سرویس سیاست مشرق - روزانه میتوان از لابهلای گزارشها و عناوین خبری رسانههای مکتوب و حتی غیر مکتوب، نکات قابلتوجهی استخراج کرد؛ موضوعاتی که میتواند برای مخاطبین قابلاستفاده و محوری برای تحلیل باشد، در گزارش روزانه "ویژههای مشرق" نکات و تأملات قابلاستخراج از رسانهها برای مخاطبین عرضه خواهد شد؛ با «ویژههای مشرق» همراه شوید.
*******
بی بی سی فارسی در گزارشی با عنوان «چه کسانی بعد از انقلاب شهردار تهران شدند؟» نوشت:
« محاکمه او [کرباسچی] از سوی افکار عمومی، یک محاکمه سیاسی تلقی شد. آقای کرباسچی از حامیان سیدمحمد خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۷۶ بود و معتقد است که محاکمه و زندانی شدن اش انتقام نتیجه این انتخابات بوده است».
در ادامه گزارش آمده است:
«نقش آقای کرباسچی در راه اندازی فضاهای فرهنگی در تهران و اقداماتی مانند انتشار روزنامه همشهری موقعیت او را در نگاه گروهی از فعالان فرهنگی تثبیت و توان مدیریتی او در پیگیری برنامههایش او را به چهره ای مورد توجه مدیران مبدل کرده بود».
گفتنی است کرباسچی که در کنار چند چهره ثروتمند دیگر (عمدتا از طیف کارگزاران سازندگی) نقش «قلک پول» جریان اصلاحات را بازی می کند، از همان زمانی که در اوایل دهه ۷۰ در شهرداری تهران روزنامه همشهری را راه اندازی کرد، برنامه استحاله فرهنگی و ایدئولوژی زدایی از ساحت جامعه ایران را دنبال می کرد. او این روند را در همه این سال ها با انتشار مطبوعات زنجیره ای اصلاحات چی تحت نام گروه رسانه ای «هم میهن»(با محوریت محمد عطریانفر و محمد قوچانی) با شدت و حدت ادامه داده است. خطی که کرباسچی و تیم رسانه ای او در نشریاتی چون هم میهن، آسمان، مردم امروز، شهروند امروز، صدا، ایران دخت، مهرنامه، تجربه، دانش نامه پیگیری کرده، محو تدریجی تفکر و ارزش های انقلابی از طریق مطرح و برجسته کردن اندیشه های سیاسی سکولار، سبک زندگی مدرن غربی، دیدگاه های فرهنگی شیفته وار نسبت به غرب و اصطلاحا تابوشکنی نسبت به دارایی های معنوی انقلاب اسلامی و در یک کلام عرفی کردن زندگی دینی بوده است.
در خردادماه ۱۳۷۷، زمانی که هنوز بیش از چند ماه از شروع دولت اصلاحات نگذشته بود، افشای ماجرای فساد گسترده و سرسام آور در شهرداری تهران و محاکمه شهردار وقت، غلامحسین کرباسچی، مهم ترین رویداد عرصه داخلی کشور بود. پرونده این فساد با داشتن ۱۰۴ متهم و هزاران صفحه، بزرگ ترین فساد مورد رسیدگی در قوه قضاییه جمهوری اسلامی تا آن زمان بود.
کرباسچی در پایان ۸ جلسه محاکمه که در اقدامی قابل تحسین و بی سابقه به صورت زنده از سیمای جمهوری اسلامی پخش می شد، از سوی قاضی دادگاه، غلامحسین محسنی اژه ای به ۳ سال حبس و ده سال انفصال از خدمات دولتی محکوم شد و به زندان افتاد و البته با گذراندن کم تر از ۸ ماه حبس، با وساطت مرحوم هاشمی رفسنجانی از زندان آزاد شد.
در ایام مطرح شدن پرونده ی فساد اقتصادی شهردار وقت تهران در دهه ی ۷۰ (غلامحسین کرباسچی)،سردار نقدی مسئول حفاظت اطلاعات وقت ناجا بود. وی درخصوص بخشی از پرونده کرباسچی می گوید:
«ایشان[کرباسچی] دو بازرس ویژه انتخاب میکند. این دو یکی پس از دیگری با برداشتهای کلان از بیت المال فرار میکنند. یکی به لندن میگریزد و دیگری به سنگاپور، شما میدانید بازرس ویژه، یعنی چشم یک مدیر؟ وقتی یک مدیر، دو بازرس ویژهاش پشت سر هم فرار میکنند، چه مدیریتی دارد؟! مگر اینکه مدعی باشیم خودش دستور داده فرار کنند تا حقایق پروندهاش برملا نشود، که این موضوع دیگری است. آیا مدیری که در طول بیش از یکسال، از ۷۵ تا ۷۶، نیمی از مدیران بلاواسطهاش به خاطر فساد اخلاقی و فساد مالی، در دادگاههایی با قضات مختلف محاکمه و محکوم میشوند، یعنی در اولین قدم مدیریت که گزینش عناصر صالح و خادم مردم است، اینطور میلنگد، این کجایش مدیریت برجسته است؟».
حضور زنان در ورزشگاه، دغدغه چند درصد از بانوان جامعه است؟!
امروز تعدادی از روزنامه های اصلاح طب در صفحه اول به موضوع عدم حضور بانوان ایرانی در ورزشگاه پرداخته اند.
در همین رابطه روزنامه اعتماد در گزارشی با عنوان «زنان سوری در ورزشگاه،زنان ایرانی پشت "آزادی"» نوشت:
«پروانه سلحشوری ]رئیس فراکسیون زنان مجلس و عضو لیست امید[گفت: «از طرف وزارت ورزش به بنده و برخی دیگر از خانمهای نماینده مجلس، اطلاع دادند که مجوزی جهت حضورمان در استادیوم آزادی برای تماشای مسابقه فوتبال ایران و سوریه صادر شده است. اما من همانگونه که در زمان بازیهای والیبال هم حضور گزینشی در ورزشگاه را نپذیرفتم، اعلام کردم که مخالف این نحوه برخورد با حضور زنان در ورزشگاه هستم و امروز هم به استادیوم آزادی نخواهم رفت. زمانی که دختران این کشور برای دیدن یک بازی مجبورند با پوشش پسرانه و هزار مشکل خود را به ورزشگاهها برسانند، من به عنوان نماینده این مردم دوست ندارم با یک مجوز خاص در ورزشگاه حاضر شوم و شخصا این نوع برخورد وزارت ورزش با موضوع حضور زنان در ورزشگاهها را نمیپسندم ».
در ادامه این گزارش آمده است:« البته نظر و روایت طیبه سیاوشی، عضو کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی متفاوت است. او برخلاف خانم سلحشوری گفت:
«من به عنوان رییس کمیته زنان، ورزش و جوانان و خانواده کمیسیون فرهنگی از وزارت ورزش درخواست کردم که اعضای این کمیته که متشکل از شش نفر از جمله من، خانمها سلحشوری و ذوالقدر و آقایان وکیلی، سعیدی و ابراهیمی است در زمان مسابقه فوتبال ایران و سوریه در استادیوم آزادی حضور پیدا کنند. اعضای کمیته و حتی رییس کمیسیون فرهنگی نیز در جریان ارایه این درخواست بودند. وزارت ورزش هم در تماسی با اعضای کمیته اعلام کرد که بلیتها آماده است و امکان حضور شش عضو کمیته ورزش کمیسیون فرهنگی در استادیوم فراهم شده است».
روزنامه های اصلاح طلب اما پاسخ نمیدهند که در دورهای که بانوان جامعه دغدغه های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی عدیدهای داشته و معضلات بسیار مهمتری برای حل و فصل دارند، آیا حضور بانوان در فضای نامناسب ورزشگاه به راستی دغدغه چند درصد از بانوان جامعه است؟! آیا یک زن سرپرست خانواده که با حجم مشکلات بسیار برای تغذیه، تحصیل و مسکن فرزندانش روبهروست، نایی برای رفتن به ورزشگاه و تشویق دارد؟!
به راستی جریانی که اینقدر برای حضور زنان در ورزشگاه در جایگاه تماشاچی خود را به آب و آتش می زند و نگران نشاط و سلامت روح و روان و جسم زن ایرانی هستند با خود اندیشیدهاند که اولویت با کدام است؟ ورزش یا به تماشای ورزش نشستن؟ چقدر کار درست و درمان و اصولی برای رواج ورزشهای همگانی، سالم و کم هزینه زنان انجام داده اند؟ آیا زنان مسلمان جامعه ما بیش از آنکه مشتاق حضور در ورزشگاه باشند به دنبال مکانی مناسب و استاندارد برای ورزش کردن نیستند ؟
تردیدی نیست که طرح دغدغههای کاذبی از این دست جزو آنهایی است که فقط تقاضایش برای مقاصد سیاسی هست و هیچ زیرساخت فرهنگی، مذهبی و اجتماعی برای آن مهیا نیست و گروهها و رسانههای زنجیرهای اصلاحطلب که به موضوع حضور زنان در ورزشگاه دامن میزنند، با سیاهنمایی وضعیت زنان در جامعه ایرانی در صدد بهره برداری سیاسی و جناحی از یک موضوع غیرسیاسی هستند.
در شرایطی که بحرانهای متعدد اقتصادی نظیر رکود، تورم و بیکاری گریبانگیر کشور است و اوضاع معیشتی مردم را به شدت با مشکل مواجه کرده است، این روزها مجددا روزنامه های اصلاح طلب رسالت واقعی خود در پرداختن به مشکلات و معضلات اقتصادی و فرهنگی مردم را به فراموشی سپرده و با پرداختن به سیاسی کاری و سیاسی بازی از جمله سوژه حضور زنان در ورزشگاه بدنبال تامین منافع باندی و جناحی خود هستند.
ژنرال ها و ژن های خوب، دو روی یک سکه
روزنامه قانون در گزارشی با عنوان «اشتغال زایی برای بستگان» نوشت:
«آقازادگی، پدیده جدیدی در کشور نیست. از سالها قبل این موضوع مطرح بوده و در قبل از انقلاب نیز به وفور به چشم میخورد. به تازگی پیرو صحبت یکی از آقازادهها، این پدیده با نام «ژن خوب» عجین شدهاست. مساله ژن خوب با شروع دولت دوازدهم و شروع کار شوراهای شهر در کشور و انتصابات مربوط به آنها بار دیگر برسر زبانها افتاد... آقازادگان شایسته که از شانس بدشان در یک موقعیت اجتماعی با دیگر آقازادگان قرار دارند، چه میزان از این انتصاب آقایان لطمه میخورند و چگونه فعالیتهای مناسب آنها تحت الشعاع قرار میگیرد؟ این مسائل درباره پدیده آقازادگی یا همان ژن خوب بسیار است».
گفتنی است ویژه خواری سیری ناپذیر نزدیکان برخی از مسئولین-فعلی و سابق- در کنار تکرار چهره های یکسان در دولت های مختلف و عدم چرخش نخبگان در ساختار قدرت را می توان مهمترین دلیل حضور ژن های خوب! در این حوزه دانست.
در حقیقت ژنرال ها و ژن های خوب، دو روی یک سکه هستند. از یک سو بیتوجه به لزوم چرخش نخبگان، اصطلاح «ژنرال» اختراع شده، تقدیس میشود و در معادلهای واژگونه، نشانه حقانیت افراد هم معرفی میشود! و از سوی دیگر، حضور آقازاده ها-بدون هیچگونه سابقه کاری- به عنوان یک حق و یک امر طبیعی و بدیهی تعبیر می شود.در نهایت این دو مسئله موجب می شود که استعدادها و منابع ملی کشورمان نادیده گرفته شده و از دست می رود.
محمدرضا تاجیک مشاور رئیس دولت اصلاحات پیش از این در مصاحبه با روزنامه آرمان گفته بود:«ژنرالها یکعده چهرههای تکراری هستند که هر موقع سفره قدرت پهن است حضور دارند».
به صراحت میتوان گفت که مساله آقازادگی و حواشی متعدد پیرامون آن ـ که به اذعان این روزنامه اصلاح طلب در دولت دوازدهم و شورای شهر پنجم دوباره بر سر زبان افتاده است ـ در واقع بخشی از نمودهای نامیمون فرهنگ شکل گرفته دوران سازندگی است. فرهنگی که رانتجویی را حق خود تلقی میکند و قدرت را نه محل خدمت به مردم که طعمهای برای فروبلعیدن منافع عمومی میداند.
ژست مبارزه با فساد به قیافه شما زار می زند!
روزنامه بهار در یادداشتی با عنوان «فساد سیاسی ریشه فساد اقتصادی» نوشت:
«[در جبهه اصلاحات] حجم پرونده ها و مقاماتی که به فساد اقتصادی متهم می شوند قابل مقایسه با پرونده های مفاسد اقتصادی چهره های اصولگرا نیست...رسانه های متعلق به جریان اصلاح طلبی معمولا نقش نقادی خود را حتی در برابر نزدیک ترین مسئولان به این جریان سیاسی حفظ می کنند و در فعالیت رسانه ای آنچنان در پی خوشامد سیاسیون نیستند».
سابقه نشریات زنجیرهای اصلاح طلب به روشنی موید این موضوع است که ژست مبارزه با فساد بر قیافه این جماعت زار می زند. نشریات و رسانههایی که شأن خود را در حد یک روزنامه اجاره ای پایین می آورد و بی محابا صفحه اول و برخی صفحات داخلی خود را به مفسدان اقتصادی میسپارند. برای نمونه روزنامه آرمان-مرداد ۹۵- یک مصاحبه اختصاصی با شهرام جزایری- مفسد اقتصادی دوره اصلاحات - ترتیب داد و عکس وی را در صفحه اول منتشر کرد. جزایری در این مصاحبه گفت:«مفسدخواندن من توهم رسانهای است و در مقابل فسادهای چند سال اخیر، مصلح اقتصادی هستم!».مشابه همین سرویس دهیهای رسانهای برای بابک زنجانی و کرباسچی (دبیرکل محکوم شده کارگزاران) و مدیران نجومی نیز صورت گرفته است.
به جرأت می توان جریان اصلاح طلب را مصداق اتّم قبیله گرایی در ایران نامید.روزنامههای اصلاح طلب در عوض کردن جای «ارتشا» و «اختلاس» و «کارچاقکنی» با «کارآفرینی» تبحر خاصی دارند و صراحتاً مینویسند مدیران نجومی به همراه مفسدان کلان اقتصادی همچون شهرام جزایری و مهآفرید خسروی، کارآفرینان شایسته و نابغهای در حد «استیو جابز» (مخترع، بنیانگذار و مدیر ارشد اجرایی شرکت رایانهای apple) هستند که باید تیمار شوند و حقوقهای هنگفت بگیرند!
اما نکته بسیار مهم در این خصوص این است که فساد سیاسی و اقتصادی و فرهنگی، چپ و راست یا اصولگرا و اصلاحطلب نمیشناسد. فساد، ذاتاً مشمئزکننده است از هرشخص و با هر تابلویی که میخواهد باشد. فساد نقطه مقابل انقلاب و آرمانهای آن است و بنابراین باید با آن بیملاحظه و مجامله برخورد کرد. یک اتفاق رنجآور این است که نوع مفسدان در قبیل دولتها، خود را پشت سیاستمداران و طیفهای سیاسی پنهان کردند. فساد اگر از جناح مقابل بود، هو میشد و ابزار بهرهبرداریهای سیاسی و انتخاباتی برای حذف رقیب از ریشه قرار میگرفت اما اگر متعلق به جناح خودی بود، سرپوش بر آن میگذاشتند. یا بدتر، به رسم تعصبات قبیلهای و عشیرهای از مجرم حمایت میکردند. تشکیل ستاد حمایت از کرباسچی در وزارت کشور دولت اصلاحات، زیر سؤال بردن تابعیت رئیس وقت قوه قضائیه به خاطر پرداختن به پرونده مفاسد شهرام جزایری و برخی نمایندگان آلوده به وی در مجلس ششم، بستن دهان رئیس فراکسیون دوم خرداد در همان مجلس از سوی برخی نمایندگان بانفوذ به خاطر انتقاد از فاجعه وزارت زنگنه و تخلفات شرکت نفتی پتروپارس (متعلق به بهزاد نبوی و اکبر ترکان) و بازتولید برخی از همین شیوهها در دولت دوم احمدینژاد و حمایت از امثال رحیمی با وجود ارتکاب برخی جرایم، نمونهای از دهها رفتار عشیرهای و قبیلهای در ادوار مختلف است.
مدیر خاطی حادثه تلخ قطار هفت خوان، سکاندار مدیریت حمل و نقل تهران شد!
روزنامه آفتاب یزد در گزارشی با عنوان «لابی زدایی آقای شهردار» نوشت:
«در مجموع به نظر میرسد که تهران با نجفی رفته رفته جنبههای مثبت خود را نشان میدهد. حضور شهردار در هیئت دولت و انتخاب معاونین شایسته ای مانند پورسیدآقایی میتواند حامیاین پیام باشد که چهره غبارآلود و درهم شکسته تهران، اگرچه راهی طولانی برای اصلاح در پیش دارد اما، رفته رفته میتواند مدیریتی شایسته به خود ببیند».
گفتنی است پورسیدآقایی سال گذشته در پی حادثه برخورد دو قطار در سمنان که به کشته شدن ۵۰ تن منجر شد از سمت خود استعفا داد. نقص فنی سیستم کنترل هوشمند راهآهن که در دوران مدیریت او طراحی شده و به بهرهبرداری رسید از عوامل این حادثه دلخراش بود. او اکنون به عنوان معاون حملونقل و ترافیک شهرداری تهران منصوب شده است.