کد خبر 754150
تاریخ انتشار: ۳ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۷:۵۸

آیت الله موسوی خوئینی‌ها دبیرکل محترم مجمع روحانیون مبارز در کانال تلگرامی اش در خصوص فلسفه به حاشیه رانده شدن برخی گروه‌ها و شخصیت‌ها از اول انقلاب تا کنون نوشت.

به گزارش مشرق، محمد کاظم انبارلویی طی یادداشتی نوشت: آیت الله موسوی خوئینی‌ها دبیرکل محترم مجمع روحانیون مبارز در کانال تلگرامی اش در خصوص فلسفه به حاشیه رانده شدن برخی گروه‌ها و شخصیت‌ها از اول انقلاب تا کنون نوشته  و راه حلی  برای برون رفت از این معضل بیان کره بود که این راه حل را مورد واکاوی قرار می دهیم؛


آقای خوئینی‌ها برای رفع این معضل پیشنهاد دادند جمعی از نخبگان سیاسی و فرهنگی که اعتقاد راسخ به ولایت فقیه دارند و از بن دندان به اطاعت بی چون و چرا از مقام معظم رهبری پایبندند این پدیده همزاد با جمهوری اسلامی را بررسی کنند و برای آسیب های آن چاره‌جویی نمایند. در صورتی که این رخدادها را نشانه سلامت نظام می دانند نتیجه تحقیقات خود را در اختیار همگان قرار دهند.


خدا رحمت کند مرحوم استاد پرورش را، آ‌ن هنگام که وزیر آموزش و پرورش بود، می گفت هر وقت در هیئت  دولت معضلی پیدا می شد که کسی حال بررسی و پاسخگویی نداشت می گفتند یک کمیسیون تشکیل بدهیم تا آن مشکل را حل کنیم. بعد هم کمیسیون تشکیل نمی شد و یا تشکیل هم که می شد چیزی از توی آن در نمی‌آمد که ناظر به حل معضل یا مشکل باشد.


بنده تا این حد بدبین به حل این معضل نیستم. اما یک پیش فرض‌هایی برای ورود به حل این معضل هست که نباید آن را نادیده بگیریم؛
اولاً: این حرف نادرست است که عده‌ای که اعتقاد راسخ به ولایت فقیه و اطاعت بی‌چون و چرا از مقام معظم رهبری دارند بنشینند این مشکل را بررسی کنند. می شود از عناصری که حتی با فلسفه سیاسی امام مخالفند هم در این جمع کمک گرفت.
ثانیاً: چه کسی گفته است باید از ولی فقیه اطاعت بی‌چون و چرا کرد؟ دینی که دعوت به عقل و عقلانیت می کند و در عمل در زمان پیامبر و علی علیهم السلام آن بزرگواران اجازه چون و چرا در تصمیم‌گیری‌ها و تصمیم‌سازی‌ها به مردم و نخبگان می‌دادند.
این قاعده قرآنی که می گوید؛ «اطیعواالله و اطیعواالرسول و اولی الامر منکم» یک قاعده عقلی و حکیمانه است، چون اگر بر اساس اصل چون و چرا کردن در امر خدا و رسول و مولا بخواهیم از کسی جز این مراتب اطاعت کنیم، اطاعت از طاغوت است. اطاعت از ولی به خاطر شخصیت کاریزماتیک او نیست بلکه بر اساس عقل و منطق، این اطاعت صورت می‌گیرد. انحراف برخی نهضت‌های الهی از همین نقطه شروع شد. اگر آقای خوئینی‌ها اصل زاویه داشتن و نقد ولی فقیه را تا مرز محاربه و بغی به رسمیت بشناسد، این پدیده به عنوان معضل در انقلاب، خود را نشان می دهد.


اگر نقد ولی فقیه به سمت شورش و عصیان و طغیان نرود چه معضلی باقی می ماند؟ از قبل از انقلاب و حتی بعد از انقلاب کسانی به امام (ره) و سیاست‌ورزی او نقد و زاویه داشتند. به تدریج یا آنها قانع می‌شدند که امام (ره) درست می فرموده و صحیح عمل می کردند یا امام (ره) به این ادراک می رسید که اتقان و صحت موضوع در کجاست؟ در این معرکه هیچ معضلی هم پیش نمی آمد. مثل قصه تایید منافقین قبل از انقلاب، مثل موضوع مقابله با کودتا، مثل موضوع قائم مقام رهبری، مثل موضوع و موضوعات مربوط به دفاع مقدس و پذیرش قطعنامه و...


اگر بخواهیم صادقانه راه حلی برای این موضوع یا معضل پیدا کنیم قبل از ورود به مسئله اگر واقعا دغدغه سلامت نظام و بسامان بودن کارکردهای آن را داریم باید ذهن خود را نسبت به چند اصل و رکن روشن کنیم و به آن پایبند باشیم. بدون این پایبندی افقی روشن برای حل معضل نیست؛


1- تمرکز رهبری:
آنچه تا  کنون موجب پیروزی‌های شگفت‌انگیز انقلاب اسلامی شده و علت بقای انقلاب و حیات افتخارآمیز 4 دهه نظام است، موضوع تمرکز رهبری در اصل ولایت فقیه با همه الزامات آن است.
«خودمرکزبینی» و «خودرهبربینی» حسی است که پس از هر انتخابات ریاست جمهوری ممکن است خود منتخب را گرفتار کند. اگر کسانی به بهانه نقد ولی فقیه یا زاویه داشتن با او، خود را رقیب رهبری در هدایت امت بدانند و این تمرکز را به هم بریزند یکی از پایه های اقتدار ملی و مانایی انقلاب را هدف قرار داده‌اند. لذا امام (ره) قبل از انقلاب به هیچ فرد و گروه و جناحی اجازه ورود به این حوزه را ندادند و با اقتدار، انقلاب را به پیروزی رساندند و سپس در همین مسیر درست حرکت کردند. این رویکرد جلوی سایش وحدت ملی و فرسایش اراده ملی و گسست رهبری را  گرفت.


2- بینش راهبرد اسلامی:
انقلاب با هیچ راهبردی جز راهبرد اسلامی قابل هدایت به جلو نیست. قاطی کردن هر راهبرد دیگر و وام گرفتن از ایسم‌ها و ایست‌هایی که زیربنای معرفت شناسی غیرمعرفت اسلامی دارد، ره به جایی نمی‌برد. باید به مُرّ قرآن ، سنت و عقل و اجماع عمل کرد. پیروزی‌های شگفت‌انگیز نهضت اسلامی امام خمینی(ره) از خرداد 42 تا بهمن 57 و از آنجا تا سقوط منافقین و لیبرال‌ها در درون حاکمیت و نیز توفیق نظام در برخورد با منافقین جدید، نئولیبرال‌ها و نئومارکسیست ها بر اساس همین بینش راهبرد اسلامی و تکیه بر آن بوده است.


3- وحدت ملی:
هر قول و فعل و تقریری که وحدت ملی را به تلاشی بکشاند و در اراده ملی اخلال کند، حرکتی  ضد اسلام و ضد انقلاب است، باید از آن به بهانه مشروعیت زاویه داشتن با ولی و نقد ولی پرهیز کرد. وحدت ملی از التزام عملی به اسلام و ولی فقیه حاصل می شود. کسانی که هنگام ثبت نام در فرمی رسما نوشته‌اند به اسلام و ولایت فقیه التزام عملی دارند چرا به سمت زاویه درست کردن با رهبری رفتند؟


4- دشمن شناسی به ویژه شناخت درست از آمریکا به عنوان دشمن اصلی:
باید پذیرفت انقلاب، دشمن دارد. از آن هنگام که امام (ره) پرچم نه شرقی و نه غربی را برای عزت ملت ایران به دوش گرفت قدرت‌های شرق وغرب عالم با خنجرهای آخته به سراغ ما آمدند. جنگ داخلی و تجاوز خارجی به پا کردند. این یک توهم نیست، یک واقعیت است. همه گروه‌ها و جناح‌ها و نخبگان باید نسبت خود را با دشمن به ویژه آمریکا تعریف کنند و از قاعده «انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم» با رهبری جامعه، پیروی کنند.


کسانی که پس از انقلاب در سمت ریاست جمهوری به بیراهه رفتند، در مقابل آمریکا دچار وادادگی شدند و اقتدار و امنیت ملی و نیز سلامت نظام را دچار مشکل نموده و کج راهه‌ای را رفتند که برای خود و طرفداران خود مسئله درست کردند.


«مطالعه دگردیسی مسئولیت‌ها و مشغولیت ها در دولت‌های جمهوری اسلامی به ما می آموزد که شکاف روزافزونی بین باورهای برخی دولتمردان با مسئولیت‌ها و مشغولیت‌های آنها وجود دارد.» (1) واکاوی اینکه این شکاف حاصل تنش میان تمایلات نفسانی مشغولیت‌ها با اعتقادات است، که طرف را وادار می کند به هر قیمت و به هر شیوه دنبال جذب آراء و کسب قدرت باشد، خیلی مهم است. لذا کسانی که به دنبال ایجاد زاویه با رهبری هستند و بر این کار اصرار دارند باید به عنوان پیمان شکنانی معرفی شوند که پیمان خود را با مردم، قانون اساسی و ولایت فقیه نقض کردند، این جماعت به طور اجتناب ناپذیر در شمار ریزش‌های انقلاب به شمار می آیند.


انقلاب با رویش های خود نشان داده است کسانی که به دلیل بدعهدی و نیز بی اعتقادی یا غفلت حاضر به همراهی با انقلاب و مردم نیستند و به اردوگاه دشمن پیوستند، نمی تواند معطل آنان بشود. انقلاب راه خود را ادامه می دهد و مسیر درست خود را می پیماید. اگر خدای ناکرده شمار قاسطین، مارقین و ناکثین در انقلاب ما به اندازه ای برسد که در نهضت علوی در صدر اسلام رسید، طبیعی است به سرنوشت فجایع صدر اسلام دچار می شود. خداوند با هیچ قومی عقد اخوت نبسته است؛ «ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم».


الحمدلله تا کنون خداوند بر این ملت به پاس حرمت خون شهیدان که برای اسلام و انقلاب ریخته شده، منت نهاده و انقلاب را حفظ کرده است. امام (ره) شک نداشت که این انقلاب به انقلاب جهانی حضرت مهدی (عج) متصل خواهد شد. به همین دلیل برای خواص و خود، همیشه عاقبت به خیری مسئلت داشت.


امام فرمود؛ اگر پشتیبان ولایت فقیه باشید مملکت دچار دیکتاتوری نمی شود. کسانی که با ولایت فقیه زاویه پیدا می کنند سر از دیکتاتوری و وابستگی به غرب در می آورند. این یک تصویر حقیقی از این جماعت است. فقط باید برای آنها دعا کرد به این سمت نروند.


پی نوشت:
1- دکتر مظفر نامدار، سرمقاله، فصلنامه تخصصی در حوزه تاریخ پژوهی ایران معاصر دوره سوم، سال چهاردهم، بهار 1396