جوان فعلی ما اگر شرایط تهدید برای ما پیش بیاید چه بسا بهتر از آن جوانان عمل کند. دلیلش این است که جوان الان در صحنه است.

گروه جهاد و مقاومت مشرق - در روزگار «اینستاگرام» و «تلگرام» که همه چیز کپسولی و سطحی شده است یک جوان «دهه شصت» در یک صفحه اینستاگرامی با حدود 75 هزار نفر «دنبال کننده» یا همان «فالوئر» عکس‌های نابی از دفاع‌مقدس را به مخاطبان ارائه می‌دهد. حاج کاظم فرامرزی که تمام سال‌های جنگ را درک کرده، برای اینکه پای گفت‌وگو با «وطن امروز» بنشیند، خیلی مقاومت کرد و می‌گفت «من این کاره نیستم!» اما به هرحال مدیر اهل اهواز پربیننده‌ترین صفحه مجازی دفاع‌مقدسی کوتاه آمد و قبول کرد درباره راز «عکس‌های دلنشینش» صحبت کند. هنوز سوال نپرسیده بودم و داشتم از این همه «فالوئر»ش تمجید می‌کردم که آب پاکی را روی دستم ریخت: «دنبال‌کننده و فالوئر برایم مهم نیست! شما باید کار دفاع‌مقدسی بکنید و جنس کار هم دفاع‌مقدسی است، هر چند نتیجه و محصول باید اثرگذار باشد اما ما دنبال تبلیغ تجاری نیستیم و پیام ما بر دل‌ها تاثیر می‌گذارد. لازمه این کار این است که از الگوهای آن موقع استفاده کنیم و نگاه برکت و اخلاص داشته باشیم». جناب فرامرزی راه حفظ سندهای ناب را انتشار و عمومی کردن آنها می‌داند.
 خودتان را اول معرفی کنید. ما با کسی طرفیم که دارد یک صفحه [پیج] دفاع‌مقدسی را مدیریت می‌کند. مشخص است که مدیر این صفحه در دفاع‌مقدس بوده و خاک صحنه را خورده است و از روی کتاب روایتگری نمی‌کند و آنچه می‌نویسد و می‌گوید عینیات جبهه است.
من کاظم فرامرزی متولد اهواز هستم. هر وقت هم صحبت از سال تولدم می‌شود، آن را با 15 خرداد و آغاز نهضت حضرت امام گره می‌زنم. من 25 خرداد به دنیا آمدم. آن موقع امام فرمودند سربازان من در گهواره هستند. من هم جزو آن گهواره‌ای‌ها بودم. چون خوزستانی بودیم و در اهواز زندگی می‌کردیم، با شروع جنگ که سال چهارم دبیرستان بودم، وارد جنگ شدم. ما با جنگ درگیر شدیم و تا پایان جنگ هم در سطوح مختلف در جنگ بودیم. سال 61 پاسدار شدم. در مقطع جنگ هم به استثنای سال اول جنگ در عملیات بودم. مقصر اینکه سال اول هم در منطقه نبودم ارزیاب و پذیرش‌کننده بود. من خودم را به مسؤول کارگزینی تیپ معرفی کردم؛ حالا اینکه این فرد در من چه دیده بود که من را مسؤول کارگزینی کرد، مانده بودم. البته در آن کار هم موفق بودم ولی یک‌سالی که گذشت از آن کار بیرون آمدم و گفتم جنس من عملیاتی است و به سازمان رزم و گردان‌ها رفتم و تا پایان جنگ هم در همان جا بودم. رسته من از ابتدا تا انتهای جنگ، «ضدزره» بود. به قول پرویز پرستویی در فیلم «لیلی با من است» که می‌گفت «تانک می‌ترکوندیم»، تخصص من در زمان جنگ، شکار تانک و ادوات زرهی دشمن بود. اگر بخواهم شکار ادوات زرهی دشمن را به شکل فیلم اکشن بگویم، مثل دوئل‌های فیلم وسترن که 2 تیرانداز ماهر به هم می‌رسند و به هم نگاه می‌کنند، سرعت عمل و دقت شلیک خیلی مهم است. ما هم چون ضدزره بودیم، حریف‌مان تانک 50 تنی که یک گلوله‌اش اتفاقاتی را رقم می‌زد، بود. ما روبه‌روی تانک می‌ایستادیم تا یک تانک را شکار کنیم. تانک برای عراق یک نقطه ثقل بود، زیرا ارتشش یک ارتش به جای اینکه پیاده باشد، ارتش مکانیزه زرهی بود. طبیعتا از نظر عقل نظامی هر کسی نقطه قوت طرف مقابل را تهدید کند، منشأ تهدید باید سر به نیست شود. خب! ما در واقع نقطه تهدیدی علیه اهداف زرهی که نقطه قوت دشمن بود، بودیم. لذا هر بار که می‌خواستیم تانک شکار کنیم، 10 بار می‌مردیم و زنده می‌شدیم. مثل دوئل بود. او ایستاده و تو ایستاده. چه موقع تو شلیک می‌کنی و چه موقع او شلیک می‌کند خیلی مهم بود. هر کس سرعت و دقت بیشتری داشته باشد، موفق است. خدا به ما توفیقی داد که به برکت خون شهدا شکارچی تانک شدیم و تانک‌های زیادی را هم شکار کردیم و تا پایان جنگ هم کارم همین بود.


 خاطرات‌تان را آن زمان ثبت می‌کردید؟
کتابی تحت عنوان «آخرین شلیک» از بخشی از خاطراتم به چاپ رسیده ولی خاطراتم ناقص است. نگاه من به این کتاب نگاه ایده‌آل نیست، زیرا در حاشیه مصاحبه با بنده تکمیل و چاپ شد. اصلا قصد هم این نبود. یک گعده شبانه بود که در مجموع 13 ساعت صحبت کردم و یکی از نویسندگان خوب این را کتاب کرد.
 بعد از جنگ چه کار کردید؟
من یک نیروی نظامی بودم؛ جنگ که تمام شد، نظامی ماندم تا سال 79 که برای اولین‌بار گرایش فرهنگی پیدا کردم و به تشخیص فرمانده لشکر 7 ولی‌عصر(عج) آقای رحیم نوری‌اقدم وارد کار فرهنگی شدم. ایشان از فرماندهی آموزشگاه لشکر 7 دست من را گرفت و برد در کنگره سرداران و شهدای خوزستان. اولین جانشین ستاد و بعد مسؤول ستاد کنگره شدم. آنجا برای اولین‌بار با کار فرهنگی به شکل رسمی مواجه شدم. یک‌سال بعد آمدم تهران و در معاونت فرهنگی مسؤول حفظ آثار نیروی زمینی سپاه شدم و چند سالی آنجا بودم. بعد از آن به پژوهشکده علوم و معارف دفاع‌مقدس در خیابان میرعماد رفتم. سال گذشته هم در سازمان موزه و انقلاب اسلامی بودم. کل سابقه کار من 2 بخش است. یک بخش به جنگ بازمی‌گردد که کارم رزمی بود و بخش دوم زمانی بود که از رزمی به فرهنگی آمدم.
 اگر شما در دوره جنگ در میدان نبودید، شاید حرف‌های اینستاگرامی‌تان به دل نمی‌نشست. یعنی آدم فضای کار شما را می‌بیند متوجه می‌شود که راوی، همه چیز را دیده است.
آثار جنگ وقتی به بیرون به عنوان تبلیغ می‌آید یک پوستر و جلد و یک عقبه دارد. خوبی امثال بنده این است که در آن عقبه زندگی کردیم و جنس سند را می‌شناسیم. برای مثال وقتی در یک محیط کار می‌کردم یک جوان می‌آمد و از دل عکس‌ها و فیلم‌ها، یک صحنه را انتخاب می‌کرد. گل انتخابش یک صحنه اکشن می‌شد. من خنده‌ام می‌گرفت؛ می‌گفتم چرا این را انتخاب می‌کنی. می‌گفت عکس قشنگه آن جیپ را نگاه کن! از منظر او که صحنه را ندیده بود و اشباع نشده بود، این عکس، عکس برتر بود. آنچه جنگ ما را متمایز از سایر جنگ‌ها می‌کرد، سلاح نبود و آن چهره بسیجی و چهار تا استخوان و یک مشت گوشت بود. لذا توجه به کانون‌های انسانی می‌کردم و آن را برتر می‌دانستم. آن نگاه باعث شد در ذائقه‌ها هم تغییر ایجاد شود و به طور غیرمستقیم به مخاطب بگوییم جنگ این است. از لحاظ زیبایی‌شناسی نگاه کنید. زیبایی‌شناسی در رنگ نیست و در مفهوم است. یکی از اتفاقات بدی که در کارهای تبلیغی می‌افتد، این است که برخی با نگاه نازل و ناقص و مریض، عکس‌های متلاشی شده شهدا را نشان می‌دهند. مثلا عکس شکافته شده مغز شهید همت را در رسانه‌های مجازی پخش می‌کنند. از دیدن این عکس خیلی ناراحت می‌شوم. این عکس مخاطب خاص دارد و اهلش آن را ببینند پرواز می‌کنند. ولی مگر چقدر مخاطب اینگونه داریم؟ حالا ما آن موقع اجبارا می‌دیدیم و این گزیزناپذیر بود ولی نسل جدید که دنبال زیبایی است و اگر عملیاتی علیه ما می‌شود همه با زیبایی و قشنگی به ما نشان می‌دهند، ما هم باید به دنبال قشنگی این قضیه برویم.  لذا شناخت من از دفاع‌مقدس باعث شد جهت‌گیری‌ام در حوزه نشر آثار دفاع‌مقدس از جمله عکس در اینستاگرام، همان سمت و سوی جنس دفاع‌مقدس باشد.
 شما قبل از اینکه وارد فضای اینستاگرام شوید، این تجربه انتقال مفهوم دفاع‌مقدس از طریق عکس و فیلم را در کارهای فرهنگی داشتید؟ یعنی قبل از این، آزمون و خطا داشتید؟
عمیق‌تر به شما بگویم. من احساس می‌کنم کسی در زندگی دست من را گرفته و پیشنهادات را جلوی من می‌گذارد تا به مرحله بعد بروم. از سال 79 عملا هر کار فرهنگی که کردم، مقدمه‌ای برای دریافت و شناخت درست آن حوزه بود. خلاصه! پله‌ها را به سمتی آمدم که وقتی به فضای اینستاگرام رسیدم، هم کنه جنگ را و هم مبانی، اصول و قواعد حاکم در حوزه فرهنگ را می‌شناختم. اگر اینستاگرام در سال 79 وجود داشت، حرکت ما موفق نبود و چیزهایی نشان می‌دادم که الان نشان نمی‌دادم؛ یا الان تصاویری نشان می‌دهم که آن موقع نشان نمی‌دادم، زیرا متوجه نمی‌شدند. پس می‌توانم بگویم 2 عامل فهم دفاع‌مقدس و مبانی اقدامات تبلیغی فرهنگی و هنری به من کمک کرد تا بتوانم پیام را منتقل و مخاطب را جذب کنم.


 نکته‌ای که وجود دارد این است که برخی نگاه تحقیرآمیزی به جنگ دارند و خروجی روایت‌شان از جنگ، تحقیرآمیز است، گویا برای جذب مخاطب کارهایی صورت می‌گیرد اما مفهوم جنگ و دفاع‌مقدس چیز دیگری است که رهبر حکیم انقلاب نیز بر عدم فراموشی آن تاکید دارند.
رشته تحصیلی من تاریخ است. تاریخ را مورخ می‌نویسد و فی‌نفسه اسناد، تاریخ را ثبت نمی‌کنند، زیرا اسناد مواد هستند. یک مورخ، نقش معمار را دارد و اسناد را چیدمان می‌کند. زمانی که کیلویی کار می‌کردیم، گذشت. باید حساب شده و محققانه از داشته‌ها استفاده کنیم.  باید به سمت تحقیق در دفاع‌مقدس پیش برویم ولی اینکه جنگ را به فضایی ببریم که برای خودمان مشتری جذب کنیم، این جفاست. یعنی محقق دنبال استثنائات و تک‌نقطه‌ها برود و آنان را بزرگ کند، اجحاف در حق دفاع‌مقدس است. در کدام پدیده اجتماعی ضایعات و نقص نداشته‌ایم؟ در کنار این خطاها، جهت‌گیری درست هم بوده و انسان باید بیاید آن را ببیند و سراغ نقطه‌ضعف هم برود. متاسفانه در کشور ما خیلی‌ها از مطالب حاشیه‌ای خوش‌شان می‌آید؛ مخصوصا اگر چیزی به چالش کشیده شود که نور علی نور است. برخی بحث‌های تاریخی درست است ولی جای آن در دانشکده‌های نظامی است نه اجتماع. وقتی نتیجه‌گیری کاری تحقیقی را به خورد جامعه می‌دهیم، به دلیل اینکه جامعه نگاه عمیقی به آن حوزه تخصصی ندارد که بخواهد درنگ و فکر کند و بعد صحیح یا کذب بودن آن را بپذیرد، مشکلات پیش می‌آید.
اینکه بگوییم در حوزه دفاع‌مقدس، متوقف به فضای جنگ هستیم و نگاه‌مان تبلیغی است و تحقیقی نیست، این اجحاف بزرگی به جنگ است. شما مناسبات دفاع‌مقدس را نگاه کنید؛ برجسته‌ترین مناسبت هفته دفاع‌مقدس و بعدش سوم خرداد است اما شما در این مراسمات چیز خاصی نمی‌بینید. شاید برای 4 تا عملیات خیبر وکربلا و... هم مراسم بگیرند اما اکثر فعالیت سازمان‌ها تبلیغی است. در صورتی که تبلیغ به زمان جنگ بازمی‌گردد که تایید افکار است. الان باید به چیستی آن اتفاق بپردازیم که چطور و به چه شکل افتاد و دستاوردهایش چه بود. در دل هر اتفاق، یک مطلبی نهفته است که آن را باید به جامعه منتقل کرد. اگر به عملیات بیت‌المقدس نگاه می‌کنی باید 4 تا ژن اصلی آن را پیدا کنی و آن را معادل‌سازی و در جامعه تزریق کنی.  افتخار بنده این است که در حوزه اسناد و محصولات دفاع‌مقدس نگرش تبلیغی مبتنی بر تحقیق دارم. زمانی که ما کار را شروع کردیم، شدیدا استقبال شد؛ اصلا چنین فکری نمی‌کردیم. یادم هست وقتی صفحه (پیج) را زدیم، گفتم هزار نفر دنبال‌کننده خواهیم داشت. واقعیت این است که  آن زمان در اینستاگرام تجربه‌ای نداشتم اما کم‌کم کار به دست آمد، عکس حکم نگین ارزشمند است که باید روی قاب قشنگ کوبیده شود. شما تصور کن در خیابان حافظ کسی بهترین نگین را روی دستمال بگذارد و بفروشد. کسی به این نگاه نمی‌کند و نمی‌خرد ولی همین نگین‌ها بر سر قاب بنشیند و در جای خودش و در خیابان خاص و... نمایش داده شود، مردم همین را می‌خواهند. اسناد دفاع‌مقدس هم نگین ارزشمندی است که باید در قالب خودش بنشیند و در جای خودش استفاده شود. ما باید روش کارمان را عالمانه کنیم. یعنی وقتی عکس می‌گذاریم، عکس متناسب با حرکت سیاسی و اجتماعی کشور باشد.
 احساس من این است که در دفاع‌مقدس دوگانگی وجود دارد. امسال متولدان سال 78 وارد دانشگاه‌ها می‌شوند. این افراد 11 سال بعد از پایان جنگ به دنیا آمده‌اند. اینها درباره دفاع‌مقدس سوالات مهمی دارند. از داخل و خارج شبهات به وفور مطرح می‌شود. این نسل، دانشجو هم هست و مثل دانشجویان قدیم سوال دارد. در فضای مجازی هم به برخی حاشیه‌ها دامن می‌زنند ولی انگار در صحبت‌های امام و رهبری، جوهر جنگ چیز دیگری است. اینکه می‌گویند جنگ را به نسل جوان معرفی کنید. رهبر انقلاب کوچک‌ترین تولید فرهنگی مکتوب در این باره را مطالعه می‌کنند. می‌شود صفحه شما را به‌عنوان جایی معرفی کرد که درباره جوهر اصلی دفاع‌مقدس حرف می‌زند، در این باره می‌توانید توضیح بدهید؟
اگر ما بخواهیم در حوزه انقلاب اسلامی با نسل نو و جوان صحبت کنیم، 2 رکن و منبع است که سرمایه‌های فرهنگساز و غنی ما هستند. یکی معارف دفاع‌مقدس است که به شریعت ما بازمی‌گردد و دیگری فرهنگ دفاع‌مقدس. مزیت هر دو هم این است که همه طبقه جامعه ما با نسبت قریب به صددرصد، به این موضوع علاقه‌مندند و پذیرفته‌اند. اصولگرا، اصلاح‌طلب، مسلمان و مسیحی، روشنفکر و غیر آن نمی‌شناسد. یعنی توی جدل‌های سیاسی وقتی بحث شهدا می‌شود، همه می‌آیند دنبال کار. دفاع مقدس به عنوان یکی از 2 رکن عقبه محتوایی ما است و باید استفاده شود. از اینجا به بعد اتفاقی می‌افتد و آن سازوکاری است که ما در بهره‌برداری از این منابع داریم. اگر این روش‌ها نوین باشد و تفکری در پس آن باشد، خیلی از معضلات جامعه در حوزه سیاسی حل می‌شود، چون فرهنگ، زیربنای اقتصاد و سیاست است. اگر فرهنگ درست شد، پیشرفت حاصل می‌شود. لذا اگر ما به این سازوکار و روش‌ها بدرستی عمل کنیم، تاثیرات خودش را بر جا می‌گذارد. اگر تاثیرات آن را در جامعه ندیدیم، به معنای آن است که از فرهنگ خوب استفاده نشده است. چرا پرداخت به دفاع‌مقدس در سوم خرداد و هفته دفاع‌مقدس و... منحصر شده و در کل زمان مطرح نیست؟ چرا در هر پدیده اجتماعی، دنبال معادل آن در دفاع‌مقدس نگردیم؟ من اعتقاد دارم معادل هر اتفاق در جامعه می‌توان در دفاع‌مقدس چیزی یافت. حتی معضلات اجتماعی را هم می‌توان با راهکارهای دفاع‌مقدس حل کرد. باید روش‌ها نوین شود و هوشمندانه به آن ورود کرد و روی محتوای مورد نظر کار پردازشی انجام داد. متاسفانه نگاه ما به اسناد دفاع‌مقدس نگاه قابل قبولی نیست، زیرا داده‌های فراوانی داریم و به دلیل همین فراوانی، به فراوانی هم عرضه می‌کنیم. این فراوانی عرضه کردن هم چوب حراج زدن به داشته‌هاست.
 شما در فضایی که این همه چهره‌های معروف صفحه دارند، موفق بودید و می‌بینیم یک صفحه دفاع‌مقدسی این همه طرفدار دارد؛ چه مکانیزم و فرآیندی را به کار بردید؟
یکی اینکه زمانی که ما وارد شدیم پیج‌های ارزشی کم بودند و عقبه کمی از نظر محتوایی داشتند. ما از یک مزیت برجسته برخوردار بودیم. موادی که داشتیم دو- سه تا حسن داشت. یکی بکر بودند و تا  الان نمایش داده نشده بودند، لذا هر چقدر عکس بیرون می‌آمد، همه استقبال می‌کردند. دوم کیفیتش بود. عکس‌هایی که ما می‌گذاریم اسکن شده نگاتیو هستند. عکس‌ها شفاف هستند و طراوت دارند. نکته سوم تنوع بود. ما با هر بهانه‌ای معادلش را می‌گذاشتیم. مثلا روز اهدای خون بود، عکس‌های مرتبط می‌گذاشتیم. یا عاشورا بود، عکس عاشورا می‌گذاشتیم. این باعث ارتباط مخاطب می‌شد. لذا زنده و همگام با مناسبت‌های جامعه بودیم و ساز جدا نمی‌زدیم و در دهه محرم عکس شاد نمی‌گذاشتیم و... ما فضای خلأ را پر کردیم.
یک خاطره بگویم. ده یا پانزدهمین عکسی که گذاشتم، یک آدم دلسوزی آمد و با تشر با من صحبت کرد که چه خبرت است؛ بگذار عکس کمی بماند. من برایش احترام قائل بودم چون عکس را به قدری ناب می‌دید که می‌گفت چند روزی باشد و بعد عکس جدید بگذاریم. ولی آن چیزی که من می‌گفتم این بود که آنها نمی‌دانستند که ما چنین میراث ارزشمندی داریم. با زبان بی‌زبانی گفتم با همین آهنگ، تا 50 سال دیگر هم عکس دارم؛ باور نمی‌کرد! عکس‌های ما طراوت دارند. مجموعه عکس‌هایی که در صفحه بنده تا الان منتشر شده، بیش از 4 هزار قطعه است. چقدر عکس دفاع  مقدس داریم که گردآوری شده است؟ صراحتا بگویم قریب به 5 میلیون عکس جمع‌آوری شده است. شما نسبت این 4 هزار عکس را با 5 میلیون به دست بیاور. ما 4 هزار را در 3 سال منتشر کردیم و از عقبه مطلع بودیم ولی این عقبه محصور است. مشکل عقبه چه بود؟ ما یک مشکلی در حوزه اسناد دفاع‌مقدس از جمله عکس داشتیم. سازمان‌ها متولی جمع‌آوری اسناد و تصاویر بودند. این نگاه متولی‌گری باعث می‌شد تمرکز روی تجمیع و نگهداری آثار باشد و کسی دنبال انتشار نباشد. سازمان‌ها فضای سبقتی نسبت به جمع‌آوری و انحصار و دپو کردن اسناد دارند. چنین فضایی در سازمان‌ها بود. یکی از کارهایی که ما انجام دادیم این بود که این فضا را شکستیم. یعنی فضای نشر دادن و دست تنگ نبودن را باز کردیم و مورد استقبال قرار گرفت.
 یعنی شما در انبار را باز کردید؟
بله! جسارت کردیم. من برای این عکس‌ها دادسرا رفتم که چرا این عکس‌ها را منتشر می‌کنی؟ چرا؟ چون این عکس‌ها مربوط به فلان سازمان است و فلان سازمان اجازه نمی‌دهد این عکس‌ها منتشر شود. بابا این عکس میراث ملی است.
 مگر عکس‌ها سازمانی است؟
نه! این عکس‌ها مردمی هستند. چون در فلان سازمان جمع‌آوری شده، اجازه انتشارش را نداریم. 3 دهه از دفاع‌مقدس گذشته، پس چه زمانی این عکس‌ها می‌خواهد منتشر شود؟ می‌گویند آینده. زمان حال ما، آینده گذشته است. یعنی در گذشته این آینده بوده و الان حال هستیم. این عکس‌ها باید بیرون بیاید.
 ماجرای دادسرا به کجا کشید؟
ما را بردند دادسرا؛ وقتی رفتیم پیش بازپرس، گفت چه کار کردی؟ گفتم عکس اینستاگرام گذاشتم. گفت چه عکسی؟ گفتم عکس دفاع مقدس! گفت کدوم پیج هستی؟ گفتم فرامرزی. گفت پیج دفاع‌مقدس فرامرزی شما هستید؟ گفتم بله! گفت جرمت چیه؟ گفتم به من گفتند چرا این را گذاشتی؟  بازپرس خنده‌اش گرفت و پرونده را مختومه کرد و گفت پا شو برو. معلوم شد یکی از مخاطبای اینستاگرام من همین قاضی بوده است. [خنده]
 پس این همه عکس و سند چه می‌شود؟
هنوز در حوزه خروجی اسناد دفاع‌مقدس اتفاق مهمی نیفتاده است. اگر اینها بیرون بیاید، باعث می‌شود افراد و محققان بیشتر کار کنند. صحبت من این است که این  آرشیو باید در دست سازمان‌ها باشد و همه بهره‌مند باشند و از آن استفاده کنند. نگاه من به سند این است که اگر سند بیرون بیاید، نگهداری و حفظ می‌شود. یکی از راه‌های نگهداری اسناد، تکثیر اسناد است. نگهداری اسناد این نیست که سند را پشت ساختمان‌های مجلل و درهای بسته محبوس کنید و دوربین مداربسته و... بگذارید. بهترین راه این است که سند دست مردم بیفتد تا نگهداری شود. چنین اتفاقی در آستانه افتادن است.
 درباره اسناد دفاع‌مقدس  حرف جالبی زدید که اگر بخواهد بماند باید تکثیر شود.
بله! وقتی دست مردم بیفتد، بهتر از اسناد نگهداری می‌کنند. وقتی سند مسدود شود، آسیب‌پذیری‌اش بالا می‌رود. می‌دانید چه بخش ارزشمندی از آرشیو دفاع‌مقدس از بین رفته است؟ چرا؟ چون در کانتینر و ساختمان نگهداری شدند و باران و سیل آمده و همه اسناد را از بین برده است. بخش قابل توجهی از اسناد ما زیر لوای نگهداری و حفظ از بین رفته است. یعنی اگر این اسناد را در سازمان‌ها نگه نمی‌داشتند و دست مردم بود، بهتر حفظ می‌شد.
 شما می‌خواهید کار محققانه کتابی هم روی این کار انجام دهید؟
من که نه؛ ظرفیت من در اینستاگرام یک ظرفیت شخصی است. یک فرد عادی هستم که بر اساس علایق و دسترسی‌هایم این را ارائه می‌دهم. قطعا اگر سازمان متولی حمایت کند، خیلی کارهای قوی‌تری می‌شود.
 در پی انتشار این عکس‌ها چقدر آدم جدید پیدا شد؟
خیلی زیبایی در انتشار عکس‌ها دیدیم. یکی از زیبایی‌هایی که خستگی را از تن ما بیرون می‌آورد، این است که پس از انتشار عکس، مخاطبی پیدا شد و گفت در عکس پدر من است و چنین عکسی از پدرم در منطقه نداشتم. با خواهش و تمنا می‌پرسید که این عکس را از کجا آوردید. یا طرف در صحنه‌ای بوده، از آن صحنه که آمده با خودش گفته فقط خدا این صحنه را ثبت کرده است، غافل از اینکه این توسط دوربین ثبت شده است. خود رزمنده‌ها در این عکس‌ها خودشان را پیدا می‌کردند. بخشی از مخاطبان هم کسانی هستند که عکاس حرفه‌ای هستند و بر همین اساس صفحه بنده را رصد می‌کنند.
 اواخر دهه 70 برخی می‌گفتند ارزش‌های دفاع‌مقدس را نمی‌شود به این جامعه گفت ‌و گوش شنوایی برای آن نیست. نمایشگاه دفاع‌مقدس یک چیزهای تکراری پخش می‌کرد. تصور ما این بود که از جنگ همین 100 قطعه عکس است. شاید کمی این فضا به اخراجی‌ها یا کتاب‌هایی مثل «دا» کمک کرد. ولی آنها کتاب و فیلم هستند و جذابیت‌های متفاوتی دارند یا فلان نویسنده و بازیگر آن را تبلیغ کردند. صفحه اینستاگرام آقای فرامرزی این خصوصیت را ندارد. یعنی بدون اینکه اخبار 20:30 نشان دهد و فلان سلبریتی تبلیغ کند و فیلم شود، دیده شد. غیر از آن 2 نکته از نظر محتوایی چه  رازی دارد؟ خودتان فکرش را می‌کردید اینگونه شود؟
فکر نمی‌کردم اینقدر استقبال شود. در همان اوایل دیدم که استقبال می‌شود. همان موارد قبلی که گفتم. 3 عامل را ما اضافه کردیم؛ یک نگاه ما به مناسبت بود. صرفا مناسبت تبلیغی و زمانی نبود. مثلا فضای جامعه به آستانه شب عید رفته است. در آستانه طبیعت‌گردی هستیم یا دهه عاشورا هستیم. لذا همگام با فضای جامعه عکس‌ها را ارائه می‌دادیم که سوار بر موج ذائقه مردمی شویم. وقتی این موج دارد به سمتی می‌رود، ما معادل آن موج را پیدا می‌کردیم و سوار می‌شدیم و می‌رفتیم. نکته دوم از تلفیق ادبی هم استفاده کردیم. اعتقاد بنده این است که  اگر عکس صرف بگذارید، ممکن است اثری بگذارد ولی اگر خام ارائه نشود و به نوشته‌ای تلفیق شود، زیباتر در می‌آید؛ همان حکمت نگین بر قاب انگشتر. مثلا ما از دلنوشته‌های ادبی حداکثر استفاده را بردیم. هر چقدر متن نوشته‌ها زیباتر باشند، عکس را بالا می‌کشند. اینها همه خلاقیت‌های فی‌البداهه هستند. مثلا طرف افتاده در کربلای 5 و بعدش هم مجروح است و پهلویش خونی است. فرد هنرمندی نوشت: «راست می‌گفتند در جبهه بخور و بخواب بوده است». با این نوشته بخور و بخواب‌های الان را به چالش می‌کشیدیم و می‌گفتیم آنجا هم بخور و بخواب بوده؛ رزمنده هم ترکش خورده و هم خوابیده است. یا یک رزمنده‌ای است که پشت خاکریز دولا دولا می‌رود. با آرایه ادبی گفتیم اینها خم شدند تا ما ایستاده باشیم. درست است که عکس در بطن خودش پیام دارد ولی نباید به تنهایی رها شود و باید کار پردازشی روی آن صورت گیرد تا این عکس به دل‌ها بنشیند. یک عکس عادی بدون توضیح و عکس با توضیح؛ عکس بدون توضیح را نسل جوان نگاه می‌کند و می‌گوید این چیست ؟ در تصویر 60 نفرند که در زمستان عکس یادگاری گرفته‌اند. طرف پوسته عکس را می‌فهمد ولی ما در کنارش توضیح می‌دهیم که این عکس منحصر به فرد است. از این مثلا 60 نفر، 40 نفرشان شهید شدند. می‌گوید نه بابا؟ چطور شهید شدند؟ تو جاده شهید صفوی بمباران شیمیایی صورت گرفت و اینها شیمیایی شهید شدند. توضیح، عکس را گویا می‌کند و مخاطب سریع از کنار عکس رد نمی‌شود. ما تا توانستیم سعی کردیم عکس‌ها را گویا کنیم.
  گویاسازی وقتی اتفاق می‌افتد که خود فرد در معرکه باشد.
من یک اعتراف واضح بکنم؛ در بحث گویاسازی تصاویر من که استعداد ادبی نداشتم. من کارشناس نظامی و سندشناسم و می‌فهمم که این سند درست است یا خیر. مثلا وقتی یک عکس را می‌بینم که نوشته‌اند، این عکس بعد از  30 سال اجازه خروج پیدا کرده و اینها در میدان مین بوده‌اند، می‌فهمم این عکس اصلا برای اولین‌بار منتشر نشده است و ما از این بدتر هم داشتیم. اینها در میدان مین نیستند و جلوی خط در تیربار دشمن زمینگیر شده‌اند. ما با توضیحاتی که می‌دهیم تلاش می‌کنیم عکس به ناکجاآباد نرود. دفاع‌مقدس ما اینگونه نبود که در میدان مین بگویند پوتین ما را بگیرید و یا علی روی میدان مین بروند. اصلا این حرف‌ها نبود. تخریبچی داشتیم و آن معبر را باز می‌کرد که کسی روی مین نرود. لذا ما در جلوگیری از تحریفات هم نقش داریم یعنی واقعه درست را به عکس می‌دوزیم و تحویل مخاطب می‌دهیم. البته در این مسیر از ظرفیت افرادی که علاقه‌مند بودند، استفاده کردیم. این افراد دوست ندارند شناخته شوند.
 الان با این کاری که کردید، رجوع به شما زیاد است. بعضی تصاویر شما 200 پیام دارد. شما دایره‌المعارفی از دیدگاه‌های مردم را نسبت به جنگ در اختیار دارید. یکی از مشکلات سازمان‌ها این است که برآورد درستی از دیدگاه‌های مخاطبان ندارند. شما می‌توانید بگویید در این 4 هزار عکس، جوان‌ها درباره دفاع‌مقدس چنین نگاهی دارند.
از یک نقطه پایه شروع کنیم. 4 هزار عکس برتر و ویژه به جهت صحنه و کیفیت، چیز کمی نیست. صفحه بنده عملا آرشیوی شده که هر کسی در  حوزه دفاع‌مقدس بخواهد ورود کند و نیاز به عکس داشته باشد، با نسبت 80 درصد عکسش را از پیج ما پیدا می‌کند. یک نویسنده می‌خواهد رمان بنویسد یا یک کارگردان می‌خواهد صحنه‌آرایی زمان جنگ را ببیند، کسی می‌خواهد قصه‌ای بنویسد و دنبال تصویر ذهنی است یا نیاز مناسبتی است و 50 عکس می‌خواهد، همه این افراد می‌توانند در صفحه بنده موضوع‌شان را پیدا کنند. این گنجینه ارزشمند مبنایی برای سازمان‌هایی است که می‌خواهند در این حوزه کار کنند.
نکته دوم در ذیل همه عکس‌ها یک معنایی است. کسی ذائقه داشته باشد و دنبال دلنوشت باشد، می‌تواند به قسمت نظرات و دلنوشت‌ها سر بزند. یکی می‌خواهد بازخورد جامعه را از وقایع دفاع‌مقدس ببیند؛ خب! برود عکس مناسبت را پیدا کند و کامنت‌ها را بخواند. عملا این آرشیو یک بار معنایی ارزشمند است. صفحه بنده نیاز اولیه بخش قابل توجهی از جامعه را با نگاه «عکس‌محور» به دفاع‌مقدس حل می‌کند.
  شما بخواهید دیدگاه جوانان را دسته‌بندی کنید می‌توانید بگویید جوانان نسبت به جنگ  این 4 مساله را دارند. برخی فشار می‌آوردند که ارزش‌های دفاع‌مقدس در جامعه قابل بازگو نیست؛ این را قبول دارید؟
نه! اینگونه نیست.
 بعضی می‌گویند جوان الان بی‌هویت و باری به هر جهت است؛ این را قبول دارید؟
هر موضعی جوان داشته باشد، ماحصل فقدان عملکرد ما است. اگر بخواهیم کار کنیم به مواد نیاز داریم؟ بله! مواد فیلم و عکس و... است. وقتی کسی راجع به دفاع‌مقدس تبلیغ کند نیاز به عکس دارد که بداند دفاع‌مقدس این است؛ صحنه را نگاه کن. یک موقع می‌خواهد فیلم نشان دهد و یک موقع می‌خواهد محکم صحبت کند که نیاز به سند مکتوب است. ما کار نکردیم و حاصل آن رویگردانی است.
اما پاسخ شما که جوانان چه واکنشی دارند؛ بیشتر روی بکر بودن و مستند بودن سند توجه می‌کنند، روی نوآوری. طرف می‌گوید واقعا در جنگ چنین چیزی بوده است؟ وقتی عکس سربازی می‌گذاری که کوبلن درست می‌کند، خانم‌ها تعجب می‌کنند. در اوقات فراغت این کار را می‌کردند. بچه‌های ما در زمان جنگ وقت هنری داشتند؟ بله داشتند. عکسی گرفتند که 2 نفر عقب ایستادند و رزمنده دستش را به گونه‌ای باز کرده که در تصویر گویی این 2 نفر روی دستان او ایستاده‌اند. این ذوق است. لذا می‌خواهم بگویم تنوع دیدگاه‌ها برای مخاطب جالب است.
نکته سوم کیفیت است که مهم است. یکی از دلایل استقبال کیفیت است و نکته آخر همین گویاسازی عکس خیلی به مخاطب کمک می‌کند.
 واکنش‌های مثبت و منفی‌ چطور است؟ فضای ضد جنگ را قبول دارید وجود دارد؟ ردپایش در انتخابات هم دیده شد. شما دارید تبلیغ جنگ می‌کنید. واکنش منفی هم داشتید؟
اولا ما به 8 سال رزم، «جنگ» نمی‌گوییم و «دفاع مقدس» می‌گوییم. ضمنا ما دفاع را هم تبلیغ نمی‌کنیم و فرهنگ دفاع را تبلیغ می‌کنیم. اولا ما از جنگ به معنای عام که در ذهن جوانان است فاصله می‌گیریم و می‌گوییم بحث دفاع‌مقدس است. تازه! در رویکرد دفاعی بر وجوه فرهنگی کار می‌کنیم تا دفاعی. اینها باعث می‌شود پس زده نشود و جامعه همراهی کند. ما معضلات را تبدیل به فرصت کردیم. یکی از معضلات ما در فضای مجازی کپی‌پیست است. یعنی طرف دوست دارد مطلب را جای دیگری بگذارد. ما هم این فضا را برای نشر تقویت کردیم. عکس‌های ما هیچ وقت لوگو ندارد. عکس‌های برتر هم می‌گذاریم. یعنی از 10 عکس مرتبط همانی را می‌گذاریم که زیباتر است.  هدف ما این است که این عکس کپی شود. بعضی موقع‌ها می‌گویند اگر اجازه بدهید استفاده کنیم. من می‌گویم فلسفه این عکس تکثیرش است. من به عنوان مرجع ارائه می‌دهم و شما زیرشاخه تشکیل دهید و از این تصاویر استفاده کنید.
 من یک نکته را جواب نگرفتم؛ شبهات جوانان چیست؟ شما می‌گویید فرهنگ دفاع را تبلیغ می‌کنم، مفهوم آن چیست؟ شما کل جنگ را بودید و بعدش هم کار نظامی کردید و از سال 79 تاکنون کار فرهنگی کرده‌اید و الان کار فرهنگی شما چند ده هزار نفر دنبال‌کننده دارد. شما روی چه چیزی دست گذاشتید؟
من دارم جنگ را مستند و منطبق با واقع نشان می‌دهم. یعنی وقتی سفره رزمنده را نشان می‌دهم به طور غیرمستقیم و مستقیم می‌گویم درست کار می‌کردیم ولی سفره‌هامان جمع و جور بود و  ساده‌زیست بودیم. اگر جوان ما مغرور می‌شود که نمی‌توانم زیر بار مسؤولیت بروم، یک چهره جوان را نشان می‌دهیم که در خط مقدم می‌جنگد. می‌گوییم این مسؤولیت گرفت تو هم بگیر. برخی تصویر بد و اخمو از جنگ نشان می‌دهند ولی ما تصاویر شاد می‌گذاریم. عکس‌های خنده‌دار هم می‌گذاریم. مثلا وقتی هوا خیلی گرم شده، عکسی می‌گذاریم که بچه‌ها تو سنگر دارند خودشان را باد می‌زنند. یا خیلی سرد شده است، عکس بچه‌ها در کوه‌ها که در کولاک می‌جنگند را می‌گذاریم. این خودش کافی است که طرف فرهنگ جنگ را بفهمد. ما جنگ را بزک نمی‌کنیم.
امروز 80 درصد تصور جوانان از دفاع‌مقدس از جعبه تلویزیون و پرده سینما حاصل شده است. تلویزیون چه نشان می‌دهد؟ چقدر از این فیلم مستند است؟ بخش قابل توجهی از این فیلم‌ها با واقعیت منطبق نیست؛ ایراد دارد و حمایت هم می‌شوند و درست هم هست این حمایت چون قرار نیست یک فیلم بدون هیچ نقصی تولید شود. چون صحنه بازسازی می‌شود. آقای ده‌نمکی بازیگر را گریم می‌کند ولی وقتی به سمت مستندسازی رفتی، عین واقع را نشان می‌دهی. مستندگرایی و واقع‌گرایی دفاع‌مقدس خودش می‌تواند فرهنگساز شود.
 کدام فیلم دفاع‌مقدسی را بیشتر دوست دارید؟
من فیلمی که با آن زندگی می‌کنم و  هیچ موقع از آن خسته نمی‌شوم، آژانس شیشه‌ای است. خیلی حرف و طراوت دارد. من فیلم‌های حاتمی‌کیا را می‌پسندم چون واقعگرا هستند. نسبت به فیلم‌های ده‌نمکی موضع منفی نمی‌گیرم و قائل هستم که در جنگ هم نشاط بوده است. 70 تا 80 درصد ظرفیت روحی ما نشاط بوده است. در این 80 درصد چند درصد جوک بوده؟ اینها بودند. این رویکرد را بولد می‌کند. آخرین کار تلویزیونی که دیدم و شبکه افق پخش می‌کند، کیمیا بود. انصافا من از این فیلم لذت بردم. ویلایی‌ها هم خیلی قشنگ بود و متاسفانه درست تبلیغ نشد یا این فیلم را در موضع‌گیری انداختند.
 در کتاب‌ها چطور؟
کتاب‌ها زیاد هستند. یکی از کتبی که خیلی خواندم مربوط به اسارت خانم معصومه آباد است. با اینکه در جنگ بودم آن فضا را ندیدم. یکی از کتبی که من از آن خیلی لذت می‌بردم، روزنوشت‌های آقای جمی هست. با این کتاب تمام فضا را حس می‌کردم. یکی از کتاب‌های دلنوشته  که فوق‌العاده است و هر وقت می‌خوانم حس عرفانی به من دست می‌دهد، کتاب «حرمان هور» است که در آن دست‌نوشته‌های شهید علیرضا احدی رتبه اول کنکور جمع‌آوری شده است. این کتاب جاودانه است. کتاب «پنهان زیر باران» را که مجموعه خاطرات آقای علی ناصری هست و خودم در آن نقش داشتم هم می‌پسندم.
 فرقی بین جوان الان و دفاع‌مقدس می‌بینید؟
خیلی در این باره در پیج بحث شده است. من معتقدم جوان الان می‌تواند مثل جوان آن موقع باشد.  هر چند خیلی انتقادات به جوانان ما وارد است ولی به جد می‌گویم جوان فعلی ما اگر شرایط تهدید برای ما پیش بیاید چه بسا بهتر از آن جوانان عمل کند. دلیلش این است که جوان الان در صحنه است. شرایط علیه‌شان خیلی زیاد است و دشمن کار می‌کند. آن موقع دشمن کار نمی‌کرد و ما بچه مذهبی بودیم و جبهه می‌رفتیم. الان با این شبکه‌های مجازی و بمباران جوان دارد دوام می‌آورد. این باید عاملی باشد تا متولیان بیشتر کار کنند و جوان را تغذیه کنند. متاسفانه فعالیت‌ها خیلی ضعیف است؛ یا کار نمی‌شود یا عقیم است. / وطن امروز