هر دو به تعبیر زیبای امام خامنه ای(ره)، افسران جنگ نرم هستند؛ سلاحشان قلم و دوربین و تکنیکشان سیاه قلم و تصویر، صحنه مبارزه شان شبکه های اجتماعی، سوریه، عراق، ایران است.

گروه جهاد و مقاومت مشرق: جوان هستند. 24 و 29 ساله. اهل تهران. آن ها مستند سازند و با افتخار نقاش چهره های مدافعان حرم. سمانه سادات امیر حسینی تحصیل کرده رشته گرافیک است. او با افتخار، نقاش است. نقاش چهره های مدافعین حرم.

نمایشگاه مجازی آثارش، شبکه های اجتماعی است و صفحه اینستاگرام او  سه هزار فالور دارد. تا همین اواخر  اغلب دنبال کننده های صفحه او، فکر می کردند او آقاست. سبکی که او برای به تصویر کشیدن چهره های مدافعان حرم برگزیده است، تکنیک سیاه قلم است. تکنیکی که ابهت و صلابت شهدا را به رخ می کشد.

تا کنون کار 18 تابلو را به اتمام رسانیده و قصد دارد تا زمان برپایی نمایشگاه این آثار را به 20 عدد برساند. در میان کارهای او جز شهدا، چهره سردار قاسم سلیمانی نیز دیده می شود.

مهدی عبدالباقی، همسر خانم امیر حسینی است. فررند جانباز 60 درصد اعصاب و روان. او از هنرمندان جرگه سینماست. مستندساز و تدوینگر. همسرش او را مشاور کارهایش می داند. اتمام هر کار، با تأیید اوست. 
امیر حسینی درباره چگونگی پرداختن به کار سیاه قلم چهره های مدافعان حرم گفت: با این که تحصیلکرده رشته گرافیک بودم ولی علاقه ای به این رشته نداشتم. در واقع دنیای نرم افزاری و پوستر گرافیک برای من جذابیتی نداشت. به فضای نقاشی نزدیک شدم. رابطه بین دست و قلم و کاغذ را دوست داشتم. آموزش ابتدایی را در آموزشگاه نقاشی گذراندم. در واقع آموزش آنچنانی ندیدم. در خانه تمرین می کردم. ابتدا با کار روی سنگ و چوب آغاز کردم و بصورت غیرحرفه ای روی چهره های معمولی کار می کردم. در این بین کارهای سفارشی نیز قبول می کردم. آنچه باعث ورودم به دنیای ایثار و شهادت شد، ریشه در سال های قبل داشت. در دوران دانش آموزی و دانشجویی در اغلب یادواره های شهداء و سفر های راهیان نور شرکت می کردم. من تقریباً عاشورا و تاسوعای هرسال در فکه بودم. اشاعه دوباره فرهنگ شهادت بوسیله شهدای مدافع حرم و جوان بودن اغلب این شهدا، من را بر این داشت تا سعی کنم در حد خود دینم را ادا کنم. هرچند در طی کار هیچ استادی نداشتم ولی تصمیم گرفته بودم تنها این مسیر را طی کنم. سخت بود اما ممکن شد. من نه شهدا را می شناختم و نه اطلاعاتی درباره آن ها داشتم. اسم اکثر شهداء برحسب اتفاق مطرح می شد. از اینجا کار شروع می شد. پرس و جو درباره شهید آغاز می شد. تصاویر موجود در فضای مجازی، تصاویر مناسبی نبودند. اغلب وضوح پایینی داشتند. هرچقدر یک تصویر وضوح بالاتری داشته باشد، کار نیز کیفیت بالاتری خواهد داشت. پیدا کردن تصویر واضح از شهید کار سختی است. من نه شناختی از خانواده ای شهدا داشتم و نه آشنایی که در این زمینه کمک کند. ولی کمک شهداء در این مرحله را به عینه لمس می کردم. به عنوان مثال شهید اسداللهی. خیلی دنبال عکسشون می گشتم. ولی موفق نشدم. حتی از طریق دوستانشان نیز نتوانستم عکس مناسبی پیدا  کنم. تا اینکه  یک روز، آقایی پیغام دادند و عکسی را برای من ارسال کردند. باور کردنی نبود کیفیت عکس، فوق العاده  بود. می شد تک تک تارهای موی شهید را دید.


وی در خصوص چرایی انتخاب شهدای مدافع حرم بیان داشت: اغلب شهدای مدافع حرم، شهدای جوانی هستند. آنها هم سن و سال من هستند. شنیدن خبر شهادت شهید مدافع حرم که هم نسلم است، خیلی برایم تعجب آور است. دلبستگی ها ی شهید، علائق، عقاید و افکار او، نگاهش به دنیا و اطرافیانش مانند همه همسن و سالانش است ولی او چگونه راهش را انتخاب کرده است.


ادمین صفحه «sayan_7166» درباره انتخاب نام صفحه اش گفت:  این نام را قبل از شروع کار طراحی چهره های شهداء انتخاب کردم. علاقه داشتم به اسم یک نقاش شناخته شوم. از طرفی دلم می خواست اسمی را  انتخاب کنم که بوی رنگ بدهد. هر کسی این اسم را شنید درباره اش سوال کند. سایان، نام رنگی خاص است. رنگی آبی فیروزه ای.

وی در خصوص مدیریت خانه و همراهی همسرش در این راه اظهار داشت: من تقریباً برای هر تابلویی 20 ساعت وقت صرف می کنم. به عبارتی 4 یا 5 روز و روزی 5 تا 6 ساعت. با این وجود مدیریت خوبی بر منزل دارم. خانه ای گرم در کنار کار حرفه ای. این موضوع به تأیید همسرم نیز رسیده است. ایشان همه جا همراهم است. این همراهی و مساعدت همسرم در موفقیت من بسیار موثر است. وقتی عکس مناسبی از شهید را پیدا نمی کنم از او می خواهم تا پیگیر شود. حتی گاهی که عکسی را با زحمت تهیه می کند و من اصرار بر عکسی خاص دارم، در کمال صبوری به دنبال عکس مورد نظر من می رود. مراحل تکمیلی کار مثل تهیه قاب حرفه ای، تهیه عکس حرفه ای به عهده ایشان است. وقتی کاری به اتمام می رسد، تأیید خانواده و نظرات کاربران خستگی را از من و همسرم می گیرد. آنچه باعث می شود بلافاصله تصویر را در صفحه بگذاریم، تجربه بازخورد خوب کاربران است.
امیرحسینی درباره چگونگی حفظ حق مالکیت معنوی آثارش خاطرنشان کرد: این فعالیت نیز مانند سایر فعالیت ها فراز و نشیب هایی داشت. گاهی پیش می آمد که سواستفاده هایی از تصاویر می شد. برای پیشگیری از سوءاستفاده های احتمالی سعی کردیم تا عکس تابلوها کیفیت خیلی خوبی نداشته باشد. علاوه بر این استفاده از لوگوی و آدرس صفحه نیز بسیار موثر است. البته سعی کردم طوری از لوگو و آدرس استفاده کنم که به فضای کار آسیبی نرسد و کار دیده شود.


وی درباره خاطرات و ارتباط خود با شهداء در هنگام طراحی چهره های آنان گفت: کسی تا قبل از مصاحبه رادیویی من، نمی دانست که من یک خانم هستم. در اغلب نظرات من را آقا یا داداش خطاب می کردند.

عکس العمل پدر شهید ذوالفقاری، یکی از جالب ترین خاطرات من است. وقتی عکس را روی صفحه گذاشتم، صداشان را ضبط کرده بودند و برای من فرستاده بودند. خواسته بودند تا آدرس نمایشگاه را برایشان بفرستم. می گفتند می خواهم بیایم و دستان شما را ببوسم. سپاسگزاری خانواده های شهدا برایم قوت قلب و انگیزه ای قوی بود. مطلبی که برایم حیران کننده بود، این بود که من حسی را که نسبت به یک شهید داشتم، گاه از زبان دیگران می شنیدم. مثلاً وقتی طرح اولیه از شهید سیاووشی را کشیدم. در دلم گفتم چقدر شبیه مسیح شده است. جمله ای که بعد ها از زبان دیگران شنیدم. و یا شهید راه چمنی که در دل گفتم چقدر شما مهربانی. چقدر کار طراحی چهره شما به راحتی پیش می رود. من این درد و دل ها را از زبان دیگران می شنیدم. یا حس مردانه شهید سیاهکالی و من این نظر را از دیگران شنیدم. یا پیش آمده که روی تصویری خاص از شهید اصرار داشتم. تصویر کیفیت بسیار خوبی داشت. شهید محمدخانی. اما داماد خانواده تصویری برایم فرستاده بودند که مورد تأیید پدر و مادر شهید بود. من از شهید کمک گرفتم تا تصویری از او  طراحی کنم که باعث تحسین پدر و مادر شهید شود. 


وی ادامه داد: سخت ترین طراحی چهره شهید، شهید ذوالفقاری بود. برای اولین بار بود که چفیه را طراحی می کردم. خیلی سخت بود. وقتی از همسرم سوال کردم می گفتند : نه هنوز، شهید نشده است. حتی یک روز هق هق گریه کردم و از شهید کمک خواستم. به دنبال این بودم که هم جمله شهید را داشته باشم هم تابلوی زیبایی از شهید. شب که همسرم آمدند گفتند: حالا شهید شد.
نقاش چهره های مدافعان حرم درباره عوامل انگیزشی کارهایش می گوید: درابتدای شروع کار، مقدماتی را فراهم می کنم. وضو می گیرم و با بسم الله کار را آغاز می کنم. تمام مدت طراحی کار، فقط به خود شهید فکر می کنم. مداحی گوش می دهم. با شهید صحبت می کنم. گاه پیش می آید که با شهید دعوا می کنم و گاه می خندم. از ابتدا سعی کردم که اینطور نباشد که وصیتنامه یا زندگینامه شهید را مطالعه کنم. سعی کردم با دل پیش بروم. این باعث شد که بزرگ شوم. / شهیدنیوز