کد خبر 761474
تاریخ انتشار: ۲۲ مرداد ۱۳۹۶ - ۰۶:۵۵

مردی که با فریب دو زن درمانده آنها را به خانه‌اش کشانده‌ و با همدستی یکی از آنها دیگری را به قتل رسانده‌بود، در جلسه دادگاه ماجرا را شرح داد.

به گزارش مشرق، بیست و چهارم آبان ماه سال ۹۳، مأموران پلیس از مرگ مشکوک زن ۲۵‌ساله‌ای به نام مریم در یکی از بیمارستان شهر باخبر و راهی محل شدند. شواهد نشان می‌داد این زن که آثار جراحت روی نقاط مختلف بدنش وجود داشت، به کمک زن و مردی جوان به بیمارستان منتقل شده است.

آنها بعد از انتقال زن جوان به بیمارستان به سرعت محل را ترک کرده‌بودند. پزشکان در اولین بررسی متوجه شدند که او به علت ضربه مغزی فوت شده است.

بعد از انتقال جسد به پزشکی قانونی و در حالی که تحقیقات ادامه داشت، مرد جوان که نوید نام داشت در مراجعه دوباره‌اش به بیمارستان شناسایی و بازداشت شد.

نوید در جریان تحقیقات اعتراف کرد که با همدستی زنی ۲۸‌ساله به نام سحر مرتکب قتل شده است. با نشانی‌هایی که متهم در اختیار پلیس گذاشت، سحر بازداشت شد و به جرمش اعتراف کرد.

سحر گفت: ۱۱ماه قبل از حادثه در باجه تلفنی حوالی ایستگاه راه‌آهن با نوید آشنا شدم.

شوهرم معتاد بود و پدرش خرج من و پسر ۵ساله‌ام را می‌داد. از این زندگی خسته‌شده بودم و می‌خواستم هر طور شده فرار کنم. وقتی برای نوید داستان زندگی‌ام را تعریف کردم، قول داد به من کمک کند.

به همین خاطر به او اعتماد کردم و به خانه‌اش رفتم. در آنجا با مریم آشنا شدم و نوید گفت: مریم دخترخاله‌ام است. او را به خاطر اعتیاد به اینجا آورده‌ام تا ترک کند. در مدتی که با مریم در خانه نوید بودم، بارها با هم درگیر شدیم.

او در خصوص روز قتل گفت: آن روز وقتی مریم فحاشی کرد، عصبانی شدم و همراه نوید او را کتک زدیم که بی‌هوش شد و روی زمین افتاد. با اورژانس تماس گرفتیم و او را به بیمارستان رساندیم، اما بی‌فایده بود.

با این توضیحات هر دو متهم به اتهام رابطه نامشروع و مباشرت در قتل روانه زندان شدند و پرونده با کامل شدن تحقیقات به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.

صبح دیروز، هر دو متهم از زندان منتقل شدند و مقابل هیئت قضایی به ریاست قاضی قربان‌زاده قرار گرفتند. بعد از قرائت کیفرخواست به دلیل عدم شناسایی اولیای‌دم مقتول، معاون اول رئیس قوه قضائیه برای هر دو متهم درخواست قصاص کرد.

در ادامه نوید در جایگاه قرار گرفت و با انکار جرمش گفت: مریم به خاطر اعتیاد، کارتن خواب بود. روزی که او را دیدم، دلم سوخت و او را به خانه‌مان بردم تا کمکش کنم، ترک کند.

بعد از آن چون جایی برای زندگی نداشت، قرار شد با ما زندگی کند و به مادرم کمک کند، چون مادرم فلج بود و به او خیلی محبت کرده بود.

دوسالی گذشت تا اینکه با سحر آشنا شدم. او را حوالی ایستگاه راه‌آهن دیدم. او از من پول خواست تا به شهرستان برود که گفتم پولی همراهم نیست. بعد خواست تا یک شب جای امنی بماند و فردا به شهرستان برود. پیشنهاد دادم به خانه‌مان بیاید و قبول کرد.

نمی‌دانستم شوهر و فرزند دارد. بعد از آن بود که یک‌سالی با ما زندگی کرد تا اینکه این حادثه اتفاق افتاد. او در شرح حادثه گفت: آن روز خواهرم زنگ زد و گفت مریم و سحر با هم درگیر شده‌اند. بلافاصله به خانه رفتم و دیدم سحر با چاقو به پای مریم زده‌است.

دو سیلی به صورت هر کدامشان زدم. سپس با دسته تی دو ضربه به پشت مقتول زدم تا او را آرام کنم. بعد از آن سحر مقتول را به داخل حمام برد و سرش را به دیوار کوبید. وقتی او را بیهوش روی زمین دیدم، با اورژانس تماس گرفتم و خودم نیز با او به بیمارستان رفتم.

او در آخرین دفاعش گفت: همه اظهاراتم به خاطر قول و وعده‌های دروغی که سحر داد و فشارهای روز بازجویی بود. او گفته بود، پدرم در شهرستان باغ و ملک زیاد دارد.

قتل را گردن بگیر و قول می‌دهم با قرار وثیقه آزادت کنم. در ادامه سحر نیز با انکار جرمش در جایگاه قرار گرفت و گفت:

پدرشوهرم نظامی بود و مرد زیرکی بود. مدتی قبل با پسری به صورت پیامکی آشنا شدم. او شهرستان زندگی می‌کرد.

وقتی پدرشوهرم این موضوع را متوجه شد، گوشی‌ام را گرفت و مرا تهدید کرد. از طرفی شوهرم کارتن خواب بود و می‌خواست مرا معتاد کند به همین خاطر چاره‌ای جز فرار نداشتم.

متهم ادامه داد: بعد از آشنایی وقتی وارد خانه نوید شدم، او مرا خام حرف‌هایش کرد و من که جایی برای ماندن نداشتم، تصمیم گرفتم با آنها زندگی کنم. در این مدت با مریم مشکلی و درگیری نداشتم، اما بارها شاهد بود نوید او را به شدت کتک زده‌است.

متهم ادامه داد: روز حادثه به خاطر موضوعی با هم درگیر شدیم. نوید وقتی به خانه آمد، شروع کرد به کتک زدن مریم و در آن درگیری ضربه‌ای به سر مقتول زد.

متهم در آخرین دفاعش گفت: نوید دروغ می‌گوید من قول و وعده‌ای ندادم و او می‌دانست شوهر و فرزند دارم.

اظهاراتم به خاطر تهدیدهای او بود. او گفت: به مادرم زنگ زده و آنها را تهدید کرده است. از آنجائیکه به مادرم حساس بودم، ترسیدم و قبول کردم قتل را گردن بگیرم.

از طرفی فکر می‌کردم موضوع ساده‌ای است و بعد از مدتی آزاد می‌شوم. نمی‌دانستم تاوان سختی دارد.


در پایان هیئت قضایی وارد شور شد.

منبع: روزنامه جوان