گروه جهاد و مقاومت مشرق - وقتی با همرزمان حاج احمد متوسلیان همکلام شدم اشتراک نظر داشتند که اگر الان حاج احمد در میان ما بود بیتردید به عنوان یکی از عالی رتبهترین نظامیان کشورمان شناخته میشد. کسی که فتح خرمشهر مدیون اوست اما اینک سالهاست که در مظلومیت و بیخبری مانده است. 35 سال پیش در 14 تیرماه 1361 جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان به همراه سه دیپلمات ایرانی در گذرگاه برباره توسط فالانژهای لبنانی وابسته به رژیم صهیونیستی ربوده شدند. اکنون پس از گذشت این همه سال هنوز سرنوشت حاج احمد و یارانش در هالهای از ابهام قرار دارد و هرازگاهی نیز اخبار متناقضی از سرنوشت آنها منتشر میشود. سالگرد ربایش احمد متوسلیان و یارانش را فرصتی دانستیم تا در گفتوگو با چند تن از همرزمان وی، گذری بر منش متوسلیان و البته ماجرای غریب ربایش ایشان داشته باشیم.
سردارغلامرضا غزلی
نحوه آشنایی شما با احمد متوسلیان چگونه بود؟
اواخر سال 58 در کردستان و شهر مریوان با دوستان حاج احمد آشنا شدم. مدتی من معاون بخشدار کرند بودم و بعد از آن با شهید صادق نوبخت به مریوان رفتم و در پادگان مریوان با متوسلیان آشنا شدم. نزدیک یک سال و اندی با هم در مریوان کار میکردیم. قرار بود ما را برای جبهه جنوب ببرد و بعد با هم راهی لبنان شویم که شهید بروجردی اجازه ندادند.
حاج احمد را چطور آدمی شناختید؟
عالی بود! خیلیها اشک و ناله شبانه حاجی را با خدایش ندیدند، اما من از نزدیک دیدم چطور با خدایش نجوا میکرد. احمد دل رئوفی داشت. به رغم چیزی که در فیلم ایستاده در غبار نشان دادند احمد «اشداء علی الکفار و رحماء بینهم» بود. بزن بهادر نبود. با وجود اینکه داد میزد مهربانی هم داشت.
زمان جنگ سن ازدواج پایین بود چرا احمد متوسلیان مجرد ماند؟
همان زمان دختری را برایش پیدا کردند ولی احمد مرد جنگ بود و فرصت تشکیل زندگی نداشت. یعنی دنبالش نبود.
در مورد نحوه اعزام حاج احمد و یارانش به سوریه همواره این سؤال مطرح است که آنها با دستور امام عازم شدند؟
آن زمان امام در بیمارستان بودند. حضرت آقا رئیسجمهور بودند و شورای عالی دفاع تصمیم گرفت این اعزام صورت گیرد. در واقع بعد از شکست عراق در الی بیت المقدس، اسرائیل به کمک صدام آمد و به جنوب لبنان حمله کرد. چون ما به جنوب لبنان و شیعیان حساس بودیم، لذا تصمیم گرفته شد به کمک شیعیان لبنان برویم. وقتی امام از بیمارستان برگشتند فرمودند راه قدس از کربلا میگذرد. امام متوجه شد که اسرائیل ما را از جنگ خودمان بیرون کشانده است. من یادم نمیرود به حاج احمد متوسلیان گفتم از لبنان چه خبر؟ گفت رفتم شناسایی کردم و قرار شد ما را هم ببرد که شهید بروجردی نگذاشت ولی جملهای که به من گفت تاریخی است. گفت رفتیم شناسایی کردیم. میرویم عملیات انجام میدهیم و با اسرائیل میجنگیم و صهیونیستها را اسیر میکنیم، زنجیر دور گردنشان میاندازیم و در بازار عربها میچرخانیم تا قبح اسرائیل شکسته شود. احمد با این دید به لبنان و سوریه رفت و فرمانده قوای محمد رسول الله(ص) شد که بعد ماجرای ربایشش پیش آمد.
در مورد پیگیری سرنوشت حاج احمد بحثهای حاشیهای زیادی وجود دارد. چرا تا کنون به نتیجه نرسیده است؟
خانواده ایشان 35 سال درگیر این موضوع هستند. کیست که دنبال این نباشد تا حاج احمد متوسلیان آزاد شود. منتها مسئولان نظام و قوه قضائیه شکایتی به سازمانهای بینالمللی نکردند. اوایل رایزنی مختصری کردند که اسرائیلیها فریبشان دادند. بنا بود گروگانی را آزاد کنند و مبادله صورت گیرد. آن گروگان آزاد شد ولی احمد متوسلیان آزاد نشد. همان زمان وزیر سپاه آقای رفیق دوست برای مبادله اسیر امریکایی و چهار اسیر ایرانی رفت که متأسفانه ماشینی که باید احمد را میآورد نیاورد و این مبادله بدون آزادی اسرای ما انجام شد. از مسئولان نظام میخواهیم به مجامع بینالمللی شکایت کنند و سرنوشت حاج احمد و یارانش بعد از 35 سال مشخص شود.
این سخن درست است که میگویند حاج احمد متوسلیان جعبه سیاه اسرار اطلاعاتی ایران است؟
برخی توهم زدند که این حرفها را میزنند. حاج احمد یک فرمانده نظامی نخبه بود. به نظر من ایشان اگر بود (حاج قاسم سلیمانی که دارد کار میکند) قَدَرتر از حاج قاسم میشد. از نظر ما بچه تهرانیها ایشان یک سر و گردن از همه فرماندهان جنگ بالاتر بود. احمد اگر بود به جبهه مقاومت اسلامی کمک میکرد و زودتر پیروز میشدیم.
جواد اکبری
شما چطور با احمد متوسلیان آشنا شدید؟
به فرمان امام خمینی(ره) در 25 مرداد سال 58 من وهمرزمانم به فرماندهی شهید محمد بروجردی وارد کردستان شدیم و آبان همان سال در باختران با حاج احمد متوسلیان آشنا شدم. دو سال و نیم در کنار این عزیز سفر کرده بودم و تجربیاتی در بعُد نظامی، فرهنگی و. . . کسب کردم. قبل از عزیمت به جنوب با تأکید ایشان و تأیید شهید سردار محمد بروجردی و شهید ناصر کاظمی به عنوان جانشین و فرمانده سپاه مریوان منصوب شدم.
ویژگیهای فرماندهی متوسلیان چه بود که اینطور محبوب دل همرزمانش است؟
حاج احمد به تمام بسیجیان عالم اعلام کرد که هر جا صدای هل من ناصر اسلام و مسلمانان بلند شود باید سریع عمل کرد. خودش هم اول از همه به این حرف عمل کرد و با قوای محمد رسول الله رفت تا پرچم اسلام را در انتهای افق بکوبد. با ورود این فرمانده دلاور به خاک سوریه اولین ضربه را بر اندام کثیف اسرائیل وارد کرد اما خفاشان کوردل وجود این دلاورمرد را تاب نیاوردند. آنها تمایلی نداشتند با اسرائیل وارد جنگ شوند ولی حاج احمد متوسلیان کسی نبود که آرام بگیرد. رفت تا یک حرکت مثبت دیگری را به سرانجام برساند لیکن در گذرگاه برباره توسط فالانژها ربوده شد. متأسفانه در زمان وقوع این حادثه برای آزادی ایشان کوتاهی صورت گرفت.
این کوتاهیهایی که میگویید به چه دلیل بود؟
به نظر من حاج احمد متوسلیان از دید برخیها صاحب جایگاه و تأثیر نبود. اگر چنین بود در همان ابتدا به طور جدی اقدام و آزادشان میکردند. امیدی هم به وزارت خارجه و جوامع بینالمللی نیست ولی فرزندان انقلاب راه شهدا را با تمام وجود ادامه خواهند داد. زمانی به اتفاق دوستان با دبیرکل حزب الله سیدحسن نصرالله دیداری داشتیم. فرمودند بناست عملیاتی صورت گیرد و تعدادی اسیر گرفته شوند و حاج احمد در اولویت آزادی است که متأسفانه نتیجهای حاصل نشد.
اگر بخواهید حاج احمد را معرفی کنید، چه خصایلی را در تعریف از ایشان به کار میبرید؟
مدیر، مدبر، با اخلاص، دلسوز انقلاب، ولایت مدارو دلسوز نیروهای زیردست. خستگی ناپذیر و مصداق آیه شریفه «اشداء علی الکفار رحماء بینهم». اگر میخواهید حاج احمد را بشناسید به نقاط مختلف کردستان سفر کنید و از مردم و پیشمرگان کرد مسلمان بپرسید که او چطور آدمی بود. زمانی که حاج احمد از اهالی کردستان خداحافظی میکرد، تمام مردم و رزمندگان گریه میکردند و از حاج احمد میخواستند که نرود، چراکه اعتقاد داشتند احمد برایشان امنیت و آسایش آورده است. به واقع در کردستان حاج احمد از جهت اقتصادی و فرهنگی در حد توان کمکهای زیادی انجام داده بود.
هاشم فراهانی
زمینه آشنایی و همرزمی شما و حاج احمد چطور فراهم شد؟
دوستی داشتم به نام شهید علیرضا مهرآیین که در مریوان شهید شد. علیرضا از بچگی با من بود. در سپاه منطقه 6 تهران با هم بودیم. بعد از موضوع پاوه که امام دستور همکاری بسیج و سپاه را برای حل غائله کردستان داد، از من خواست به کردستان برویم. هنوز جنگ شروع نشده بود. قرار گذاشتیم در پادگان ولیعصر(عج) با بچههایی که داوطلب هستند راهی شویم. حدود 18 نفر بودیم که به ترتیب در جمع ما حاج احمد متوسلیان، شهید رضا مطلق، شهید علیرضا مهر آیین، برادر علی میرکیانی که زنده است، تقی سلطانی، شهید جعفر نوری، برادر نریمان که از بچههای شمال بود، برادر حسن شاه همزهای که از بچههای قم بود، شهید ولی جناب، شهید علی توسلی که اولین مجروح ما در پاوه بود، حمید فرخ زاده، علی غفاری و علی جباری که به او علی خالی بند هم میگفتیم از تهران با یک مینی بوس آبی رنگ سپاه به کردستان رفتیم. همان جا آشنایی من و حاج احمد رقم خورد.
چند سال با احمد همرزم بودید؟
حدود دو سال از سال 58 تا 60 از پاوه تا مریوان با متوسلیان بودم. احمد متوسلیان صداقتش زبانزد بود. مرد عمل بود مثل همه ما پست میایستاد و نگهبانی میداد. ظرف میشست و خود را از دیگران جدا نمیدانست. به جایش میایستاد و به هیچ عنوان از حرفش عدول نمیکرد. گریه، خنده، عطوفت و خشم به موقع داشت. دوستانش که شهید میشدند گریه میکرد و در درگیریها تا آخرین نفس میجنگید.
نظر شما در مورد ماجرای غریب ربایش ایشان چیست؟
من اعتقاد دارم حاج احمد را دودستی تقدیم دشمن کردند! قدر حاج احمد را ندانستند و در خصوص آزادیاش اهمالکاری هایی صورت گرفت. قبل از اسارت حاج احمد، فالانژها علی میر کیانی و سیفالله منتظری را بازداشت میکنند. احمد خبردار میشود، التیماتوم میدهد و چند ساعت بعد رها میشوند اما در خصوص اسارت خود حاج احمد سستی صورت گرفت. شاید وجود حاج احمد به نفع خیلیها نبود! حاج احمد با بزرگترین سرداران ما قابل مقایسه است و اگر الان میماند شأن و جایگاه ویژهای مییافت.
گفته میشود حاج احمد تنها یک فرمانده نظامی نبود، بلکه بصیرت لازم را در خصوص مسائل مختلف داشت؟
حاج احمد به این آسانی تن به ذلت نمیداد. همان زمان که بنی صدر رئیسجمهور و فرمانده کل قوا بود و به او سپهسالار ارتش میگفتند، میخواست به مریوان بیاید اما حاج احمد متوسلیان گفت اگر اینجا بیاید دستگیرش میکنم. حاجی، بنی صدر را خیلی زود شناخت و گفت اینطور آدمها نباید در جمهوری اسلامی سر کار باشند. بعدها بنی صدر ماهیت خود را نشان داد. حتی لباس به پاسدارها نمیداد و بخاطر کمبود لباس پیش آمده بود که لباس همرزمان شهیدمان را به تن میکردیم. اگر حاج احمد بود جنگ زودتر با پیروزی به اتمام میرسید و امام نمیگفتند من جام زهر نوشیدم. این جام زهر را چه کسی به امام داد؟!
میتوانید حاج احمد را با فرمانده دیگری مقایسه کنید؟
راستش من با شهیدان صیاد شیرازی، رضا چراغی، رضا دستواره و شهید ابراهیم همت هم نشست و برخاست داشتم ولی همتایی مثل متوسلیان ندیدم. حاج احمد برای ما جواهر بود که قدرش را ندانستند. بعد از این همه سال اگر حاج احمد متوسلیان زنده هم باشد، جسمی برایش نمانده است. 35 سال اسیر است اگر حاج احمدها و حاج قاسم سلیمانیها نبودند کدام دولتمرد را به کشور بغل دستی راه میدادند. گویا فراموش کردند اقتدارشان را از چه کسی و چه نهادی دارند؟ چرا بچه مدرسهای ما ناجی کشورش را نمیشناسد؟! توصیه ام این است اگر میخواهیم حقیقت را بگوییم خیلی چیزها را باید تحمل کنیم.
منبع: روزنامه جوان