به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، چهاردهم تیر سال 1361، اتومبیل هیئت نمایندگی دیپلماتیک کشور حین ورود به شهر بیروت و در هنگام عبور از پست ایست و بازرسی توسط مزدوران حزب فالانژ لبنان متوقف شده و چهار سرنشین خودروی مزبور بهرغم مصونیت دیپلماتیک، توسط آدمربایان دستنشانده رژیم تروریستی به گروگان گرفته شدند. در این آدمربایی سردار احمد متوسلیان وابسته نظامی سفارت ایران در بیروت، سید محسن موسوی کاردار سفارت ایران در بیروت، تقی رستگار مقدم کارمند سفارت ایران و کاظم اخوان عکاس خبرگزاری جمهوری اسلامی به اسارت درآمدند و طی اخباری رسمی و غیررسمی بعداً تحویل رژیم صهیونیستی داده شدند. دقایقی بعد از ربوده شدن احمد متوسلیان و همراهانش، رادیو اسرائیل اعلام میکند: ژنرال احمد متوسلیان، طراح عملیات فتح المبین و بیت المقدس، در پست بازرسی «برباره» به اسارت گرفته شد. حالا با گذشت 35 سال از این واقعه هنوز اطلاعی از زنده بودن یا شهادت آنان بهطور کامل در دسترس نیست.
سید رائد موسوی موسوی تنها فرزند جاویدالاثر سید محسن موسوی در سال 61 و هنگام ربوده شدن پدرم دو ساله بود. پدرش مرخصی و در تهران بود اما بعد شرایطی که در بیروت پیش میآید و حملهای که رژیم صهیونیستی به لبنان داشت باعث میشود مرخصی را رها کرده و برود، سفیر در آن زمان تازه به لبنان رفته بود و سید محسن میبایست در کنار او حضور پیدا کند تا بتواند شرایط را اداره کند. به دمشق میرود و بحث جدی درمیگیرد که آیا به لبنان بروند یا نه. چون ریسک بزرگی بود. اما شرایطی که داخل بیروت بود و محاصره توسط اسرائیل اهمیت برخی اقدامات جمهوری اسلامی ضرورتی را ایجاد کرد که بروند. وقتی در بیروت بود، نامههای زیادی برای همسرش مینوشت. یکی از این نامهها درد و دلهایی دارد و نکته جالبی در آن به چشم میخورد. در آن نوشته است:«در مسیری که میروم به دلم اینطور افتاده که سرنوشتی برای ما اتفاق میافتد که در آن نه اسیریم و نه شهیدیم، سرنوشتی که برای همیشه اسم ما را زنده نگه میدارد.»
سید رائد موسوی در گفتگو با خبرنگار ما با اشاره به روز رفتن پدر میگوید: در گیرودار تصمیم گیری برای رفتن، پدرم یک تماس تلفنی با مادرم گرفته و میگوید: «شرایط چنین است. خطر هست و ممکن است اگر برویم دیگر برنگردیم و امکان دارد هر اتفاقی بیفتد، من خودم احساسم این است که باید بروم؛ نظر شما چطور است؟» مادرم هم میگوید: خودت اگر احساس میکنی که چنین تکلیفی داری، برو» و این آخرین ارتباط پدر و مادرم بود و جالب است که بدانید مادرم برای اولین بار موضوع اسارت را از طریق اخبار میشنود.
آخرین اظهار نظر رسمی رژیم صهیونیستی در مورد دیپلماتهای ایرانی
او با اشاره به آخرین اظهارنظرهای رسمی در این زمینه از طرف متهم اصلی پرونده ربودن چهار دیپلمات ایرانی یعنی رژیم صهیونیستی میگوید: آخرین اظهار نظر رسمی رژیم صهیونیستی در این زمینه مربوط میشود به همان سال 2008 که گزارش مفصلی را از طریق سازمان ملل ارائه داد. فرض بر این بوده که تجمیع اطلاعاتی که در این خصوص دست اسرائیل بوده، در قالب آن گزارش آمده بود. در این گزارش خطهای خبری زیادی آمده که پر از اسم و ادرس است اما ماحصل داستانش همان است که میگوید این دیپلماتها همان روز اول که ربوده شدهاند، شهید شدهاند و ماجرای شهادتشان هم ربطی به اسرائیل نداشته است. در واقع رژیم صهیونیستی سعی کرده در این گزارش خود را تبرئه کند.
موسوی با اشاره به روایات مطرح شده اخیر در رابطه با احتمال شهادت دپلماتها گفت: من با عیسی ایوبی که اخیرا مطالبی در رابطه با هم سلول بودن با چهار دیپلمات ربوده شده ایرانی عنوان کرده است، یکی دو سال پیش ملاقات کردهام و با هم مفصل صحبت کردیم. روایتی که ایشان نقل میکند، اول از همه باید تطابق اطلاعاتی داده شود که اصلا با بقیه وقایع عنوان شده در این سالها تطابق دارد یا خیر. متاسفانه صحبتهای ایشان با هیچ کدام از اسناد و مدارک و روایات دیگر تطابق ندارد. من جزئیات را از او پرسیدهام. مثلا در مورد اینکه چهار هم سلولی او چه خصوصیاتی داشتند، او میگفت در صحبتهایش با این چهار نفر متوجه شده که یکی از آنها دو بچه دارد و دیگری سه بچه. خب این موضوع ربطی به چهار دیپلمات ایرانی ندارد. چون هیچ کدام از اینها قطعا دو بچه و سه بچه نداشته است.
او ادامه میدهد: پرسیدم اسم اینها چه بود که اشتباه نقل میکرد. در واقع جزئیاتی که نقل میکرد منطبق با خصوصیات دیپلماتهای ما نبود. این نشان میدهد یا افرادی که با او در بازداشت بودهاند افراد دیگری بودهاند و یا اشتباهی در این قضایا رخ داده است. او میگوید چند روزی با این دیپلماتها هم سلولی بوده و انس گرفته است اما اطلاعاتی را نقل میکند که کاملا غیرصحیح است و با هیچ کدام از اتفاقات قدیم همخوانی ندارد.
سناریوی شهادت دیپلماتها چه چیزی را روایت میکند؟/تاکنون سندی مبنی بر شهادتشان نداشتهایم
فرزند جاویدالاثر سید محسن موسوی در رابطه با ماجراهای نقل شده درباره احتمال شهادت دیپلماتها و گلایه از نقش رسانه در این میان میگوید: وقتی پرونده را بررسی میکنیم، یکسری سناریوهایی مبنی بر زنده بودن و یکسری سناریو هم مبنی بر شهادت دیپلماتها داریم. آن سناریویی که برای شهادتشان هست داستانی متفاوت از آنچه اخیرا نقل شده دارد. یعنی حتی اگر بخواهیم شهادتشان را بپذیریم، ماجرا به گونهای دیگر خواهد بود. در روایات شهادت اینها آمده که قبل از غروب روز اول اسارت کشتنشان اتفاق افتاده است. یعنی تنها سناریویی که مقداری اخبار راجع به آن هست و افراد مختلفی اطلاعاتی در رابطه با آن نقل کردهاند، همین شهادت در روز اول ربودنشان بوده است. البته باز هم با وجود تمام این روایات هنوز هیچ سندی به ما ارائه نکردهاند. یعنی ما تا به حال سندی دال بر این که دیپلماتها به شهادت رسیدهاند، نداشتهایم. بهتر آنست که وقتی در رسانه اینجور مسائل مطرح میشود، مباحث به نقد و چالش هم کشیده شود. یعنی اگر میخواهید کاملا منصفانه راجع به این قضیه بحث شود، باید یک طرف مقابل بحث حضور داشته و مباحث را نقد کند و قضاوت یک طرفه این سخنان درست نیست.
متهم اصلی پرونده دیپلماتها رژیم صهیونیستی است/بدون مدرک سخن گفتن در این ماجرا فشار پشت سر این رژیم را از بین میبرد
او با اشاره به اشتباهات رسانهای در موضوع سرنوشت چهار دیپلمات ربوده شده میگوید: قطعا قوت دادن بحث شهادت دیپلماتهای ایرانی اشتباه است. موضوع ربودن چهار دیپلمات ایرانی در لبنان، موضوعی است که متهم اصلی آن رژیم صهیونیستی است. ما هم اگر موضوعی مبنی بر زنده بودن دیپلماتها عنوان میکنیم، به این دلیل است که هیچ سند و مدرک محکمه پسندی مبنی بر شهادتشان نداریم. وقتی دلیلی بر شهادت ندارید، فرض بر زنده بودن است. اگر بدون دلیل و مدرک و صرفا با حرف و حدیث بحث شهادت را تثبیت کنید در واقع به نفع رژیم صهیونیستی کار کردهاید و رژیم صهیونیستی را از یک جرمی تبرئه میکنید. چون موضوع زنده بودن یا نبودن این دیپلماتها چیزیست که باید رژیم صهیونیستی پاسخگوی آن باشد. و ما با توسل به سیاستی که نمیدانیم تضمین شده هست یا نه فشاری که پشت سر این رژیم هست را از بین میبریم.
راه حل احتمالی برای قطعیت پیدا کردن در مورد سرنوشت دیپلماتها
موسوی با اشاره به پیگیریهای حقوقی و راه حل احتمالی برای قطعیت پیدا کردن در مورد سرنوشت دیپلماتها میگوید: ما پیگیریهای حقوقی خودمان را به عنوان خانواده این دیپلماتها انجام میدهیم. اما راه حلی که منجر به آزادی دیپلماتهای ایرانی شود و یا تعیین تکلیف نهایی و قطعی این ماجراست، در پیگیریهای حقوقی و سیاسی نیست. این 4 نفر اگر زنده باشند در زندانهای اسرائیل اسیر هستند و تنها راه حل نتیجه بخش در این میان تبادل با رژیم صهیونیستی است. سال 2008 که آخرین تبادل بین حزبالله و رژیم صهیونیستی انجام شد و سمیر قنطار هم در همین تبادل آزاد شد، حزبالله خیلی پافشاری کرد که در این تبادل آن 4 دیپلمات ایرانی هم گنجانده شوند. حزبالله پافشاری و پیگیری کرد. سید حسن نصرالله در سخنرانی بعد از این تبادل نیز این موضوع را مطرح کرد. حالا نیز به نحوی از طریق حزب الله میتوان گفت راه حل اینست که تنها چند برگه از میان انبوه برگه برندههای حزبالله در برابر رژیم صهیونیستی به کار گرفته و مبادله انجام شود. باید دید با توجه به شرایطی که در سوریه هست و تحولاتی که در منطقه اتفاق میافتد، آیا این امکان میسر خواهد شد؟
روایت دیدار خانواده جاویدالاثر موسوی با رهبر معظم انقلاب
او در انتها از دیدارش با رهبر معظم انقلاب روایت کرده و میگوید: مقام معظم رهبری در جلسات مختلف و بارها وقتی از حاج احمد یاد کردند، حرفی از شهید نگفتهاند و سردار جاویدنشان یا جاویدالاثر نام بردهاند. آخرین دیداری که من و مادرم با حضرت آقا داشتیم، روز آخر ماه شعبان سال گذشته بود. ما خدمت ایشان رسیدیم. آن زمان اخبار مربوط به این چهار دیپلمات نیز بسیار داغ بود. از حضرت آقا خواهش کردیم یک دستور ویژه برای پیگیری این قضیه بدهند و ایشان هم فرمودند که: «ما همیشه گفتیم و پیگیری هم قبلا شده و باز هم باید پیگیری شود.» بعد خود حضرت آقا هم اشاره کردند به برخی از اخباری که منتشر شده بود و فرمودند: «دیدم اخباری منتشر شده که اینها زنده هستند. انشاالله خدا هر چه سریعتر اسباب آزادی آنها را فراهم کند و چشم و دل شما هم روشن شود.» در واقع رهبر معظم انقلاب بر پیگیری موضوع این دیپلماتها تاکید داشتند و دقیقا جمله آخری که فرمودند این بود که خدا انشاالله هر چه سریعتر اسباب آزادی اینها را فراهم کند و چشم و دل شما را روشن کند.