هر کس مشخصه ای برای تقی دژاکام بیان می کند و او را با رفتاری خاص می شناسد، برخی به سفرهای مکررش به عتبات عالیات اشاره می کنند و عده ای او را به کتاب و کتاب خوانی می شناسند.

به گزارش مشرق، هر کس مشخصه‌ای برای تقی دژاکام بیان می‌کند و او را با رفتاری خاص می‌شناسد، برخی به سفرهای مکررش به عتبات عالیات اشاره می‌کنند و عده‌ای او را به کتاب و کتاب‌خوانی می‌شناسند اما وجه اشتراک سخنان دوستان دور و نزدیک تقی دژاکام درباره او مربوط به "خنده‌های لاکچری"‌اش می‌شود، خود دژاکام هم به این موضوع معترف است و در قسمتی از گفت‌وگو می‌گوید: "هر کس ما را می‌شناسد با این خنده‌ها می‌شناسد" و همین خنده‌هاست که سبب می‌شود خبرنگار سابق کیهان که از حسین شریعتمداری هم در این رسانه با سابقه‌تر است به خندوانه دعوت شود، دعوتی که البته از سوی دژاکام پذیرفته نمی‌شود.

کار رسانه‌ را از سال 68 با روزنامه کیهان آغاز کرده و اکنون در 51 سالگی در خبرگزاری فارس مشغول است، معتقد است که فضای هیچ تحریریه‌ای آزادتر، مفرح‌تر و شادتر از روزنامه کیهان نیست و این روزنامه با تمام سلایق سیاسی که در آن مشغول هستند با سعه صدر برخورد می‌کند و در این همین رابطه‌ خاطره‌ای از ازدواج خبرنگار کیهان با خبرنگار روزنامه صبح امروز می‌گوید و نحوه برخورد با این دو خبرنگار در این دو رسانه.

دژاکام می‌گوید: زمانی در کیهان به مهدی محمدی می‌گفتیم "جوجه فیلسوف" و این جوجه فیلسوف امروز یکی از بهترین‌ تحلیلگران فضای سیاسی کشور است و علت پیشرفت امثال مهدی محمدی و کامران نجف‌زاده این است که در کیهان به آن‌ها اجازه پروبال باز کردن و اجازه اشتباه کردن دادند و مطالب آن‌ها را به این بهانه هنوز "بچه‌سن" هستند پاره نکردند برخلاف روندی که پیش از حضور نیروهای انقلابی در کیهان مرسوم بود.

جزو اولین گروهی است که پس از جنگ تحمیلی برای زیارت عتبات عالیات وارد عراق می‌شوند و پیش از برگزاری پرشور پیاده‌روی اربعین هم جزو اولین گروه‌هایی است که در مسیر پیاده‌روی گام بر‌می‌دارد، سالانه چند بار به زیارت عتبات عالیات می‌رود و این را نتیجه‌ حاجتی می‌دادند که زیر قبه امام حسین(ع) مستجاب شده است؛ از توهین‌های اخیر به خبرنگاران متاسف است و دیکتاتوری دولت حسن روحانی در برخورد با رسانه‌ها را در طول تاریخ انقلاب بی‌سابقه می‌داند.

مشروح گفت‌وگوی دانا با تقی‌ دژاکام روزنامه‌نگار با سابقه را در ادامه بخوانید:

جناب دژاکام سلام

سلام

بفرمایید که چه سالی و در کجا متولد شدین؟

من متولد اردیبهشت 1345 هستم.

در تهران متولد شدین؟

بله در تهران.

اصالتا تهرانی هستین؟

بله تمام اقوام ما تهرانی هستند.

از چه زمانی وارد کار خبر شدین؟

سال 68، درست از اوایل سال 68 وارد کار روزنامه شدم، البته قبلا چند مطلب از من در روزنامه‌ چاپ شده بود، یک، دو بیتی برای شهیدی بود که به مرحوم حسن منتظر قائم، برادر شهید منتظر قائم ماجرای طبس که آن زمان مدیر کیهان فرهنگی بود دادم و در روزنامه چاپ شد، یک گزارشی هم از راهپیمایی 22 بهمن نوشته بودم، یک روز 22 بهمنی بود که نزدیک تئاتر شدم تا در جشنواره فجر نمایش ببینم که آقای دعایی را دیدم، مطلب را همان‌ جا مطالعه کرد و گفت عکس داری به ما بدهی گفتم بله، یک قطعه عکس دادم چند روز بعد دیدم اولین مطلب رسمی من در روزنامه اطلاعات با عکس و اسم خودم به چاپ رسیده است.

اولین مطلبی که از من چاپ شد مطلب کیهان فرهنگی بود اما اولین مطلبی که خودم دادم به روزنامه همان مطلبی بود که به آقای دعایی دادم و از سال 68 هم به طور رسمی با دعوت آقای مهدی نصیری وارد کیهان شدم.

از همان ابتدا با کیهان شروع کردین؟

بله

از همان اول هم با سرویس استان‌ها؟

نخیر، خیلی چرخیدم، آن ابتدا که وارد کیهان شدم سرویسی بود به اسم سرویس اندیشه‌ها که بعدها شد سرویس مقالات، در آن سرویس مشغول کار شدم، شش ماه بعد دبیر سرویس ما برای ادامه‌ی تحصیل رفت خارج از کشور و من دبیر سرویس شدم و بعد هم در سرویس‌های مختلف مثل سرویس سیاسی  اجتماعی و شهرستان‌ها کار کردم.

تحریریه کیهان یکی از شادترین و آزادترین تحریریه‌ها است

تصویری که از کیهان در ذهن مخاطلبان است، تصویر عده‌ای خشکه مقدس است که دور هم جمع شده‌اند، آیا فضای کیهان همین طور است؟

خیلی سوال خوبی بود، این تصور واقعا وجود دارد و بعضی‌ها وقتی من را می‌بینند یا در فضای اجتماعی ارتباط برقرار می‌کنند، می‌گویند، باور نمی‌کنیم تو یک کیهانی باشی یا کیهان چنین کسی را داشته باشد، واقعیت این است که تصوراتی که از کیهان، تحریریه کیهان و بچه‌های کیهان بین مردم و رسانه‌ها ساخته‌اند تصور کاملا غلطی است و عمدا هم این را القا می‌کنند.

من دراین حدود 25 سالی که در رسانه‌ هستم، در خبرگزاری‌ها و رسانه‌های مختلف کار کردم، از رسانه‌های مختلف دوستان زیادی دارم و تقریبا به تحریریه‌ همه رسانه‌ها سر زدم و امروز به ضِرس قاطع می‌گویم و ثابت می‌کنم که تحریریه‌ روزنامه کیهان چه امروز، چه پنج سال قبل، چه ده سال قبل و چه بیست سال قبل یکی از آزادترین، مفرح‌ترین و شادترین تحریریه‌‌هایی است که من دیدم.

در تحریریه کیهان از طرفداران یاالثارت الحسین بودند تا طرفداران مجاهدین انقلاب، از طرفداران لیبرال و مهندس بازرگان داشتیم تا کسانی که حاج  منصور آن‌ها ترک نمی‌شود، حتی آن اوایل کسانی بودند که تمایلاتی به قبل از انقلاب داشتند، اما با سعه صدر آن‌ها را حفظ کرده بودند تا بازنشستگی‌شان فرا برسد، راحت‌تر بگویم آن سال‌ها همه جوره داشتیم، سلطنت‌طلب، حزب‌اللهی ناب، خط امامی، چپ اسلامی، راست سنتی، لیبرال؛ اما همه با هم خوب کار می‌کردند، با هم تفریح می‌کردند و اینطور نبود که چشم دیدن یکدیگر را نداشته باشند.

ما 12، 13 نفره با هم می‌ر‌فتیم برای ناهار، سر میز با یکدیگر بحث می‌کردیم، می‌گفتیم و می‌خندیدیم، با هم نوشابه می‌خوردیم، فوتبال بازی می‌کردیم، سینما می‌رفتیم و من این فضا را در روزنامه‌های دیگر به این شدت و فراگیری ندیده بودم.

ماجرای ازدواج یک کیهانی با یکی از طرفداران سعید حجاریان

اجازه بدهید خاطره‌ای برای شما تعریف کنم تا ادعای کسانی که صحبت از سعه صدر، تحمل، مدارا و آزادی اندیشه می‌کنند کاملا مشخص شود؛ ایام اوج دوم خرداد بود، شاید چند ماهی از دوم خرداد گذشته بود، یکی از بچه‌های عکاس کیهان عاشق یک خانمی شد که در روزنامه صبح امروز آقای حجاریان کار می‌کرد، این خانم در بخش فرهنگی روزنامه صبح امروز کار می‌کرد و این دوست ما که امروز عکاس معتبری هم شده و آن موقع البته عکاس نبود و در تحریریه مشغول بود،عاشق خانم خبرنگار روزنامه صبح امروز شد.

نمی‌دانم از اینکه اسمش را بیاورم رضایت دارد یا نه، اما ما انقدر شوخی می‌کردیم و بگو بخند داشتیم که خودش تعجب می‌کرد و می‌گفت "من با دختری از طرفداران سعید حجاریان ازدواج کردما!" ما هم می‌گفتیم خب چه اشکالی دارد، بالاخره ازدواج کردی شیرینی بده، بستنی بده و این حرف‌ها، به طور کلی خیلی راحت برخورد می‌کردیم.

این‌ها ازدواج کردند و شاید به یک ماه نرسید که این خانم را از روزنامه صبح امروز آقای حجاریان اخراج کردند و گفتند با یک "کیهانی" ازدواج کردی، یعنی کیهان که اسمش این بود آدماهای بسته، منجمد، متحجر و متعصبی هستیم این‌طور با بگو، بخند و شادی و تبریک برخورد کردیم و آن‌ها در طی کمتر از یک ماه پس از عقد این دو نفر، آن خانم را اخراج کردند و این خروجی روزنامه‌ای بود که زیر لوگو آن نوشته بود " دانستن حق مردم است".

این را با کیهان مقایسه کنید، ببینید چه رفتاری داشتند، مواردی دیگری هم بود برای مثال آقای نوری‌زاد در کیهان ستون ثابتی داشت و البته هیچ وقت هم در کیهان حاضر نمی‌شد، همیشه مطالبش را فکس می‌کرد و دوستان هم در روزنامه منتشر می‌کردند، آقای نوری‌زاد پس از یک انتخاباتی که تا نزدیکی ابطال پیش رفت و مسئول آن هم آقای تاج‌زاده بود، مطلبی نوشت و در آن تعریزی کرده بود که شورای نگهبان و تاج‌زاده اشتباه کرده‌اند البته خیلی ملایم به این موضوع پرداخته بود، اما کیهان این مطلب را کار نکرد چرا که نوری زاد فقط شعار داده بود و هیچ سندی در آن مطلب نبود، نوری‌زاد این مطلب را برای روزنامه ایران فرستاد و در آن زمان مدیر مسئول این روزنامه از طرفداران مجاهدین انقلاب بود و مطلب هم چاپ شد؛ با وجود اینکه ابتدا به شورای نگهبان انتقاد شده بود و بعد به تاج‌زاده و مطلب هم خیلی ملایم بود اما فردای آن روز دستور دادند آن سه نفری که در انتشار این مطلب نقش داشتند را اخراج و به روزنامه ایران ممنوع‌الورود کنند، اتفاقی که هیچ‌گاه در روزنامه کیهان رخ نداد.

شاید مواردی بوده که مطلبی چاپ شود که خلاف مواضع کیهان باشد که دراین موارد به فرد گفته‌اند که این مطلب خلاف مواضع کیهان است اما هیچ کسی را اخراج یا ممنوع‌الورود نکردند، شاید داشتیم کسی که در خبری سوء استفاده مالی داشت و به محض اینکه کیهان فهمید، فرد خاطی را بدون توجه به گرایش سیاسی اخراج کرد و اتفاقا این فرد بلافاصله بعد از اخراج هم جذب مجموعه آقای احمدی‌نژاد شد، در کیهان این مسائلی که با هویت خبرنگار ارتباط داشت تحمل نمی‌شد اما مسائل سیاسی به شدت تحمل می‌شد؛ مثلا در همین اواخر کسی  را داشتیم که اصلا بشار اسد را قبول نداشت ولی با او همان رفتاری می‌شد که با برادرش که بچه حزب‌اللهی به اصطلاح تند هم بود همان برخورد انجام می‌شد، سعه صدر کیهان، نشاط کیهان بگو،بخندی که در کیهان بود و تفریحاتی که بچه‌ها با هم داشتند را من در جای دیگری نه دیدم و نه شنیدم.

چون شناختی از خندوانه نداشتم در آن حاضر نشدم

به خندوانه دعوت شدین و نرفتید؛ چرا؟

به من آخر وقت اعلام کردند، قبل از روز خبرنگار دو سال پیش بود و به من گفتند تا نیم ساعت، یک ساعت دیگر به ما خبر بدهید، من هم تا آن زمان خندوانه را ندیده بودم، یکی، دوبار در میهمانی‌ها دیدم بودم و مثل امروز خیلی فراگیر و پربیننده نشده بود، سال 94 یا 93 بود به نظرم، گفتم نه، طرف مقابل گفت حیفه‌ها! شما خبرنگار با سابقه‌ای هستید و همه هم شما را با خنده‌هاتون می‌شناسند، یعنی هر کس ما را می‌شناسد با این خنده‌ها می‌شناسد، که گفتم نه چون با برنامه آشنایی ندارم نمی‌آیم، بعد از نیم ساعت همه گفتند برنامه شاد و مفرحی است و با خاطراتی که داری می‌توانی برنامه را مفرح کنی که زنگ زدم و گفتند دیگر دیر شده و شخص دیگری را جایگزین کردیم.

جایگزین شما چه شخصی شد؟

جایگزین خبرنگار نیامد، با اینکه روز خبرنگار بود کسی را به عنوان خبرنگار نتوانستند انتخاب کنند و شخص دیگری جایگزین شد برای آن روز، چرا که دو سه روز قبل از پخش بود و باید برنامه را ضبط می‌کردند و به همین دلیل هم شخص دیگری را دعوت کردند.

"جوجه فیلسوف" کیهان

یک نسل خوبی از شما و دوستانتان و خیلی‌های دیگر در کیهان تربیت شد که همه به نحوی در کار رسانه گل کردند، پیشرفت این نسل حاصل چه چیزی بود؟

یک ویژگی مهمی که باعث شد این‌ها رشد کنند، اختیار تام دادن به این‌ها بود، شاید اولین یا دومین بچه‌حزب اللهی که وارد تحریریه کیهان شد من بودم، البته بقیه هم بچه مسلمان و متدین بودند ولی با عنوان نسل انقلاب آقای نصیری من را انتخاب کرد و به من گفت که اینجا هر کاری که دلت می‌خواهد انجام بده و همه‌ کار‌ها را یادبگیر، دست من را باز گذاشت، من ستون جدید تاسیس می‌کردم و الان هم کانالش را در تلگرام با نام " آب و آتش" دارم که گزیده کتاب می‌گذاشتم و تقریبا یک روز در میان هفت، هشت گزیده کتاب می‌گذاشتم و هر پیشنهادی که می‌دادم اگر عملی بود قبول می‌کردند؛ من در کار خبری اشتباه زیاد کردم و اشتباهات فاحشی هم داشتم ولی اجازه اشتباه کردن را به من دادند، اجازه پر و بال باز کردن را به نجف‌زاده و مهدی محمدی دادند؛ مهدی محمدی آن اویل که آمده بود ما به او می‌گفتیم "جوجه فیلسوف"، کوچک بود، بحث می‌کرد و ما هم تعجب می‌کردیم که بچه‌ای به این سن و سال  می‌آید انقدر جدی و محکم روی مباحث بحث می‌کند و همان "جوجه فیلسوف" الان یک تحلیلگر مسلط فضای سیاسی کشور است، به خاطر اینکه دستش را باز گذاشتند و از او استفاده کردند و اگر مطلبی می‌نوشت استفاده می‌کردند نه به این عنوان که تو بچه‌ای مطلبش را پاره کنند.

اوایل که آمدیم می‌گفتند دوره قبل از ما اگر کسی می‌آمد مطلب خوب هم می‌نوشت تا سه ماه مطالب او را پاره می‌کردند تا این فرد کم کم تلاش کند و خودش را بکشد بالا، این روشی بود که قبل از آمدن نیروهای انقلاب در تحریریه رایج بود، مثلا زمان آقای رضا تهرانی و شمس‌الواعظین اینطور بود، می‌گفتند تا سه ماه هر چه نوشت پاره کنید تا آدم قوی شود اما در دوره آقای نصیری و صفارهرندی که این بچه‌ها رشد کردند، طوری بود که اجازه می‌دادند هر کس هر مطلب خوبی که داشت حتی اگر اولین مطلبش بهترین مطلب او هم بود منتشر می‌شد، این بچه‌ها معمولا از صفحه مدرسه شروع کردند و آمدند صفحه نسل سوم که صفحه جوانانه کیهان بود و کیهان با همین صفحه نسل سوم، نسلی را تربیت کرد که خیلی‌ از آن‌ها امروز در روزنامه‌های مختلف فعالیت می‌کنند و در هر روزنامه‌ای که بروید عده‌ای را از بچه‌های صفحه نسل سوم کیهان می‌بینید که امروز در آن روزنامه‌ها به عنوان یک نقش‌آفرین اصلی حضور دارند و فعالیت می‌کنند.

دعایی که زیر قبه امام حسین مستجاب شد

عتبات زیاد می‌روید و صفحه‌ شخصی شما کلا به دو بخش عمده تقسیم می‌شد، یا عکس غذا بود یا عکس زیارت و جایی هم گفتید که هزینه سفر شما از مشهد کمتر می‌شود، چطور هزینه‌های شما کم می‌شود؟

عکس غذا خیلی کم است در صفحات من، شاید بین یک هزار و 400 پستی که من در اینستاگرام منتشر کردم سه یا چهار پست عکس غذا باشد اما عتبات زیاد است؛ ما برای اولین بار زمان صدام مشرف شدیم کربلا، یعنی اولین گروهی که رسما با ویزای عراق، بعد از جنگ وارد عراق شد یک گروه 15 نفره‌ای از خبرنگاران بود که برای پوشش انتخابات ریاست جمهوری صدام اعزام شده بود و من هم بین آن‌ها بودم؛ بعد از این سفر اولین باری که با گروه 110 نفره وبلاگ‌نویسان مشرف شدیم، یک نفر توصیه‌ای به ما کرد، از این مدیر کاروان‌ها؛ گفت توصیه می‌کنم چون حاجت زیر قبه امام حسین مستجاب است این حاجت را مسئله‌ای قرار دهید که فزاینده باشد و حاجت خود را این قرار دهید که خدا مرتب زیارت عتبات را نصیب شما کند تا هربار که می‌آیید یک حاجت مستجاب داشته باشید.

من همین‌کار را کردم یعنی به محض اینکه رسیدم زیر قبه امام حسین، خواستم خدا توفیق زیارت مکرر را نصیب من کند و آقا هم لطف کردند و دعای ما را مستجاب کردند و به توفیق دعایی که امام حسین مستجاب کرد، دوستان خوبی که همسفران خوبی هم هستند نصیب ما کرد، ما همواره با دوستان گروه "چله" در مناسبت‌های مختلف مثل اربعین و عرفه مشرف می‌شویم و البته در طول سال هم یک بار با خانواده مشرف می‌شویم.

هزینه‌های شما چطور کمتر از مشهد می‌شود؟

ما در مناسبات‌هایی می‌رویم که بلیط‌های چارتری ارزان است و شده که با 50 هزار تومان یا 70 هزار تومان هم بلیط پیدا کرده‌ایم و رفته‌ایم، هزینه رفت  و برگشت ما چیزی حدود 200 یا 300 هزار تومان می‌شود، در عراق هم شبی حدود 10 تا 15 دینار پول مسافرخانه می‌دهیم و غذا هم فلافلی می‌خوریم، یا گاهی مهمان حضرات می‌شویم و...؛ این خیلی برای ما ارزان‌تر از مشهد یا کاروان‌های عتبات می‌شود، امروز کاروان‌ها چیزی حول و حوش دو میلیون 400 هزار تومان می‌گیرند و اگر بخواهیم همین سفر را به مشهد برویم یک هتل متوسط بگیریم و پول هواپیما بدهیم شاید یک و نیم برابر این هزینه عتبات ما می‌شود.

هزینه هر سفر شما چقدر می‌شود؟

معمولا حدود 700 هزار تومان

چند روز می‌مانید؟

حدود 4 شب

پیوند برادری زیر ایوان نجف

ماجرای "چله" چیست؟ ماجرای "پیوند برادری زیر ایوان نجف"، در این گروه "چله" همه مدل سلیقه سیاسی هم دیده می‌شود.

بله، همه زیر پرچم امام حسین جمع شدیم؛ ما یک‌سال با دو تن از دوستان ،در اربعین سال 90 مشرف شدیم کربلا، آن زمان پیاده‌روی اربعین هنوز چنین شوری نداشت، ما آوازی شنیده بودیم که در اربعین چنین مراسمی است، رفتیم و در مسیر همه کشورها بودند از بحرین و کشورهای حاشیه خلیج فارس تا کشورهای اروپایی و آمریکایی همه می‌آمدند، ایرانی خیلی کم دیدیم فقط یک گروهی که آقای پناهیان از دانشجویان آورده بود را دیدیم.

ما مهمان بخش فرهنگی حرم حضرت عباس(ع) بودیم و آن‌ها گله کردند که چرا ایرانی‌ها در مسیر راهپیمایی نیستند، این یک خروش عمومی و مهمی است که جای ایرانی ها در آن خالی است؛ گفتند ما هزینه‌اش را قبول می‌کنیم شما سال آینده 40 نفر از کسانی که رسانه‌ای هستند، مثلا نویسنده، روزنامه نگار، عکاس، فیلمبردار، رمان نویس و فعالان مجازی برجسته را بیاورید اینجا تا اخباری تهیه کنند و این مسیر را به ایرانی‌ها معرفی کنند.

ما با دوستان برگشتیم و جلسه گذاشتیم، از حوزه‌های مختلف چند اسم را ریختیم وسط، از مستندسازان اقای سهیل کریمی،از روحانیون آقای زائری را من گفتم، چند عکاس خوب را مقایسه کردیم، به رضا امیر خانی گفتم که گفت خیلی دوست دارم بیام ولی روحیه‌ام اینطور است که اگر تنها باشم و مطلبی بنویسم بیشتر اثرگذار می‌شود و الزامات کار گروهی شاید دست و پای مرا بگیرد، چند شاعر خوب داشتیم مثل آقای حامد حجتی، نویسنده و داستان نویس هم در جمع بود، خودم سفرنامه نوشتم و به طور کلی یک گروه چهل نفره‌ای شد که از همان جا آن را با اسم "چله" پایه گذاری کردیم، "چله" به این دلیل که هم چهل نفر بودیم و هم "چله" به معنای اربعین که دو منظوره شد اسم گروه.

گروه از آن زمان شکل گرفته و تا امروز هم پایدار است البته محبت‌های دوستان روز به روز بیشتر می‌شود تقاضای ورود به این گروه زیاد است ولی دوستان سخت‌گیری می‌کنند و می‌گویند بیشتر از 40 نفر نشویم، البته ایام اربعین الان حدود 120 نفر می‌رویم ولی مابقی روزها که اگر جلسه‌ای داشته باشیم خود 40 نفر بچه ها هستند.

فشار دولتی‌ها برای تعطیلی 20:30

در این چند وقت از خانم بازیگر تا وزیر و حراست سازمان حج به خبرنگاران توهین می‌کنند، نظر شما در خصوص این توهین‌های اخیر چیست؟

خیلی تاسف بار است، مسئله‌ای که وجود دارد این است که هر چه به زمان حال حاضر نزدیک می‌شویم، توهین‌ها گسترش پیدا می‌کند و هر چه به عقب برمی‌گردیم شأن خبرنگار بیشتر رعایت می‌شد، یعنی اگر جایی به اسم خبرنگار وارد می‌شدی به احترامت بلند می‌شدند یا امکانات را فراهم می‌کردند تا خبر و گزارش خوبی منتشر شود.

در دو سه سال اخیر هم از سوی دولت و وزرا و هم از سوی سلبریتی‌ها به خبرنگاران توهین می‌شود و این میزان توهین به خبرنگاران بی‌سابقه است، نمی‌دانم این توهین‌ها با همین شدت قرار است ادامه داشته باشد یا خیر و آیا این فضای بسته‌ای که برای خبرنگاران ایجاد شده آیا باز هم ادامه پیدا خواهد کرد یا نه.اما این اتفاقات جای تاسف دارد.

شاید در بخشی از قضیه هم خود خبرنگاران مقصر باشند، مقصر از این جهت که به این افراد میدان دادند و محاکمه‌شان نکردند، در همین قضیه خبرنگار صدا و سیما که به او توهین شد، خود صدا و سیما یک هفته سکوت کرد، به چه حقی صدا و سیما به خبرنگارش توهین شده این طور رفتار می‌کند؟! دوره ای که ما خبرنگار بودیم اگر وزیر نیم ساعت تاخیر می‌کرد حتی اگر وزیر مهمی هم بود همه از جلسه می‌رفتیم بیرون دفعه بعد وزیر سر ساعت حاضر می‌شد؛ ما خبرنگاران هم مقصریم، به این افراد میدان می‌دهیم، اجازه می‌دهیم که هرکاری دلشان می‌خواهد بکنند و سازمان‌های مربوطه مثل صدا و سیما به خاطر منافعشان که به دست دولت است سکوت می‌کنند.

در همین دولت آقای روحانی برنامه صرفا جهت اطلاع را تعطیل کردند و صدای هیچکس در نیامد و من خبر قطعی دارم که می‌خواستند برنامه 20:30 را تعطیل کنند و آخر کار به تعطیل شدن صرفا جهت اطلاع راضی شدند.

چقدر برنامه‌هایی که مثل ثریا تعطیل شدند.

دیکتاتوری رسانه‌ای دولت یازدهم بی‌سابقه است

آقای قاضی‌زاده هم اخیرا به خاطر تعطیل شدن "در حاشیه‌های پزشکی" تشکر کرد.

بله، کلا صدا و سیما به وزرا امتیازات خوبی می‌دهد، هر وزیری به هر شبکه‌ای دعوت می‌شود یک طرفه صحبت می‌کند و این دیکتاتوری رسانه‌ای دولت یازدهم بعد از انقلاب بی‌سابقه است، آقای هاشمی که بدترین دوره ما قبل از روحانی بود، در زمان خودش 16 جلسه با کیهان پای گفت‌وگو نشست و به همه سوالات جواب داد، درست است که بعضی پاسخ‌ها منتشر نشد اما همین که راضی شد مقابل کیهان بنشیند و پاسخ دهد خیلی ارزش داشت، حتی دوره اصلاحات هم فضای مناسب نقد دولت را داشتیم و دوره احمدی نژاد فضا کاملا باز بود و از نقد به فحش، مسخره و متلک کشیده شده بود.

 اما این میزان فشاری که در دولت آقای روحانی به خبرنگاران و به فضای باز اطلاع رسانی وارد می‌شود، در هیچ کدام از سال‌های بعد از انقلاب به این شدت نبوده است.

از ستون "گزیده اندیشه‌ها" تا کانال "آب و آتش"

اشاره‌ای به "آب و آتش" داشتید که در ابتدا ستونی در کیهان بود و بعد اسم وبلاگ شما شد و الان هم کانال تگرامی است.

نه؛ اول وبلاگ بود، آب و آتش اسم وبلاگم بود، ستون که شما می‌گویید اسمش "گزیده اندیشه‌ها" بود که هربار هشت پاراگراف در ستون قرار می‌گرفت که 8 گزیده کتاب متنوع بود همین کاری که در کانال انجام می‌دهیم، بعد که خواستم وبلاگ تاسیس کنم اسمش را گذاشتم آب و آتش؛ در وبلاگ همه چیز بود البته بریده کتاب هم بود اما به طور مشخص کارش بریده کتاب نبود.

بعد که امکانات مجازی فراهم شد دوست داشتم گروه شعر تشکیل دهم، دیدم تعداد گروه‌های شعر زیاد و تنوع هم زیاد است احساس کردم کار زائدی انجام می‌دهم، دیدم اولا کار معطل مانده این است که توجه‌ها به کتاب کم است، دوما مطالبی که نقل می‌شود مستند نیست یعنی شما 30، 40 نقل قول از شریعتی داشتید که کلا 10تا از این‌ها درست بود، 60 نقل قول از پرفسور حسابی داشتید که هیچ کدام درست نبود، 40 نقل قول از آیت الله بهجت داشتید که سه الی چهارتا آن‌ها درست بود، من دیدم سندیت این حرف‌ها اعتبار این بزرگان را هم مخدوش می‌کند به همین خاطر گروهی تاسیس کردم و تاکید کردم هر مطلبی می‌آید، نویسنده باید خوانده باشد، نه اینکه از اینترنت و گروه‌های وایبری و واتس آپی جمع کرده باشد، من تاکید کردم تا زمانی که خودشان مطلبی را نخواندند نام ناشر،نویسنده و شماره صحفه را پای مطلب ننوشتند حق انتشار آن را در گروه ندارند،

حدود صد نفر از دوستان در این گروه جمع شدند و خوشبختانه به مرور این کار جا افتاد،الان بچه‌ها مطالب را در گروه می‌گذارند و من انتخاب می‌کنم و در کانال منتشر می‌کنم.

التبه چند وقتی است که دستانم اذیت می‌شود و کمتر مطلب می‌گذارم ولی این‌هایی که جمع می‌شود را در کانال قرار می‌‌دهم.

در نوشته‌های ادبی کسی را به پای احمد عزیزی نمی‌دانم

چند کتاب معرفی می‌کنید؟

در چه زمینه‌ای؟

هر حوزه‌ای که خودتان دوست دارید، رمان، شعر، شهدا و...

من نفحات نفت و جانستان کابلستان رضا امیر خانی را دوست دارم البته نفحات نفت را بیشتر دوست دارم چرا که دردهای امروز ما را نشان می‌دهد؛ در حوزه‌ی دلنوشته و نوشته‌ی ادبی کسی را به پای زنده یاد احمد عزیزی نمی‌دانم که رسیده باشد، چه در کتاب‌ها و نوشته‌ها، چه در شهر‌ها و غزلیات و مثنوی‌ها و چه در نثرها که با عنوان شطحیات معروف است؛ در بانک واژگانی که در نوشته‌های احمد عزیزی وجود دارد کسی را به پای او نمی‌دانم؛ حدود 20 کتاب از او منتشر شده و سید مهدی شجاعی در سه جلد آن‌ها را مجلد و منتشر کرده است و توصیه‌ام این است که اگر شخصی می‌خواهد ذوق ادبی‌اش بشکفد کتاب‌های احمد عزیزی را بخواند.

خودم شخصا کتاب‌های علامه محمدرضا حکیمی، آقای صفایی حائری همان "عین صاد" معروف را دوست دارم به کتاب‌های شریعتی و از آن بیشتر جلال آل احمد دلبستگی دارم، جلال فوق العاده است، یعنی حرف‌هایی که جلال زده و صراحت‌هایی که در ادبیات، سیاست و فرهنگ داشته را کم نظیر می‌دانم و در حوزه‌ی خاطرات جنگ هم آثار زیادی منتشر شده و رهبری هم بر آن‌ها تفریظ نوشته‌اند مثل کتاب‌های انتشارات سوره مهر و فاتحان که این‌ها هم کتاب‌های خوبی است.

اما توصیه من این است که دوستان رمان خوانی را در برنامه خود بگذارند چه رمان‌های ایرانی چه رمان‌های خوب خارجی که رهبری هم چندی باری تاکید کرده‌اند؛ مثلا بینوایان را توصیه می‌کنم هر کس یکبار مجموعه دوجلدی کاملش نه این خلاصه‌هایی را وجود دارد را بخواند، این را در قالب باید عرض کردم، رمان‌های مختلف دیگری هم وجود دارد ولی همین مقدار کافی‌ است.

منبع: دانا