کد خبر 75550
تاریخ انتشار: ۵ آبان ۱۳۹۰ - ۰۹:۳۹

در حقیقت ما به منطقه ای آماده عملیات وارد شده بودیم. جلسات هماهنگی و توجیهی بین مسولین و نیروها گذاشته شد، در جبهه ای که ما مستقر بودیم فقط تعداد 20 نفر نیرو بود که ماموریت دور زدن و حمله از پشت دشمن به ما واگذار شد.

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، سال 59 اولین روزهای شروع جنگ، در پادگان امام حسین(ع) سپاه مشغول گذراندن آموزش نظامی بودیم. مسولین پادگان برای ما آموزش سه ماهه ای تدارک دیده بودند، به علت فشار نیروهای آموزشی جهت اعزام به جبهه، بعد از 12 روز همه را سازمان دهی و به جبهه اعزام کردند. عده ای به جنوب و گروهی به غرب که بنده هم جزو نیروهای اعزامی به غرب بودم. دو روز در پادگان ابوذر سر پل ذهاب بودیم و بعد از توجیه منطقه بوسیله مسولین به مناطق درگیری اعزام شدیم. بعد از تعویض چهار جبهه که معمولا در هر جبهه ای 15 روز ماندیم، به جبهه راست دشت ذهاب منتقل شده و در منطقه ای به نام 09 مستقر شدیم. خوشبختانه در موقعیتی جبهه را تحویل گرفتیم که شهید پیچک – فرمانده جبهه غرب- در رابطه با عملیات آزادسازی روبروی جبهه که سید صادق نام داشت، کارهای مقدماتی را با شهید قربانی مسول تدارکات جبهه انجام داده بودند. در حقیقت ما به منطقه ای آماده عملیات وارد شده بودیم. جلسات هماهنگی و توجیهی بین مسولین و نیروها گذاشته شد، در جبهه ای که ما مستقر بودیم فقط تعداد 20 نفر  نیرو بود که ماموریت دور زدن و حمله از پشت دشمن به ما واگذار شد. ما هم 11 نفر را جهت تامین عقبه و رساندن مهمات و پشتیبانی انتخاب و قرار شد با 9 نفر به خط دشمن حمله کنیم. برای حمله از روبرو، جناههای چپ و راست تعداد 60 نفر از برادران سپاه تهران به منطقه اعزام شده بودند، در ضمن حدود 15 نفر از سایر برادران از جبهه های مجاور که شنیده بودند ما قصد عملیات داریم، جهت شرکت در عملیات خودشان را به جبهه ما رسانده بودند. در کل تعداد نیروهای ما 85 نفر با تجهیزات اولیه مانند سلاحهای انفرادی، نارنجک، چهار قبضه آر پی جی بر چهار محوربود. از آن طرف، دشمن با 250 نفر نیرو و برخورداری از مزایای مانند تسلط کامل بر منطقه، آتش سنگین توپخانه و پشتیبانی مستقیم توپخانه، پشتیبانی مستقیم زرهی و هلی کوپتر بود.

ساعت 3 بامداد نیمه اسفند ماه سال 59 گروه 9 نفره ما از محور پیش بینی شده به راه افتاد و تنها آر پی جی گروه با 5 موشک در دست بود. شهیدان شیری، ثابت نیا، رستگار، کرمانیان، در گروه ما بودند. از راههایی که شناسایی کرده بودیم خود را به پشت دشمن رساندیم و نماز صبح را هم در حین راه رفتن خواندیم، چون در رابطه با مدت زمان راه زمان دقیقی نداشتیم، لذا هنگامیکه به پشت دشمن رسیده و آمده عملیات می شدیم، هوا کاملا روشن و آفتاب نور طلائیش را برداشت هموار و مسطح گسترانده بودند. ظاهرا نیروهای عمل کننده از جناح های مقابل هم همین مشکل را پیدا کرده بودند، چند دقیقه ای بوسیله بی سیم ها با مرکز فرماندهی مشورت و در آخر قرار شد عملیات انجام شود اولین درگیری بوسیله نیروهای خودی از جبهه مقابل به دشمن شروع شد. دشمن متوجه گروه ما که از کانالی بتونی به آنان نزدیک می شدیم و به 250 متری آنان رسیده بودیم، شد. عراقیها با آتش سنگین کالیبر 75 داخل کانال را پوشانده و در همان وهله اول 3 نفر از گروه 9 نفره ما به شهادت رسیدند. از کانال بیرون پریدیم و دیدیم هلی کوپر دشمن به طرف ما می آید، با آر پی جی یک موشک به طرفش شلیک کردیم که در نزدیکی هلی کوپتر منفجر شد. هلی کوپتر که توپدار بود، از فاصله نزدیک همه را به زیر رگبار کالیبر و موشک گرفت که به ناچار به داخل کانال پریدیم. رگبارهای شدید دشمن ما را زمین گیر نموده بود.

همانطوری که داخل کانال دارزکش خوابیده بودیم، شهید ثابت نیا گفت که نباید در داخل کانال بمانیم و بهتر است با سرعتی زیاد از کانال بیرون پریده و به دشمن حمله کنیم. شهید رستگار و شهید شیری و شهید کرمانیان نیز هم همین نظر را داشتند. همگی از کانال بیرون پریده و با سرعت زیادی به سمت دشمن دویدیم. انواع گلوله های توپ، تانک و موشک در کنارمان به زمین می خورد و منفجر می شد ولی لطف و عنایات الهی نمی گذاشت ترکشها و گلوله ها به ما اصابت کند.

برادران شیری، رستگار، ثابت نیا و کرمانیان و من به اولین سنگرهای بعثیان که رسیدیم، دشمن زبون با وجودی که داخل سنگرهای مستحکم و با انواع تجهیزات مستقر بود، از رعب و وحشت تکبیر دلیران اسلام به وحشت افتاده و پا به فرار گذاشتند و این زمانی بود که اولین سنگرهای دشمن از محور روبرو نیز بوسیله سایر رزمندگان فتح شده بود. تعدادی از نیروهای دشمن از ترس ما سلاحهایشان را از سنگرها بیرون انداخته و با بلند کردن دستمالهای سفید و فریادهای «انا مسلم» و «دخیل الخمینی» وحشت زده و گریان از نیروهای اسلام درخواست ترحم می کردند و عده ای هم که می خواستند فرار کنند به هلاکت رسیدند.

برادران تپه را محاصره و مشغول تخلیه مجروحین، شهدای خودی و اسراء دشمن بودند، تانکهای دشمن که حدود 5 کیلومتری منطقه عملیات مستقر شده بودند، با تیر مستقیم جبهه آزاد شده را به زیر آتش گرفتند ضمن اینکه تعداد چهار فروند هلی کوپتر دشمن در منطقه ظاهر و قصد اجرای آتش بر روی مواضع ما را داشتند. همه در سنگرها زمین گیر شده بودیم که صدای آشنای هلی کوپترهای هوانیروز، این یاوران همیشگی رزمندگان عزیز، به گوشمان رسید. با شنیدن صدای هلی کوپتر تکبیر خوشحالی رزمندگان، دشت را به لرزه درآورد. سردار قهرمان هوانیروز شهید شیرودی با یک فروند هلی کوپتر همراه، اول به سراغ چهار فروند هلی کوپتر دشمن رفتند و یکی از هلی کوپترهای دشمن را سرنگون و سه هلی کوپتر دیگر را وادار به فرار نمودند و بعد به سراغ تانک های دشمن رفته و 8 تانک را به آتش کشیده و بعد از خاموش کردند آتش دشمن به طرف سنگرهای ما آمده و از روی جبهه ما دور زدند و به سوی پادگان ابوذر پرواز نمودند.

در این عملیات از نیروهای اسلام 27 نفر شهید و تعدادی زخمی شدند و از دشمن 130 جسد در منطقه بر زمین ماند و حدود 80 نفر اسیر تخلیه و به پشت جبهه منتقل شدند. مقدار زیادی سلاح و مهمات به غنیمت درآمد و تعداد 8 دستگاه تانک و یک فروند هلی کوپتر دشمن و منطقه ای حساس و مهم از دست دشمن متجاوز خارج شد.

 راوی: موسی هژبر