کد خبر 746051
تاریخ انتشار: ۱۵ تیر ۱۳۹۶ - ۱۱:۳۸

بحران خلیج فارس باعث بروز رقابت قدرت عربستان و امارات و متحدانش با قطر در چندین عرصه داخل و خارج از کشورهای خلیج فارس شده و می‌تواند زمینه ساز درگیری‌های خونین در جبهه‌های مختلف باشد.

به گزارش مشرق، روزنامه لبنانی الاخبار در مقاله‌ای به بررسی جدیدترین تحولات بحران خلیج فارس در پی انتشار بیانیه چهارجانبه قاهره پرداخته و نوشت: «‌جنگ آغاز شد» این خلاصه بیانیه ای است که نشست چهارجانبه قاهره آن را منتشر کرد. دوحه تا ساعات پایانی مهلت مقرر از محتوای واکنش خود که به امیر کویت داده بود، موضوعی مطرح نکرد. مخفی کاری قطر در رابطه با واکنش ارائه ‌شده این کشور در مهلت اعلام شده باعث می شد عربستان و امارات به همراه مصر و بحرین بتوانند واکنشی را با شدت و حدت کمتر از خود نشان دهند. البته این در صورتی بود که این چهار کشور به دنبال در پیش گرفتن روند آتش بس و حل مسالمت‌آمیز مسائل باشند که این اتفاق در قاهره نیفتاد.

در برداشتی متفاوت با آنچه که در رسانه‌ها مطرح می‌شود، هجمه سختی که از سوی محمد بن سلمان و محمد بن زاید بر ضد قطر به راه افتاده و تحریم این کشور و صدور شروطی سخت برای آنها در راستای درگیری‌هایی است که پرونده آن تازه باز شده است. نشست چهارجانبه قاهره به صورت کاملاً منفی با واکنش قطر تعامل کرد. این موضوع از طریق بیانیه‌ای که سامح شکری وزیر خارجه مصر آن را قرائت کرد، قابل مشاهده است. این موضوع سؤالاتی در رابطه با سناریوهای احتمالی مرحله آینده و سرنوشت این درگیری‌ها به وجود آورده و صحبت‌ها از روش‌های آماده ‌شده عربی برای آغاز این معرکه در منطقه است که بن سلمان و بن زاید تلاش دارند تا آخر آن را بروند و عقب نشینی از طریق راهکارهای میانه برای آنها مشکل به نظر می رسد.  

روند درگیری ها به گونه ای است که در بررسی سرنوشت تحولات، انسان یاد مرحله ورود دونالد ترامپ رئیس‌جمهور آمریکا به کاخ سفید می افتد. مجموعه‌ای از شاخص‌ها و اطلاعات به علاوه ماهیت برخی از تیم‌های حاضر در دولت جدید آمریکا باعث شد تا جریان اخوان المسلمین در منطقه نسبت به آینده احساس خطر کند و این موضوع را در سناریوهایی در محافل داخلی این حزب در منطقه قبل از آغاز بحران خلیج فارس بررسی نماید. به این ترتیب بن زاید و بن سلمان مرحله ریاست جمهوری باراک اوباما را پشت سر گذاشتند، مرحله که متحدان آمریکا از راکد ماندن بسیاری از پرونده‌ها گلایه داشتند. مرحله جدید برای منطقه از سوی آمریکا به گونه ای طراحی شده که مرحله پایانی یا مرحله ای متفاوت از آن چیزی باشد که بهار عربی نامیده می شود. در این مرحله داعش باید از بین برود و گروه ها مسلح به دو بخش تقسیم شوند که بخش اول نیروهای شکست خورده شامل جریان‌های اسلامی وابسته به اخوان المسلمین است که مدت انقضای آنها به پایان رسیده است. گروه دوم هم جریان‌های پیروز این درگیری ها هستند که مأموریت سامان‌دهی نظم جدید منطقه‌ای به آنها سپرده خواهد شد و اوضاع منطقه برای آنها ثبات پیدا کرده و نمایندگان آمریکا از جمله امارات و عربستان و مشخصا محمد بن زاید و محمد بن سلمان متعهد به نیابت آنها از طرف آمریکا می شوند.

حال باید دید در پی اصرار قطری‌ها برای " شورش " منطقه ای پاسخ بن زاید و بن سلمان چه خواهد بود؟ آیا قطر می‌تواند حاشیه مانور کنونی را در ادامه نیز برای خود حفظ کند؟ تاکنون تحلیلگران می بینند که بن سلمان و بن زاید در هجمه بر ضد قطر امتیازهایی برای خود کسب کرده اند. به عنوان مثال قطری ها نیروهای نظامی خود را بعد از آغاز بحران خلیج فارس از شاخ آفریقا خارج کرده اند. این نیروها تحت عنوان نیروهای حائل درگیری ها بین اریتره و جیبوتی در این منطقه مستقر بودند. این در حالی بود که این کشورهای آفریقایی ترجیح دادند در مناقشه مذکور در کنار امارات و عربستان باشند و قطر را تحریم ‌کنند. این در حالی بود که قطری ها سعی داشتند از طریق نیروهای نظامی خود در این منطقه جایگاه خود را در این منطقه استراتژیک تقویت کنند. نیروهای قطری همچنین بعد از اخراج از ائتلاف عربی از یمن نیز خارج شدند. علاوه بر اینها هجمه تبلیغاتی سختی که بر ضد قطر به راه افتاده، موفق شده تحرک گسترده‌ای بر ضد متحدان دوحه در منطقه به راه انداخته و این روند را تقویت کند.

جبهه‌های مختلف جنگ عربستان و امارات با قطر

البته به نظر می‌رسد اماراتی‌ها و سعودی‌ها به اقدام خود برای تعلیق عضویت قطر در حمله نظامی ضد یمن اکتفا نمی‌کنند. بر اساس طرحی که اماراتی ها با کمک فرانسوی ها تدوین کرده اند، تلاش‌هایی برای سامان‌دهی اوضاع یمن صورت گرفته است که از طریق آن سازش سیاسی فراگیر مبتنی بر کنار زدن جمعیت اخوانی الاصلاح یمن و جنبش انصار الله برنامه ریزی شده است. بر اساس این طرح شرط شده که علی محسن الاحمر در صورتی که قصد باقی ماندن در حیات سیاسی خود را داشته باشد ، باید از حمایت حزب الاصلاح دست بردارد. اتفاقاتی که در زمینه بر هم زدن برگه های داخلی و فعالیت های نیروهای حامی امارات صورت می گیرد نیز بر اساس همین طرح است.

امروزه بیش از پیش مشخص می‌شود که در عرصه‌های دیگر نیز تحولاتی در دست اجرا است تا نقش قطر و گروه های مورد حمایت آن از میان جریان‌های اخوانی در منطقه مهار شود. از جمله این موارد می‌توان به برنامه‌ریزی‌های صورت گرفته از سوی امارات و مصر و رژیم صهیونیستی در رابطه با نوار غزه و فشارهای ابوظبی برای به شکست کشاندن کنفرانس اهل تسنن در عراق اشاره کرد که قرار است چند روز بعد در این کشور برگزار شود. این فشارها به بهانه عضویت برخی شخصیت‌های شرکت‌کننده در این کنفرانس در جریان اخوان المسلمین صورت می گیرد. در سوریه نیز بعید نیست که گوی آتشین بحران خلیج فارس به عرصه این کشور راه پیدا کند ، عرصه ای که این آمادگی را دارد که به علت وجود گروه‌هایی مسلح با رویکردهای مختلف، اختلافات مذکور را به درگیری‌های  خونین تبدیل کند.

به این ترتیب عرصه‌های مختلفی برای نفوذ منطقه ای ایجاد شده است که عربستان و امارات از طریق این عرصه ها قصد دارند قطر را به صورت نهایت از بازی‌های منطقه خارج کند. این رویکرد نشان دهنده داغ شدن درگیری‌های متحدان دیروز در چندین جبهه خارج از مرزهای خلیج‌فارس است. البته در داخل مرزهای خلیج‌فارس در رابطه با امکان اجازه دادن آمریکا به پیشرفت مسایل به سمت درگیری های نظامی همچنان سوالاتی مطرح است.

"دوره اربابی" که آمریکا وعده آن را به محمد بن سلمان ولیعهد جدید عربستان و متحد وی یعنی محمد بن زاید ولیعهد امارات داده، باعث شده این دو نفر هر نوع شورشی را به ویژه در داخل کشورهای حاشیه خلیج فارس رد کنند. البته مداخله آمریکا طی دو روز گذشته به نوعی است که استنباط می‌شود این کشور به دنبال مهار بازی و عدم کشیده شدن آن به درگیری‌های قابل انفجار است. این کشور در عین حال می‌خواهد بحران مذکور را در حدود و پیامدهای قابل کنترل خود حفظ کند و اصراری برای پایان سریع آن ندارد.

ترکش‌های بحران خلیج فارس سایر کشورها را در بر می‌گیرد

در صورتی که بن زاید و بن سلمان بخواهند در  این درگیری فراگیر امتیازات و برگه برنده هایی برای خود محقق کنند و در برابر آنها دوحه نیز اصرار به ادامه مواضع چالشی خود در برابر این کشورها داشته باشد، قطری ها در روند خیزش بن زاید و بن سلمان در زمینه تسلیم کردن همه کشورهای خلیج فارس در مورد انحصار نقش های آینده منطقه به خود موفق خواهند بود و باعث خواهند شد تا دیگران نیز جرأت شورش بر ضد این دو کشور را پیدا کنند. به همین علت است که گزینه‌های جنون‌آمیزی بر روی میز بن زاید و بن سلمان برای مقابله با این روند وجود دارد.  

در نتیجه باید گفت کشورهای حاشیه خلیج فارس امروز وارد مرحله جدیدی به عنوان درگیری‌های شاخه به شاخه شده اند. درگیری‌هایی که هیچ کس نمی‌تواند سرنوشت آن را پیش بینی کند. کمترین اتفاق ناشی از این درگیری‌ها می‌تواند فرو افتادن چادر شورای همکاری خلیج فارس و آغاز کنش های طرف های متناقض در منطقه باشد که ترکش های آن به تدریج سایر گروه ها را نیز در باتلاق خود فرو خواهد برد. روزنامه فایننشال‌تایمز چند روز پیش در این رابطه پیش‌بینی کرد که ماهیت این درگیری‌ها به گونه‌ای خواهد بود که علاوه بر کشورهای حاشیه خلیج فارس لیستی از مناطق دیگر عربی نیز وارد این درگیری ها خواهند شد. روزنامه نیویورک تایمز نیز در سایه ابهام مواضع آمریکایی‌ها و تناقضات مطرح شده در دیدگاه موسسات تصمیم‌گیری واشنگتن می‌نویسد که جریان‌هایی که حضور مستقیم در منازعه خلیج فارس ندارند، خطری را حس می‌کنند که آینده منطقه را تهدید می‌کند. از جمله این طرف‌ها پادشاهی عمان است که به همراه کویت از فشارهای ناشی از صف‌بندی‌ها و نگرانی‌های جنگ تسلیم کردن دیگران رنج می برند.

در همین راستا مسقط طی ساعات اخیر تماس‌های خود با ایران و کویت را افزایش داده و وزیر خارجه خود را برای دیدار با مسئولان کویتی به این کشور فرستاده است. انفجاری که در افق تحولات منطقه دیده می‌شود به گونه‌ای است که ترکیه نیز دو روز پیش از زبان نعمان کورتولموش سخن‌گوی دولت نسبت به آن هشدار داد. وی در این رابطه تأکید کرد که در صورتی که بحران افزایش پیدا کند ، هزینه‌های آن تنها منحصر به یک کشور نخواهد بود، بلکه تمامی کشورهای منطقه را شامل می‌شود. در تهران همچنان این دیدگاه در محافل مختلف وجود دارد که تحولاتی که در منطقه شکل می‌گیرد ، با هدف ایجاد درگیری‌های گسترده دنبال می‌شود که مقدمه‌ای برای بسیج نظامی نیروها در برابر تهران و محور مورد حمایت آن است. این موضوع باعث شده ایرانی‌ها ارتباطات خود با قطر و ترکیه را افزایش دهند. به همین علت است که اظهارات مقامات ایرانی در رابطه با آتش بس در این بحران تنها از جنبه یک مانور سیاسی مطرح نمی شود.

منبع: تسنیم