چرا بیت المال خرج، مخلوقات نمایشی نویسندگانی می‌شود که تنها هنرشان فراری دادن مردم از رسانه است؟ یک داستان پوسیده صدها بار در رسانه تکرار شده، میلیاردها تومان هزینه می‌کنند که یک میلیون مخاطب ندارد.

سرویس فرهنگ و هنر مشرق - شبکه دوم سیما قبل و پس از انقلاب، طی پنجاه سال اخیر همواره شبکه درجه دو سیما بود، زمانی که دو شبکه تلویزیونی وجود داشت و این شبکه تلویزیونی با تعداد افزایش شبکه‌ها همواره درجه۲ باقی مانده و همچنان برنامه‌های کم مخاطب و درجه دوم را پخش می‌کند. پنجاه سال از درجه ۲ بودن این شبکه می‌گذرد و هنوز از حالت درجه دوم بودن خارج نشده است. در حالیکه اغلب مردم اخبار ۲۰:۳۰ را از این شبکه تماشا می‌کنند، مدیران سازمان اخیرا اعلام فرموده‌اند که بزودی رویکری این مجموعه خبری را تصیح (بخوانید عقیم) خواهند کرد، تا مردم شبکه دوم سیما به صورت کلی از باکس نمایشی خود حذف کنند.

چرا  پس از بیست و اندی سال هنوز مردم پس از تماشای سریال اوشین، مجموعه کلاه قرمزی (سریال لژیونر شبکه یک)،  به یاد ندارند که کدام مجموعه نمایشی را از طریق این شبکه دنبال کرده‌اند؟! شاید یکی از دلایلی که شبکه دوم سیما همیشه عیارش درجه دو باقی مانده  این است که همتی در این شبکه برای ساختن اثر درجه یک وجود ندارد و طی یک پروسه ۵۰ ساله زمانی‌ که دو شبکه تلویزیونی داشتیم، شبکه دوم سیما شبکه درجه دو سیما بود و در حال حاضر که ۲۰ شبکه تلویزیونی داریم، شبکه ۲ سیما همچنان درجه ۲ترین شبکه تلویزیونی است.

رویکرد مدیریتی و نظارتی در شبکه دوم سیما، سال‌ها درجه چند بوده و هیچگاه مدیران سی و هفت سال اخیر نتوانسته‌اند خانه تکانی اساسی در شبکه دوم سیما داشته باشند. اگر اخبار ۲۰:۳۰ از این شبکه دو به شبکه سوم سیما منتقل شود، هیچ اتفاق خاصی نخواهد افتاد. نحوه نظارت تولید محتوا در این شبکه، به ساخت و تولید سریال فاجعه‌آمیز و ضد مخاطبی مثل سریال «گمشدگان» منجر خواهد شد. باید  از مسئولان شبکه دوم سیما، خیلی قاطعانه پرسید با چه رویکردی  سریال گمشدگان را تولید کرده‌اند؟! چرا بیت المال مردم خرج، مخلوقات نمایشی نویسندگانی می‌شود که تنها هنرشان فراری دادن مردم از رسانه ملی است؟

فاجعه‌ای به نام سریال «گمشدگان» نیاز به تحلیل مبسوطی دارد تا افکار عمومی بدانند و آگاه باشند که عیار تولید سریال در شرایطی که مدیران رسانه ادعا می‌کنند در تنگنای مالی هستند،  چنین نازل و مخاطب گریز است وقتی رسانه‌ای برای یک داستان پوسیده صدها بار در رسانه تکرار شده، میلیاردها تومان هزینه می‌کند برای سریالی که  یک میلیون مخاطب ندارد. مدیران نظارتی سیما آیا یک خط داستان سریال را خوانده‌اند؟! آیا خانواده‌های مدیران سیما چنین تولیدات زیر متوسطی را تماشا می‌کنند؟  سریال‌هایی لبریز از غم، غصه و محنت. غم‌نامه‌های نمایشی که شبیه تولیدات اروپایی است و مخاطب را از جعبه جادو فراری خواهد داد. آیا این سریال‌ها  نوعی رانت به عده‌ای نویسنده و کارگردانی نیست که حتی در سطح سینمای متوسط ایران هوش و استعدادی برای جذب مخاطب ندارند؟ وقتی به دلیل عدم توانایی در حوزه سینما برایشان مجالی باقی نمی‌گذارند، غمنامه‌های خود را در رسانه ملی به نمایش می‌گذارند.

از ابد یک روز تا احمق یک روز !

بخش نخست سریال «گمشدگان» درباره اعتیاد است. معضل اجتماعی که سال‌هاست گریبان جامعه را رها نمی‌کند و به درستی در موردش باید فیلم و سریال ساخته شود. طبیعتا وقتی فیلمی درباره این هیولای عصیانگر اجتماعی می‌سازیم، قهرمانی را همواره جستجو می‌کنیم که در مقابل قطب اعتیاد (منفی)،  وجه پروتاگونیستی و قهرمانی داشته باشد و در مقابل هیولای اعتیاد بایستد و اگر روایتی درباره اعتیاد،  بدون قهرمان کنش گری بروز ساخته شود،  می‌شود همان ابد و یک روز که  در سینما ساخته شد، با این تفاوت که سریال گمشدگان نقشه داستانی روشنی ندارد و بلاهت در نمایش به اوج خود می‌رسد که می‌توان در نسبت با نسخه سینمایی فیلمی در مورد اعتیاد، عنوان « احمق و یک روز » را به سریال نسبت داد.

قهرمان فیلم دختر منفعل و فاقد کنشی است  که در مقابل پدر معتادش ایستادگی ندارد و انتخاب‌های ابلهانه‌اش نقشه راه  او را ترسیم می‌کند. ترنج مادر بیماری دارد که در انتظار دریافت عضو پیوندی است و پدر معتادش به تازگی از کمپ بازگشته و اعتیاد را ترک کرده است. پدری که مالباخته است در راه اعتیاد. طولی که نمی‌کشد منصور(بهنام تشکر)، پدر ترنج (روشنک گرامی) به دلیل رکورد وضعیت اقتصادی دوباره به سراغ مصرف شیشه می‌رود و مهناز همسرش که از بیماری لاعلاجی رنج می‌برد، با دیدن وضعیت شوهرش شوکه می‌شود و از دنیا می‌رود. پسر خاله ترنج خواستگار اوست و مرگ مادر ترنج رابطه نامزدی این دو را تحت الشعاع قرار می‌دهد. از سوی دیگر خسرو دوست منصور که اموالش را به غارت برده پیشنهاد ازدواج با ترنج  را می‌دهد و قول می‌دهد در صورت ازدواج با ترنج، مواد مخدر و مخارج منصور را تامین کند. ترنج در چنین شرایطی به همراه برادرش طاهر از شیراز فرار می‌کند و به امید ازدواج با پسرخاله‌اش راهی تهران می‌شود. مقایسه «گمشدگان»با ابد و یک روز به این دلیل است که در هر دو فیلمنامه کاراکتر مصرف کننده و دختر دم بختی که مورد سوء استفاده خانواده‌اش قرار می‌گیرد، نشانه‌ نمایشی تکراری است که ریشه در سریال آینه عبرت دارد. عناصری نمایشی که در سینما وجود دارند و در سریال‌های قدیمی سیما مصرف شده‌اند دوباره بازهم فراهم آوری می‌شود. از  روایت پدر معتاد و دوستی که چشم طمع به دخترش دارد،  بیش از صدها بار در سینما و تلویزیون دستمایه قرار گرفته است.آیا رسانه ملی در تولیدات نمایشی‌اش حرف تازه‌ای برای گفتن ندارد؟!

با این توصیف مدعیان ساخت سریال با هدف سرگرم کردن مخاطب این سریال را نساخته‌اند، کاملا مشخص است که اگر منظورشان آسیب شناسی اجتماعی باشد با نمایش این وضعیت تکراری نمایشی تیرشان به سنگ خورده است.در میان مدیران ناظر، محتوای تکراری و غلط سریال،  به صورت تخصصی ارزیابی نشده تا بتوانند روایت و تم تکراری سریال را که اجرای بسیار نازل و مبتذلی دارد را شناسایی کنند و سازندگان را به مسیرهای داستانی تازه‌ای هدایت کنند.

پس از اینکه ترنج فرار می‌کند فاجعه اصلی اتفاق می‌افتد. شخصیت اصلی ترنج فاقد عقلانیت دراماتیک است. ما با دخترکی مواجه هستیم که در تهران سرپناهی ندارد و به بهانه‌های واهی به دنبال آشناهای مختلفی می‌رود او به دنبال یک وعده کار جعلی، بدون پشتوانه راهی تهران شده است و همچنان روی تصمیمات ابلهانه خودش اصرار دارد. دختر فراری، دختر فراری است و با قرار دادن آیاتی از قرآن در ابتدای سریال عملش تطهیر می‌شود و نمی شود مسئله فرار غیر عقلانی ترنج را در این سریال توجیه کرد. در ابتدای سریال آیه مبارکه فَإِنَّ مَعَ العُسرِ یُسرًا.إِنَّ مَعَ العُسرِ یُسرًا (به یقین با (هر) سختی آسانی است! (آری) مسلّماً با (هر) سختی آسانی است) را آورده‌اند تا توجیهی برای فرار دخترک در شهر تهران باشد. آیا نمایش فرار غیر عقلانی ترنج ، عدم پذیرش کمک دوستان و آشنایان به بهانه‌های مختلف، تحمل و مشقت‌های فراوان با خوابیدن در پارک، مسجد و گرمخانه نوید «یسر» خواهد بود؟  دختری که با جهالت خود زمینه گم شدن برادرش را فراهم می‌آورد و به رفتار جاهلانه در به دروارش اصرار دارد. آوردن آیه  قرآن در ابتدای این سریال مشابه همان اصرار یاران معاویه به قرآن بر سر نیزه کردن است، هیچ تفاوتی نمی‌کند. وقتی تصمیمات غلط یک کاراکتر داستانی را با آیه غلط قرآن توجیه می‌کنند ، مشخص خواهد شد که سازنندگان نمی‌دانند که رسول گرامی اسلام (ص) این آیه قرآن به مردم عرضه نداشت برای توجیه فرار دختران از خانه. 

در نیمه دوم سریال ما دخترکی را می بینیم که به دنبال نوعی استقلال فردی، بدون هیچ پشتوانه مالی، سواد و تخصص در شهر تهران آواره است و سعی در بدست آوردن استقلال دارد.  چرا ترنج وقتی نمی‌تواند خودش را اداره کند و متوجه می شود پسرخاله‌اش به تهران بازنگشته روی این حماقت دراماتیک اصرار دارد و هر شب دنبال یک جای خواب جدید می‌گردد؟! و خالقان این مجموعه تصور کرده‌اند با افتادن طاهر به دست تولید کنندگان مخدر شیشه می‌توانند هیجان را چاشنی درام کنند. نکته مهم این است که می‌خواهند از دخترکی که توانایی اداره خودش را ندارد سوپرمن بسازنند و او را منجی برادرش نشان دهند، در صورتیکه طاهر با رفتار هرهری مآبانه ترنج، در دام مخدرسازان می‌افتد.

سریال سازی در سیما مدیریت مشخصی ندارد و متولیان متوجه نیستند چرا دختر فراری در جایگاه صاحب حق قرار دارد. این متد شبیه همان روشی است که در سریال ستایش پیاده شد. در ستایش ولایت پدربزرگ اولی‌تر از جهل عروس بود و در سریال نازل «گمشدگان» جهل دختر اولی‌تر از تصمیم پدر. 

سریال «گمشدگان»  به اندازه یک پول سیاه هم مخاطب را سرگرم نمی‌کند، نمایشی آلوده به غم ، افسوس و سیاهی است و در ورای  نابلدی مدیران و حامیان سریال، پز اصلاح اجتماعی دارد و با آوردن یک آیه قرآنی،  یک مفهوم جعلی را به مخاطب حقنه می‌کنند. به همین دلیل شبکه دوم سیما همواره ، درجه ۲ (بخوانید درجه چندم) باقی  خواهد ماند.