کد خبر 765854
تاریخ انتشار: ۱ شهریور ۱۳۹۶ - ۰۹:۰۳

بیست و چهارم تیرماه حوالی ظهر در ایستگاه مترو شهرری خون به پا شد. مردی جوان با هیکلی تنومند درحالی‌که هل من مبارز می‌طلبید به جان یک روحانی افتاد و او را تا پای مرگ کشاند.

به گزارش مشرق، بیست و چهارم تیرماه حوالی ظهر در ایستگاه مترو شهرری خون به پا شد. مردی جوان با هیکلی تنومند درحالی‌که هل من مبارز می‌طلبید به جان یک روحانی افتاد و او را تا پای مرگ کشاند. آن روحانی، حجت‌الاسلام خلیل ذوالفقاری است که از لحظه مخابره خبر سوژه شد، خبرنگاران حتی برایش تا پشت اتاق عمل رفتند و حالش را تا تأیید بهبودی پیگیر شدند. خلیل اما امروز با فاصله 38 روزه از آن حادثه تقریباً فراموش شده و حال چندان خوشی هم ندارد. دیروز که برای انجام این گفت‌وگو با او تماس گرفتیم، عازم جلسه فیزیوتراپی بود که به گفته‌اش تاکنون نیز بی‌فایده بوده.

 سراغ این روحانی 47 ساله رفتیم به هدف احوالپرسی از او و زدودن هاله ابهام از ماجرای مترو و رفع ابهام از اینکه بالاخره او روحانی آمر به معروف و ناهی از منکر بوده که مورد حمله قرار گرفته یا خیر؟

بعد از زخمی شدن شما تقریباً همه نوشتند که مشغول امر به معروف و نهی از منکر بوده‌اید، حتی برخی شما را با شهید علی خلیلی مقایسه کردند، موضوعی که می‌دانم همیشه تکذیبش کرده‌اید. بالاخره اصل ماجرا چه بود؟

بله، آن زمان همه فکر می‌کردند ضارب با من مشکل قبلی داشته یا من مشغول امر به معروف و نهی از منکر بودم که او حمله‌ور شده درحالی‌که هیچ یک از این 2 حرف صحت‌ندارد.

پس حتی کلمه‌ای میان شما رد و بدل نشد؟

حتی یک کلمه. البته من آمر به معروف هستم ولی آن روز چنین کاری نکردم و اصلاً فرصت چنین کاری نبود چون به محض ورود به ایستگاه، با حمله ضارب به زمین افتادم بعد درحالی‌که فریاد می‌زد جانم فدای ایران، با جسم تیزی که در دست داشت به گردنم زد. من حتی متوجه این ضربه نشدم ولی دیدم زمین پر از خون شد، بعد از آن هم چهار ضربه به کف دست چپم، یکی به گونه چپ، یکی به پشت بازوی چپ و یکی هم به پهلوی راستم زد. درگیری‌اش با من حدود 15 ثانیه طول کشید که یک نفر در دفاع از من خودش را روی او انداخت که این حرکت به من فرصت داد تا به نگهبانی بروم و مراحل انتقالم به بیمارستان انجام شود.

طول کشید تا اورژانس بیاید؟

حدود 25 دقیقه‌ای زمان برد، دیگر چشمم جایی را نمی‌دید. اولش فکر کردم شاهرگم را زده برای همین فریاد می‌زدم شاهرگم را بگیرید ولی مردی که از من دفاع کرد، گفت خونریزی از دستت است نه از شاهرگ.

در مسیر بیمارستان به هوش بودید؟

بله کاملاً، اصلاً خودم قضیه را مدیریت کردم. آنها می‌خواستند مرا به بیمارستان سینا ببرند ولی من گفتم بیمارستان شهدای هفتم تیر نزدیک‌تر است. آنها می‌گفتند سینا بهتر است ولی من اصرار داشتم آنجا نروم چون دور بود. اگر اصرار نکرده بودم از شدت خونریزی از بین رفته بودم. داخل آمبولانس با برادرم هم تماس گرفتم همچنین با همکاران قضایی‌ام در دادگستری شهرری که خدا را شکر با حضور آنها کارها خیلی خوب پیش رفت.

در مورد اینکه بالاخره شما با چه وسیله‌ای زخمی شدید هم حرف‌های مختلفی زده شد، کدام یک از روایت‌ها را تأیید می‌کنید؟

من آن روز هیچ چیزی در دست ضارب ندیدم ولی مردم می‌گفتند چاقو بود؛ اما آن چیزی که ضمیمه پرونده است، یک کاتر است که دور دسته آن چسبی نو پیچیده شده است.

ضارب چرا شما را انتخاب کرد؟

من را انتخاب نکرد بلکه روحانیت را انتخاب کرد؛ فقط من به واسطه قضا و قدر الهی که راضی‌ام به رضای خدا به تورش خوردم. اشکالی هم ندارد چون این هزینه‌ای است که باید برای این لباس داد.

مطمئنید هیچ سابقه آشنایی یا کدورت میانتان نبوده، چون به هر حال شما سال‌ها در کسوت مقامی قضایی فعال بوده‌اید؟

 بله مطمئنم. ضارب سه مورد سابقه کیفری داشته که 2 مورد آن مربوط بوده به زمانی که من به‌عنوان رییس دادگاه بخش در چهارمحال‌وبختیاری مشغول به کار بودم و یک موردش مربوط بوده به زمانی که من به دادگاه خانواده شهرری آمده بودم، ولی صادرکننده رأی پرونده او نبوده‌ام.

مطمئنم که ضارب مرا نمی‌شناخته چون بعد از این حادثه مشخص شد ما همشهری هستیم، هر2 اهل فریدن اصفهان. او اگر این را می‌دانست هرگز به من حمله‌ور نمی‌شد.

الان حالتان چطور است؟

اعصاب ابروی چپم قطع شده و کار نمی‌کند. تاندون‌های دست چپم هم پاره شده و انگشت شست و اشاره‌ام کلاً از کار افتاده. تا به حال برای صورتم 15 جلسه و برای دستم 10 جلسه فیزیوتراپی رفته‌ام که فایده نداشته. پزشکان می‌گویند 6 ماه طول می‌کشد؛ اگر بتوانم با دستم لااقل یک کیف را بلند کنم، خوب است.

تأمین این هزینه‌ها چه می‌شود؟

قانون حمایت از آمران به معروف و ناهیان از منکر در چنین مواقعی از افراد حمایت می‌کند اما من چون به صراحت گفتم که امر به معروف نکرده‌ام، مشمول این قانون نمی‌شوم. فقط کافی بود که این مسأله را تأیید می‌کردم.

چرا نکردید؟

دروغ در دنیا و آخرت رسواکننده است و برای پوشاندن یک دروغ باید صد دروغ گفت، بعد هم یک عمر آن دروغ را نشخوار کرد. به هرحال تا این لحظه هزینه‌ها پای خودم بوده و هیچ نهادی حمایت نکرده، دادگاه هم هنوز تصمیم نگرفته که این حادثه تروریستی بوده یا خیر. اگر دادگاه رأی به تروریستی بودن بدهد، بنیاد شهید تحت پوشش قرارمی‌دهد.

می‌دانیم که ضارب همان روز حادثه به ضرب گلوله پلیس کشته شد، شما از او راضی هستی؟

حلالش کردم. من چند سال قبل عهدی با خدا بستم و گفتم همه کسانی را که حقی به گردنشان دارم، بخشیدم تا خدا هم به فرموده خودش در قرآن مرا ببخشد. البته هفته اول بعد از حادثه خوشحال بودم که او کشته شده ولی الان می‌گویم ای کاش زنده می‌ماند و توبه می‌کرد.

منبع: صبح نو