گروه جهاد و مقاومت مشرق - ناصر صارمی سال 1391 با نگارش کتاب «جنگ را ما شروع کردیم» جنگ را از منظری متفاوت و از اردوگاه اسرای عراق در ایران روایت کرد. جایی که کمتر کسی تا به حال به سراغش رفته بود و عموم مردم اطلاعات کمی دربارهاش داشتهاند. نگاهی به وضعیت اسرای عراقی در ایران سوژه جذابی بود که صارمی توانست در کتابش به آن بپردازد. او در دوران دفاع مقدس به عنوان سرباز مسئولیت نگهداری از اردوگاه اسرای بعثی را در اختیار داشت و سالها بعد مشاهدات و خاطراتش را به رشته تحریر درآورد. این نویسنده ملایری پس از «جنگ را ما شروع کردیم»، در کتاب «خرداد که میشود» باز به سراغ اسرای عراقی رفته و از زندگی و شرح حال آنها نوشته است.
موقعیت و فرصتی که در دوران دفاع مقدس نصیب ناصر صارمی شد، شرایطی ویژه بود که هر کسی شانس قرار گرفتن در آن موقعیت را پیدا نمیکرد. او میتوانست جنگ را متفاوتتر از دیگران ببیند. جایی که او با گلوله و اسلحه کاری ندارد او باید با افرادی برخورد داشته باشد که به عنوان دشمن، رودرروی هموطنانش قرار گرفته بودند.
اطلاعات نویسنده کتاب «خرداد که میشود» برای خواننده بسیار مفید است. جایی که او با دقت، جزئیات اردوگاه سمنان را به مخاطبش میدهد:« کل اتاقهای اردوگاه کمتر از 10 باب بود که تماماً متروکه و تقریبا مخروبه بودند. در فاصله تقریبی هزار و 500 متری اردوگاه، باغ بیطراوت و نیمخشکیدهای بود با چند درخت پسته، یک استخر به عمق یک و نیم متر و مساحت 90-80 متر مربع و چند اتاق که یک چوپان از آن محل به عنوان شکارگاه و محل تفریح خانهای سابق یاد میکرد...»
نام تمام اردوگاههای ایران، طریقالقدس نام داشت و اضافه شدن عددها تفاوتهایشان را مشخص میکرد. ریاکاری اسرا و نشان دادن خودشان به عنوان دوستدار آرمانهای جمهوری اسلامی ویژگی بارز بیشتر اردوگاهها بود. آنها با این کار سعی میکردند از ایرانیها در اسارت امتیازات ویژهای بگیرند، ولی چون مسئولیت اداره اردوگاهها با ارتش بود،این ترفندها چندان کارساز نبود.
صارمی در کتاب فقط به حالات جمعی اسرا محدود نمانده و به دنیای شخصی آنها هم سرک کشیده است. دنیایی که برای خواننده به مراتب جذابتر از ترسیم یک وضعیت کلی است. او در فصل پنجم کتاب این وضعیت شخصی را چنین وصف میکند:« وسایل خیلی شخصیشان مثل زیورآلات و آلبوم عکسهای خانوادگی میتوانست طبقه زندگی اجتماعیشان را نشان دهد. در میان آنهایی که با سن بالا به جنگ اعزام شده بودند افراد مرفه، سرمایهدار و بازاری وجود داشت. از این قسمت به بعد، آزادی، فکر تکاندهندهای بود که میشد در چشمها و گفتههایشان دید و شنید.» این نزدیک شدن به جزئیات زندگی خصوصی اسرا بخش جذابی است که میتواند تحلیلی از سربازان عراقی به خواننده بدهد. اینکه از کجا آمدهاند، طرز تفکرشان چیست و به دنبال چه هستند؟
در اردوگاهها کسانی که صاحب حرفهای بودند از وضعیت بهتری برخوردار میشدند. پزشکان، خیاطان و صنعتگران وضعشان نسبت به دیگران بهتر بود. مثلاً یک اسیر تخصص عجیبی در تعمیر و راهاندازی موتورهای دیزلی داشت، دریافته بود به مهارت او نیاز پیدا خواهد شد، به همین دلیل از آزادیهای بیشتری برخوردار بود. موهایش همیشه بلند و سهمیه غذا و سیگارش بیشتر از بقیه بود.
بررسی روحیه جمعی عراقیها، اطلاعات جالبی درباره روانشناسی مردم عراق و سیستم جنگاوری آنها میدهد: « اساساً آدمهای خودباوری نبودند و چقدر سریع شعارهای «منصور یا بغداد» به «منصور یا تهران» تبدیل میشد. به سیر بودن خیلی اهمیت میدادند و به همین دلیل برای کار در آشپزخانه از هم سبقت میگرفتند.»
هر فصل کتاب به یک داستان و سرگذاشت اختصاص دارد و در میان خواندن وضعیت اسرا، مرور وضعیت نگهبانان هم بر جذابیت کتاب افزوده است. جایی که صارمی و دیگر نگهبانان رفتن از اردوگاه به شهر را مثل پریدن از دیوار جهنم به دیوار بهشت میدانستند. آن زمان سمنان تنها یک سالن سینما داشت که بیشتر فیلمهای چینی و ژاپنی پخش میکرد.
صارمی از دوستیهای شکل گرفته میان اسرا و نگهبانان هم مینویسد. جایی که کسی مثل رضا با اسیری عراقی دوست میشود و از شهر برای او پودر لباسشویی و بیسکوئیت میآورد و ساعتها با هم صحبت میکنند. صارمی در کنار اردوگاه سمنان، خاطراتش از اردوگاههای تهران و اراک را هم روایت میکند که خواندنش خالی از لطف نیست. هر اردوگاه داستانهای مربوط به خودش با سرگذشت آدمهای مختلفی را در خود جای داده است.
«خرداد که میشود» همچون «جنگ را ما شروع کردیم» کتابی ارزشمند در حوزه ادبیات دفاع مقدس است. هر دو کتاب علاوه بر دادن اطلاعاتی ناب و دسته اول به خواننده، لذت مرور داستانهای آدمهایی مختلف و تجسم شرایط زمانی و مکانیشان را هم به مخاطبشان میدهند. خاطرات ناصر صارمی از روزهای جنگ، رنگ و بوی دیگری دارد و همین بر جذابیت کار میافزاید. هر چه از روزهای دفاع مقدس دور میشویم، کتابهایی اینچنینی ارزش خود را بیشتر نشان میدهند.
منبع: روزنامه جوان