کد خبر 748643
تاریخ انتشار: ۲۱ تیر ۱۳۹۶ - ۱۲:۱۰

مساله مبارزه با حجاب که به صورت گسترده در دوران رضاخان انجام می‌گرفت، موضوعی است که ریشه‎های آن را باید فراتر از مرزهای جغرافیایی ایران جست‌وجو کرد.

 به گزارش مشرق، در میان رخدادهای تاریخ معاصر ایران، مساله مبارزه با حجاب که به صورت گسترده در دوران رضاخان انجام می‌گرفت، موضوعی است که ریشه‎های آن را باید فراتر از مرزهای جغرافیایی ایران جست‌وجو کرد. در حقیقت، کشف حجاب، طرح و برنامه غرب بود. از همان نخستین‌ سال‌های روی کار آمدن رضاخان، استعمارگران که مهره‌های خود را در سیاست ایران جاسازی کرده بودند، کوشیدند حجاب را به عنوان مانعی در مقابل آزادی معرفی کنند تا از این رهگذر ضمن تغییر فرهنگ ایرانیان، اسلام را نیز مورد هدف قرار دهند. از این رو حجاب در تناقض با آزادی مطرح شد و تلاش شد این‌گونه القا شود که با از میان رفتن حجاب، زنان آزادتر شده و فعالیت آزادانه‌تری در اجتماع خواهند داشت.

با این وجود سیاست کشف حجاب نتیجه‌ای جز اسارت زنان نداشت. هرچند قانون کشف حجاب به طور رسمی در دی‌ماه ۱۳۱۴ به تصویب رسید اما عملیات حجاب‌زدایی و مبارزه با پوشش اسلامی از مدت‌ها قبل کلید زده شده بود که یکی از موارد آن در ۲۱ تیرماه همان سال بود. در این روز اجتماع مردمی که در مخالفت با اجباری شدن استفاده از کلاه شاپو در مسجد گوهرشاد تجمع کرده بودند توسط عمال رضاخان به خون کشیده شد.

با توجه به سالگرد حادثه خونین گوهرشاد، که نماد ایستادگی مردم ایران به پیشگامی روحانیت، در برابر آزادی‌های ابزاری و ساختگی رضاخانی است به سراغ مسعود رضایی رفتیم و پای صحبت‌های این مورخ و پژوهشگر تاریخ معاصر ایران نشستیم. مسعود رضایی در این گفت‌وگو ابعاد جدیدی از واقعه مسجد گوهرشاد را تحلیل می‌کند و معتقد است: «اساسا به اعتقاد من اصل بر این بود که ذهن و فکر مردم را از یک‌سری مسائل اساسی به یک‌سری مسائل حاشیه‌ای و درواقع سرگرم‌کننده منحرف کنند. درواقع فکر مردم را از مسائل اساسی به ابتذال بکشانند برای اینکه مردم به آن مسائل اساسی فکر نکنند. حالا آن مسائل اساسی چه بود؟ ببینید دقیقا دو سال قبل از آن ماجرا یک قرارداد نفتی به نام قرارداد اکتشاف ۱۳۱۲ بسته می‌شود که خود رضاخان از جمله اشخاصی است که در این ماجرا نقش داشته و سیدحسن تقی‌زاده و دیگران از جمله محمدعلی فروغی و شبکه‌ای از فراماسون‌ها را هم در تدارک این قرارداد نفتی می‌گذارد.

خب این قرارداد نفتی  ۱۳۱۲  اگرچه به نام اصلاح قرارداد دارسی انجام شد ولی ضرر و زیان آن به مراتب بیشتر از قرارداد دارسی بود. در سال ۱۳۱۲ چنین ماجرایی اتفاق می‌افتد؛ طبیعی است که مردم و آن کسانی که صاحب فکر و اندیشه بودند فکرهایی در ذهن‌شان ایجاد شود و به دنبال این باشند که تغییر و تحولی در قرارداد به وجود آورند. اما بلافاصله بعد از این قرارداد شما می‌بینید به فاصله یک سال، دو سال بعد ماجرای کشف حجاب و کلاه شاپو و این مسائل پیش می‌آید و ذهن جامعه را به سمت یک‌سری مسائل دیگر می‌کشاند. آنچه در ادامه می‌خوانید گفت‌وگوی «فرهیختگان» با مسعود رضایی است.

در ۲۱ تیرماه ۱۳۱۴ اجتماع مردم ایران در مسجد گوهرشاد در اعتراض به طرح استفاده از کلاه شاپو با آتش ماموران رضاخان مواجه شد که طی آن تعدادی شهید و بسیاری زخمی شدند. لطفا ابتدا درباره زمینه‌های این واقعه صحبت کنید و بفرمایید چه اتفاقاتی رخ داد که به این فاجعه ختم شد؟


واقعه گوهرشاد در اصل مربوط می‌شود به قانون اتحادشکل لباس اتباع ایرانی که از سال ۱۳۰۷ تصویب شده و ادامه پیدا کرده بود. من ابتدا ریشه‌های بحث را عرض می‌کنم. درواقع یکی از کارهایی که رضاخان در چارچوب سیاست‌های نفوذ فرهنگی غربی‌ها در ایران انجام می‌داد، این بود که رابطه ایرانی‌ها را با گذشته خودشان قطع کند. یکی از راه‌ها همین قانون تحت عنوان اتحاد شکل لباس اتباع ایرانی بود. این قانون در سال ۱۳۰۷ تصویب شد و معنای آن این بود که همه باید یک‌گونه لباس بپوشند و معنای دقیق‌تر آن این بود که لباس روحانیت را به طور کلی ممنوع کنند و لباس مردم عادی آن زمان را که شباهت زیادی به لباس روحانیت داشت هم منسوخ کنند. می‌خواستند شکل جامعه را عوض کنند و با این کار به تدریج اقدامات دیگری انجام بدهند که فکر، روحیه و تفکرات جامعه هم عوض شود.     این قانون ادامه داشت تا در سال ۱۳۱۳ بنابر تدبیری که محمدعلی فروغی، نخست‌وزیر وقت می‌چیند، رضاخان به ترکیه سفر می‌کند و در آنجا با مظاهر جدید تمدن آشنا می‌شود. از جمله چیزهایی که خیلی توجه او را جذب می‌کند مساله بی‌حجابی در ترکیه بود.

نقش فراماسونری در مساله کشف حجاب


با توجه به اینکه رضاخان از سواد علمی و قدرت تفکر بالایی برخوردار نبود و با توجه به شبکه فراماسونری‌ای که دور رضاخان را گرفته بود، به این نتیجه می‌رسد یا او را به این نتیجه می‌رسانند که اگر ترکیه نسبت به ایران وضعیت پیشرفته‌تری دارد، اینها پایه اصلی‌اش به بی‌حجابی زنان و لباس غربی‌ها در ترکیه مربوط می‌شود. خب ترکیه قبل از آن قلمروی امپراتوری عثمانی بود و از وقتی آتاتورک آمد یک‌سری کارهایی انجام داد و مردم آنجا را هم از آن لباس بومی خودشان دور کردند.


به هرحال رضاخان به این نتیجه رسانده می‌شود که کلید پیشرفت کشور در این است که در ایران هم بین مردان و هم میان زنان تغییر لباس صورت بگیرد. در زنان کشف حجاب بشود و چادر و چارقد کنار گذاشته شود و زن بی‌حجاب به محافل مختلف بیاید و مردان هم از آن لباس‌های سنتی فاصله بگیرند و کاملا به شکل لباس‌های غربی دربیایند.


درواقع این همان مقدمات طرحی بود که یک زمان سیدحسن تقی‌زاده، فراماسونر معروف، گفته بود که ما از نوک پا تا فرق سر باید غربی بشویم و این یک گام در این زمینه به حساب می‌آمد.


رضاخان وقتی از ترکیه برمی‌گردد در فکر ماجرای کشف حجاب بود. ولی قبل از آن یک اتفاق دیگری می‌افتد و در تیر ماه سال ۱۳۱۴ قانون دیگری در ادامه آن قانون اتحاد شکل لباس اتباع ایرانی تصویب می‌شود، تحت عنوان قانون اجباری شدن کلاه شاپو به جای کلاه پهلوی.


یعنی چقدر این طرز تفکر سطحی است که فکر می‌کند حالا اگر همه مردم کلاه پهلوی را که یک کلاه یک‌لبه‌ای بود کنار بگذارند و کلاه شاپو به سر بگذارند که آن موقع در انگلیس، فرانسه و غرب رواج داشت، پس یک‌دفعه مردم و جامعه پیشرفت می‌کنند و ما به توسعه صنعتی و اقتصادی می‌رسیم.
 

مبارزات علما در جریان مسجد گوهرشاد


درباره پیش‌زمینه‌های واقعه گوهرشاد صحبت کردید؛ حال می‌رسیم به خود واقعه. روحانیون در جریان گوهرشاد به چیزی اعتراض داشتند؟ آیا نفس استفاده از کلاه شاپو تا این اندازه مهم بود که روحانیون را به حرکت وادارد؟


این قانون که در تیر ۱۳۱۴ تصویب شد واکنشی را در جامعه به خصوص در میان روحانیون به همراه داشت؛ این واکنش در مشهد اوج گرفت و تجمعی از علما نیز که از سوی مردم نیز حمایت می‌شد رخ داد. درواقع در منزل یکی از روحانیون برجسته آن زمان این تصمیم گرفته و قرار می‌شود در مسجد گوهرشاد تجمعی در اعتراض به این قانون برگزار شود. نکته مهم آن است که اعتراض روحانیون به این موضوع نبود که حالا چرا مردم ما کلاه پهلوی را بردارند کلاه شاپو بگذارند؟ اعتراض به نفس ماجرا بود. اعتراض به اینکه این شبیه‌سازی مردم ایران به غربی‌ها و اروپایی‌هاست. چون آنها الان کلاه شاپو می‌گذارند و همه مردها در آنجا کلاه شاپو می‌گذارند، پس ما هم باید بگذاریم. روحانیون به این مساله توجه داشتند که این فکر، مسیر خطرناکی را طی می‌کند. بنابراین در منزل آیت‌الله سیدیونس اردبیلی تجمعی می‌شود و بعد حاج آقا حسین قمی و روحانیون برجسته آن دوره هم در آن تجمعات شرکت می‌کنند و بنا می‌شود یک تجمع اعتراض‌آمیز در مسجد گوهرشاد برگزار شود. آن تجمع هم صورت می‌گیرد و در آن زمان شیخ محمدتقی بهلول که یک روحانی خیلی شجاع بود در آن تجمع صحبت و سخنرانی و اعتراض می‌کند به این مسیری که حکومت رضاخان برای غربی کردن مردم ایران در پیش گرفته است. حکومت هم با شدت تمام با این تجمع برخورد می‌کند و مردم را به گلوله می‌بندد و یک جمع بسیار زیادی به شهادت می‌رسند و آنطور که گفته شده در گورهای دسته‌جمعی هم دفن می‌شوند. این ماجرای مسجد گوهرشاد در تیرماه ۱۳۱۴ است.

نقش استعمار در تحمیل بی‌حجابی به ایران


آقای رضایی در مورد سفر رضاخان به ترکیه صحبت کردید و اینکه رضاخان از وقتی وارد ترکیه شد تصمیم گرفت اقدامات مربوط به حجاب را در ایران هم پیاده کند. در آن برهه تاریخی در منطقه یک مثلثی وجود داشت؛ در ایران رضاخان روی کار است، در ترکیه آتاتورک و در افغانستان امان‌الله خان که همه آنها با ابزارهای خاص، یک هدف مشترک را دنبال می‌کنند. شما به عنوان پژوهشگر و مورخ رد پای استعمار را در این قضیه چطور تحلیل می‌کنید؟ و به نظر شما استعمار چه نقشی در تحمیل بی‌حجابی و غرب‌زدگی به این کشورها داشت و چه اهدافی را دنبال می‌کرد؟


 آن موقع انگلستان در دنیا قدرت فائقه بود. انگلیس از سال‌ها قبل از آن به یک قدرت برجسته تبدیل شده بود و به دنبال آن بود که بیشترین منافع را در این کشورها داشته باشد و به‌خصوص بعد از اینکه در شوروی انقلاب بلشویکی و سوسیالیستی شکل گرفت یکی از اهداف انگلستان این بود که با ایجاد زنجیره‌ای از کشورهای جنوب شوروی، از نفوذ کمونیسم به جاهای دیگر جلوگیری کند. بر این اساس آنها تلاش کردند حکومت‌های وابسته به خودشان را از یک قدرت مرکزی قوی در کشورهای جنوب روسیه شکل دهند که ازجمله آنها رضاخان در ایران، آتاتورک در ترکیه و حکومت امان‌الله در افغانستان بود. به تعبیر خود انگلیسی‌ها، آنان قصد داشتند یک پرده آهنین را در جنوب شوروی بکشند و روسیه را به نوعی با رژیم‌ها و کشورهای وابسته به خودشان محاصره کنند. این کار را اینها انجام دادند ولی اصل ماجرا آن بود که در این کشورها تغییر و تحولات فکری هم به وجود بیاورند که مردم‌شان هم به حافظان منافع انگلیس تبدیل شوند و این کشور استعماری را به عنوان قطب سیاسی و اقتصادی جهان بپذیرند؛ این موضوع خیلی مساله مهمی بود.


به همین دلیل انگلیسی‌ها این کار را انجام می‌دهند و سعی دارند ملت‌ها را هم حتی به خودشان وابسته کنند و برای این وابستگی، نفوذ فرهنگی بهترین و پرثمرترین راه برای آنها محسوب می‌شد. درست است که اگر یک حکومت دیکتاتوری وابسته در ایران، افغانستان یا ترکیه بر سر کار باشد به هرحال منافع او را تامین می‌کند اما اگر آنها می‌خواستند از استمرار تامین منافع خودشان مطمئن بشوند بهترین راه را این گونه می‌دانستند که نفوذ فرهنگی در این کشورها به وجود بیاورند و حتی شکل ظاهر را به خودشان شبیه و وابسته کنند. بنابراین با این حکومت‌های وابسته به خودشان و به‌خصوص با شبکه‌های فراماسونری که وابسته به خودشان بودند؛ درصدد بودند این مسئله را در ایران و دیگر کشورها به پیش برند. بنابراین آنها در این مسیر تلاش می‌کردند.   طبیعتا در ایران که روحانیت از پایگاه عمیق اجتماعی برخوردار بود، مقاومت‌های جدی در برابر این قضیه اعمال می‌شد که البته هزینه آن را هم ‌پرداخت می‌کرد. رضاخان سرکوب می‌کرد، فشار می‌آورد و از هیچ جنایتی در این زمینه خودداری نمی‌کرد؛ اما به هر حال روحانیت هم در مسیر انجام تکلیف خودش و در راه آنچه خیر و صلاح دنیا و آخرت می‌دانست تلاش و در برابر همه این فشارها مقاومت می‌کرد.

به نظر می‌رسد یکی از اهداف استعمار در بحث بی‌حجابی، ترویج فساد و بی‌بند و باری در جامعه بوده است. همانطور که مسترهمفر جاسوس معروف انگلیسی به‌ وزارت‌ مستعمرات‌ بریتانیا پیشنهاد کرد که باید بی‌حجابی را در بین مسلمانان رایج کرد و بعد از آن جوانان‌ را نسبت‌ به‌ آنان‌ تشویق‌ و تحریک‌ کنیم‌ تا بین‌ آنان‌ فساد ایجاد شود. نظرتان در این رابطه چیست؟


مسلما همین‌طور است. خب طبیعی است که ترویج بی‌حجابی در جامعه، مفاسد اجتماعی و اخلاقی خاص خودش را هم به دنبال خواهد داشت. کمااینکه در غرب هم همین‌طور بوده است. البته در غرب هم هیچ‌گاه حجاب به این معنا وجود نداشته اما نوعی از عفاف در بین زنان‌شان در دوره‌های قبل وجود داشته است. ولی  وقتی در غرب هم وضعیت پوشش زنان به اینجا رسید مفاسد اخلاقی و اجتماعی در آنجا هم بیشتر می‌شود. یعنی اگر شما عکس‌های ۲۰۰ سال پیش غرب را ببینید، متوجه می‌شوید زنان پوشیده هستند. حالا ممکن است حجاب به معنای حجاب اسلامی بر سر نداشته باشند، اما به لحاظ پوشش نسبتا آدم‌های پوشیده‌ای هستند، ولی وقتی وضعیت پوشش آنها کم می‌شود به لحاظ اخلاقی و اجتماعی هم فسادشان بیشتر می‌شود تا می‌رسید به زمان حاضر که وضع بسیار بدی پیدا کرده است. خب در زمان رضاخان هم همین‌طور بود.

ارتباط کشف حجاب و غارت نفت ایران


علاوه بر مواردی که ذکر کردید، به نظر شما اهداف دیگر غرب از طرح مسائلی چون کشف حجاب در ایران چه بوده است؟


مساله‌ای که وجود داشت این بود که اساسا به اعتقاد من اصل بر این بود که ذهن و فکر مردم را از یک‌سری مسائل اساسی به یک‌سری مسائل حاشیه‌ای و درواقع سرگرم‌کننده منحرف کنند. درواقع فکر مردم را از مسائل اساسی به ابتذال بکشانند؛ برای اینکه مردم به آن مسائل اساسی فکر نکنند.


حالا آن مسائل اساسی چه بود؟ دقیقا دو سال قبل از آن ماجرا یک قرارداد نفتی به نام قرارداد اکتشاف ۱۳۱۲ بسته می‌شود که خود رضاخان از جمله اشخاصی است که در این ماجرا نقش داشته و سید حسن تقی‌زاده و دیگران از جمله محمدعلی فروغی و شبکه‌ای از فراماسون‌ها را هم در تدارک این قرارداد نفتی می گذارد. این قرارداد نفتی  ۱۳۱۲  اگرچه به نام اصلاح قرارداد دارسی منعقد شد ولی ضرر و زیان آن به مراتب بیشتر از قرارداد دارسی بود.


در سال ۱۳۱۲ چنین ماجرایی اتفاق می‌افتد؛ طبیعی است که مردم و آن کسانی که صاحب‌فکر و اندیشه بودند فکرهایی در ذهن‌شان ایجاد بشود و به دنبال این باشند که تغییر و تحولی در قرارداد به وجود بیاورند. اما بلافاصله بعد از این قرارداد شما می‌بینید به فاصله یک سال، دو سال بعد ماجرای کشف حجاب و کلاه شاپو و این مسائل پیش می‌آید و ذهن جامعه را به سمت یک‌سری مسائل دیگر می‌کشاند.


به علاوه در این قضایا تناقضی وجود دارد. یعنی اگر رضاخان معتقد به این مساله بود که مردم ایران باید پیشرفت کنند، جامعه ایران باید به ترقی برسد، مردم باید در رفاه باشند، خب آن قرارداد را چرا بست؟ آن قرارداد که بزرگ‌ترین سرمایه مردم را در اختیار بیگانه قرار می‌داد؛ ثروتی که می‌توانست مردم را به رفاه برساند و کشور را به سمت توسعه و ترقی ببرد، اما آن قرارداد باعث شد عمده منافع مردم ایران به جیب انگلیسی‌ها واریز شود. خب شما اگر واقعا به دنبال ترقی مردم ایران بودید چرا آن قرارداد را بستید و چرا وقتی دیدید آن قرارداد به ضرر مردم ایران است در پی نقض آن برنیامدید؟ آن وقت می‌خواهید با گذاشتن کلاه شاپو بر سر مردم ایران و برداشتن چادر از سر زنان ایران، کشور را به پیشرفت برسانید؟ این واقعا مسخره است.


بنابراین نشان می‌دهد این بازی هم در این قصه وجود داشته که طی آن فکر و ذهن مردم را از آن مسائل اصلی به مسائل حاشیه‌ای بکشانند برای اینکه مردم مشغول یک‌سری قضایای دیگر شوند و اصلا یادشان برود قرارداد ۱۳۱۲ چه بوده و چه تاراجی از سرمایه مردم ایران صورت می‌گیرد. در همین زمان هم رضاخان در حال ضبط و تصرف اراضی کشاورزی مرغوب به خصوص در شمال ایران بود. خب شما اگر می‌خواهی مردم ترقی کنند چرا زمین‌هایشان را تصرف می‌کنی؟ اگر دنبال این هستی که کشور ایران پیشرفته شود باید اتفاقا سعی کنی کشاورزی را در کشور رونق بدهی و موجب شوی که مردم بر وسعت کشت و زرع خودشان بیفزایند. شما وقتی می‌روی با زور سرنیزه زمین‌های مردم را تصرف می‌کنی آیا این یک اقدام در جهت پیشرفت و توسعه مردم ایران است؟ بعد آن وقت می‌خواهی مردم با کلاه شاپو گذاشتن مترقی شوند، کشورمان ترقی کند و به رشد و توسعه برسد؟
اینها نشان می‌دهد این مسائل یک‌سری مسائل سطحی و ظاهری بود برای اینکه فکر مردم را از قرارداد ۱۳۱۲، از ماجرای تصرف زمین‌های کشاورزی، از ماجرای کشیدن راه‌آهن در مسیری که هیچ صرفه اقتصادی در آن زمان برای مردم ایران نداشت و چقدر سرمایه را از ایران برد، منحرف کنند و سمت یک سری مسائل حاشیه‌ای ببرند.

اسارت زنان؛ نتایج کشف حجاب


همان طور که می‌دانید، قبل از کشف حجاب زنان بسیار در جامعه فعال بودند. همانگونه که مورگان شوستر در کتاب «اختناق در ایران» اشاره کرده و تاکید می‌کند که «زنان محجبه ایرانی» در مبارزه برای آزادی پیشگام بوده‌اند، اما پس از قضایای مربوط به کشف حجاب زنان خانه‌نشین می‌شوند، حتی خیلی از دانش‌آموزان دختر نمی‌توانند به مدرسه بروند و مجبور می‌شوند در خانه بمانند. حتی طبق بخشنامه‌ای که در بهار ۱۳۱۴ آمد دختران باحجاب از دریافت دیپلم هم منع شدند. علاوه بر آن خیلی‌ها حتی مجبور می‌شوند ایران را ترک کنند و به کشورهای دیگر بروند. به نظر شما چگونه سیاست‌های رضاخان که با شعار آزادی و تجددخواهی شکل گرفت باعث انزوا  و  اسارت زنان در آن برهه تاریخی شد؟


آن موقع کشور ایران کشوری کاملا مذهبی بود. کما اینکه الان هم همین‌طور است. مذهب در عمق جامعه ایران ریشه داشت‌. اما یک تجزیه و تحلیل خیلی ساده در آن زمان نشان می‌داد مقابله با اعتقادات مذهبی مردم که حجاب از جمله عمیق‌ترین آنها بود، این جامعه را دچار اختلال می‌کند. یعنی نه‌تنها باعث پیشرفت نمی‌شود، نه تنها باعث نمی‌شود که زنان حضور فعال‌تری در جامعه داشته باشند، بلکه سبب می‌شود تنشی جدی در جامعه رخ دهد و همان بخش از زنان؛ چه زنان دانش‌آموز، چه زنان مشغول در مشاغل مختلف اجتماعی، به دلیل اینکه حضور در جامعه با اعتقادات مذهبی‌شان منافات جدی پیدا کرده بود، طبیعتا خانه‌نشین بشوند.


رضاخان بعد از این قضایای مربوط به مساله حجاب، در یک سخنرانی که در ۱۷ دی انجام داد؛ گفت تا الان نیمی از مردم ایران که زنان باشند در پرده و در خانه بودند، از این به بعد اینها باید بیرون بیایند و به عنوان اعضای فعال اجتماعی مطرح بشوند. این حرفی است که رضاخان به ظاهر آن را می‌گوید اما واقعا آیا این اتفاق افتاد؟ یا اینکه اتفاقا همان بخش از زنانی که در آن زمان در فعالیت‌های مختلف اجتماعی با حجاب خودشان حضور داشتند هم دیگر مجبور شدند در خانه‌ بمانند.


خیلی از معلم‌های زن که در آن زمان با حجاب به سر کلاس‌ها می‌رفتند، بعد از این ماجرا استعفا کردند و می‌گفتند ما بی‌حجاب بیرون نمی‌آییم. بنابراین اینها در خانه نشستند.


من به نظرم  کسانی که این ماجرا را طراحی کرده‌اند اینطور نبوده که نفهمند چه کار می‌کنند. اینها اتفاقا می‌فهمیدند که چه ضربه‌ای می‌زنند و متوجه این قضیه بوده‌اند که با کشف حجاب و با غربی کردن جامعه، درواقع بخش‌های بسیار زیادی از جامعه چه مردان و چه زنان را از حوزه فعالیت‌های اجتماعی دور می‌کنند. چرا؟ به این دلیل که باید بین فعالیت اجتماعی یا اعتقادات‌شان یکی را انتخاب می‌کردند و طبیعتا آنها اعتقادات‌شان را انتخاب می‌کردند.


وقتی این اتفاق می‌افتاد چه تبعاتی داشت؟ آنها از حوزه اجتماع، فرهنگ، دانش و صنعت دور می‌شدند، بنابراین بخش زیادی از مردم در انزوا قرار می‌گرفتند، جامعه دچار تنش و تضاد جدی می‌شد، شکاف‌های عمیق اجتماعی بین مردم می‌افتاد و این همان چیزی بود که در آن زمان انگلیسی‌ها می‌خواستند. یعنی انگلیسی‌ها به هیچ‌وجه معتقد به این مساله نبودند که مردم ایران باید پیشرفت کنند. اگر آنها معتقد به پیشرفت مردم ایران بودند نفت‌شان را به غارت نمی‌بردند، قرارداد دارسی با ایران نمی‌بستند، قرارداد ۱۳۱۲  را که به مراتب از دارسی بدتر بود، با رضاخان نمی‌بستند و ایران را تقسیم نمی‌کردند. آنان معتقد بودند مردم ایران باید عقب‌نگه داشته بشوند و همچنان تا امروز هم اعتقادشان همین است.


همین امروز هم شما می‌بینید به محض اینکه ایران در زمینه‌ای مثلا در زمینه هسته‌ای پیشرفت می‌کند، بهانه‌های مختلف می‌گیرند و سعی می‌کنند جلوی پیشرفت علمی ایران را بگیرند. در زمینه‌های مختلفی وقتی پیشرفت می‌کند سعی می‌کنند با محاصره اقتصادی و ابزارهای دیگر جلوی ایران را بگیرند. آن موقع هم همین‌گونه بود. اگر می‌آیند بحث حجاب را در ایران مطرح می‌کنند، خوب می‌دانند این مساله با واکنش‌های مردم مواجه می‌شود یا مردم خانه‌نشین می‌شوند یا کشور به آشوب کشیده می‌شود و هر کدام که رخ دهد موجب می‌شود کشور در مسیر پیشرفت با اشکال و ایراد و کندی مواجه شود. بنابراین همین کار را می‌کردند. کشف حجاب و این مسائل هم موجب خانه‌نشین شدن بسیاری از زنان این مملکت شد و هم جامعه را دچار تنش‌های جدی کرد.

بازتاب تاریخی رابطه انگلیس و رضاخان


انگلیسی‌ها این قضیه را می‌دانستند که چنین اتفاقی می‌افتد؛ بنابراین این کار را انجام دادند. البته اینها این نظر را داشتند که به هر شکل ممکن باید نفوذ فرهنگی کرده تا در این مسیر مردم ایران را به نوعی وابسته فرهنگی خودشان کنند. یعنی انگلیس قطب فرهنگی مردم ایران شود. بنابراین اگر چنین اتفاقی هم می‌افتاد، باز مردم با سلطه انگلیس در ایران، چه سلطه سیاسی و چه سلطه اقتصادی مشکلی نداشتند. مشکل آنجا به وجود می‌آمد که احساس می‌کردند انگلیسی‌ها دشمن آنها هستند. اگر مردم احساس می‌کردند انگلیسی‌ها نه تنها دشمن آنها نیستند بلکه آدم‌های برتر، نژاد برتر، فرهنگ برتر و کشور برتر هستند و ما برای پیشرفت راهی نداریم جز وابستگی به آنها، این کمال مطلوب برای انگلیسی‌ها بود. کمااینکه در همین دوره حاضر در بعضی از این کشورهای عربی مثل عربستان این مساله مشاهده می‌شود.


عربستان، آمریکا را به عنوان قطب پیشرفت می‌داند و درواقع با این کشور پیمان‌های مالی و نظامی عجیب می‌بندد.


این یعنی اینکه هیچ مشکلی برای آمریکا به وجود نخواهد آورد و مردم عربستان هم در همان مسیر پیش خواهند رفت. بنابراین آمریکایی‌ها خیال‌شان از بابت عربستان راحت است. اما اگر در عربستان چنین فکری وجود داشته باشد که ما الان داریم ثروت‌ و سرمایه‌مان را می‌دهیم به آمریکایی‌ها و آنها ما را چپاول می‌کنند و باید خودمان یک کاری بکنیم، خب آمریکا در این وضعیت احساس خطر می‌کند. این وضعیتی است که ما در آن موقع با انگلیسی‌ها داشتیم. انگلیسی‌ها ضربات چندگانه به ما می‌زدند. هم بخشی از جامعه را خانه‌نشین می‌کردند و هم تلاش می‌کردند بخشی از مردم ما آنها را به عنوان قطب فرهنگ و اقتصاد و سیاست و قدرت در دنیا به حساب بیاورند؛ بنابراین خیال‌شان راحت باشد از اینکه هرچقدر ایران را چپاول کنند هیچ صدای مخالفی در برابرشان بلند نخواهد شد.



 نتایج کشف حجاب در ایران

در مورد اهداف استعمار از کشف حجاب صحبت کردید و فرمودید یکی از اهداف‌شان جلوگیری از پیشرفت مردم ایران بود، اهداف دیگرشان مقابله با اسلام و روحانیت و رواج فساد در کشور و نیز انحراف افکار ایرانیان به منظور غارت دارایی آنان بود. به نظر شما این‌گونه فعالیت‌ها علاوه بر اینکه موجب انزوای زنان شد، چه نتایج دیگری در پی داشت؟

خب همانطور که گفتیم یکی از نتایجش این بود که بخشی از جامعه زنان ایران را خانه‌نشین کرد. نتیجه دیگر این بود که ابتذال را در جامعه گسترش داد و فرهنگ عمومی و اجتماعی را دچار نقصان‌هایی کرد. علاوه بر این استعمار سلطه خودش را بر ایران در زمینه‌های اقتصادی و سیاسی مستحکم‌تر کرد، به دلیل اینکه به هر حال مردم را مشغول یک‌سری مسائل دیگر کرد.


اما یک اتفاق دیگر هم افتاد که آن ایجاد نفرت در جامعه ایران نسبت به انگلیسی‌ها بود. یعنی بذری بود که در جامعه ایران کاشته شد و این بذر به تدریج در مراحل مختلف رشد کرد و به عنوان یک گام عمومی در ماجرای نهضت ملی شدن صنعت نفت بروز یافت. در ماجرای ملی‌شدن صنعت نفت همه حرف مردم هم بحث اقتصادی نبود. اگرچه بحث اقتصادی مساله مهمی بود ولی یک مساله جدی‌تری هم وجود داشت و آن، این بود که مردم از سلطه انگلیس در ایران نفرت پیدا کرده بودند.


گام بعدی این ماجرا، آغاز نهضت حضرت امام خمینی در سال ۴۱، ۴۲ و ۴۳ بود. در اینجا هم باز مردم نشان دادند از سیاست‌های انگلیس و غرب و آمریکا که در آن موقع در ایران شریک انگلیس شده بود نفرت دارند. مردم در ماجرای سال‌های اول دهه ۴۰ هم یک بخش دیگری از نفرت خودشان را از سیاست‌های سلطه‌گرایانه غربی‌ها نشان دادند و در طول سال‌های دیگر هم این بذر نفرت همین‌طور رشد کرد و تبدیل شد به درخت تناوری که در نهایت در سال ۵۷ به ثمر نشست و دست استعمار را از ایران قطع کرد. من فکر می‌کنم مردم ایران مردمی هستند که عمیقا به اسلام و به استقلال خودشان پایبند هستند. این موضوع را در طول چنددهه گذشته تا الان به خوبی نشان داده و در برابر قدرت‌های سلطه‌گر مقاومت کرده‌اند.

اگرچه در بعضی مواقع به ظاهر این قدرت‌های سلطه‌گر توانسته‌اند تسلط پیدا کنند اما آن آتش خشم و نفرت مردم از خودشان را نتوانسته‌اند خاموش کنند. این جریان استقلال‌خواهی و عزت‌طلبی مردم ایران تا امروز مسیر مستمری را ادامه داده و ان‌شاءالله از امروز به بعد هم ادامه خواهد داد. الان هم می‌بینید غربی‌ها با همه فشارهایی می‌آورند که نتوانسته‌اند موفق شوند و خودشان هم معترفند به اینکه تا الان حریف مردم ایران نشده‌اند و ایران در حال تبدیل شدن به یک قدرت بزرگ در جهان است که  امیدواریم مسیر را به خوبی ادامه بدهیم.

روایت آیت‌الله فلسفی از فجایع جریان گوهرشاد

وقتی خون مردم در و دیوار مسجد را فرا گرفت

گروه تاریخ  آیت‌الله فلسفی در مورد ادامه یافتن کشتار مردم توسط عمال رضاخان در مسجد گوهرشاد می‌گوید: «مقامات دولتی، مردم را تهدید کردند که ماموران مسلح آمده‌اند و جان‌شان در خطر است، در اسرع وقت بروند و متفرق شوند؛ اما مردم معترض اعتنا نکردند و با اتکا به عقیده راسخ خود مبنی‌بر بطلان حکم اتحاد شکل و از طرف دیگر احساس امنیت در حریم مقدس رضوی استقامت ورزیدند. دژخیمان رضاخانی هم درهای مسجد را بستند و تا توانستند زن و مرد و پیر و جوان را کشتند، به‌طوری که خون در و دیوار مسجد را فرا گرفت. در آن گیر و دار که درهای مسجد باز بود، کشتگان را از صحن مسجد جمع می‌کردند و بیرون می‌بردند ...»    فلسفی درباره اقدامات رژیم پهلوی اول پس از واقعه گوهرشاد نیز می‌گوید: «پس از فاجعه مسجد گوهرشاد تمام منبرهای این مسجد را که نمی‌دانم ۱۰ یا ۱۵ تا بود جمع کردند و در یکی از شبستان‌ها گذاشتند. شهربانی هم یک زنجیر ۲۰ متری آورد و همه آن منبرها را به هم بست و دو طرف زنجیر را قفل بزرگی زد که هیچ‌کس نتواند یکی از آنها را بردارد و در صحن مسجد یا شبستان‌ها بگذارد و منبر برود. آن منبرها مدت‌ها به همین صورت قفل بودند. »

روایت آیت‌الله مروارید از وقایع سال ۱۳۱۴

وضعیت مشهد پس از کشتار مردم در مسجد گوهرشاد

گروه تاریخ  آیت‌الله مروارید درباره اوضاع مشهد پس از حمله دژخیمان پهلوی به مسجد گوهرشاد می‌گوید: «این قضایا تمام شد و بعد از ماجرای مسجد اختناق عجیبی درخصوص حال مشهد حکمفرما شده بود. بنده در مراجعت از عراق بعد از قضایای مسجد به واسطه قطع ارتباط بین مشهد و تهران که از ناحیه خود دولت به وجود آمد چند روزی در تهران ماندم و بعد آمدم. خیلی فشار می‌آوردند هم از جهت لباس و هم از جهت کشف حجاب زن‌ها. وضع فجیعی به وجود آورده بودند. حتی در حرم مطهر به خدمه و پاسداران حرم دستور داده بودند که چادر و چارقد را از سر زن‌ها بکشند. به یک تعبیر گفتند که گاهی شنیده می‌شد عده‌ای خودشان در پای ضریح می‌گفتند خجالت بکش با روسری نیا! زن‌های خانواده ما سحر از منزل بیرون می‌رفتند و صله ارحام به جا می‌آوردند. حتی یکی از خانم‌ها را که مأمور تعقیب کرد حالتی برایش به وجود آمد که بعد از دو سه روز ناراحتی در منزل ما فوت شدند. به‌شدت جلوگیری می‌کردند از حجاب و دخترها را با اوضاع بدی در خیابان‌ها رژه می‌بردند. کاملا روشن بود که همه این کارها برای از بین بردن مظاهر دینی است. »

روایت آیت‌الله سیدعبدالله شیرازی درباه فاجعه مسجد گوهرشاد
 

اعتراف نظامیان رژیم پهلوی

گروه تاریخ  آیت‌الله سیدعبدالله شیرازی درباره اعتراف نظامیان رژیم پهلوی به جنایت‌هایشان در گوهرشاد می‌گوید: «ما جزء اسرا بودیم، چون دسته دسته مردمی را که قایم شده بودند در اتاق‌ها می‌بردند. ما هم ۴۰ تا ۵۰ نفر بودیم که می‌بردنمان و من وسط مردم حرکت می‌کردم، عبایم را می‌گرفتم رویم تا نفهمند بنده شخص اسم‌ورسم‌داری هستم تا اینکه رسیدیم به تامینات. هوا تاریک بود، یکی یکی گذشتند تا رسیدند به من، رئیس تامینات گفت کی هستی؟ گفتم من شیرازی، دیشب آمده بودم مسجد برای دعا این هم مفاتیح من است. گفت برو. من آمدم که بروم منزل آقای قمی، چون خانه ایشان در کوچه مقابل کمیسری بود. آمدم که بروم رئیس نظمیه گفت آقا بدون تحقیق بروند؟ دو بار تاکید کرد. رئیس نظمیه گفت بفرمایید تحقیقاتی انجام دهیم. من نشستم روی تختی، مأمورها می‌آمدند دست و صورت خود را می‌شستند، چون از جنگ فارغ شده بودند. یکی از آنها که نمی‌دانست من چه کسی هستم به من گفت واقعا شما نمی‌دانید دیشب ما چه کردیم، از روس‌ها بدتر کردیم، کاری که ما کردیم روس‌ها نکردند. عین همین جمله را گفت: «دیشب ما کاری کردیم که روس‌ها نکردند. »

روایت محمدمهدی عبدخدایی از فاجعه مسجد گوهرشاد

کشتار و زنده به گور کردن مردم

گروه تاریخ  محمدمهدی عبدخدایی فرزند آیت‌الله شیخ غلامحسین تبریزی است که سال‌های سال در مشهد حضور داشت. عبدخدایی درباره زنده به گور کردن مردم در جریان گوهرشاد می‌گوید: «یک آسید جلیل آقایی هست، که الان روحانی است و با ما خویشاوند است، تعریف می‌کرد که بین کشته‌ها خیلی بودند که زنده افتاده بودند و به‌خصوص ناله اینها به گوش می‌آمد و معلوم بود که اینها هنوز کشته نشده‌اند. این آقا که خودشان ناظر قضایا بودند می‌گفتند وقتی دیدم که صداها خوابید من دراز کشیدم روی زمین و خودم را به مردن زدم، به‌طوری که وقتی جنازه‌ها را بردند من در میان آنها برده شدم و چون زخمی نشده بودم از غفلت ماموران استفاده و فرار کردم. این‌طور که اینها می‌گفتند سه چاه در خیابان سفلی در پایین مشهد کنده بودند که جنازه‌ها را کامیون کامیون می‌آوردند و در این چاه‌ها خالی می‌کردند و موقع خالی کردن صدای مردم می‌آمد، یعنی عده‌ای از آنها زخمی و زنده بودند. »

منبع: فرهیختگان