مرد میانسال که در نوجوانی زن سالخورده را برای سرقت ۳۵۰ هزار تومان به قتل رسانده مدعی است که کابوس‌های شبانه او را ناچار به اقرار کرده است.

به گزارش مشرق، متهم که مردی ۴۶ ساله است ۳۰ سال قبل و در حالی که نوجوانی ۱۶ ساله بود، مرتکب قتل شد.

او چند روز قبل با مأموران پلیس تهران تماس گرفت و به جرمش اعتراف کرد. وی در شرح ماجرا گفت: سال ۶۶ بود که یک روز از مدرسه فرار کردم و خودم را به خانه خواهرم که در جنوب شهر بود، رساندم. آن روز متوجه شدم که موتورسواری بسته اسکناسی برای پیرزن همسایه آورد.

وقتی ماجرا را به خواهرم گفتم، مدعی شد از همسایه‌ها شنیده که بسته حاوی ۳۵۰ هزار تومان پول بوده است. آن زمان این مقدار پول خیلی زیاد بود و می‌شد مشکلات زیادی را با آن حل کرد. خواهرم من را تحریک کرد تا به خانه پیرزن بروم و پول‌هایش را سرقت کنم. می‌گفت که می‌توانیم با آن پول کار زیادی بکنیم تا مشکلاتمان حل شود.

حرفش را قبول کردم و کنار خانه پیرزن به انتظار فرصت مناسبی نشستم. پیرزن در حیاط خانه‌اش بزی داشت که برای آوردن علف به زمین کشاورزی که نزدیک خانه بود، می‌رفت. وقتی که خانه را ترک کرد، من خودم را به خانه رساندم، اما همان زمان پیرزن وارد حیاط شد. گویا من را هنگام ورود دیده و به خانه برگشته بود. او داس به دست داشت.

داس را به حالت تهدید نشان داد و گفت که در خانه‌ام چه می‌کنی. من حقیقت را گفتم. جواب دادم که برای سرقت پول‌هایت آمده‌ام. عصبانی شد و با هم درگیر شدیم. می‌ترسیدم که فریاد بزند و آبرویم برود. برای یک لحظه داس از دستش افتاد. داس را برداشتم و چند ضربه به او زدم.

متهم ادامه داد: بعد به داخل خانه رفتم و همه‌جا را جست‌وجو کردم، اما هیچ پولی داخل خانه پیدا نکردم. اصلاً داخل خانه هیچ چیز باارزش دیگری هم نبود که آن را سرقت کنم، بنابراین به خانه خواهرم رفتم و ماجرا را برایش شرح دادم. این‌طور بود که مرتکب قتل یک انسان شدم. روز بعد خواهرم خبر داد که پیرزن فوت شده است. او حتی حرفم را درباره اینکه پولی برای سرقت پیدا نکردم، باور نکرد و مدعی بود که پول‌ها را برای خودم برداشته‌ام.

متهم ادامه داد: در طول همه این سال‌ها که راز قتل را پنهان کردم، فقط عذاب وجدان و کابوس‌های شبانه دیده‌ام. خیلی از شب‌ها پیرزن را می‌دیدم که با داس بالای سرم می‌ایستاد و با فریاد او از خواب می‌پریدم. همسرم در این مدت به بیماری لاعلاجی مبتلا شده‌است و دو پسرم که تحصیلکرده هستند، نمی‌توانند برای خودشان کاری دست و پا کنند.


در همه سال‌ها دست که به طلا می‌زدم، به سنگ تبدیل می‌شد. پنج بار به خاطر بدهی‌های ۲۰۰ یا ۳۰۰ هزار تومانی به زندان افتادم و می‌دانستم همه این بد‌بیاری‌ها به خاطر گناه بزرگی است که مرتکب شده‌ام. توان اقرار کردن نداشتم؛ چراکه نمی‌توانستم تصور کنم همسر و فرزندانم بفهمند سال‌ها با یک قاتل زندگی کرده‌اند.


متهم ادامه داد: در این سال‌ها خواهرم به خاطر اینکه از رازم باخبر بود، بارها از من اخاذی کرد. آخرین‌بار چند روز قبل سعی کرد سهم من را از ارثیه خانوادگی تصاحب کند. گفت اگر به خواسته او عمل نکنم، رازم را بر ملا خواهد کرد. من که از ماجرا خسته شده بودم، با پلیس تماس گرفتم تا برای همیشه از این  کابوس راحت شوم. تحقیقات بیشتر از متهم در جریان است.

منبع: روزنامه جوان