یکی از دغدغه های عوامل محله گل و بلبل آموزش صحیح به کودکان و نوجوانان است. مسائلی مانند احترام به قانون و توان نه گفتن به چیزهایی که مورد رضایت فرد نیست از جمله این آموزش‌ها است.

به گزارش مشرق، آموزش به کودکان و نوجوانان یکی از رسالتهای برنامه های مخصوص این گروه سنی در تلویزیون است. باید آنان را برای زندگی آماده کرد و با دادن آموزش‌های صحیح، آینده اخلاقی تری را برای جامعه به تصویر کشید. محله گل و بلبل برنامه ای است که همواره سعی کرده در این مسیر قدم بردارد و با شناخت کمبودهای اخلاقی امروز جامعه، آموزشهای مناسبی را در جهت روشن تر آینده جامعه به کودکان و نوجوانان در قالب مجموعه ای نمایشی عرضه کند.

ما سعی کردیم «نه» گفتن را به بچه‌­ها یاد بدهیم

آقاجان­زاده: آمار داده بودند ما عصبانیترین ملت دنیا هستیم، میزان درگیری­‌ها ما در خیابان بسیار بالا است و به خاطر یک تصادف ساده  زود خشونت به کار می‌­بریم. در بحث راهنمایی و رانندگی، زمان آقای رویانیان خیلی کار کردیم. یک هماهنگی بین تلویزیون، آموزش و پرورش و راهنمایی و رانندگی ایجاد شده بود. ما با استفاده از این مثلث، همیار پلیس را ایجاد کردیم. آقای رویانیان آن زمان درباره چگونه بوجود آمدن همیار پلیس گفت: «من به ژاپن و آلمان سفر کردم و از مقامات آنجاپرسیدم شما وضعیت راهنمایی رانندگی­تان را چگونه اصلاح کردید؟ به من گفتند از مهدکودک و پایین ترین مقاطع تحصیلی کار آموزش را شروع کردیم.» برای همین بود وقتی ایشان برگشتند، سراغ ما آمدند. ابتدا برای ما هم گنگ بود که راهنمایی رانندگی چه ربطی به حوزۀ کودک دارد؟ حدود چهار ماه زمان برد تا هماهنگی‌ها بینمان انجام شد و بعد از آن واقعاً ایستادیم و کار کردیم. اخلاقیات، فرهنگ و رفتار درست را با یک برنامه نمی‌شود اصلاح کرد.

مثلاً برنامه محله گل و بلبل به تنهایی چقدر می‌­تواند منشا اثر باشد؟ مثلاً ما سعی کردیم «نه» گفتن را به بچه‌­ها یاد بدهیم. البته پشت همه برنامه‌های ما یک اتاق فکر است. دو روانشناس داریم که با ما کار می‌کنند. تیم فکری برای ما محتواسازی می­‌کند و اینطور نیست که یک دفعه کاری را آغاز کنیم. با این همه ما تک­ صدا هستیم و در حد خودمان داریم کار می‌­کنیم ولی در آینده چه می­‌خواهد بشود؟ در احادیث داریم که تا سن شش سالگی کودک شکل می­‌گیرد و بحث فرهنگ و اخلاقیات در آن سن باید آموزش داده شود.  اگر فکر کنیم انسان یک مجسمه است، آن مجسمه تا شش سالگی کامل می‌­شود. ما در باره این موضوع با وزیر بهداشت هم جلسه داشتیم.

وزیر بهداشت گفت این که ما فکرمی‌کنیم باهوش‌­ترین ملت دنیا هستیم موضوع نادرستی است

فرضیایی: بگذارید حالا که اسم وزیر بهداشت آمد خاطره ای از وی بگویم.  من در اتاق دکتر هاشمی بودم یک شیرینی از روی میزش برداشتم، همزمان که شیرینی را بخورم ایشان در را باز کرد آمد داخل. این شیرینی ماند در گلوی من و داشتم خفه می‌شدم. با وزیر که دست دادم دستم را فشار داد و شیرینی رفت پایین [می­خندد] گفتم دستت درد نکند راحت شدم.

آقاجان­زاده: بله، وزیر بهداشت گفت این که ما فکرمی‌کنیم باهوش‌­ترین ملت دنیا هستیم موضوع نادرستی است. زمانی که بچه­‌های ما به دنیا می‌­آیند باهوش هستند و ضریب هوشی بالایی دارند. منتها چند درصد اینها تحت تعلیم قرار می­‌گیرند که این هوش پرورش و رشد پیدا کند و سرکوب نشود؟ چون سیستم آموزشی ما غلط است، بحث فرهنگی ما در حوزۀ کودک نیز غلط است. ما آموزش‌­های لازم را که روی هوش بچه­‌ها کار کنیم و آن را ارتقا دهیم نداریم و بنابراین بیخودی شعار می­‌دهیم ملت باهوشی هستیم. واقعاً این نسل در آینده به چه شکلی در خواهد آمد؟ نسلی که نه تلویزیون، نه سینما، نه تئاتر و نه کتاب خوبی دارد و الان هم عملاً میدان را داده‌ایم به کارتون‌­های خارجی.

من تیم‌­های انیمیشن­‌سازی خوبی را می­‌شناسم و می‌توانم نام ببرم. برای مثال گروهی که سری اول شکرستان را کار کردند. ولی چند وقت پیش که به دفترش رفتم دیدم برای کانادا کار می­‌کند. از تلویزیون کانادا، اوکراین و خیلی از کشورهای اروپایی کار گرفته و دارند اینجا کار می‌­کنند. وقتی از وی پرسیدم چرا برای صدا و سیمای خودمان کار نمی‌­کنید،‌ پاسخ داد: پنج میلیارد طلب دارم، اگر بدهند دوباره همکاریم را آغاز می‌کنم. وقتی کسی اهمیت نمی‌­دهد و طلب دوستان را نمی‌­دهد آنها هم برای اینکه بتوانند خودشان و کارمندان­شان را اداره کنند مجبور هستند این کار را بکنند. کیفیت کار ما خوب است و داریم برای کشورهای درجه یک دنیا کار می­‌سازیم. اما اینجا خودمان بودجه نداریم کسی اهمیت نمی­‌دهد، و این چنین شبکه تخصصی کودک ما تبدیل به پخش آرشیو کارتون‌های خارجی می‌شود.

انیمشن های خارجی  که زیرنویس فارسی می‌­شود مانند بِن‌­تن  واقعاً مظهر یک بوم و دو هوا هستند

فرضیایی:من نمی‌دانم مسئولین فرهنگی ما چرا حواسشان نیست. سی‌­دی‌­هایی که زیرنویس فارسی می‌­شود مانند بِن‌­تن و یا اسپاریدِرمَن و یا آنهایی که دوبله شده‌اند واقعاً مظهر یک بوم و دو هوا هستند. اگر دغدغۀ ما بچه­‌ها هستند و می‌گوییم آیندۀ بچه‌­های ما در خطر است پس چرا اینگونه رفتار می‌کنیم؟

آقاجان­زاده:نگاه کنید غذای محبوب بچه­‌های ما همبرگر شده است، چون باب اسفنجی همبرگری دارد و مدام می‌­گوید همبرگر بخورید!

برندسازی موضوعی است که سرمایه­‌گذاریِ کلان احتیاج دارد و البته با یک برنامه نمی‌توان به این هدف رسید. فرض بر اینکه حمایت‌­ها نیز وجود نداشته باشد، جریان کودک جریانی نیست که بگوییم گردش اقتصادی در آن نیست. الآن بِرندهای حوزۀ کودک بِرندهای پرفروشی هستند. اما آیا اگر حمایتی هم نباشد، امکان این وجود دارد که یک برنامه مستقل بفروشد و گردش اقتصادی داشته باشد؟ 

آقاجان­زاده: بحث برندسازی برای برنامه کودک در تلویزیون چیز جدیدی است که تا حالا انجام نداده‌ایم و همه در این‌باره گنگ هستند و برای همین گاهی تنش بوجود می‌آید. فرضاً مشکلاتی که برای بِرَند کلاه­‌قرمزی که یک بِرَند ایرانی است پیش آمد را نگاه کنید. من نمی‌­گویم کدام طرف مقصر است، اما همیشه می­‌گویم چون برند چیز جدیدی است نه مدیر می‌­­داند چه باید بکند و نه خود تهیه­‌کننده می‌­داند چه باید بکند.

هر جای دنیا که برندسازی می­‌کنند یک سهمی برای کسانی که آن را ساخته‌اند، گروه تولید، گروه تهیه، گروه کارگردانی قائل می‌شوند. سهمی را نیز برای تلویزیون قائل می‌شوند. سپس سرمایه­‌گذار سومی نیز وارد می‌­شود و این مثلث را تشکیل می‌دهند. وقتی یک کاری در هالیوود یا کمپانی‌­های بزرگ انیمیشن­‌سازی انجام می‌­شود، قبل از اینکه کار اکران شود، عروسک شخصیت‌ها را ساخته‌اند. همه چیز را حساب می­‌کنند. برای همین وقتی کار می­‌آید روی آنتن و می‌گیرد، به طور خیلی ناخودآگاه شما با دیدن آن برنامه به خریدن آن عروسک‌ها ترغیب می­‌شوید. شاید آن اثر محبوب هم نشود ولی دوست دارید عروسک را بخرید.

حالا بحث این است که ما این موضوع را نداریم حتی سرمایه‌­گذاران ما هم جرات نمی‌­کنند در این راه قدم بگذارند. ما پنج سال پیش برنامه ساختیم و سی‌­دی‌اش را در بازار عرضه کردیم.  بعد که آمار فروش را دیدیم شگفت زده شدیم. مثلاً در تمام استان قم یا اراک هزار تا فروخته بود!

تحقیق که کردیم دیدیم خود مغازه­‌دارها چهار، پنج تا از این سی‌دی‌ها را  خریده و پوسترش را روی شیشه گذاشته بودند. به جای اینکه سی دی ما را بفروشند هر کسی آن را می‌خواست در مغازه کپی می‌کردند و می‌فروختند. هشت قسمت برنامه ما را یک دی‌­وی‌­دی کرده بودند. یعنی قبل از اینکه کار ما بیرون بیاید، یک پَکِ عموپورنگ وارد بازار شده بود که بسته‌اش از مال ما زیباتر بود ولی داخلش چیزی نداشت و سی­‌دی ها هم کپی­‌های بی‌کیفیتی از آنتن بود. ما از این موضوع شکایت کردیم ولی در دادسرای فرهنگ و رسانه به جایی نرسیدیم. الان هفت سال است به جایی نرسیدیم، قاضی گفت فوقش می‌توانی رضایت بدهید یک چیزی بگیرید. گفتم ضرر 100 میلیونی و 200 میلیونی به ما وارد کرده ولی قانون می­‌گوید این آقا 500 هزار تومان بیشتر جریمه ندارد و صاحب اثر کاری هم نمی­تواند بکند. به همین راحتی! برای همین فقط ما در تهران توانستیم بفروشیم.

اگر بخواهیم عروسک عمو پورنگ را بسازیم با تلویزیون به مشکل می‌خوریم

آقای فرضیایی در ایران برند شده است. از ایشان می­‌شود به عنوان برند شخصیت حقیقی استفاده کرد، مثلا تولید عروسک یا هر چیز دیگری، شما هیچ وقت روی این چیزها برنامه‌­ریزی نکردید؟

آقاجان­زاده: اگر بخواهیم این کا را بکنیم احتمالاً با تلویزیون به مشکل می‌خوریم.

چرا شما مانند خیلی از آقایان طنزپردازی که می‌­آیند در تلویزیون سریال می‌سازند و سپس از برندشان در سینما استفاده می‌کنند،‌این کار را انجام نمی‌دهید؟

فرضیایی:ما زیاد محجوبیم. باید این خط را بشکنیم یک فیلم بسازیم که فروش هم بکند.

آقاجان­زاده: من همین سینمایی پورنگ را به نام عموپورنگ بسازم صدا و سیما نمی­‌گذارد، چه باید کنم؟ مگر کار فرهنگی چقدر پول دارد که سهمی را هم برای تلویزیون بگذارم؟ آن هم کار کودک که واقعاً فقیر است.

یک دوره‌ه­ایی مردم به محصولاتِ برندهای داخلی اقبال نشان می­‌دادند ولی از وقتی واردات محصولات خارجی زیاد شد محصولات داخلی نیز زمین خوردند. هدف تولید عروسک‌­ها با آن شکل و آن قوتی که کمپانی‌­های بزرگ خارجی می‌سازند، فروش جهانی است. وقتی فروش جهانی باشد، کیفیت محصول هم بالا می­‌رود. تیراژ که زیاد شود قیمت هم  پایین می‌آید. آنها برای دنیا کار می­‌کنند.ولی اگر ما ب­خواهیم در حد برند خودمان کار کنیم با بضاعت حال حاظر کشورمان خیلی سخت است. ما می­‌خواستیم محصولاتو دفتر و کتاب عمو پورنگ را تولید کنیم، اما تلویزیون سهم می­خواست. این محصولات مگر چقدر سود دارد که من سهم تلویزیون را هم بدهم. ما درگیر این موضوع نشدیم چون محصولندادیم و گرنه ما هم درگیر می­‌شدیم.

ترجیح می‌­دهم با گروهی سینمایی کار کنم که 15 سال با من زندگی کرده‌اند

فریضایی: کار سینمایی باید اتفاق بیفتد مگر گروه ما چه کم دارد؟ اتفاقاً گروه ما خیلی هم کارش را بلد است. بعد از 15 سال و این فراز و نشیب‌­هایی که ما طی کردیم و این همه تجربه که به دست آوردیم، سینمایی کمترین کاری است که می­‌توانیم انجام دهیم. من با افتخار می‌­گویم افراد زیادی تا به حال از من خواستند که در سینما با آنها کار کنم،‌ با اینکه همه آنها برای من قابل احترام هستند، ولی ترجیح می‌­دهم با گروه خودم کار کنم. افرادی که به من پیشنهاد کار دادند عمدتاً عموپورنگ را  به درستی نمی‌شناسند و گیشه را می­‌بینند و می­خواهند کار پرفروش شود. ولی من عموپورنگ را به همین راحتی درست نکردم که به همین راحتی بخواهم آن را از دست بدهم. لذا خودم ترجیح می‌­دهم با گروهی کار کنم که 15 سال با من زندگی کرده‌اند و من را می­‌شناسند. کسی که می­‌نویسد واقعاً عمو پورنگ را بنویسد، داستانی که داستانِ واقعی عموپورنگ باشد اگر طنز هم بخواهد بشود طنزی درخور شخصیت عموپورنگ باشد. لذا من فکر می­‌کنم چه اشکالی دارد سینمایی تولید شود. من به بچه­‌های گروه ایمان دارم و حتی اگر فیلممان ضعیف هم باشد این ضعف را ترجیح می‌­دهم چرا که برآمده از تجربیات ما و نیت خالصانۀ ماست.

تئاتر و سینما و تلویزیون دارند به سمتی می‌­روند که سلیقۀ مخاطب است یعنی خودشان به جای اینکه سلیقه­‌سازی بکنند، با نگاه کوتاه­ مدتی که دارند می­‌گویند ما فعلاً مخاطب را حفظ بکنیم. اما محله گل و بلبل در تلویزیون نگاه بلند­مدتی دارد، اگر کار سینمایی بخواهید بسازید همین نگاه را حفظ می‌کنید؟

فریضایی:مطمئناً همین نگاه را داریم و خواهیم داشت چون ماندگار خواهد بود. سینمایی برنامۀ زنده نیست که دیگر دیده نشود. فیلمی است که در آرشیو می‌ماند و سال‌های سال شما را با این فیلم می­‌شناسند و به یاد می‌­آورند. ارزش ماندگاری این فیلم برای من مهم است و لذا با توجه به نوشته­‌های پیشینِ محمد علیپور احساس می­‌کنم اگر من هم نگویم دغدغۀ او همین است. این سینمایی چیزی نباید باشد که گذشته پورنگ را خراب کند.

چرا بیشتر برنامه‌­سازان امروز سلیقه مخاطب را در نظر میگیرند تا فرم و محتوای صحیح؟

برخی از ما سلیقه مخاطب را دست ­کم می‌­گیریم و برای همین داریم بیننده­‌هایمان را از دست می­‌دهیم.

احمد علیپور: هویتِ هر کار هنری برمی­‌گردد به خالق اثر و شرایطی که به وجود آمده است. شاید به خاطر این است که یک مقدار انگیزه‌­ها کمرنگ شده است. برای اینکه نمی‌توانند یک کار پیشرو بسازند تا ساختار را عوض کنند و یک نوآوری شکل بگیرد برای همین متاسفانه خیلی باب شده است که از روی دست همدیگر مدام کپی می‌­کنند. ای  یک کار بهتر را کپی کنیم. اگر یک فکر و یک ایده‌­ای هم وارد کنیم یا در دنباله خرابش می‌­کنیم یا اینقدر ادامه‌­اش می‌­دهیم که اتفاقِ خوب گذشته را زیر سوال می‌­بریم.

همین موضوع باعث شد که ما محله گل و بلبل را بسازیم چون نمی‌خواستیم در جا بزنیم. این تفکر در ما بوجود آمد که دیگر برنامه زنده نسازیم و به جای کار ترکیبی، کار نمایشی انجام دهیم.  وگرنه تلویزیون به آن فرم قبلی قانع بود و مدیران می‌گفتند همان را بسازید خیلی خوب است برای اینکه مخاطب دارد!

اما اینکه آیا سطح سلیقۀ مخاطبین نزول پیدا کرده است؟  به نظرم اینگونه نیست. چون امروز مردم دارند سریال‌­های روز دنیا را آنلاین می­‌بینند. شب در آمریکا پخش می­‌شود و صبح اینجا با زیرنویس در دسترس است. پس این مخاطبی که اینطور دسترسی دارد به این سریال‌­ها نمی­‌توانیم بگوییم سطح سلیقه‌اش پایین است.من فکر می­‌کنم این ما هستیم که سلیقه مخاطب را دست ­کم می‌­گیریم و برای همین داریم بیننده­‌هایمان را از دست می­‌دهیم.

بحث اینکه فیلم­‌های کمدی در سینما فروش آنچنانی پیدا می‌کند، دلیلش شاید یک مقدار شرطی شدن مردم باشد که می‌گویند برویم آن فیلم را ببینیم که بخندیم حالا به چه می­‌خندیم هم مهم نیست. فقط صرف اینکه برویم یک اوقات خوشی را پشت سر بگذاریم.

من مخاطب را دست‌­کم نمی­‌گیرم. به خاطر همین مردم به این برنامه رای می­‌دهند. سطح سلیقۀ مخاطب پایین نیامده است. آنها کار خوب را تشخیص می‌دهند و تحسین می­‌کنند. هر از گاهی در سریال­‌هایمان  هم این اتفاق می‌­افتد، سریالی که از لحاظ کارگردانی و قصه پررنگ­تر است با اقبال بیشتری روبرو می­‌شود.

منبع: تسنیم