سرویس فرهنگ و هنر مشرق - شهادت قهرمانانه محسن حججی سبب شد یکبار دیگر، موضوع شهدای حرم در صدر اخبار و توجه افکار عمومی قرار گیرد. یکی از شهدای مظلوم مدافع حرم شهید مهدی نوروزی است که تا قبل از شهادت در سال ۱۳۸۸ مورد اتهامات فراوانی قرار گرفت. وقتی احوالات شهید حججی و مهدی نوروزی را بررسی میکنیم درخواهیم یافت که زیست چنین بزرگمردانی تفاوت چندانی با دیگر ندارد. به این بهانه با مهدی نقویان سازنده مستند همیشه ماندگار و درخشان «برادران» به گفتگو نشستیم. مستندی که کهنه نمیشود و همواره اثر مرجعی برای دیدن است.
*خود شما از میان کارهایی که ساختی تصور میکنی مخاطبانت شما را با کدام اثر میشناسند؟
- فکر میکنم مستند برادران برجسته شد.
*بگذار کمی سئوال کلیشهای بپرسم که چگونه وارد فضای مستند سازی شدید؟
من فارغ التحصیل دانشگاه صدا و سیما هستم و به صورت اتوماتیک، پس از اینکه درسمان تمام شد جذب سازمان شدیم. منتها کار کردن در سازمان صدا و سیما وقت آنچنانی از من نمیگیرد. به صورت شیفتی میآیم و می روم. چون از زمان دانشجویی اخوی من در روایت فتح بود. من هم در روایت فتح فعالیت میکردم. ۸۳ زمان ورودم به دانشکده بود و سال ۱۳۸۴ وارد موسسه روایت فتح شدم.
*زمان مدیریت باشکوه و جاودانه محمد آوینی؟
بله .
*شما، محمد صراف، محمد حسین مهدویان، اردلان عاشوری و... . این روایت فتح عجب درخت پرباری بود به مدیریت بزرگی مثل سید محمد آوینی.
- آوینی سنگ بنای روایت فتح را درست چیده بود، من در دوران دانشجویی از شهرستان بلند شدم و به تهران آمدم. بعد درمحیط روایت فتح مسیر حرفه ای من دچار یک دگرگونی شد. اسم روایت فتح برای ما یک تقدس داشت. من به عنوان محقق به فضای مستند سازی ورود پیدا کردم، به صورت عملی هم گامهایی برداشتم. سال ۱۳۸۵ اولین کارم را شروع کردم سال ۱۳۸۶ شد، با عنوان «زخم تازه» که به چرایی تغییر نام خلیج همیشه فارس میپرداخت. جالب است که این کار من به عنوان یک اثر دانشجویی پخش شد و کار دانشجویی موفقی بود. از آن پس به صورت جدیتری با روایت فتح ادامه دادم. مجموعه «یوسف رضا» را در مورد شهید «ابولفتحی» را برای روایت فتح ساختم. یک سه گانه درباره اسرای لبنان بود که سمیر قنطار هم در بخشی از مستند هست، در مورد مبادله اسرای لبنانی ساختم. آغاز فعالیتهای جدی من با دوران فتنه گره خورد و من دو مستند درباره فتنه ساختم یکی با عنوان «نگهبان آرا» و دیگری «انتخاب در» بود. «هزاران سنگر» درباره حادثه آمل بود. من واقعا در دوران روایت فتح کار مستند سازی را کار یاد گرفتم، چون من دانشجویی بودم که با حرفهای ها کار میکردم.
*پس از دوران ماندگار و مانای سید محمد آوینی بقیه بچه های ارزشی و انقلابی در این سالها درفضای اداری در روایت فتح گله و شکایت فراوانی دارند.
پس از سید محمد آوینی اتفاقی که باید در روایت فتح بیفتد، نیفتاد یعنی دوستان متعهد آمدند اما خیلی متخصص به این حوزه ورود پیدا نکرد، پاشنه آشیل دوران سید محمد آوینی این که متخصص متعهد کمتر در آن مجموعه دیده شد. این اتفاق برعکس افتاد. حتی زمان مدیریت مرتضی شعبانی هم اتفاق خاصی نیفتاد. پس از اینکه آقامرتضی شعبانی هم رفت کسی آنجا نبود. خیلی عجیب است که این بخش یک سال و نیم مهمترین سازمان فرهنگی جریان متعهد اصلا مدیر نداشت.
*این شکل گیری دار و دسته خوب و متعهد مستند ساز و فیلمسازان ارزشی در دوران اصلاحات شکل میگیرد.چگونه؟! چون اصلاحات میخواست ریشه تریبت هنر ارزشی و هنرمند ارزشی را بسوزاند.
ببین یکی دو نفر از ما با باقی بچه هایی که اسم آوردی متفاوت هستند. بخشی از فعالان سینمایی روایت فتح بچه های سوره بودن و ما از بچههای سوره نبودیم.محمد نصیری، محمدحسین مهدویان، اردلان عاشوری، محمد پیغمبرزاده همه آنها بچههای سوره بودند. چون مدیر بخش مستند و تجربی، اردلان عاشوری بود و بچههای سوره را را با خودش به روایت فتح آورد. من هم که اشاره کردم به واسطه اخوی روایت فتح رفتم و ما همه با هم قاطی شدیم. گرایشات سیاسی دوستان هم اصلاح طلبی بود که متفاوت با فضای سیاسی آن دوران نبودند.
*چرا اینقدر کارهایی که ساختی گل کرد و محبوب شدی ؟
جهان فیلمسازی را کنار بگذاریم ، ایده برای فیلمسازی خیلی مهم است. سوژه ای که انتخاب میکنیم خیلی مهم است. رمز و ملکه درباره امپراطوری انگلیسی، گاو خشمگین درباره وال استریت و . سایر آثار من درباره یک موضوع ملتهبی هست و به نظرم ایده بسیار مهم است.
*اتفاقا یکی از سئوالاتم در مورد فعالیتهای شما همین است آثار شما کار کردن در مورد داخل بسیار دشوار است. چون نیاز به آرشیو و پژوهش دارد. من گله ای که به جریان مستند سازی انقلابی دارم این است که پژوهش در کارشان ندارند.
من در دوران دانشجویی یک نکته بسیار خوب را یاد گرفتم. بهروز افخمی استاد مستقیم مانبود در ورکشاپهای افخمی ما دورهای را با ایشان گذراندم. به صورت داستانی از ایشان آموختم سینما، چه داستانی، چه مستند، از هر چیزی مهمتر داستان است. اول داستان تعریف کنیم که حلقه مخاطب به فیلم ما گیر کند. من بعدا عملا در کارهایم را دیدم که داستان وقتی برای مخاطب تعریف میکنیم، مخاطب با انگیزش بیشتری اثر را تماشا می کند. برایش مهم است که سرنوشت کاراکترهای قصه چه میشود و ماجرا چه می شود. منتها ممکن است ته قصه خوشش نیاید و متوجه شود، چه داستان بدی را برای مخاطب تعریف کردیم، ولی پای داستان مینشیند،شاید مخاطب خوشش هم بیاید، صحنه ای را می بیند و می رود.
*تفاوتی که رمز و راز ملکه دارد پژوهش است و بر اساس استارت خبری ساخته نشده است. از نظر مدیران فرهنگی سفارش دهنده، آیا پژوهش در یک اثر مستند اجری دارد یا بی ارزش است. چون خیلی مستند خوب انقلابی در طول این سالها تولید شده که ضعف پژوهش در آن مشهود است.
به هر حال مدیران فرهنگی نیرو تربیت میکنند و بچه های تولید هم ذائقه مخاطب را شکل می دهند. مدیران فرهنگی در حوزه مستند سازی به مسئله پژوهش اصلا اهمیتی نمیدهند و در برآورد های مالی اصلا پژوهش را در نظر نمیگیرند. وقتی به تحقیق و پژوهش اهمیتی نمیدهند فیلمساز هم برایش اهمیتی ندارد که چه تحقیق بکند، چه نکند. برای مدیر فرهنگ فرقی ندارد، همه دنبال رزومه سازی هستند. منتها در کارهای خودم دستمزدها را کاهش میدهیم و به تحقیق پول بیشتری اختصاص میدهیم ب برای خودم همیشه در درجه اهمیت داشته است. هیچ وقت هم برآورد مالی درستی نداشتم، اما سعی کردم در سایر موارد در حین فیلمسازی صرفه جویی کنم و در حوزه های دیگر هزینه کنم.
*تحقیق رمز و راز ملکه و گاو خشمگین با خودت بود.
بیشترش روی دوش خودم بود. یکی از دلایلی که زیاد کار میکنیم این که تیم مشخصی داریم. به جرات اگر موضوع ۲۰۳۰ را راه اندازی کنند و به ما سفارش بدهند ظرف مدت یکماه یک کار عالی به آنها تحویل خواهیم دارد. یعنی این توانایی را داریم.
*چی توی مستند برادران وجود دارد که قلابش به قلب مردم گیر کرد.
سال ۱۳۸۸ اتفاقات پیچیده زیادی در این مملکت افتاد. در این حوزه من هم کار کرده بودم. منتها انگار ساخت مستند برادران باری روی دوش من بود. خبرنگاران و برخی همکاران شما سعی می کردند مرا به عنوان فیلسماز فتنه معرفی کنند و دائما به من میگفتند چرا در مورد فتنه مستند میسازی. من هم جواب میدهم هر وقت آنها(رسانههای روبرو) در مورد فتنه فیلم نساختند، من هم در مورد فتنه فیلم نخواهم ساخت.
من دارم میبینیم که هر سال به مناسبت سالگرد فتنه ۸۸ فیلم جدیدی پخش می کند . من و تو همچنان روی این موضوع کار می کند. خیلی سیستماتیک دارند کار می کنند و من می دیدم این خلأ درون جبهه فرهنگی انقلاب وجود دارد و سعی می کردم هر سال یک کار بسازم. برادران شهید «مهدی نوروزی» یکی از بزرگان در دفع فتنه ۸۸ است. من ماجرای او را نمی شناختم، معمولا اطلاعات چون درگیر کار هستم خیلی مطالعه زیاد می کنم. من اصلا دفترچهای دارم هر خبری را یک خبر جذاب است یادداشت می کنم.مثلا چیزهای جالبی که برایم می رفتند را یادداشت میکنم، چیزهای که در تلگرام می بینیم مینویسم .
*کاراکتر شهید نوروزی از چه زاویهای برایت جذاب بود؟
من ایشان را نمی شناختم ارتباطش را با فتنه نمیدانستم. فقط خواندم در عراق شهید شد و ایشان همان کسی بود که سال ۱۳۸۸ به عنوان حسین منیف اشمر معرفی شد. به عنوان یک نیروی لبنانی .این موضوع برایم جالب بود. پیش خودم گفتم که فامیلی ایشان که نوروزی است. بعد می گویند حسین منیف اشمر. اما وقتی شهید شد تازه فهمیدیم که ایشان شهید نوروزی است و منیف اشمر نیست.یعنی در یک جایی ایشان را به عنوان شهید منیف اشمر معرفی میکردند و تکذیب هم نشد. موضوع برایم جالب بود، اما دلم هم کمی گرفت چون حس میکردم شهید مظلومی بوده که او را بعنوان دیگری معرفی میکردند، چون در رسانههای فارسی زبان خارجی خیلی او را هدف قرار دادند.
و او در طول دوران فتنه که او را به عنوان منیف اشمر معرفی می کردند و ایشان هیچ وقت از خودش دفاع نمیکرد. این موضوع برایم کنجکاوی برانگیز بود و در مورد ایشان تحقیق کوچکی کردم. موضوع برایم روشن شد. ایشان سال ۸۸ روز انتخابات می رود به ستاد قیطریه و آنجا را با حکم قضایی تعطیل میکند. بعد آنجا از او عکس می گیرند و او چون تیپش تیپ لبنانی بود، او را به عنوان منیف اشمر معرفی میکنند. اولین خبر را بیبیسی و صدای آمریکا منتشر میکند.
حتی «بیبیسی» به شکل گستردهای روی این خبر کار میکند. تصور کن بیبیسی که هیچ وقت دم به تله نمیدهد، دم به تله داد. چون بیبیسی فارسی ترس دارد به عنوان دروغگو شناخته شود و سر این قضیه کاملا اشتباه کرد. کارشناش آوردند با این موضوع که حضور حزب الله لبنان را در میان نیروهای قضایی و پلیسی ایران تشریح کند. خیلی برایم جالب بود به عنوان کسی که در خط مقدم جمهوری اسلامی میجنگید در صف اول فتنه اینهمه خبر در موردش منتشر میشد و ایشان همچنان سکوت میکرد و چیزی نمیگفت. گویی به نظام ادای دین کرده باشد. من فکر میکنم که در این مورد او به نظام ادای دین کرده بود و سئوالی که برایم پیش آمد این بود دیگر چه ضرورت داشت که برود در عراق بجنگند.
ما اگر جای شهید نوروزی بودیم پیش خودمان می گفتیم ما دیگر وظیفهمان را انجام دادیم. اگر ما بودیم پیش خودمان می گفتیم که ما فحش و باتوم فتنه ۸۸ را خوردیم دیگر چه لزومی دارد برویم عراق بجنگیم.این مسائل برای من سئوال بود و حدس می زدم این سئوالاتی که برای بدست آوردن جوابش جذاب است و برای مخاطب هم می تواند جذاب باشد. عزم خود را جزم کردم که در مورد شهید مهدی نوروزی مستند بسازم.۲۰ دی ماه ۱۳۹۳ به شهادت رسیده بود. اگر قرار بود ساخته شود باید سالگرد شهادتش یا ۹ دی سال بعد ساخته می شد و به همین دلیل یکسال برای ساخت این مستند من فرصت داشتم.من حقیقت هفت هشت ماه هرجا این طرح را میبردم کسی طرح مرا تحویل نمیگرفت.برای هیچ کس هیجان انگیز نبود. تصور کن شهدای زمانه ما برای مسئولان فرهنگی ما جذاب نیستند که در موردشان مستند ساخته شود.
پیش خودم می گفتم حتما برای من جذاب است، شاید سوژه جذابی از دید عمومی نباشد. شاید قسمت نیست و ما وارد این کار بشویم و در آن بمانیم. با توجه به اینکه همه در مورد ۹ دی میآیند موضوع سفارش می دهند اما این موضوع برای کسی مهم نبود. مهر ۱۳۹۴ بود ، سه ماه فرصت داشتم. عزم خودم را جزم کردم و گفتم به هر شکلی شده میروم لبنان و با پول شخصی این مستند را می سازم. پیش خودم گفتم اگر کسی حمایت نکند، مثل مستندهای قبلی با هزینه شخصی آنرا خواهم ساخت و این فیلم را هم همینطوری میسازم. انشااله که کار خوبی بشود و بتوانیم آنرا بفروشیم و پولش را بگیریم. داشتیم به جشنواره نزدیک کم میشدیم که دوستان جشنوراه عمار گفتند که طرح شهید مهدی نوروزی را اگر دوست داری ما حمایت خواهیم کرد و با آنها کار کردیم. یک سفر به لبنان رفتیم که البته من قبل از اینکه به لبنان بروم فیلمنامهام را آماده کردم .
شیوه کاریم هم همین است. من برای هر مستندی باید طبق فیلمنامه جلو برویم. موقعی که ما رفتیم بیروت بمب گذاری شده بود و ضاحیه بشدت امنیتی بود. ما هم سفرمان پنج الی شش روزه بود و برگشتیم. به ما گفتند توانستی چیزی بگیری. در صورتیکه ما وقت هم زیاد آوردیم چون دقیقا میدانستم چه چیزهایی را باید بگیرم. چهار تا پلان شهری، چهار تا پلان روستا ، شهید اشمر و مصاحبه با خانواده شهید اشمر وکه خیلی با برنامه ریزی آنرا انجام دادیم و توانستیم این بخشهای لبنان را بگیریم. سه تا سکانس بود یکی معرفی منیف اشمر بود، کی هست و چه ربطی به ماجرای داستان ما دارد. یکی در مورد فتنه بود و آخری در مورد شهید نوروزی بود .من فیلمنامه را نوشتم با چیزی که از کار درآمد تنها دو خط برابری میکرد. یعنی من از شهید نوروزی یک چیز کلی میدانستم که همان برایم کفایت می کرد. منتها رسیدیم به سکانس شهید نوروزی خودش ایشان مارا به یک سمت مشخصی راهنمایی می کرد.
*حتی کسانی که رویکرد سیاسی شما را دوست ندارند این مستند را خیلی دوست دارند من توی فضای مجازی این اتفاق را به چشم دیدم که مستند برادران از جانب مخالفان سیاسیاش ستایش شد. چرا ؟
من با آقای ناصر طهماسب تماس گرفتم تا روایت این کار را باصدای ایشان ضبط کنیم. خیلی با احتیاط به ایشان گفتم چون قبلا هم با هم کار کرده بودیم و دلم نمیخواست که باهم رودربایستی داشته باشیم. شاید این موضوع سیاسی داخلی را دوست نداشته باشد. گفت بفرست بخوانم. منتها من موضوع را برایش گفتم که بنده خدایی به نام آقای نوروزی است که ایشان را در جریان اغتشاشات اشتباه میگیرند و بعد معرفی میکنند به عنوان یک لبنانی، بعد ایشان پارسال شهید میشوند و تازه فهمیدند که ایشان لبنانی نیست.
ایشان پاسخی داد که جواب موضوعی است که مطرح کردید. گفت ایده بسیار خوب و انسان دوستانه ای است در مورد آدمی که اینهمه تهمت به او زدند . ایشان فیلمنامه را خواند و آمدن برای همکاری در این پروژه .به نظرم چه چپ باشی، چه راست، چه بنفش چه هر رنگ دیگری با حقیقتی در این مستند مواجه خواهی شد که به دروغ به ایشان نسبت داده شده است.در مورد دوستانی که در مرود فیلم از نظر سیاسی جبهه میگیرند به آنها گفتم من زرنگیام این بود که سوژه ای را انتخاب کردم. که روایتش اینطوری شده و شما نمیتوانید بگویید سوژه مورد داری است. ممکن است خیلیها با شهید نوروزی مشکل داشته باشند اما به این شهید بزرگوار تهمت زده شد و در رسانه جار زدند که به جای یک ایرانی لبنانی جا بزنید. اینقدر جو هولناکی در سال ۸۸ حاکم بود که ما هم تصور میکردیم عدهای از لبنان آمدند. الحمدالله روح شهید در مستند ما جان دارد.
*شهید زحمت کشی بود که برای انقلاب خیلی تلاش کرد. خودتان چیز بیشتری از این موضوع متوجه شدید؟
من برای تولید این مستند اصلا نمیخواستم به کرمانشاه بروم.اینجا از همسرش مصاحبه گرفتم که اتفاقا مصاحبه بسیار خوبی شده بود. قبل از اینکه همسر ایشان را پیدا کنیم به کرمانشاه زنگ زده بودیم که دیدم بنده خداها منتظر هستند و به این شهر رفتیم و فیلم تبرک شد. در کرمانشاه مادر و برادر ایشان ما را به ناهار دعوت کردند اما اجازه نمیدادند که چیزی ضبط کنیم و رفاقتمان با برادر ایشان ادامه پیدا کرد. برادر ایشان گفت که شهید نوروزی سرباز بود و بندرعبارس بود و رفت برای مبارزه با اشرار و.... . تصور کن! همه اینها دقیقه ۹۰ به فیلم اضافه شد. بعد مبارزه با فساد اقتصادی و فتنه سبز، سلوک زیبایی از یک حزب اللهی واقعی را در جمهوری اسلامی برایم تعریف کرد که اصلا قرار نبود در فیلم گفته شود.
*از این کاراکترهای مدعی سفره انقلاب نبود.
یکی از سئوالاتی که برای من مطرح بود این بود و میخواستم جواب بدهم همین بود که ایشان چرا بعد از ۱۳۸۸ باهم وسط میدان مبارزه بود. میتوانست مدعی شود و... چون برادرزاده سردار نوروزی (کاک بهرام معروف) است. سردار نوروزی جانشین کل فرمانده نیروی انتظامی بوده و خیلی از سرداران شناخته شده نیروی انتظامی است. اصلا شهید نوروزی بواسطه ایشان وارد نیروی انتظامی شدند.
ایشان آقازادهای بود که وارد نیروی انتظامی شد، منتها اولین جایی که رفت، رفت برای مبارزه با ریگی در سیستان و بلوچستان. شهید نوروزی در طول خدمتش دائما درجاهای ملتهب بود. میتوانست بیاید تهران فرمانده بشود یا یک نقطه VIP در نیروی انتظامی خدمت کند. با این سئوالات و پیش فرض ها رفتم برای ساخت مستندی درباره ایشان. حیف است که شهید نوروزی را خوب نشناختیم، شهیدی که در زمان هیچگاه متوقف نشد. مثلا ادعا نداشت که چون من با جندالشیطان و ریگی مبارزه کردم و پس از یک دوره مبارزه دنبال عافیت طلبی برود. میدید جای بعدی کارزاری هست بدان ورود میکرد. پس از مبارزه با ریگی ، صف اول مبارزه با فتنه بود و شهید نوروزی حضور داشت. میدید سنگر بعدی مبارزه، مبارزه با فساد اقتصادی است رفت قوه قضائیه . همیشه وسط میدان بود. تصور کن روی سابقه لبریز از مبارزهاش هم هیچگاه هیچگاه مانور نمیداد. مثلا ما فیلمسازان یک فیلم میسازیم سه سال توی فیلممان میمانیم و روی همان نیمچه فیلممان مانور میدهیم.
* مستندهای انقلابی خیلی خوب دیده می شود به نظرت دلیلش چیست ؟
فقط جشنواره عمار. اگر فضای جشنواره عمار نبود هیچگاه دیده نمیشدیم.به هر حال راهاندازی جشنواره عمار نیاز به یک تیزوهوشی فوق العادهای دارد که از امثال ادارهکنندگان برمیآید. بچه های حزب اللهی کار میکنند و برجسته میشوند و جشنواره عمار است که از آنان یک هنرمند میسازد. در سال اول جشنواره فیلمی که خیلی برجسته شد مستند مشتی اسماعیل بود. چه ربطی به جریانات سیاسی حاکم داشت؟! این دوستانی که دائما عمار را دستهبندی میکنند یکبار به این مسئله فکر کردهاند. مشتی اسماعیل داستان گندمکاری بود که مخلص بود. فکر میکنم جشنواره عمار از همان ابتدا مخلص بود، مثل ذات انقلاب. خارج از ایران با ابزار فرهنگی ایران هراسی به راه می اندازند و داخل ایران انقلاب هراسی، داخل مجموعه انقلابی، اصولگرا هراسی، به نظرم هراس از هراس راه می اندازند. جشنواره عمار به صورت طبقه بندی شده این هراس را از بین خواهد برد.
*کی فیلم داستانی میسازی؟
بزودی ...
*گفتگوی بعدی ما زمانی که فیلم داستانی ساختی.