گروه جهاد و مقاومت مشرق - «غسالخونه» عنوان نمایشی است که کارگردان جوان تئاتر، مصطفی ملکمکان به سراغ اجرای آن رفته است. نمایشی که عوامل آن معتقد هستند اثری در باب جنگ و صلح آماده اجرا کردهاند و قرار است از 12 شهریور در تالار حافظ روی صحنه برود. برای آشنایی با این اثر پیش از اجرای آن به محل تمرین این نمایش در مجموعه فرهنگی ورزشی انقلاب رفتیم؛ مجموعهای که شاید یکی از فرهنگیترین رویدادهای روزهای اخیر آن، تمرین همین گروه تئاتر جوان بود.
وارد ساختمانی در حال تعمیر در گوشهای از این مجموعه بزرگ شدیم و در نهایت به اتاقی بزرگ رسیدیم. گروه مشغول تمرین بودند. به آرامی در گوشهای نشستیم و بازی نادر فلاح در این اثر را دیدیم؛ بازیای که البته در دل تمرین هم گیرا و جذاب بود. زمان استراحت گروه فرا رسید و ضمن سلام و علیکهای معمول، از فرصت استراحت مصطفی ملکمکان، کارگردان اثر استفاده کردیم تا درباره اثر جدیدش بیشتر بدانیم. او میگوید:«من همیشه به این مساله اعتقاد دارم که عاری از هرگونه مسائل سیاسی و اجتماعی، به افرادی که یک روزی جانشان را در کف دست میگرفتند و از جانشان میگذشتند باید بپردازیم که من نامش را مردانگی و شرافت میگذارم. دو کلمهای که به شدت این روزها کمرنگ شده است. متاسفانه مشکل بزرگ این است که بسیاری از افرادی که سنگ شهدا را به سینه میزنند، تنها ژست این کار را میگیرند.»
ملکمکان در ادامه صحبتهایش از انگهایی که افراد مختلف نسبت به یکدیگر میزنند میگوید و ادامه میدهد: «در تاریخ پس از انقلاب در تمامی مسائل جنگی ما جنگ نکردیم و تماما دفاع بوده است، اما چه میشود که وقتی میخواهیم در رابطه با صلح و جنگ صحبت کنیم سریع برچسب طرفدار جنگ را به ما میزنند. شهدای ما که ماشین جنگی نبودند؛ آنها هم عاشق بودند. تعجب میکنم ما به کجا رسیدیم که با یکسری دیالوگها در جامعه روبه رو میشویم که خیلی عجیب است. شاید تنها کسی که در این راه به من کمک کرد کویتیپور بود که باعث شد این کار را انجام دهم. نمیدانم چرا برخی فکر میکنند هر کسی که میخواهد در مورد یکسری از ارزشهایش صحبت کند دنبال مولتیمیلیاردر شدن است. خوشبختانه حمیدرضا خادم، از موسسه فرهنگی هنری نسل آفتاب لطف کردند و قرار است از ما حمایت کند. در نمایش ما این افتخار را داریم که غلام کویتیپور، خواننده سالهای جنگ ترانهای را با توجه به مضمون و محتوای این اثر نمایشی آماده کرده است.»
در میانه صحبتهای ملکمکان، نادر فلاح، بازیگر و سهند خیرآبادی، نویسنده اثر با ما همراه شدند. خیرآبادی در رابطه نگارش نمایشنامه «غسالخونه» و اینکه گروه جوان این نمایش دنبال رزومهسازی و روزمه جمع کردن نیست، میگوید: «شاید به غیر از دانشجویان ادبیات نمایشی برای دیگر مخاطبان جذابیتی نسبت به فرآیند نگارش متن وجود نداشته باشد. به همین دلیل سعی میکنم بیشتر برای مخاطبان عام صحبت کنم. غسالخونه در یک پروسه خیلی حساس و هیجانانگیز خلق شد. من نه طرح نویسم و نه اینکه میدانم وقتی متنم را شروع میکنم آخرش چه اتفاقی قرار است بیفتد و نه حتی از این شاخ و برگها که در کلاسهای درس ارائه میدهند بلدم بکشم. من با نمایشنامه صفر و خالی روبهرو میشوم. خود کاراکتر اگر درست ساخته شود به تو خواهد گفت متن سرانجامش چه میشود. غسالخونه هم از این دست است که در خلال نگارش ساخته شد و خودم از آن خیلی راضی هستم. تقریبا در 90 درصد تمرینهای بازخوانی حضور داشتم. خیلی از دیالوگهای اثر بر اساس بازیگری که دارد دیالوگ را میخواند و کشوقوسی که با کاراکتر به وجود میآید اصلاح یا جابه جا شد.»
این نویسنده جوان در ادامه درباره شرایط نامساعد برخورد با هنرمندان جوان میگوید: «متاسفانه چند وقت پیش قرار بود متنی اجرا بشود برای تماشاخانه ایرانشهر، اما افراد حاضر در این مجموعه به ما گفتند ابتدا بروید یک سالن خصوصی اجاره کنید و 10 شب آنجا اجرا بروید تا رزومه شود و بعد ما شما را بیاوریم اینجا برای اجرا. ما گفتیم این چه کاری است؟ شما همین کار را بازبینی یا تایید یا رد کنید. متاسفانه این نوع بوروکراسی مانع رشد تئاتر ما میشود.»
خیرآبادی ادامه میدهد: «طبق عادت نمایشنامهای را بدون پژوهش شروع نکرده و نمیکنم. مصطفی برای نمایش «غسالخونه» با یکسری آدمها ملاقات کرد و یکسری جاها را دید و اطلاعاتی به من داد که بر اساس آن کار نوشتن شروع شد. من چارچوبهایی را برای نمایشنامهنویسی به خصوص این شیوه از نمایش قائلم؛ یعنی نمایشنامههایی که مکانمندند. برپایه همین موضوع هم اسم این کار غسالخونه است؛ برای اینکه مکانمند است و اینکه مکان روی کاراکترها تاثیر دارد. همه اینها وقتی کنار هم قرار گرفت به این اثر شکل داد.»
خیرآبادی در ادامه درخصوص چرایی پرداختن به اثری در مورد دفاع مقدس میگوید: «همین الان اگر کسی در روسیه قدم بزند میبیند مجسمههای دیکتاتورهای روسیه در میدانها هست. وقتی از شهردار آنجا میپرسی چرا اینها اینجا هستند میگوید اینها جزء تاریخ است. نمیتوانیم کتمانشان کنیم. خوب و بدش را مخاطب میفهمد. هرچند مثال من با محتوای هشت سال دفاع مقدس قابل قیاس نیست ولی میخواهم بگویم این هشت سال هم جزء تاریخمان است. این هشت سال جزء تاریخ ماست. موقعی که به قول فلاسفه نگاه اونتولوژیک (هستیشناسی) به قضیه داشته باشیم این هشت سال در نگاهمان بزرگ میشود و ناخودآگاه میآید بالا؛ چه ما در آن شرکت کرده باشیم یعنی با گوشت و پوست و جان مثل نادر فلاح درکش کرده باشیم چه نه. در نتیجه اینها در کنار هم چیده شدهاند. من از مصطفی خواستم بگذارد در اشلی که علاقه دارم یعنی موقعیت مکانمند کار را اجرا کنم.»
نادر فلاح، نقش اصلی این نمایش را برعهده دارد. آخرین بار او را در نمایش «دستنیافتنیها» روی صحنه تئاتر دیده بودیم. فلاح ضمن ابراز خوشحالی از کار کردن با این گروهی جوان و پرانرژی میگوید: «پس از اجرا در ایرانشهر، دو نمایش دیگر را تمرین داشتم که به اجرا نرسید. یکی از آنها که متن خوبی هم داشت به نام «رئال مادرید یازده - بارسلونا یک» بود. این نمایش راجع به دیکتاتوری در اسپانیا بود. آن را هم یک جوانی نوشته بود و کارگردانی میکرد که متاسفانه اجرا نرفت. تا رسیدم به اینجا که بعد از مدتها یک نمایشنامه خوب به دستم رسید. من نه مصطفی ملکمکان را میشناختم، نه سهند خیرآبادی را. خیلیها هنوز سهند را نمیشناسند ولی قطعا در سالهای آینده خیلی خوب سهند را خواهند شناخت. هر چه بیشتر در متن فرو میرویم بیشتر متوجه میشویم که چقدر این متن دقیق نوشته شده است. تک تک بازیگرها با اینکه جوان هستند بسیار کاربلدند. آنها درک و شعور خوبی از تئاتر دارند و نظم و ترتیب خوبی بر گروه حاکم است. اینها را گفتم که بدانید وقتی از یک گروه جوان سخن میگوییم، میتوانیم حرفهای عمل کردن را در آنها ببینیم.»
از نادر فلاح میخواهم تحلیلش را در رابطه با اجرای نمایش «غسالخونه» و البته کارکرد این اثر بگوید. او میگوید: «ما بر اساس تعریفها و قضاوتهای از پیش تعیین شده به ملاقات هر چیزی در جهان میرویم. برای درک این اثر فقط کافی است حداقل این شهامت را داشته باشیم که با آن مواجه شویم. بعضیهایمان تنها قضاوت میکنیم و حاضر به مواجهه با این اثر نیستیم. مثلا میگوییم این اثر یک نمایش دفاع مقدسی است. اگر شهامت آمدن و دیدن این کار را دارید، در مواجهه ممکن است متوجه شوید که اشتباه کردهاید. «غسالخونه» اثری خوب و درخور توجه است.»
شبنم گودرزی، دیگر بازیگر این نمایش نیز از تجربه خود در این اثر میگوید:«با پروژه غسالخونه پیش از آغاز رسمی تمرینهای آن در ارتباط بودم. پیشنهاد نقش رویا به من شد. من نقش را دوست داشتم. چیزی که برایم جذاب بود، محتوای صلحمحور آن بود. این خبر برای من که سن و سالم به دوران جنگ نمیخورد بسیار جذاب بود و دوست داشتم در کنار این کار بتوانم پیامی را به مخاطبان منتقل کنم. خوشبختانه گروه ما جوان است، اما کاملا حرفهای عمل میکند. امیدوار هستم بتوانیم در زمان اجرای نمایش نیز همچون تمرینها موفق عمل کنیم.»
گروه آماده ادامه تمرین است و ما نمیخواهیم این دیدار زودهنگام و پیش از اجرای نمایش خللی در تمرین به وجود بیاورد تا بهزودی هنگام اجرا هم سراغ نمایش و حرفهایش برویم. پایانبندی این گزارش را به مصطفی ملکمکان سپردیم. او معتقد است: «ما باید کاری کنیم که دهه هفتادیها فکر نکنند آنهایی که رفتند جنگ عشق جنگ بودند؛ چون واقعا نبودند. نمیدانم به کجا رسیدیم که تا اسم شهدا میآید یکسری فکرهای این مدلی میکنند. چرا در جهانبینیمان شرافت را فراموش کردهایم. این فراموشی برایمان بد است. من فرزند شهیدی را میشناسم که با مدرک کارشناسیارشد در میدان هفتتیر سبزی میفروشد و این برای جامعه ما تاسف بار است.»
نادر فلاح، شبنم گودرزی، جوانه دلشاد، علی برقی، مصطفی پوریوسف، حسین سپهرنژاد، محمد حسینی، اریک قاراسمیان، هادی محرابی، اردوان اربابی و رامین پرچمی بازیگرانی هستند که در این نمایش به ایفای نقش میپردازند. «غسالخونه» از 15 شهریور در تالار حافظ روی صحنه میرود.
*روزنامه فرهیختگان