کد خبر 7451
تاریخ انتشار: ۴ مهر ۱۳۸۹ - ۱۰:۵۵

اينکه بخش فارسي تلويزيون دولتي انگليس مهم ترين برنامه هاي خود را به سالگرد جنگ ايران و عراق اختصاص دهد و برنامه هاي ويژه اي براي اين ماجر تهيه ببيند، آن هم نه برنامه هاي صرفا تحليلي که بيشتر به خاطره گويي بنشيند، مخاطب را به فکر وا مي دارد.

گروه فرهنگي مشرق- هفته دفاع مقدس امسال در دنياي رسانه با سال هاي گذشته تا حدود زيادي متمايز است. ماجرا از اين قرار است که با رسيدن به روزهاي آخر شهريورماه هر سال رسانه هاي داخلي و برنامه هاي صدا و سيما به نوعي بوي جبهه و جنگ مي گيرد که اتفاقي عادي، طبيعي و قابل پيش بيني است. اما اينکه بخش فارسي تلويزيون دولتي انگليس مهم ترين برنامه هاي خود را به سالگرد جنگ ايران و عراق اختصاص دهد و برنامه هاي ويژه اي براي اين ماجر تهيه ببيند، آن هم نه برنامه هاي صرفا تحليلي که بيشتر به خاطره گويي بنشيند، مخاطب را به فکر وا مي دارد. حالا چه رسد به اينکه بر روي خاطره يک جوان نسل سوي در يکي از اقوام شهيدش، درست در جايي که خبر شهادت روايت مي شود، صداي سرود" کجائيد اي شهيدان خدايي" نيز به گوش برسد، اين يک پلان را ديگر بايد در موزه سلطنتي انگليس نگهداري کرد.
رويکرد بي بي سي به جنگ از نظر تاريخي ويژگي هاي خاصي دارد. بنگاه دولتي بي بي سي در تاريخ سازي تبحر خاصي دارد. و البته ابزار اين کار را نيز در اختيار دارد. در حقيقت يکي از شاخصه هاي توليدات بي بي سي در اهميت دادن به ريشه هاي تاريخي جريانات است و البته روايت آنها ان طور که با سناريوي مورد نظر همخواني داشته باشد.به صورت کلي مي شود گفت که عنصر تاريخ نگري و پيشينه سازي چيزي نيست که بشود آن را از اخبار، گزارش ها، تحليل ها و حتي توليدات ديگر بي بي سي حذفشان کرد.
با اين وصف پرداختن بي بي سي به يک ماجراي تاريخي چيز عجيبي نيست. اما دل سوزاندن اين شبکه براي زنده نگه داشتن جنگ هشت ساله آن هم پس از سي سال مي تواند موضوع جالبي باشد. مي شود پرسيد که چطور بعد از سي سال جنگ ايران و عراق، حواشي آن و حتي خاطرات موجود از آن تا به اين حد اهميت پيدا کرده است.
ممکن است به اين سوال اينگونه پاسخ بدهند که بي بي سي پيش از اين نيز به جنگ ايران و عراق پرداخته است و حتي براي يک طرف اين ماجرا، سريال هم ساخته که همين چندي پيش به نمايش در آمد.

خانه صدام
سريال خانه صدام توليد شبکه بي بي سي و شبکه "اچ بي او" ي آمريکا است. اين سريال در سال هاي اخير ساخته و عرضه شد و اتفاقا خود مي تواند يکي از موضوعات بحث نگرش بي بي سي به جنگ باشد. اين سريال در حقيقت بيانگر سال هاي حکومت صدام است، اما در عيم حال داستان را به سبک بي بي سي روايت مي کند. در مقطع درگيري صدام با ايران از درگيري هاي لفظي تا آغاز تجاوز عراق، پرداخت داستان به شکل خاصي به روايت طرف عراقي نزديک است.اگر چه اين بخش تنها قسمتي از داستان سريال است.آنچه در خانه صدام، از شخصيت رئيس جمهور مخوف عراق مطرح مي شود با آنچه در خاطرات، تاريخ شفاهي و منابع ديگر درباره ديکتاتور عراق مطرح است کاملا متفاوت است. صدام بي بي سي شخصيتي است که خشونتش نيز بر مدار منطق است.مشورت مي کند و تا حدودي با دموکراسي همراهي مي کند! با خبرنگاران گپ مي زند و اگر هم جايي دست به خشونت مي زند در حقيقت، عملش بازتاب يک حرکت خشونت طلبانه است. بيشتر اين ويژگي ها مربوط به دوره اي است که غرب از او حمايت مي کند. و جالب تر اين که تقريبا خبري از حضور غربي ها در دوره آغاز جنگ ايران و عراق نمي بينيد.تحريکات رهبران ايران و خشونتهاي تروريستي شيعيان عراق باعث تصميم صدام و صدور فرمان حمله به ايران شد؛ اين روايت بي بي سي از آغاز جنگ ايران و عراق است. روايتي که به شدت مورد علاقه بعثي ها است.

پروژه تطهير و عادي سازي صدام
با فروکش کردن غبار جنگ خليج فارس، اعتراف دولت هاي غربي به جنايات صدام در جنگ با ايران که از محکوميت تجاوز صدام به خاک ايران توسط شوراي امنيت آغاز و به محکوميت استفاده از سلاح شيميايي، عليه نيروهاي نظامي و غير نظامي منتهي مي شد، براي همين دولت هاي غربي مشکل ساز شد، اگر چه اين اعترافات در زمان جنگ دنياي غرب با صدام به کار آمده بود و از صدام چهره اي مخوف و جنايتکار ساخته بود، اما حالا و با پايان جنگ همين اعترافات سبب شده است تا مشروعيت ايران در منطقه بيش از پيش بالا برود و از طرف ديگر علامت سوال بزرگي براي افکار عمومي غرب ايجاد شود که اگر صدام جنايتکار بود و ايران قرباني تجاوز به خاکش چرا دولت هاي متبوعشان در دوران جنگ هشت ساله هر گونه کمک نظامي ممکن را از دولت بعث دريغ نکرده اند.
حالا ديگر نياز است تا در آرايش صدام تجديد نظرهايي اعمال شود. بي بي سي تخصصش در تاريخ است، يا بهتر بگوييم، بي بي سي استاد تاريخ سازي است.شخصيتي که از صدام در سريال ها، فيلم هاي مستند و مقالات مکتوب در حال حاضر نقل مي شود بسيار متفاوت با روايات دوره جنگ اين شبکه از ديکتاتور عراق است و تقريبا به صورت کامل در مقابل تاريخ نگاري اصيل عراقي نيز قرار مي گيرد. در يک بررسي و مقايسه ميان آنچه بي بي سي آن را به صدام نسبت مي دهد با روايت عراقي از صدام، آنهم نه روايت شيعيان که بشود آن را متهم به موضع داشتن کرد که با مقايسه با تصويري که برخي از اطرافيان وي از او ارائه مي کنند، روايت بي بي سي بيش از هر چيز به تصويرسازي يک بعثي توبه کرده که حالا در پي تطهير گذشته اش است شباهت دارد.

جنگ از نگاه بعثي ها
يکي از موضع هايي که مي تواند در حقيقت نمايي تاريخ نگاري ها کمک کند، تکنيک روايت از دو طرف متضاد است. مثلا اگر شما بخواهيد تاريخ جنگ را روايت کنيد، از هر دو طرف جنگ ايران و عراق براي اين روايت استفاده کنيد و بگوييد که به طور مثال اين اتفاق به اين شکل افتاد. اين تکنيکي است که بي بي سي معمولا حتي در روايت مسايل داخلي ايران از آن استفاده مي کند، براي اين شبکه از ديرباز بسيار مهم بود که آن را به عنوان يک ناقل بي طرف تاريخ واخبار بشناسند، اما استفاده از اين تکنيک براي اين شبکه انگليسي با ظرافت هايي همراه است. ماجرا آنجا به خوبي روشن مي شود که شما به صورت ناخودآگاه به سبک سنگيني ادعا ها مي پردازيد. مي بينيد که در اين روايت دو طرفه هر کدام از دو طرف چه مدارکي را بر روي ميز مي گذارند که به ادعايشان ثبوت بدهند حالا ديگر نقش راوي بسيار پر رنگ مي شود، چون اين او است که اجازه حرف زدن به دو طرف داده و تا هر جا که بخواهد اين اجازه را تمديد مي کند. سياست رسانه اي درست در همين نقطه فعال مي شود. بايد ديد که سياست رسانه اي در حال حاضر به تضعيف چه کسي و تقويت چه کسي بايد منتهي شود. ماجرا بسيار سده است. در طرف عراقي ديگر به صورت رسمي خبري از حزب بعث نيست، اما مردم عراق به صورت محکمي با ايران گره خورده اند، حالا اگر آنها به اين نتيجه برسند که صدامي را که سال ها جنايتکاري سفاک و تجاوزگر مي شناختند نه در همه موضوعات بلکه در بعضي از آنها محق بوده و ايراني ها نيز چندان بيگناه نبودند چه افتاقي مي افتد؟ چيزي شبيه به آن چيزي که غرب هميشه پس از سقوط صدام در عراق به دنبال آن بود يعني بيدار کردن ناسيوناليسم عراقي و فاصله انداختن ميان مردم عراق و دولتشان با ايران. اما بي بي سي فارسي يک شبکه فارسي زبان است و قطعا هدف اصلي آن مردم ايران. متخصصان جنگ رواني در آمريکا بارها هشدار داده اند که راه افتادن يک جنگ سخت عليه ايران مي تواند همه منتقدان و طرفداران نظام را در جهت حمايت از نظام تجميع و به وحدت برساند، شاهد مثال اين واقعيت را نيز جنگ هشت ساله عراق عليه ايران مي دانند. با اين وصف يادآوري خاطرات جنگ ايران و عراق آن هم از راوي ايراني چيزي جز يادآوري دشمن مشترک و تجاوز به ايران و حمايت تمامي دنياي شرق و غرب از جمله خود انگليسي ها از عراق نيست.در شرايطي که همه گزارش هاي اين شبکه خبري بر روي محور تبليغ ضعف روز افزون نظام و شکاف بين مردم و حاکميت متمرکز است اجراي چنين پروژه اي چندان عاقلانه به نظر نمي رسد. اما اگر در اين روايت دو طرفه توسط راوي کفه استدلال هاي طرف ايراني کمي سبک شود و هر از گاهي کفه طرف عراقي بچربد چه مي شود؟ يک نوع اسطوره زدايي از مقاومت هشت ساله تحقق مي يابد. مقاومتي که حالا ديگر نمي شود به آن افتخار کرد و محور تجميع نمي شود. در کنار اين ماجرا مي شود درباره نکبت و سياهي که جنگ با خود آورد بحث کرد و حالت حماسي و ايستادگي در برابر تمام قدرت ها حامي عراق را از روايت حذف کرد.پروژه کامل است.

دهه پنجاه و 60اي خاطره بگويند
نسل جبهه رفته اگر ممکن است که در بسياري از موضوعات منتقد باشند، يا حتي اين امکان وجود داشته باشد که نسبت به گذشته خود دچار انفکاک شده و ان را به فراموشي بسپارند، اما براي تولد يک روايت متفاوت با حال و هواي جبهه ها در سال هاي دهه 60 به هيچ وجه نمي شود به آنها اعتماد کرد. چون هر آن ممکن است به ياد آن حال و هوا افتاده و حرفهايي بزنند که باز هم داستان را به مسير قبل برگرداند. از اين گذشته آنهايي که بسياري از واقعيات ميدان هاي جنگ را ديده اند به راحتي ساخته هاي رسانه اي را قبول نمي کنند و مي توانند برخي مطالبي را مطرح کنند که به دليل شاهد عيني بودنشان براي صاحبان روايت جديد، مشکل زا شود. حال چه بايد کرد؟ براي توليد چنين روايتي بايد به سراغ کساني رفت که تنها تصاوير مبهمي از اين سال ها با خود دارند. آنها يا دوران کودکي و يا حداکثر نوجواني خود را در اين دوران گذرانده اند و خاطراتشان شامل تک تصويرهايي مي شود که فاصله خالي بين آن را رسانه ها و شنيده ها پر کرده اند. در چنين شرايطي اگر صاحبان روايت متفاوت رسانه اي مانند بي بي سي فارسي ياشد، کار ساده است، چرا که مخاطب اين شبکه با تامين مصالح براي پر کردن فضاي خلا تک تصويرهايي را که ممکن است در شرايط عادي معنا دار نيز نباشد به هم وصل مي کند.
به اين مثال توجه کنيد؛ يک متولد اوايل دهه 60 چه خاطراتي مي تواند از جنگ داشته باشد،اعزام به جبهه، بمباران و موشک باران، صداهاي مهيب انفجار و جيغ فرياد کشيدن اطرافيان، تشييع جنازه شهدا و در نهايت شهادت يکي از بستگان نزديک. در فضايي که يک شبکه مدام از شکست، دادن تلفات و کشته هاي فراوان و بي حاصل،عدم مديريت، و سياهي و نکبت سخن مي گويد مخاطب اين شبکه چطور اين تصاوير را به هم متصل مي کند و خاطراتش را روايت مي کند؟