کد خبر 759166
تاریخ انتشار: ۱۶ مرداد ۱۳۹۶ - ۰۹:۱۷

در فیلم جدید مومیایی، تام کروز به سرزمین نینوا می‌رود و در آنجا زنی که در «حرم» مدفون شده و او را با نام «آمنت» صدا می‌زند، از یک خواب اهریمنی بیدار می‌کند.

به گزارش مشرق، مواجه «تمدن غربی» با «تمدن شرقی» را می‌توان در بعضی فیلم‌ها و ازجمله در فیلم جن گیر (ویلیام فرید کین) مشاهده کرد. جایی که کشیش «لنکستر مرین» (مکس فون سیدو) در مقابل مجسمه عظیم شیطان (پازوزو) در صحرای نینوا ایستاده است و صدای خشن پارس سگ‌ها توجه پدر مرین را جلب می‌کند. این سبک مواجه با اهریمن همواره برخواسته از شرق، در سالهای اخیر موتیف روایی دنباله‌داری است که در اغلب آثار سینمایی غرب، امتداد تولید پیدا کرده است. سبکی که فریدکین در جن‌گیر بنا گذاشت، کاملا مبنای بصری داشت و هیچ تفسیر و تبیین محتوایی به قاب عکس‌های فیلم اضافه نمی‌شد. 

اما قبل از فیلم جن‌گیر و تاثیر جهانی‌اش برای تفهیم این موضوع کلان آخرالزمانی که اهریمن از شرق برخواهد خواست، «نینا ویلکاکس پوتنام» و «ریچادر شایر» داستانی 9 صفحه‌ای را تحت عنوان «کاگلیوسترو» در مورد کاهن جادوگری مصری که 3000 سال با تزریق نیترات عمر می‌کند را به نگارش درآوردند. «جان ال. بلیدستون» فیلمنامه‌نویس سرشناس هالیوودی بر اساس این داستان نه صفحه‌ای، فیلمنامه «مومیایی» را به نگارش درآورد و قصه‌ای که اهریمن باستانی در شرق خفته و روزی بیدار می‌شود را فرمولیزه کرد.

جان ال. بلیدستون

مستقل از هر قضاوتی در مورد اشخاص،«جان ال. بلیدستون» از بنیانگذاران قصص و روایت‌هایی است که خروش و قیام‌های اهریمنی در عمده فیلمنامه‌هایش را به تاریخ شرق نسبت می‌دهد. او در هالیوود استاکار بزرگ نوشتن فیلمنامه هایی مثل «دراکولا»، «فرانکشتاین» ،«مومیایی» و قصص مرتبط با چنین هیولاهایی است. فیلمنامه نخستین مومیایی را او به نگارش درآورد که این فیلمنامه دستمایه دو نسخه سینمایی در سال‌های 1932 و 1999 قرار گرفت.

اهریمن شرقی چگونه متولد شد؟

از فیلمنامه ارجینال مومیایی (The Mummy) «جان ال بلیدستون»  ، دو فیلم با عنوان مومیایی در سال‌های 1932  و 1999 ساخته شد. هر دو ورسیون سینمایی به اهریمنی زمینی در ردای کاهن اعظم مصر و فرشته نگهبان مرگ می‌پردازد که روح شیطانی دارد و دلباخته یکی از شاهزادگان مصری می‌شود،کاهنی به‌نام «ایمهوتپ».  وقتی شاهزاده «آنوکسونامون» می‌میرد، «ایمهوتپ» با خواندن بخش‌هایی از کتاب سیاه سعی می‌کند او را به زندگی بازگرداند. فرعون از «ایمهوتپ» به استفاده از کتاب سیاه خشمگین می‌شود و دستور می‌دهد  او را زنده زنده مومیائی و در شهر«هامون آپترا»  به خاک بسپارند. 3000 سال در این منطقه جنگ و خونریزی بود و مردمان خبر نداشتند که چه اهریمن بزرگی در زیر این مقبره مدفون است. «مجوسان»، طی نسل‌های متمادی، محافظان مقدس فرعون از مقبره و محل دفن ایمهوتپ و شهر « هامون آپترا» بودند. در ورسیونی که سال 1999 ساخته شده است، شروع رخدادها از زمانی‌ آغاز می شود که انگلیسی‌ها مشغول نبرد با مسلمانان هستند و مجوسان با آن لباس سیاه سمبلی از طالبان به شمار می‌روند. ابزاری انسانی و میلیتاریستی که که واسطه مهار اهریمن درشرق میانه هستند و با غربی‌ها رابطه خوبی دارند. حتی در فیلم بازگشت مومیایی محصول 2001 می بنیم که سردسته مجبوسان برای حمایت از باستان‌شناسان انگلیسی به لندن می‌رود.

در ورسیونی که در سال 1932 ساخته شد، گروهی از دانشمندان مقبره «آنوکسونامون» را قرن‌ها بعد می‌گشایند ، «ایمهوتپ» در کالبد یک دانشمند زشت روی مصری به‌ نام «آردت بی» حیات دوباره می‌یابد و سعی می‌کند «آنوکسونامون» را دوباره زنده کند، اما توفیقی نمی‌یابد. پس از آن با دختری به‌نام «هلن« مواجه می‌شود و  به تصور اینکه روح معشوق او در کالبد «هلن»  قرار گرفته، رازش را با او در میان می‌گذارد. «هلن» نیز یکی از الهه‌های مصری را به کمک می‌طلبد و الهه با نیروئی جادوئی «آردت بی» را نابود می‌کند.

در روایت‌های متعدد مومیایی از 1932 تا سال 2017 ، هیولای اصلی فیلم همواره از شرق وارد محیط کشورهای غربی می‌شود و چنین دستمایه روایی، یک موتیف محتوایی ثابت است. در واقع ریشه چنین نگره ‌سینمایی را باید در روایت‌های دراکولایی (دراکولای برام استوکر) و داستانهایی درباره مومیایی ها جستجو کرد. درونمایه اصلی مومیایی ظهورموجودی اهریمنی در شرق میانه و جدل دانشمندان و باستان شناسان غربی با موجود باستانی است.

دست اهریمن از کدام آستین بیرون آمد؟!

فیلم دست مومیایی ادامه فیلم اول نیست، اما تم و پیرنگ فیلم ،قرینه فیلم نخست ، محصول سال 1932 است. روایت فیلم،درباره کاریس شاهزاده مصری است که دل در گروه محبت شاهزاده آنانکا دارد و پس از مرگ زودهنگام معشوق،کاریس می‌کوشد که با استفاده از روش‌های پزشکی مرسوم او را زنده کند. روایت فیلم در قرن‌ها بعد با دو دانشمند آمریکایی دنبال می شود که مقبره آنانکا و کاریس را کشف می کنند و پیکره آنانکا را به موزه ای در نیو انگلند آمریکا می برند.

آمون کاهن اعظم مجوس با عصاره گیاهی جادویی کاریس را بیدار و به یک موجود فنا پذیر تبدیل می‌کند و همراه با وی به آمریکا می‌رود تا آنانکا را دوباره به مصر بازگردانند. اما مومیایی در آتش خشم آمریکایی‌ها می سوزد. این فیلم بیشتر از آنکه شبیه قسمت نخست مومیایی باشد شبیه فیلم فرانکشتاین است و حتی بازیگر نقش مومیایی همان بازیگر فرانکشتاین است. سه دنباله دیگر با عنوان مقبره مومیائی (هارولد یانگ، 1942)، روح مومیائی (رجینالد لی‌برگ، 1944) و نفرین مومیائی (لسی گودوینز، 1944) ساخته شد که هیچکدام آثار برجسته‌ای نبودند.  

شاهزاده تاریکی برمی‌خیزد!

فیلم مومیایی محصول 1959 باسازی دوباره فیلم «دست مومیایی» است. روایت مومیایی محصول 1959 در مورد دو دانشمند انگلیسی که پیکره  «آنانکا» را به موزه ای در لندن می‌برند و «کاریس» به قصد بازگرداندن و زنده کردنش به لندن می‌رود. در آن‌جا با دیدن همسر دانشمند، به جای کشتن بنینگ دانشمند، اربابش «محمد اَخیر» را به قتل می‌رساند. این فیلم را نمی‌توان بازسازی مومیائی (کارل فرویند، 1932) به‌شمار آورد. طرح داستانی‌اش بیشتر به دست مومیائی (کریستی کابان، 1940) شباهت دارد البته برای این فیلم چند دنباله دیگر هم ساخته شد.  نفرین مقبره مومیائی (مایکل کارراس، 1964)، کفن مومیائی (جان گیلینگ، 1967)، که بدترین نوع دنباله سازی برای این مجموعه است و بهترین فیلم‌ انگلیسی از مجموعه «مومیائی»، خون معبد مومیائی (ست هولت و مایکل کارراس، 1971)، برمبنای داستان «گوهر هفت ستاره برام استوکر» است که روایت فیلم و گونه معمایی آن با سایر آثار انگلیسی درباره مومیایی ساخته شده بسیار متفاوت است.

روایت این فیلم درباره شاهزاده تاریکی «پرنسس ترا»ست که گروهی از باستان‌شناسان انگلیسی موفق می‌شوند او را در یکی از معابد مصری پیدا کنند و با خود به لندن ببرند. وقتی فاچز باستان شناس شاهزاده تاریکی را پیدا می‌کند ناگهان خون تازه‌ای در رگ‌هایش جاری می‌شود و فرزند دختر او نیز مارگارت (والری لئون)  همزمان با این اتفاق به دنیا می‌آید. مارگارت دقیقا زمانی متولد می‌شود که پدرش به شاهزاده تاریکی می‌نگرد و «فاچز» باستانشناس معتقد است که روح پرنسس ترا در کالبد دخترش تجلی پیدا می‌کند. جولیان کوربرک (جیمز ویلرز) یک شیطان پرست انگلیسی، به تدریج به دختر «پرفسور جولیان فاچز» نزدیک می‌شود و با مارگارت ارتباطات برقرار می‌کند و حقایق را درباره پرنس تاریکی به مارگارت می‌گوید. زمانیکه «کوربرک» سعی می‌کند دوباره ترا را احیا کند پدر باستانشناس و دخترک با نیزه‌ای باستانی که گوهری گرانبها بدان متصل است،  شاهزاده تاریکی را به قتل می‌رساند، اما شاهزاده تاریکی خودش را در کالبد نیمه جان مارگارت دوباره احیا می‌کند.  

نسبت دادن اهریمن به نام‌ها و مکان‌های مقدس شرقی

در اغلب روایت‌های حول مومیایی اغلب یک زن افسونگر وجود دارد که با دنیای تاریکی‌ها و جهان نفرین‌های سیاه ارتباط دارد. تقریبا بیش از 7 فیلمی از  10 فیلمی که با محوریت یک مومیایی برخواسته از شرق ساخته شده‌اند، الگوی داستانی خود را از رمان« گوهر هفت ستاره برام استوکر» گرته‌برداری کرده‌اند. زنی که روح خود را به شیطان فروخته است و پرنس تاریکی شناخته می‌شود و در شرق میانه مدفون است و توسط ماجرایاجویان و دانشمندان غربی کشف می‌شود و این اهریمن سعی می‌کند با بهره‌بری از قدرت‌های اهریمنی، ارتش تاریکی را در شرق احیا کند.

روایت این زن اهریمنی در فیلم مومیایی ساخته «الکس کارتزمن» محصول 2017 دوباره تکرار می‌شود. زنی اهریمنی که در گذشته روح خود را به شیطان فروخته است تا جانشین پدرش شود، اما توسط مصریان باستان به جایی دوردست برده می‌شود و در آنجا دفن می‌شود. این مکان جایی جز نینوا نیست و نیک مورتون (تام کروز) آمریکایی تحت عنوان "آزادی خواه آثار باستانی" این مکان را در نینوا را با نام حرم کشف می‌کند.

چه کسی در این حرم مدفون است و نامش چیست؟

نام این زن مدفون شده در سرزمین نینوا را راسل کرو بازیگر نقش هنری جکیل در فیلم مومیایی، «آمنه» تلفظ می‌کند اما در سایت معروف IMDB نام کاراکتری که سوفیا باتلاس بازی می‌کند Ahmanet ، خدای بنیادین جهان در فرهنگ مصر باستان، همسر آمون، مادر رع و محافظ فرعون عنوان می‌شود. در زبان انگلیسی نام مادر پیامبر اسلام را بدین صورت Aminah bint Wahb می نویسند و نوع تلفظ آن بیشتر شبیه «اَمینه» است. اما مسلمانان فارس و عرب زبان، نام مادر پیامبر اسلام را «آمنه» تلفظ می‌کند نیک مورتون (تام کروز) در نقش افسر آزادیبخش برای کشف محل استقرار این زن شیطانی نقشه‌ای در دست دارد که عبارت انگلیسی حرم بروی آن درج شده است.

در فیلم در دیالوگی کوتاه در مورد معنای حرم بحث می‌شود. آیا حرم به معنای گنج نفرین یا دانش ممنوعه است. در واقع عبارت حرم اخیرا در فیلم‌های آمریکایی استفاده می‌شود و پیش از این عبارت temple مترادف با کلمه معبد در مورد مومیایی‌ها استفاده می‌شد.

اگر برداشتی بومی از مجموعه فیلم‌های مومیایی داشته باشیم و در قیاسی تطبیقی حتی بر انطباق‌های واقعی اصرار نداشته باشیم، بی شک اصرار سازندگان بر نوع تلفظ بازیگران بر نام مقدس مادر پیامبر اسلام و اینکه مقبره آمنه در سرزمین نینوا، در مکانی با عنوان حرم قرار دارد، زمینه برداشت‌های دیگری را فراهم می‌آورد. «نیک مورتون» عضو ارتش ایالات متحده به همراه یک نظامی دیگر به مکان حرم حمله‌ور شده و با محافظان حرم مواجه نظامی دارند. این مواجه و سبک تسخیر حرم، نمی‌تواند به آنچه در شرق میانه رخ می‌دهد بی ارتباط باشد. طبیعی است گروهی از اعراب که از این منطقه محافظت می‌کنند و مدافعان حرم هستند و فیلم به صورت رندانه و تمثیلی با اشارات غیرمستقیم به یک موضوع کاملا قابل استنباط برای مخاطب جهانی اصرار دارد.

با این حال هر ذهن پرسشگری، بدون توهم توطئه نمی‌تواند انتقال چنین مفاهیمی را در برداشتی استعاری و تمثیلی موهن تلقی نکند. نکته جالب این است که در زمانیکه فراعنه در مصر حاکم بودند از سال 539 قبل از میلاد، ایرانیان به مدت 11 قرن بر خاک عراق حکومت می‌کردند و با ظهور اسلام بود که سرزمین عراق به تسخیر ایرانیان درآمد و تاکید بر دفن آمنه به عنوان پرنسس مصری که روح خود را به شیطان فروخته ،در سرزمین نینوا، در مکانی به نام حرم، در دوران مصر باستان که حاکمیت عراق در دست ایرانیان بود،گویای وضعیت نمایشی استعاری و تمثیلی است. اگر در باسازی فیلم مومیایی در سال 1999 قصه فیلم به شبه طالبان سیاه‌پوش مجوس به عنوان مدافعان معبد تاکید دارد، در این فیلم مردمان بومی عراق از حرم آمنه دفاع می‌کنند و وجه مشترک اغلب همه این آثار همچنان تاکید بر همان مولفه روایی برخواستن اهریمن از شرق دارد.  

فیلم با داستان یک جنگجوی صلیبی مسلمان کش آغاز می‌شود که با یک گوهر گرانبها دفن می‌شود. پس از سال‌ها اجساد مردان صلیبی در مرحله حفر تونل‌های زیر زمینی لندن کشف شده و دکتر «هنری جکیل» (راسل کرو) عضو "انجمن سلطنتی مخفی" در دولت انگلستان قصد دارد اهریمن احیا شده از شرق را دوباره متوقف کند. دکتر جکیل اشاره می‌کند« آمنه» موجودی فراتر از موجودات باستانی است که آنها با آن روبرو شده‌اند. آمنه قدرت اداره زندگی و مرگ را خواهد داشت و نیک مورتون را پس از حادثه سقوط هواپیما احیا کرده و قصدش این است که کالبد نیک را تسلیم شیطان کند. در این فیلم از خنجر سث دائما نام برده می‌شود. گروه باستانشناسان انگلیسی با هدایت دکتر جکیل دنبال خنجر سث هستند. خنجری که  یه تکه جواهر قرمز رنگ بزرگ روی قسمت ابتدایی خنجر نصب شده است. آمنه قصد داشته که همسرش را با این خنجر به قتل برساند تا «لوسیفر» بتواند کالبد او را تسخیر کند. قصد آمنه بازگرداندن شیطان است چون او روح خود را به اهریمن فروخته است. اما شوالیون صلیبی مسلمان کش سال‌ها قبل پی به راز خنجر برده‌اند واین سنگ گرانبها همراه با پیکر یکی از صلیبیون دفن کرده‌اند. ظهور آمنه از درون معبد توام می شود که با زمانی که آرامگاه صلیبیون را یافته‌اند. سث خدای مرگ مصری‌ها بوده و خنجر و سنگ  در کنار هم قدرتی را ایجاد می‌کنند که می‌تواند سث را فناناپذیر کند. البته سنگ درخشان قرمز رنگ قرن‌ها پیش توسط جنجگویان صلیبی از مسلمانان دزدیده شده تا خنجر احیای شیطان کامل نباشد.

سث موجودی است که در قرائت‌های مذهبی به عنوان شیطان و لوسیفر شناخته می‌شود و قرار است با ترکیب خنجر و سنگ، نیک به عنوان منتخب آمنه قربانی شود تا شیطان در او حلول کند. آمنه توسط دکتر جکیل اسیر شده است و این اهریمن کهنه کار وقتی متوجه می شود گروه دکتر جکیل سنگ را پیدا کرده‌اند، با نیروهای فراطبیعی در لندن دست به عملیات تروریستی مهیبی می‌زند تا بتواند از دسترسی نیک موترون به سنگ جادویی جلوگیر کند. آمنه به محل دفن صلیبیون می‌رود و جنگجویان مسلمان‌کش به احترام آمنه در مقابلش می ایستند. نیک به جای اینکه خنجر را و سنگ را آمنه در سینه اش فرو ببرد، خود دست به این کار می‌زند تا پذیرای لوسیفر در کالبد خویش باشد، در صحنه پایانی می‌بینیم، این هیولا راهی صحراهای عربی شده و لباس عربی به تن دارد. در صحنه پایانی نیک مورتون هیولا را می‌بینیم که در صحرا با همراهش به مسیر تازه‌ای پای گذاشته‌اند و مشخص نیست کدام هیولای عربی را قرار است در شرق میانه تسخیر کنند.

منبع: فارس