کد خبر 744518
تاریخ انتشار: ۱۲ تیر ۱۳۹۶ - ۰۰:۱۵

همین دو روز قبل بود که جان بولتن در نشست ۲۰۱۷ سازمان منافقین (همان باغ وحش بزرگی که در پاریس برگزار شد) آرزوی به گور بردنی خود را اینگونه تکرار کرد:«رژیم ایران نباید چهلمین سال خود را ببیند»!

به گزارش مشرق، «حسین شمسیان» در یادداشت «روزنامه کیهان» نوشت:

یک بررسی دقیق از حوادث و تحولات برخی کشورهایی که دستخوش تلاطم و تحولاتی شگفت‌انگیز شده‌اند، حکایت از آن دارد که منشأ این قبیل اتفاقات، معضلات اقتصادی و اجتماعی است که در یک فرایند طولانی‌مدت در آن کشورها ‌گریبان مردم را گرفته و در مقطعی خاص بروز و ظهور وسیعی یافته است. اغلب این معضلات، مطالبات عادی مردم بودند که در اثر اهمال، ندانم‌کاری، تاخیر در اجابت و ... و البته در مواردی نیز به علت خیانت و وطن‌فروشی نفوذی‌ها به عقده‌هایی ناگشودنی بدل شده‌اند.


در همه این کشورها شاهد آنیم که برنامه‌ریزانی در حال تولید مشکل در زندگی روزمره مردم هستند! و از قضا بخشی از این برنامه‌ریزان، یا در داخل حاکمیت حضور دارند و یا در نهادهای داخلی و بین‌المللی، مشغول مشاوره دادن به دولت مستقر هستند. هدف از اجرای این پروژه‌ها - که بعضا بسیار پرخرج یا زمان‌بر هم هستند- تنها و تنها یک چیز است و آن عبارت است از ساقط کردن دولت مستقر با کمترین هزینه و بدون عملیات نظامی.


آمریکا سالهاست این تجربه را در کشورهای گوناگون عملیاتی کرده و به نظر می‌رسد در هر تجربه، ضعف‌های پیشین را جبران می‌کند تا به نسخه کامل‌تری دست یابد.  برای اجرای این تجربه، گاه یک شخص به مدت چند دهه در کشوری دیگر درس می‌خواند و تربیت می‌شود، گاه اعضای خانواده وی، دوستان و نزدیکانش به چنین امکانی دست می‌یابند، گاه جماعتی از دلالان و کارچاق‌کن‌های بین‌المللی، ارکان دولت را در دست می‌گیرند، گاه امتیازات عجیب و خاص به برخی دولتمردان در عرصه بین‌المللی داده می‌شود تا آنها را مجبور به همراهی و تمکین کنند، گاه برای یک چهره دولتی همه جور امکان، از شیر مرغ تا جان آدمیزاد مهیا می‌کنند تا او هرگز نفهمد مردم در هنگام مریضی، ترافیک، عید و عزا و ... چه حالی دارند و خود را در غم آنها سهیم بداند، گاه یک چهره کم فروغ و بی‌ارزش را با پروپاگاندای رسانه‌ای، تبدیل به یک ابر قهرمان داخلی و بین‌المللی می‌کنند و ... خلاصه با هزار ترفند، بین مسئولان آن کشورها و دغدغه‌ها و غصه‌های حقیقی مردم، دیواری بلند می‌کشند و کار یک مطالبه ساده را به بحرانی اجتماعی تبدیل می‌کنند.


بعد از این مقدمه، به یاد بیاوریم که دشمنی آمریکا با مردم ایران قابل انکار نیست.


 آنها قریب ۴۰ سال است آشکارا از دشمنی با نظام برآمده از متن مردم سخن می‌گویند و از هیچ کوششی برای تحقق آرزوی شوم - و البته دست نیافتنی خود- فروگذار نکرده‌اند.


همین دو روز قبل بود که جان بولتن در نشست ۲۰۱۷ سازمان منافقین (همان باغ وحش بزرگی که در پاریس برگزار شد) آرزوی به گور بردنی خود را اینگونه تکرار کرد:«رژیم ایران نباید چهلمین سال خود را ببیند»!


این را هم می‌دانیم که برخلاف نظر برخی، آمریکایی‌ها جرات و عرضه آزمودن دوباره ملت ما را در یک نبرد نظامی ندارند و اقتدار فرزندان رشید ایران اسلامی در کنار تجربه هشت سال دفاع مقدس، سایه جنگ را از سر ایران رفع کرده است و بقیه حرف‌ها، به لفاظی و مطایبه شبیه است تا حقیقت. اینجاست که دشمن تکرار تجربه‌های فوق‌الذکر را در پیش می‌گیرد، یعنی نفوذ در هسته‌های داخلی ایران.

این موضوع یک تحلیل یا گزاره ذهنی نیست، یک حقیقت عریان و از پرده برون افتاده است. همین چند روز قبل بود که وزیر خارجه آمریکا صراحتا گفت:«سیاست ما در قبال ایران ... حمایت  از عناصری در داخل ایران است که به تغییر مسالمت‌آمیز رژیم‌شان منجر می‌شود» موضوع روشن و بی‌نیاز از توضیح است و اگر کسی نمی‌تواند صدای پای دشمن را بشنود، باید برای خود چاره‌ای دیگر بیندیشد.


اکنون که می‌دانیم آمریکایی‌ها به اذعان خودشان، چه نیت شومی دارند، چرا نباید هوشیار باشیم که مبادا همان تجربه‌ای که در دیگر کشورها به‌کار بستند، در ایران هم به‌کار بندند!؟


 بدون هیچ اغراقی، هم اکنون افراد و دستگاه‌هایی دانسته و ندانسته، در مسیر بدیهی‌ترین حقوق مردم سنگ‌اندازی می‌کنند و موجبات نارضایتی مردمی که همه چیز خود را پای انقلاب و ایران گذاشته‌اند فراهم می‌کنند.


نمونه‌های زیادی می‌توان برشمرد و هرشخص معمولی هم می‌تواند با نگاهی به اطرافش آنها را ببیند و بفهمد. در چنین شرایطی چند نکته مهم است و غفلت از آن فاجعه بار خواهد بود.


۱- برخلاف بسیاری از تصورها، نفوذ در برخی مراکز تصمیم‌ساز و جا انداختن افراد غیر مشهور وگمنام در کسوت کارشناس، متخصص، برنامه‌ریز و... امری محتمل‌تر است تا نفوذ در یک فرد مشهور و به خدمت گرفتن مستقیم او. تجربه بسیاری از کشورها نشان داده که موسسات مشاوره‌ای، تیم‌های حرفه‌ای و لابی‌های قدرتمند اقتصادی، در عمل به عقل منفصل مدیران تبدیل شده‌اند و در مدتی کوتاه، این فرمان آنهاست که در کشور ساری و جاری می‌شود.

افزون بر تمامی حوزه‌ها، توجه ویژه به حوزه‌هایی مثل برنامه‌ریزی‌های اقتصادی، امور ارتباطات و شبکه‌های اجتماعی، برنامه‌ریزی‌های اجتماعی، سازمان‌های مرتبط با امور جوانان و بانوان و ... به خوبی گویای آن است که مسئولان، بسیاری از این امور را  در قالب پروژه و طرح (!) به چهره‌های گمنامی که زیر هیچ ذره‌بینی نیستند سپرده‌اند و آنها هم نسخه‌های به ظاهر علمی و آکادمیک می‌نویسند و جناب مسئول هم با پز و ژست برنامه داشتن، آن را به خورد مردم می‌دهد!

همین حالا در حوزه‌هایی مثل استارتاپ‌ها، شبکه‌های جوانان، برنامه‌های محرومیت‌زدایی، برنامه‌های اجتماعی شهر تهران و... (افزون بر چهره‌های موجه) شاهد حضور و نقش‌آفرینی افرادی هستیم که حتی به برخی مبانی جمهوری اسلامی هم اعتقاد ندارند، چه برسد به تلاش برای تحقق آنها!


۲- نکته مهم دیگر، عدم واکنش برخی از  مسئولان نسبت به تحرکات دشمن‌، نادیده گرفتن این تحرکات و حتی همسو شدن با آنهاست! اینها امور بسیار خطرناکی است که اگر امروز اثرش را نشان نمی‌دهد، به معنی وجود نداشتن نیست و روزی که آثارش آشکار شود، راه جبران بسیار مشکل است. در زمانی که دشمن درصدد ایجاد نارضایتی‌های اجتماعی و اقتصادی است، انجام یا ترک بسیاری از کارها، عجیب و غیر معمول است و از آن بوی ناخوشایندی به مشام می‌رسد. اگر در یک مقطع کوتاه، موسسات مالی و اعتباری بی‌نام و نشان موفق به جلب سپرده‌های مردم شوند و حتی در این راه از حمایت و مجوز بانک مرکزی بهره ببرند، باید در اصل موضوع شک کرد و گفت حتما خبرهایی است!

اگر نقدینگی به یک تولیدکننده محتاج نمی‌رسد اما یک دلال به راحتی به منابع عظیم بانکی دسترسی دارد یعنی زنگ خطر! اگر مردم فلان منطقه دور مدتهاست آب یا برق ندارند و مسئولان دولتی مشغول همایش و نمایش هستند، یعنی تلاش برای تبدیل یک نیاز عادی به یک مشکل اجتماعی‌! اگر مردم سالهاست از بی‌کیفیتی خودروهای داخلی ناراحتند و در مقابل مطالبه آنها، فقط قیمت خودروها افزایش می‌یابد یعنی ندیده گرفتن بدیهی‌ترین حقوق مصرف‌کننده، اگر از درودیوار کشور کالای قاچاق وارد می‌شود و حتی حسب برخی اعلام‌ها به رقم شگفت‌انگیز ۳۲ میلیارد دلار قاچاق رسیده‌ایم و در عوض مسئولان روی کاغذ مشغول کم کردن کالای قاچاقند، یعنی تعمد در بیکار کردن جوان ایرانی با هدف ... مصادیق متعدد دیگری هم می‌توان برشمرد از اموری که می‌توان آنها را بسیار سهل و آسان اصلاح و رضایت مردم را حاصل کرد، اما همه مشغول تماشا شده‌اند!


۳- یک خطر دیگر در روزهایی که دشمن درصدد ناراضی کردن مردم است، پناه بردن به همان دشمن است! شاید در بدو امر خنده‌دار بیاید اما این واقعیت تلخی است که در همه این سالها شاهدیم. یک مثال ساده همه چیز را روشن می‌کند، مثالی که از قضا به روز هم هست. فرانسه در پرونده‌هایی مثل جنگ تحمیلی و خون‌های‌آلوده و ... در مقابل مردم ایران و در صف دشمنان بود. بعد از جنگ، دولتمردان سکان صنعت خودرو را به آن سو چرخاندند، در همه سال‌های تحریم، فرانسه دوشادوش آمریکا بود و هرگز کسی در ایران بخاطر بازار مفت خودرویی کشور- که هیچ دانش فنی را برایمان به ارمغان نیاورد- از فرانسه امتیازی نگرفت!

در ماجرای تحریم‌های ۲۰۱۲ فرانسوی‌ها در حالی که می‌توانستند به قرارداد تندر ۹۰ و پژو ۲۰۶ پایبند بمانند، ما را رها کردند و رفتند و حالا به دنبال غرامت تولید ۲۰۶ در سال‌های تحریم از ایران هستند! دولت به جای برخورد، دهها خودروساز معتبر و پیشرفته آسیایی اروپایی را رها کرد و بازهم با فرانسه قرارداد بست!

آن هم محرمانه! اینها باعث می‌شود وزیر خارجه گستاخ و بی‌تربیت فرانسه در تهران جسارت کند و بگوید:«ایرانی‌ها به ما احتیاج دارند و ما هرکار کنیم اعتراضی نمی‌کنند»! در وسط این رفتار مشکوک اقتصادی و تحقیر دیپلماتیک، فرانسه پناهگاه منافقین است و تنها دوروز بعد از سفر وزیر خارجه ایران،اجلاس سالانه منافقین (قلعه حیوانات وحشی) در پاریس برگزار می‌شود و نه تنها مقامات ایران هیچ اعتراضی نمی‌کنند بلکه قرار است دو روز دیگر تفاهمنامه‌ای به ارزش تقریبی ۵ میلیارد دلار با توتال فرانسه هم امضا کنند! اینها پناه بردن به همان‌هایی نیست که می‌خواهند سر به تن نظام و ملت ما نباشد!؟

اینها دیپلماسی حقارت بار نیست!؟ اگر ایران به یک جریان برانداز و اپوزیسیون فرانسه پایگاه و جایگاه می‌داد ،آنها با ما چه می‌کردند!؟ آیا قرارداد می‌بستند و مثلا سمند ایرانی را با ۶۰ میلیون تومان (قیمت پیش فروش پژو ۲۰۰۸در ایران) به مردمشان پیش فروش می‌کردند ومردم کشورشان را سپر انسانی مناسبات دیپلماتیک قرار می‌دادند یا نه‌، رفتاری از سر عزت و اقتدار در پیش می‌گرفتند!؟ اکنون که کسی به سفارت فرانسه حمله نکرده، چرا دیپلماسی پوشالی کاری برای عزت مردم نمی‌کند!؟


این مصداق که نمونه‌های فراوان دیگری هم دارد، از جمله مهمترین ابزار ایجاد نارضایتی اجتماعی است. ابزاری که مردم یک کشور را در برابر هر تصمیمی قرار می‌دهد. اتفاقی که در حوزه ارتباطات و شبکه‌های اجتماعی هم شاهد آن هستیم. در حالی که مردم نیازمند یک شبکه امن برای انجام امور خود و توسعه کسب و کارشان هستند، دولت با میدان دادن مشکوک به برخی شبکه‌ها و بدون الزام آنها به تن دادن به مقررات ایران(همان کاری که همه کشورها از جمله اخیرا روسیه انجام داده‌اند)کل داده‌ها و گردش اطلاعات مردم را در اختیار یک شبکه خارجی بدون هیچ کنترلی قرار داده است! اکنون دولت از قانونمند کردن این شبکه به بهانه نارضایتی مردم شانه خالی می‌کند!

در حالی که خود این زمینه را درست کرده و اساسا مشکل مردم اسم و عنوان این یا آن شبکه نبود، آنها به وسیله‌ای ارتباطی نیاز داشتند و این حق آنهاست. لابد برخورد با دولت فرانسه هم موجب نارضایتی ثبت‌نام‌کنندگان خودروی فلان می‌شود، قاطعیت در فلان موضوع موجب .... و الی آخر!


می‌بینیم که در خواب غفلت دیگر دستگاه‌ها، مردم سپر انسانی شده‌اند و عده‌ای می‌کوشند هر اقدامی را به موج نارضایتی اجتماعی تبدیل کنند. همه اینها را باید در یک پازل دید و آن تلاش همه جانبه و شبانه‌روزی آمریکا برای بحران‌آفرینی و ناراضی‌سازی مردم است. بحران‌هایی که چراغ خاموش و بی‌هیاهو شکل می‌گیرد و ناگهان بروز و ظهور آن را شاهد خواهیم بود.


فراموش نکنیم که در کنار ده‌ها طرح و برنامه مدون و مهم، به تازگی «بنیاد دفاع از دموکراسی» در دستورالعملی محرمانه و بسیار مهم دو محور کلیدی را به عنوان راهبرد آینده پیشنهاد داده: نخست نفوذ در اقشار مختلف جامعه همچون کارگران، دانشجویان، معلمان و... و دوم تحریک ناآرامی‌های عمومی در جامعه ایران.


 آیا بازهم نباید باور کرد که جنگی تمام‌عیار در کار است و باید به همه ‌چیز به دیده تردید نگریست!؟