به گزارش مشرق، «صادق غفوریان» در یادداشت روزنامه «خراسان» نوشت:
حالمان این روزها چندان خوش نیست؛ ما ایرانی هستیم، مملو از احساس و عاطفه.
می خواهیم هیچ گاه نیاید آن روزی که قصههای پرغصهای شبیه آتنا و بنیتا و ملیکا نقل هر شبکه و رسانه و محفلی شود. نمیخواهیم حتی برای لحظهای هم «احساس ناامنی» از بابت فرزندانمان بر روح و روانمان زخم بیفکند.
طی هفتهها و روزهای گذشته ماجراهای پرغصه آتنا سپس بنیتا و حالا ملیکا، که البته موضوع ملیکا به خیر گذشت، احساسات مردم را به ویژه در فضای مجازی برانگیخت و به خود معطوف کرد. همه یک پرسش را مطرح میکنند؛ چرا؟ چرا باید چنین شود؟ و سوالات دیگری که به فراخور مطرح میشود:
نقش قانون در این میان چیست؟
دلیل این ماجراجوییها و جنایتها چیست؟
نقش و عملکرد نیروی انتظامی در چنین مواردی چیست؟
و ...
در واقع این پرسشها ، هر یک در جایگاه خود پاسخها و تحلیلهای مفصلی دارد که برخی از آن، حکایت جوامعی است که آسیبهای اجتماعی در آن رو به افزایش است و نه تنها در قالب دهها یادداشت و «همایش!» رفع نمیشود که میبایست کار را از ریشه صلاح و اصلاح کرد. در فرصت و سطرهای پیش رو ۳ طرح مسئله را در ارتباط با این رویدادهای ناخوشایند بررسی میکنیم:
۱-فرصت شبکههای اجتماعی: شبکهها و نرم افزارهای اجتماعی و پیام رسانها که این روزها به ابزار مهم و تعیین کننده هر کاربست اجتماعی تبدیل شده است، در این حوادث نقش بی بدیلی را ایفا میکنند.
در گذشته اگر چنین موارد و حوادثی پدید میآمد، بیشتر این روزنامهها بودند که با توجه به قدرت دریافت خبر و حوزه نفوذی که داشتند به انتشار و جریان سازی خبر میپرداختند اما از آن جا که حوزه نشر مطبوعات در سراسر کشور گسترده و فراگیر نیست، این گونه موارد بیشتر در جغرافیای محل وقوع حادثه به یک جریان تبدیل میشد، اما حالا شبکههای اجتماعی یک حادثه و رویداد مهم را در کمترین زمان ممکن و اغلب دقایق و ساعتی پس از وقوع، آن را به «پربازنشرترین» اخبار تبدیل میکنند؛ در این مسیر به آن جهت میدهند، برایش کمپین میسازند، باعث شکل گیری سازمانی از احساسات، عواطف و یا «تنفر» میشوند و در یک نمای کلی دستاوردی از «همگرایی» را به ثمر مینشانند.
شاید مهم ترین «دستاورد» این فضا، ایجاد «حساسیت» جامعه به آن رویداد و واقعه است. در این بستر، جامعه و متولیان به واکنش میآیند و با یک پرسش اساسی رو به رو میشوند که «حالا باید چه کرد؟» اگرچه در برخی موارد همچون ماجرای آتنا و بنیتا یافتن پاسخ آن دیگر دیر شده است.
۲- قوانین چگونه است؟ چگونه میتوانیم از کنار این خبر که: «عامل مرگ «بنیتا» سابقه ۱۳۰ فقره سرقت دارد» به سادگی گذر کنیم؟
رئیس پلیس آگاهی تهران پس از دستگیری عامل مرگ بنیتا اعلام میکند: «این فرد ۱۳۰ فقره سرقت داشته و با توجه به این که در آخرین مورد کمتر از یک ماه بوده که به اتهام سرقت دستگیر شده و سپس آزاد شده است، مقام قضایی درباره آن باید اظهارنظر کند...» (روزنامه اطلاعات ۷ مرداد ۹۶)
درباره این که قوانین قضایی چگونه است و چرا چنین فردی که فقط از وی ۱۳۰ فقره سرقت ثبت شده است، باز هم میتواند آزادانه در جامعه حضور و بروز داشته باشد، خود جای تامل دارد. آیا میتوان سلامت روان چنین فردی را تضمین کرد که حکم به آزادی اش داده میشود؟
۳- نیروی انتظامی اقدامات خود را ارائه کند؛ به این جمله پدر ملیکا توجه کنید: «...زمانی که همه جا را گشتم با پلیس تماس گرفتم اما آنها بعد از اینکه حسابی من را منتظر گذاشتند به من گفتند به همراه عکس دخترم به کلانتری بروم و من هم عکس را برداشته و به کلانتری رفتم.
در آخر ساعت ۱۲ شب شکایت من در کلانتری ثبت شد.» پایگاه خبری رکنا ۹۶.۵.۱۰
و یا در ماجرای بنیتا که پدرش عنوان کرده بود پلیس به اعلام خبر مفقود شدن بنیتا کم توجهی کرده است، (البته سخنگوی ناجا اظهارات پدر بنیتا را تکذیب کرد)
مجموع این موارد و یا مواردی دیگر در باب عملکرد ناجا که اکنون مجال طرح آن نیست، این تجربه را پیش روی ما میگذارد که همگان بحق انتظار دارند نیروی انتظامی نیز همچون مردم به چنین مواردی بیش از این حساسیت به خرج دهد. نمیتوان پذیرفت که فقط تشکیل یک پرونده برای مفقودی یک کودک ساعتها زمان ببرد که اگر امری غیر از این است، لازم است این نیرو اقدامات خود را در این زمینه ارائه کند.
ضمن این که تجربه نصب دوربینهای شهری، امری است که در بیشتر کشورهای جهان به عنوان یک عامل مهم کنترل و ایجاد امنیت شهری به کار میرود که شهرهای ما فاقد آن است.
اگرچه امروز خوشحالیم که «ملیکا» به همت مردم اصفهان به آغوش گرم خانواده اش بازگشته است، اما این نگرانی همچنان ذهن و ضمیرمان را میآزارد که آیا خدای ناکرده باید نوبت ماجراهای بنیتا و یا ملیکایی دیگر باشیم؟