در بررسی سوابق سه گزینه ای که بیشترین رای را در جریان انتخاب گزینه های نهایی شهرداری تهران به دست آوردند، به نکات جالبی در «شایسته سالاری» از نوع اصلاح طلبان می‌رسیم.

سرویس سیاست مشرق- عاقبت بعد از کش و قوس های بسیار بر سر گزینه های شهرداری تهران، و حرف و حدیث ها درباره حضور یا عدم حضور محسن هاشمی(منتخب اول تهران در انتخابات شورای شهر)، بعد از رای گیری بر سر نام های موجود در فهرست بلندبالای گزینه ها، اسامی ۷ نفر که بیشترین تعداد رای را در میان اعضای منتخب شورای پنجم به دست آوردند، به قرار زیر اعلام شد:

محمد علی نجفی (۲۱ رای)، حسین مرعشی(۲۰ رای)، الهه کولایی (۱۶)، سید محمد علی افشانی (۱۴رای) حبیب الله بیطرف (۱۲ رای)، محمد شریعتمداری (۱۱ رای) و محسن مهرعلیزاده (۹رای) به عنوان ۷ گزینه نهایی تصدی پست شهردار تهران انتخاب شدند.

این افراد باید ظرف دو هفته، برنامه های کلان خود را برای اداره شهر تهران به شورای منتخب تهران معرفی کنند تا تصمیم گیری نهایی درباره شهردار پایتخت صورت گیرد.

اما نکته جالب توجه و قابل تامل، حضور چهره ای چون «الهه کولایی» در فهرست این هفت نفر و به عنوان نفر سوم است. الهه کولایی، یک چهره عمدتا آکادمیک است که کل سابقه سیاسی او، عضویت در هیات مرکزی حزب منحله مشارکت و به تبع آن، حضور در مجلس جنجالی و پرماجرای ششم از فهرست این حزب بود. کل فعالیت کولایی در آن مجلس، به مانند سایر نمایندگان اصلاح طلب، محدود به طرح ها و لوایح سیاسی-تبلیغاتی چون اصلاح قانون مطبوعات، پیوستن به کنوانسیون جهانی حقوق زنان، لوایح اختیارات ریاست جمهوری، تحقیق و تفحص از صدا و سیما و امثال این ها بوده است. خانم کولایی نایب رییس کمیسیون امنیت ملی مجلس ششم بود. جالب این که تا قبل از دوران نمایندگی هم، سمت های او در وزارت خارجه یا مرکز تحقیقات استراتژیک، سمت های علمی، مطالعاتی و مشورتی بوده است. خانم کولایی جزو آن گروه از نمایندگانی بود که در جریان تحصن و استعفای دسته جمعی در مجلس ششم، به عنوان عضو شورای مرکزی حزب مشارکت، نقش فعالی داشت.

به عبارت دیگر، خانم دکتر الهه کولایی، که تخصص ایشان روسیه، کشورهای قفقاز و آسیای مرکزی است، حتی یک روز هم سابقه اجرایی ندارد! یعنی ایشان حتی یک بخش جزء از یک اداره کوچک را هم تاکنون اداره نکرده است. باید از اصلاح طلبان پرسید که در منطق ایشان، چگونه کسی که حتی یک روز هم سابقه اجرایی ندارد، می تواند اداره کلانشهری چون تهران را بر عهده بگیرد، که پیچیدگی اداره آن بعضا از اداره یک دولت هم بسیار بیشتر است؟

آیا غیر از این است که اصلاح طلبان که در بوق های رسانه ای خود همه عالم و آدم را غیر از خود بی سواد، سیاسی کار، رانت خوار و پوپولیست می دانند و به راحتی کل سابقه ۱۲ ساله کسی چون محمدباقر قالیباف را در تهران زیر سوال می برند، صرفا برای باج دادن به جریان رادیکال مشارکت، نام این بانوی محترم را در فهرست قرار داده اند؟ این که ۱۶ نفر از اعضای شورای شهر هم به ایشان رای داده اند، خود نشان از یک حقیقت تلخ دارد که کسانی که با استراتژی «تکرار می کنم» و رای دادن «فله ای» به سورای شهر پایتخت راه یافته اند، هیچ ورودی به مسایل شهری ندارند و صرفا از روی بده وبستان سیاسی و روابط رای می دهند، و در این میان تنها چیزی که اهمیت ندارد، منافع کلان شهروندان تهرانی است.

با این حال، برخی ناظران آگاه بر این عقیده هستند که اصولا مطرح کردن نام کولایی در میان گزینه ها، صرفا یک ژست تاکتیکی از سوی جریان اصلاحات است که نشان دهند از بابت احترامی که برای زنان قایل هستند، یک گزینه زن هم بین گزینه های خود دارند، وگرنه به باور این دسته از ناظران، قرار نبوده و نیست که به هیچ عنوان ایشان به کرسی شهرداری برسد، حتی اگر بهترین و کارشناسانه ترین برنامه های را برای اداره شهر به شورا ارایه دهد.

البته در بررسی سوابق دیگر گزینه ها هم چندان نتایج دلچسبی حاصل نمی شود.

نفر اول این رای گیری، و گزینه اصلی شهرداری تهران (که حسب ظاهرا مورد حمایت لیدر اصلاحات هم هست)، آقای «محمدعلی نجفی» است. آقای نجفی به دلیل سوابق اجرایی خود، عمدتا به عنوان یک چهره فرهنگی و دانشگاهی شناخته می شود. او در دولت شهید محمد جواد باهنر، دولت موقت مرحوم آیت الله مهدوی کنی و دولت اول میرحسین موسوی تصدی وزارت فرهنگ و آموزش عالی را بر عهده داشت. او در اواخر دولت موسوی و دو دوره در دولت مرحوم هاشمی رفسنجانی عهده دار وزارت آموزش و پرورش بود.

در دوره اصلاحات، او از سوی رییس جمهور وقت به عنوان معاون رییس جمهور و رییس سازمان برنامه و بودجه انتخاب شد.

در سال ۸۵، در فهرست موسوم به فهرست ائتلاف اصلاح طلبان به همراه معصومه ابتکار و احمد مسجد جامعی به شورای شهر سوم راه پیدا کرد، که مهم ترین اقدامات او در این زمینه، مخالفت با تغییر نام میدان «حق شناس» به میدان «۹ دی»، و همچنین سرکشی به همراه معصومه ابتکار به خانواده کسانی بود که به زعم او «شهدای» فتنه سبز بودند.

در دولت تدبیر و امید، بعد از عدم کسب رای اعتماد در مجلس برای وزارت آموزش و پرورش، از سوی روحانی به ریاست سازمان میراث فرهنگی برگزیده شد که بعد از چند ماه، به دلیل مشکلات سلامتی جسمی، از این سمت استعفاء کرد.

همان طور که مشاهده می کنید، سوابق تحصیلی و کاری ایشان هیچ نسبتی با مسایل اجرایی شهری، یا امور عمران و شهرسازی ندارد.

نفر دوم فهرست، «حسین مرعشی»، فرد همیشه حاضر در همه محافل اصلی اصلاح طلبی است. مرعشی سهمیه حزب کارگزاران در میان گزینه های شهرداری تهران است.

آن چه درباره مرعشی می توان به ضرس قاطع گفت این است که او یکی از شاخص ترین چهره ها در جمهوری اسلامی است که تقریبا همه سابقه کاری خود را مدیون یک «رابطه سببی» بوده است. البته همین که او دقیقا چه نسبتی با مرحوم هاشمی رفسنجانی داشته، محل گمانه زنی و تشکیک بوده است و برخی منابع او را پسرعموی همسر مرحوم هاشمی و برخی منابع او را برادر همسر آن مرحوم معرفی کرده اند! به هر حال، چه پسرعمو و چه برادر همسر، حسین مرعشی به واسطه نسبت خانوادگی با مرحوم هاشمی وارد حاکمیت شد و تا امروز هم نان آن رابطه را می‌خورد.

مرعشی در اوج جوانی، زمانی که تنها یک جوان حدودا  ۲۲ ساله بود به عنوان معاون سیاسی استانداری کرمان انتخاب شد و چند سال بعد، یعنی زمانی که تنها حدود ۲۷ سال سن داشت، به  استانداری کرمان رسید و ۸ سال و سه ماه هم در این منصب بود. این در حالی بود که او هیچ مدرک دانشگاهی هم نداشت. بگذارید ماجرای مدرک را از زبان خود او بشنویم:

من سال ۱۳۵۵ در رفسنجان دیپلم گرفتم و در رشته شیمی دانشگاه کرمان پذیرفته شدم؛ پس از گذشت یک سال از تحصیل، کلاس‌های درس تحت تأثیر انقلاب اسلامی تعطیل شد. پس از پیروزی انقلاب هم من به جهاد رفتم و سپس هم انقلاب فرهنگی شد و من وارد استانداری کرمان شدم.

در این فاصله‏ کاری من مرتب از دانشگاه مرخصی تحصیلی می‌گرفتم. یک بار از رشته شیمی تغییر رشته دادم به مهندسی معدن و بعد هم به اقتصاد، ولی هیچ‌وقت فرصت نکردم که در دانشگاه حاضر شوم. بعد از استانداری هم مسؤولیت دفتر رئیس‌جمهور را بر عهده گرفتم که باز هم کارها زیاد بود و فرصت تحصیل فراهم نشد. نمی‌خواستم از دانشگاه همین جوری یک مدرک بگیریم، می‌خواستم حتماً درس‌ها را بخوانم تا اینکه در سال ۱۳۷۵ که وارد مجلس شدم و به نسبت کارهای اجرایی، فراغت نسبی‏ ای حاصل شد، موفق شدم به صورت منظم سر کلاس‌های درس در دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران حاضر شوم و پس از ۲۴ سال لیسانس بگیرم، از آن پس دیگر تحصیل را ادامه ندادم، دلیلش این بود که نمی‌خواستم کار آکادمیک بکنم."(گفتگو با روزنامه اعتماد، ۱۸ آذر ۹۱)

او در سال ۷۲، به دلیل اختلاف خط مشی با وزیر کشور جناح راستی کابینه هاشمی، علی محمد بشارتی، از استانداری کرمان کناره گرفت و به دفتر ولی نعمت خود، مرحوم هاشمی، در نهاد ریاست جمهوری رفت و رییس دفتر ایشان شد.

در سال ۷۵، در آستانه انتخابات دور پنجم مجلس، به همراه شماری از مقامات دولت هاشمی، برای تثبیت ماندگاری در قدرت، حزب «کارگزاران سازندگی» را تشکیل دادند و او هم عضو شورای مرکزی این حزب تا به همین امروز باقی مانده است.

مرعشی بعد از دوره هاشمی، در دوره اصلاحات از لیست کارگزاران وارد مجلس ششم شد، و البته همان طور که همه می دانند بخش عمده فعالیت آن ها، مصروف تصویب قوانین جنجالی سیاسی و ساختارشکن شد.

در اواخر دولت خاتمی، مرعشی از سوی رییس دولت به عنوان معاون رییس جمهور و رییس سازمان تازه تاسیس میراث فرهنگی و گردشگری انتخاب شد که البته عمر ریاست او چندان طول نکشید با تغییر دولت در سال ۸۴، او از این سمت برکنار شد.

در جریان فتنه ۸۸، او جزو مشارکت کنندگان در آن غائله بود و در نهایت در اسفند همان سال، به واسطه دفاع از فتنه گران و توهین به نظام، به یک سال حبس محکوم شد. او در ایام فتنه، در اعتراض به بازداشت عوامل اصلی و صحنه گردان های ماجرا توسط نیروهای امنیتی، در مصاحبه با یک سایت وابسته به جریان فتنه به نام «عبور» در جواب این سوال که چرا نام او جزو بازداشتی های فتنه نیست، گفته بود:

از آنهائی که بازداشت کرده اند بپرسید. ما یک جزئی از ملت هستیم و مثل بقیه البته من از آن دسته کسانی هستم که معتقدم اگر قرار است رفقای ما در زندان بمانند خوب است که جمع چند ده هزار نفری ما داوطلبانه به زندان برویم چون همه شریک جرم هستیم و همه در انتخابات بودیم و گول خوردیم و مردم را دعوت کردیم برای شرکت در انتخابات، دلیلی ندارد آقای نبوی زندان باشد و بقیه نباشند، من شخصاً معتقدم که باید یک اعلان عمومی کنیم ولو چند هزار نفری که خودشان را شریک جرم می دانند همه با هم به زندان مراجعه کنیم و خودمان را تسلیم کنیم، من از جمله طرفداران این تز هستم به هر حال اکثر قریب به اتفاق ایران بازداشت نشده اند و جمعی بازداشت هستند و دلیلی ندارد که کسی توضیح دهد چرا بازداشت نشده است.

البته او در جریان تبلیغات انتخاباتی ریاست جمهوری دهم، در اردیبهشت ماه ۸۸، زمانی که برای تبلیغ میرحسین موسوی به دانشگاه باهنر کرمان رفته بود، ایدئولوژی حاکم بر کارگزاران را چنین افشا کرده بود: "ما در حزب کارگزاران به افراد و انسان‌ها اصالت می‌دهیم و مشی ما لیبرالیستی است."(خبرگزاری فارس، ۱۶/۲/۸۸)

فارغ از سابقه مخرب سیاسی، همان طور که دیده شد، او هم در سابقه خود نه تحصیلات و نه سابقه اجرایی مرتبط با مسایل مدیریت شهری ندارد.

***

 این در حالی است که از میان گزینه هایی که تاکنون برای شهرداری تهران مطرح بودند، «محسن هاشمی بهرمانی»، منتخب اول انتخابات شورای شهر تهران، هم به لحاظ سابقه کاری و هم به لحاظ داشتن برنامه مدیریتی برای شهرداری، از همه این اسامی به کرسی شهرداری کلانشهر تهران نزدیک تر بود، که به دلایلی چند، از جمله انحصارطلبی شدید اصلاح طلبان برای جلوگیری از ورود حتی یک نماینده غیراصلاح طلب به درون شورا و مخالفت لیدر اصلاحات با شهردار شدن او، در این رای گیری حضور نداشت.

http://aftabnews.ir/vdciq۵a۳.t۱aq۵۲bcct.html

http://www.isna.ir/news/۹۶۰۴۲۰۱۰۸۳۴

http://www.dana.ir/news/۱۹۳۳۷۵

http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=۸۸۰۲۱۶۱۴۱۲

http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=۸۶۱۱۰۲۰۷۵۷

http://www.seratnews.ir/fa/news/۱۷۱۶۵۶

http://hamshahrionline.ir/details/۲۲۷۱۶۴

http://www.drnajafi.ir/page/۱۴

http://www.mehrnews.com/news/۲۱۱۴۴۰۴