به گزارش مشرق، کشتار مسلمانان بوسنیایی از بزرگترین نسلکشیهای انسان قرن بیستمی بعد از جنگ جهانی دوم بود که هنوز داغ شهدایش بر دل مسلمانان بوسنیایی تازه تازه است تا هرساله به یاد8هزار شهید مسلمان در سربرنیتسا و 200هزار شهید این کشور مراسمی برپا کنند. راهپیمایی 110 کیلومتری به نام «مارش میر» یا «راهپیمایی مرگ» برگزار میشود و راهپیمایان با طی کردن مسافت پرفراز و نشیبی شهدای تفحص شده این نسل کشی عظیم را در شهر سربرنیتسا دفن میکنند. جایی که سالها پیش به جرم مسلمانی از آن رانده شدند. اتفاقات بوسنی خاطرات خونینی دارد که شاید نسل امروز از آن کمتر دیده و شنیده باشد. اولین حضور ایران در راهپیمایی مردمی بهانهای شد تا سراغ «مهدی حیدری» فرزند شهید «رسول حیدری» اولین شهید ایرانی در بوسنی است که یکی از شرکت کنندگان این راهپیمایی در چندسال اخیر بودهاست. این گزارش را زبان مهدی حیدری بخوانید:
اختلاف بین مسلمانان و صربها از کجا شروع شد؟
ریشه نژادی مسلمانان و صربها یکسان است و هردو متعلق به اسلاو جنوبی هستند. اما صربها کینه قدیمی نسبت به مسلمانان دارند. آنها اعتقاد دارند که ما مسیحی بودیم اما عثمانیها به اینجا آمدند و خواستند ما را مسلمان کنند. عده زیادی هم اینجا ماندند. مسلمانان بومی نیستند و باید از اینجا بروند. اما مسلمانان بوسنی بومیانی هستند که به دست عثمانیها مسلمان شدهاند. اما صربها بهانه شان این است چون با جنگ به اینجا آمدید با جنگ از اینجا بیرونتان میکنیم و به همین بهانه دست به قتل عام هموطنان خود زدند.
وقتی منطقه امن به مقتل مسلمانان تبدیل میشود
در دهه 90 بین صربهای ارتودکس و کرواتهای کاتولیک و مسلمانان بوسنی جنگ میشود. این جنگ سه سال و نیم طول میکشد. اواخر جنگ سازمان ملل شهر مسلمان نشین «سربرنتیسا» که در قلب صربها قرار داشت را به عنوان شهر امن اعلام میکند که حفاظت مسلمانان شهر را به شرط تحویل اسلحههایشان تقبل خواهدکرد. تمام مسلمانان از جای جای بوسنی به این شهر میآیند. اما ارتش صربها پس از مدتی شهر را محاصره میکند و با پول و تهدید ماموران سازمان ملل را وادار میکند که از آن منطقه بروند. صربها شهر را برای مدتی طولانی محاصره میکنند. حالا صربها میمانند با مسلمانی که هیچ سلاحی ندارند. صربها مردم را دو دسته میکنند زنان و پیران و کودکان را از مردها جدا میکنند. بعدها آنها را به بهانه بردن به شهرهای مسلمان نشین سوار اتوبوس میکنند. بعد از خارج شدن زنان و کودکان و پیران تمامی مردهای شهر را میکشند و بیش از 8هزاز نفر در این واقعه قتل عام میشوند.
برای مشخص نشدن این جنایات بزرگ کشته شدگان را در گورهای دستهجمعی دفن میکنند. بعد از چند هفته مدفون شدگان را به شهرهای مختلف جابهجا میکنند. این جابهجایی آنقدر زیاد است که شهدای سربرنیستا به تمام کشور بوسنی میروند و هنوز بعد از گذشت 20 سال بیش از 2هزار جنازه مفقود است.
اتوبوسهایی که مقصد نرسیدند
صربها زنان جدا شده از مردان را با اتوبوسهایشان از شهر سربرنیتسا بیرون میکشند. اما این اتوبوسها تنها به مقصد آزار زنان مسلمان بود. صربهای زنان مسلمان بوسنیایی را بسیار آزار میدهند و تجاوزهای گستردهای صورت میگیرد. طوری که یکی از معضلات کشور بوسنی این است که در حال حاضر در این کشور بیش از 50هزار نفر وجود دارند که مادری مسلمان دارند اما مشخص نیست که پدرشان کدام سرباز صربی بودهاست. باقیماندههای قتل عام تا میتوانند از شهر فرار میکنند. در بیابانها و صحراها پیاده راه میافتند تا به شهری مسلمان نشین برسند که زنده بمانند. برخی حتی چندماه در راه ماندند. برخی حتی تعقیب شدند و در راه کشته شدند و تنها عده قلیلی به مقصد میرسند.
سه روز راهپیمایی برای خاکسپاری شهدا
عذاب وجدان قتل مظلومانه مسلمانان بوسنیایی برخی صربها را پشیمان میکند تا محل دفن شهدای مسلمان را بگویند و اینطور اولین گورهای دستهجمعی پیدا میشود. گورهای دسته جمعی و بزرگی که عمق برخی از آنها به دهها متر میرسد. بعد از آن سازمان ملل نیز کشتار سربرنیتسا را به عنوان یک نسل کشی گسترده میپذیرد. از 12 سال پیش که پیکر شهدای بوسنیایی در جای جای کشور پیدا میشود. در این شهر هم قبرستان بزرگی به نام «پوتوچاری» ساخته شدهاست تا کشتهشدگان را در این شهر خاک میکنند. اما این خاکسپاری آیین خودش را دارد. هرساله به احترام مسلمانانی که سه روز برای رسیدن به اولین شهر مسلمان در راه بودند. از شهر نزوک تا سربرنیتسا پیاده روی گستردهای انجام میشود و در نهایت شهدا را در پوتوچاری دفن میکنند. اما به دلیل جابهجایی اجساد در طول جنگ برخی جنازهها پاره پاره شدهاست. و ممکن است پارههای تن یک شهید در مناطق مختلف کشور باشد که هرسال بخشی از آن تفحص میشود و در سربرنیتسا دفن میشود. طبق فتوای رئیس العلمای بوسنی حداقل باید 40درصد از یک پیکر وجود داشته باشد تا بتوان خاک کرد. بازماندهها میگویند کلی زجر میکشیم تا پیکر عزیزاتمان به 40 درصد برسد تا خاکشان کنیم. بعد ممکن است سال بعد بخش دیگری از پیکر پیدا شود و دوباره خاک میکنیم و هرسال همینطور ادامه دارد.
آمریکا صاحب عزای شهدای بوسنی شدهاست
در این راهپیمایی از همه کشورهای جهان نماینده وجود دارند. حتی از رژیم صهیونیستی نیز در این مراسم شرکت میکنند. سخنران این مراسم سه سال پیش یک خاخام یهودی بود. کل هزینه ساخت قبرستان و هزینه مراسم به عهده آمریکاست تا متاسفانه بتوانند بهرهبرداری خودشان را هم انجام دهند. وقتی خاخام یهودی سخنران میشود میتواند بگوید که پس اگر این حادثه وجود دارد هولوکاست نیز اتفاق افتادهاست. آمریکا در زمان جنگ بوسنی هیچ کمکی به آنها نکرد بلکه پسمانده غذاهایش از جنگ ویتنام را به بوسنی فرستاد و حالا کلینتون بانی مالی مراسم است و خودش را صاحب عزا حساب میکند.
همسایهام ممکن است یک روز مرا بکشد
پدر من اولین شهید ایرانی در جنگ بوسنی است. سال گذشته یکی از بوسنیاییها آمد و نماد مربوط به این مراسم را به سینه من چسباند تا بفهماند من هم از خودشان هستم. همسر و دو فرزندش به دست صربها شهید شده بودند. نام فامیلشان را گفت و از من خواست وقتی به قبرستان سربرنیتسا رفتم برایشان فاتحه بخوانم به قبرستان که رسیدم تعداد زیادی از این نام فامیل وجود داشت. یعنی برخی از خانوادههای بوسنیایی همگی باهم قتل عام شده بودند. امسال در شب دوم پیادهروی به صورت اتفاقی میزبانش شدم و این بار همه باهم به قبرستان رفتیم و او تمام راه محل شهادت خانوادهاش را نشانمان داد.
از جنگ بوسنی سالها گذشتهاست. بوسنیاییها و صربها باهم زندگی میکنند. اما این زخم همچنان تازهاست. مسلمانها میان درد دلهایشان به ما میگویند که مجبورند فرزند مریضشان را به پزشکی ببرند که میدانند اقوامشان را کشتهاست. بچههایشان را به مدرسههایی بفرستند که میدانند قاتل پدرانشان است. با همسایهای در یک محل زندگی میکنند که اگر دوباره اتفاقی بیفتد دوباره اسلحهاش را روبروی ما میگیرد.
حضور ایران در راهپیمایی مرگ بعد از 12 سال غیبت
امسال دوازدهمین راهپیمایی مرگ در بوسنی بود و ایران این بار توانست برای اولین بار نمایندگانی به طور رسمی در این راهپیمایی داشته باشد. این در حالیست که ایران تنها یاری کننده بوسنیها در اوج دوران جنگ بود. زمانی که هیچکدام از کشورها حاضر به کمک نظامی به مسلمانان این کشور نبودند و تنها به کمکهای جزئی قناعت میکردند. ایران به این کشور حتی نیروی مستشاری فرستاد و همین حمایتها باعث دگرگونی اوضاع بوسنی شد تا بتوانند زمینهایشان را پس بگیرند. اگرچه پذیرفتن صلح از سوی بوسنیاییها کار را برایشان سخت کرد و باعث کمرنگ شدن این رابطه شد و حقوق مسلمانان بوسنیایی را روز به روز محدودتر کرد.
اگر ایران نبود تمام مسلمانان بوسنی قتل عام میشدند
میخواستیم در این دوره یک گروه درمانی داشته باشیم تا آسیب دیدگان در مسیر را درمان کنیم. اما نیاز به مجوز بود که گرفتن این مجوز بسیار سخت بود. با واسطههای مختلف توانستیم با مقامات و معاونین وزرا حرف بزنیم. در جلسهای که با معاون وزیر پناهندگان داشتیم. یکی از دوستان ایرانی به معاون وزیر میگوید که ممکن است کاری که شما برای حضور تیم پزشکی ایرانی در این مراسم انجام میدهید به ضرر شما تمام شود. آقای معاون جواب داد: من زمان جنگ را خوب یادم هست. اگر شما ایرانیها نبودید تمام بوسنی تبدیل به حادثه سربرنیتسا شده بود و همه مسلمانان قتل عام میشدند. این استقبال در تمام بوسنی اتفاق افتاد و وقتی ما را میدیدند میگفتند:« خوش آمدید. در تمام این سالها کجا بودید؟» ما در سالهایی غایب بودیم که کشوری مثل ترکیه به کسانی که در این راهپیمایی شرکت میکرد پول میداد. آنها دفترچههایی داشتند که باید در کل مسیر مهر میزدند تا مشخص شود مسیر را طی کردهاند.
پرچم ایران بر دوش راهپیمانان بوسنیایی
علاقه به ایران میان بوسنیاییها بسیار زیاد است به خصوص میان آنها که این جنگ را به طور کامل درک کرده بودند و داغ این کشتار هنوز بر دلشان است. برای همین وقتی متوجه ایرانی بودن ما میشوند با محبت بسیاری از ما استقبال میکنند. گروه با خودش پرچمهای ایران زیادی برده بود. و ما داخل کولهپشتیهایمان پرچمهای ایران گذاشتیم که مشخص شود که از کجا آمدهایم. بوسنیاییهای زیادی وقتی از کنار ما رد میشدند با روی خوش برخورد میکردند و حتی از ما پرچم ایران می خواستند که روی کولهپشتیهایشان بگذارند تا با پرچم ایران در مسیر حرکت کنند. درخواست پرچم آنقدر زیاد شد که پرچمهایی که اضافهتر آورده بودیم تمام شدند. بوسنیاییها وقتی تیم درمان ایرانی را در مسیر میدیدند صف میایستادند تا به آنها رسیدگی شود. حتی عدهای هیچ مشکلی نداشتند فقط دوست داشتند بیایند تا با ایرانیها صحبت کنند. بسیاری از بوسنیهای حاضر در این مراسم به دیگر کشورها مهاجرت کرده بودند. این به آن معناست که اگر ایران بتواند حرکت فرهنگی درستی در این برنامه انجام دهد پیام او به سایر نقاط جهان خواهد رسید.
اندوه راهپیمایی در مقصد به اوج میرسد
در طول پیادهروی شما شاید متوجه حزن راهپیمایان نباشید. اما وقتی به مقصد میرسید و پیکر شهدا را دفن میکنند بسیار غمانگیز است. مادران فرزندانشان را بعد از چندین سال دفن میکنند. در یکی از تفحصهایی که چهارسال پیش صورت گرفته بود. نوزاد یک روزهای پیدا میشود. بعد از تحقیقات متوجه میشوند. روزی که صربها مسلمانان را مجبور به رفتن میکنند. همان زمان مادری فرزندش را به دنیا می آورد. اما صربها فرزند را از مادر جدا میکنند و نوزاد را میکشند و به مادر میگویند که فرزندش مرده به دنیا آمدهاست. سه سال پیش مادر آمد و نوزادش پیدا شدهاش «فاطیما» را به خاک سپرد.
منبع: مجله مهر