار دو تا اطلاعات دیگری که داریم قرار میدهیم و سریع یک نتیجهگیری میکنیم. طبیعت کار رسانه خصوصاً خبرگزاری این است که سریع اظهارنظر درباره آدمها و کارها داشته باشد. این من را خیلی اذیت میکرد. احتیاط هم میکردم ولی یکی دو مورد به طور مشخص وقتی فهمیدم خبر غلط است که دیگر تکذیبش هم فایده ای نداشت. در این مسئله تکانی به خودم دادم که این خبرهایی که میزنیم و کارهایی که میکنیم- هرچند قبول دارم و از آن دفاع میکنم- انتهایش معلوم نیست چیست. مرتب مجبوریم درباره آدمها قضاوت کنیم و گاهی اخباری را منتشر کنیم که امکان سنجش صحت آن بطور کامل وجود ندارد. یا مثلا یک تیتر را میتوان طوری جابهجا کرد که مفهوم کاملاً عوض شود. الان چه آن طرفی ها و چه این طرفی ها مصاحبه میکنند و یک جمله را از طرف پیدا میکنند و به نفع خود کار میکنند. انگار ژورنالیسم همین است!
با این که کارم در فارس دوره خوبی بود و از آن دفاع هم میکنم(غیر از برخی اشکالاتش) اما بهرحال این مشکلات هم وجود داشت که انگیزه من را برای خروج از کار رسانه بیشتر کرد.
برخی کارهایی که اون موقع شما انجام میدادید مثل اعتراض به ساخت یا اکران فیلم ها چطور شکل می گرفت؟
ما برخی از این فیلمها را تلاش کردیم که پروانه نمایش نگیرد و استدلال هم داشتیم. اینطور هم نبود که سلیقه ای باشد. واقعا با دوستان رسانه ای درباره اش بحث می کردیم و اگر به اجماع نمی رسیدیم درباره اش کار این شکلی نمیکردیم. نکته این فیلمها این بود که تندترین حرفها زده میشد و طبعا ادبیات نقد این فیلم ها هم متاثر از خود فیلم ها بود منتها چون ارشاد یا جاهای دیگر کارشان را درست انجام نمیدادند طبعا ما باید جور همه را میکشیدیم. مثلا بحث فتنه به عنوان خط قرمز نظام توسط رهبری مطرح شده اما به نفع این جریان فیلم ساخته میشد. گمان ما این بود که این روند در جایی باید قیچی شود که طبعا اگر قرار بود فیلمی اکران نشود هزینههای خودش را داشت. ما این کار را می کردیم ولو اینکه ظاهرا برای کارگردان آن آورده ای هم داشته باشد و مثلا مشهور شود. البته معتقدم این روند ولو در مقطعی به نفع او باشد اما در درازمدت به نفع او نمیشود.
حتی برخی مواقع به نفع فیلم هم میشد. مثلا مخالفت یک شخص خاص یا گروه و رسانه خاصی باعث میشد اشتیاق مردم برای دیدن آن فیلم بیشتر شود. به هر حال روحیه کنجکاوی به خصوص در میان ایرانیان زیاد است.
واقعیت این است که همه جا این گونه به نفع فیلم نمیشد. این که مخالفت علیه یک فیلم لزوما به نفع آن فیلم می شود این درست نیست. به عوامل دیگری هم بستگی دارد.
مثلا چه عواملی؟
خود فیلم هم باید پتانسیل دیده شدن و جذب مخاطب را داشته باشد. بهرحال ما کار رسانهای میکردیم اما به نظرم مدیریت فرهنگی کار خود را به درستی انجام نمیداد و برخی از مدیران بیشتر به فکر خودشان هستند و همه چیز و همه کس خصوصا هنرمند را نردبان خودشان می خواهند.
بیشتر طرف روشنفکران را میگیرند تا حزباللهیها.
بیشتر طرف خودشان چپ میکنند. اینها افرادی هستند که به نظر من معتقد به خودشان هستند و حتی به جریان روشنفکری هم معتقد نیستند. میخواهند نردبان کنند و به نفع خود بالا روند. بر همین اساس اظهارنظر آقای وزیر را در روز انتخابات میبینیم که میگوید میتواند برای ستاد رقیب چند هنرمند بفرستد! معتقدم نگاه دولت به هنرمندان همین است.
ابزاری است.
معتقدم نگاه آقای رئیسجمهور هم همین است.
درباره فضای رسانه و تولید حرف می زدیم. گفتید دیگر رسانه را نمی خواستید. انگار خسته شده بودید.
به خاطر خستگی نبود. به خاطر ارتقا و پول هم نبود. فکر میکردم تولید الان مهمتر است. اصل تولید است. ما معتقد هستیم توازن تولید باید به نفع جبهه فرهنگی انقلاب عوض شود. تا توازن تولید را در سینمای داستانی و مستند به نفع خود تغییر ندهید هیچ اتفاقی رخ نمیدهد. امروز جلوی این فیلم را گرفتیم فردا چه کنیم؟ هر روز که نمیتوان این کار را کرد. آنها همواره بسازند و ما مخالفت کنیم؟ اینکه نمی شود.
اساس کار آنها هم همین است که بسازند و شما مخالفت کنید تا در این دعوا خسته شوید.
بالاخره باید جایی باشد که زمان را به نفع ما بخرد. زمان را به نفع کشور بخرد، منظورم از ما کشور است. چون ما معتقدیم این نوع فیلمها ضد منافع ملی است. ضد منافع کشور است پس باید مقابلش ایستاد.
معتقدم جایی باید باشد تا زمان بخرد که بچههای ما برسند. امام (ره) میگفتند سربازان من در گهوارهها هستند. من معتقدم می شود این مثال را الان هم زد. به نظرم سربازان هنری جبهه انقلاب در راهند. همانطور که نسبت به ده سال گذشته وضع ما خیلی بهتر است، حتما ده سال دیگر نسبت به الان بهتر خواهد شد. برخی راه افتادند و برخی بزرگ شدند و برخی به ثمر رسیدند. من معتقدم ما از مدیران فرهنگیمان خیلی آسیب دیدیم و از تصمیمات آنها ضرر کردیم.
علتش چیست؟
برخی از این افراد اساسا اعتقادی به این جمهوری اسلامی و شعارهایش ندارند و اتفاقا عکس آن هم عمل میکنند. چون در جایگاه مدیر هم هستند تاثیر کارشان هم بیشتر می شود. تاثیر کار این افراد دقیقا عکس منافع مردم و کشور است که متاسفانه تعدادشان کم هم نیست.
برخی هم هستند که کفایت ندارند. فرد خوبی است ولی از این مباحث سردرنمیآورد. مدیر «حرفهای» است. فردا این افراد را مدیر کاشی کویر یزد بگذارید میرود. بداند حقوق آب و فاضلاب تهران بیشتر است میرود و برای او فرقی ندارد.
در جبهه انقلاب چطور؟
در جبهه انقلاب هم یکدست نیست. برخی ها هستند که واقعا سرجایشان قرار ندارند برخی هم هستند که مدیران خوبی هستند. با این حال الان معتقدم این طرف هم پول و هم امکانات است.
طرف حزباللهیها منظور است؟
بله. زمینه هست و می توان گفت الان وقت غر زدن نیست. بچههایی که در حوزه مدیریت و تولید هستند الان نمیتوانند غر بزنند. اشکالاتی وجود دارد و باید برطرف کرد اما می شود کار کرد.
چه اشکال هایی؟
مثلا بیضابطگی در تولید وجود دارد. ما(حوزه هنری) کار خودمان را میکنیم، بسیج کار خود را میکند، اوج کار خود را میکند. همه کار خود را میکنند. از آن طرف مردم هم کار خودشان را می کنند. در صورتی که الان همه راهها یکی است. البته ما بعنوان مراکز تولید دور هم جمع میشویم و ارتباطات خوبی هم داریم. تلاش می کنیم بتوانیم تولید را در جبهه خود ضابطهمند کنیم، بتوانیم متحدتر باشیم و با جهتگیری درست حرکت کنیم. من معتقدم باید با مرکز توجه ما برای پخش آثار و تاثیر گذاری تلویزیون باشد. یکی از اشکالات برخی از ما این است که تلویزیون را به عنوان یک چیز تاریخ مصرف گذشته میبینیم. این نگاه غلطی است. تاریخ مصرف آن نگذشته است و الان هم بخواهیم چیزی بگویید که مخاطب میلیونی داشته باشید فقط در تلویزیون میتوانید. در اینترنت شاید بتوان کارهایی کرد ولی حداقل برای مستند هنوز تلویزیون اصل است.
ما باید تولید را ضابطهمند کنیم و جهتگیری مان هم تلویزیون باشد. در حوزه مستند چارهای جز تلویزیون وجود ندارد. امتحان کردیم. توزیع مستند در اینترنت و دانشگاهها و غیره خوب است ولی یک صدم تلویزیون هم نمیشود.
در حوزه هنری هم چنین کردیم. تقریبا الان سال دوم است که محصولات را سمت کارهای تلویزیونی بردیم.
نهادهای حکومتی و مدیران فرهنگی که در این نهادها فعالیت میکنند که اگر این مدیران نبودند، کسی که کار اقتصادی کرده و سطح فرهنگی او متفاوت است. در مجموعهای که شما هستید مدیر سینما در انتشارات کار میکرد و الان وارد سینما شده است. آیا واقعا این مدیر این اندازه قابلیت دارد که روزی امور بخش کتاب را پیش ببرد و الان وارد سینما شود؟
البته من مدیر سینمایی حوزه را آدم باهوش و کاربلدی می دانم که باید زمان بگذرد تا نتیجه کار مشخص شود. با این حال حرف شما بصورت کلی درست است. راستش من هیچ وقت منتظر رخ دادن یک اتفاق از سمت مدیران دولتی نبودم و انتظار از دولت ها در حوزه فرهنگ را خیلی کاربردی نمیدانم. اتفاقا واقعیت این است که ما باید از نهادهای فرهنگی خودی و حاکمیتی انتظار داشته باشیم. دولتها میآیند و میروند. نهادهای انقلابی باید پاسخگو باشند که در حوزه فرهنگ چه کرده اند.
در این 38 ساله یک فیلم طنز خوب نداشتیم که مردم برای گشت 2 بیست میلیارد پول بدهند؟
خیلی محدود بوده اند.
نهادهای فرهنگی حاکمیتی تولیدی ندارند و بخش خصوصی هم دنبال این است که پول بیشتر برای خود دربیاورد.
باید پاسخگو باشند که چرا نکردند و گزارش کار بدهند که چه میکنند. نهادهای انقلابی پول و امکانات دارند. رهبری هم این زمینه را ایجاد کرده تا اینها راحتتر کار و تولید کنند و برای فرهنگ مردم کار کنند. اگر کاری کردند گزارش دهند. اگر نکردند هم چرا انجام ندادند؟ باید به خودمان برگردیم که خودمان چه کردیم؟راستش نه از من که یک مدیر کوچک فرهنگی هستم و نه از هیچ مدیر فرهنگی نهادهای انقلابی قبول نکنید که نمی شود و نمی گذارند و از این حرفها.
کم امکانات نداریم.
بسیج، سپاه، حوزه هنری و صداوسیما و... باید دست به دست هم دهند و به وضعیت فرهنگ و تولید سروسامان دهند. من معتقدم الان اتفاقات خوبی میافتد و اوج را اتفاق خوبی میدانم. روند جدید حوزه هنری روند خوبی است که طیف جوانی هستند و اعتماد شده و کار انجام میدهند. در صداوسیما برخی رگهها همانند رئیس شبکه مستند اتفاق خوبی است. اتفاقات خوب باید بیشتر رخ دهد.
راستش بیلان کاری و کار برای راضی کردن مدیر بالاتر، سیستم فرهنگی کشور را نابود کرده است. انگار همه دور خودشان می چرخند و از جامعه منقطع شده اند و این یک خطر بزرگ است. این خطر برای همه ما وجود دارد. ایزوله شدن همه ما را تهدید میکند.
در اغلب مراکز طرف باید این میزان درباره اقتصاد مقاومتی تولیدی داشته باشد، این میزان درباره آمریکاستیزی کار کند و فکر میکنند هر چه بیشتر هوار بکشند یعنی بیشتر کار کردند. در صورتی کار فرهنگی، هوار کشیدنی نیست. اتفاقا نباید داد زد.
مهمترین مسئله و مشکلی که وجود دارد عدم استراتژی فرهنگی نیروهای انقلابی است.
استراتژی فرهنگی که از اول هم وجود نداشت مهم این است که الان در برخی موارد تقوا و صداقت هم وجود ندارد.
باید چه کرد؟
باید باهم باشیم و با هم کار کنیم و اختلافات را کنار بگذاریم و برای مردم و انقلاب کار کنیم. بنده با شما ممکن است اختلاف سلیقه داشته باشم اما با احترام به همین اختلاف سلیقه با هم حرف بزنیم. در حوزههای مختلف چنین است. این اتفاق مهمی است که رخ نمیدهد. در حوزههای فرهنگی خودی یکی طرفدار فلان جریان است و یکی طرفدار فلان گروه و فلان نفر است، اینها یکدیگر را میزنند. در تلگرام ببینید چه خبر است. حاضر نیستیم بپذیریم بالاخره ما یکسری آدم هستیم که از ده واحد، 8 واحد مان مشترکات است و دو واحد اختلاف داریم و باید اصلا کنار گذاشته شود. این اتفاق رخ نمیدهد و برخی بچهها سرگرم چیزهای بی اهمیت هستند و چیزهای بااهمیت را از دست میدهیم.
نمونه آن همین انتخابات بود. چرا یکسری آدم بیارزش باید بیایند و بتوانند از بهترین و مخلص ترین بچه های انقلاب لولو بسازند؟
این نقطه ضعف بزرگی است.
آدمهایی که الان خودشان لولو هستند از بچه های انقلاب لولو میسازند. طیفی هم باور میکنند. مردم گناهی ندارند و باید مردم را مستدل و منطقی قانع کنید. ما درباره مهمترین مسایل کشور و انقلاب با مردم حرف نمی زنیم و انتظار داریم مردم همیشه هم پشت سر ما حرکت کنند. مردم زوری به شما رای نمیدهند. با چوب نمیتوان بالای سر مردم ایستاد تا به شما رای دهند. هر کاری کنید رای نمیدهد و باید قانع شان کنید. باید با مردم حرف زد. به خاطر همین اشکال است که به نظر من جمهوری اسلامی الان دارد از نقاط قوتش ضربه می خورد.
به حوزه هنری بازگردیم. از وقتی بخش مستند را شروع کردید تا الان چند خروجی از نظر کمی داشتید؟
الان حدود 2 سال و 10 ماه شده است. قسمتی بخواهیم حساب کنیم 70 قسمت خروجی داشتیم. من بودجه زیادی ندارم. با وجود این که خیلی حمایت میشوم ولی بودجه کلی حوزه بودجه زیادی نیست.
برنامه برای آینده چیست؟
استراتژی ما از سال گذشته بحث تلویزیون بود. جهتگیری ما تلویزیون است و معتقدیم باید مستندهای اطلاعرسان درباره مسائل مهم کشور بسازیم. باید مستندهایی باشد که مستدل باشد و پاسخ سوالات مردم را بدهد. این کار را شروع کردیم. هدف ما نسبت مستند با منافع ملی است. برقرار کردن نسبت مستند با منافع کشور است و تولید محصولات باکیفیت درباره مسائل کشور است که چه مسائل داخلی و چه مسائل خارجی را شامل میشود.