همانگونه که کردهای شمال سوریه، آمریکایی‌ها را در اولین محله‌های رقه رها کردند، کردهای عراق نیز بساط خوش‌بینی آمریکا و سعودی را از زیر پای آنها خواهند کشید.

 به گزارش مشرق، «هادی محمدی» در روزنامه «جوان» نوشت:

دولت‌های امریکا در حدود چهار دهه گذشته یک هدف ثابت در قبال ایران با راهبردهای متفاوت و تاکتیک‌های رنگارنگ به اجرا گذاشته و دنبال کرده‌اند. آنچه در کودتای نوژه یا جنگ تحمیلی هشت ساله یا برنامه بلندمدت استحاله فرهنگی، اقتصادی و سیاسی و در قالب همکاری‌های دو و چندجانبه از سوی غرب دنبال شد، هیچ تفاوتی در هدف اصلی با راه‌اندازی جنبش‌های سیاسی و اجتماعی و مشابه انقلاب‌های رنگی و سپس فتنه در سال ۸۸ نداشت. سؤال اصلی برای استراتژیست‌های امریکایی این بوده که اگر نمی‌توانند در یک برخورد نظامی با ایران به هدف نابودی نظام جمهوری اسلامی دست یابند و هزینه‌ها و پیامدهای ناگوار و غیرقابل تحمل آن، گزینه‌های دیگری را بر راهبردهای آنها تحمیل کرده، ناچار شده‌اند در یک دهه گذشته دو راهبرد موازی داخلی و خارجی را دنبال کنند.

در این راهبرد و در داخل، امیدوار به یک کودتای گفتمانی و متکی به جریان نقابدار و جعلی شده‌اند که بالاترین نماد رسوایی این جریان در دیدار موگرینی و در مراسم تحلیف شکل گرفت. این راهبرد در سطح خارجی و منطقه‌ای، گزینه‌های سخت‌افزاری را برای حذف توانمندی‌های منطقه‌ای از سال ۲۰۰۶ آغاز کرد و در سال ۲۰۱۱ با تکیه بر یک پروژه منطقه‌ای تروریستی، شانس خود را با وحشیانه‌‌ترین شیوه‌های قابل تصور به اجرا گذاشت که تمامی تاکتیک‌ها و ابزارهای به کار گرفته شده در تمامی کانون‌های بحرانی شده منطقه، بدون حاصل و در بن‌بست قرار گرفته که استمرار آن برای غرب و شرکای منطقه‌ای آن کشنده خواهد بود. از یمن گرفته تا عراق، سوریه و لبنان، روش‌های نظامی و سخت و تروریستی، ناکام و شکست‌خورده و پرهزینه شده‌اند و راهبردهای جدید آنها در عراق، سوریه و یمن، مسیرهای متفاوت را نشان می‌دهند.

«راهبرد جبرانی امریکا و سعودی» در عراق اینگونه است که به جای مقابله کلان با ایران و ظرفیت‌های مرتبط با ایران، یک حرکت مرموز و هوشمند را در درون نقاط تمرکز راهبردهای ایران دنبال کنند. جمهوری اسلامی با منسجم‌سازی نسبی شیعیان پایه ائتلاف ملی با کردها را شکل داده و تا به حال بر فراز و نشیب تحولات غلبه و آن را مدیریت کرده است. اکنون راهبرد جبرانی از یک‌سو روی انفعال، صنعت و واگرایی در درون شیعه عراق متمرکز شده و از سوی دیگر با تحریک پایه کردی برای رویکرد رفراندوم تجزیه عراق، پایه دوم راهبرد ایران را هدف گرفته است و شانس و توان خود را در رخدادهای جدید دنبال می‌کند. با اینکه عزم جزم مسعود بارزانی، امریکا، سعودی و انگلیس را وسوسه کرده و سفرهای مقتدی صدر به ریاض و حزب‌سازی عمار حکیم، محمد بن سلمان و ثامر سبهان را به وجد آورده است، ولی آنها از چند نکته غافل و از ماهیت رخدادها، شرایط قابل مدیریت و ابزارهای متنوع ایران بی‌اطلاع هستند. همانگونه که کردهای شمال سوریه، امریکایی‌ها را در اولین محله‌های رقه رها کردند، کردهای عراق نیز بساط خوش‌بینی امریکا و سعودی را از زیر پای آنها خواهند کشید و پایان سناریوهای مرتبط با مقتدی صدر و سیدعمار، همچنان برای آنها مبهم است و با تقسیم‌بندی شیعه عراقی- شیعه ایرانی یا شیعه امام خمینی(ره)، ظرفیت‌های مالی، سیاسی و رسانه‌ای خود را مستهلک می‌کنند و باید بدانند که دو روز قبل از سفر، مقتدی صدر با چه کسی دیدار داشته و سیدعمار با چه کسی هماهنگ است و مشروعیت می‌یابد.